درباره راجبان خانا
او نویسنده و کارگردان شهیر هندی است که عمده شهرت وی برای ساخت فیلمی مستند به نام گوتاما: بودا است که در سال 1957 در جشنواره کن برنده جایزه نگاه ویژه یک کارگردان و همچنین نامزد جایزه نخل طلا شد.
او فیلمنامه این فیلم را بعدها منتشر نمود که توسط سیمین دانشور در ایران ترجمه و منتشر گردید. این داستان در مجموعه داستان ماه عسل آفتابی که توسط نشر نگاه به کتابفروشیها عرضه شده است، آمده است.
🆔 @Sayehsokhan
او نویسنده و کارگردان شهیر هندی است که عمده شهرت وی برای ساخت فیلمی مستند به نام گوتاما: بودا است که در سال 1957 در جشنواره کن برنده جایزه نگاه ویژه یک کارگردان و همچنین نامزد جایزه نخل طلا شد.
او فیلمنامه این فیلم را بعدها منتشر نمود که توسط سیمین دانشور در ایران ترجمه و منتشر گردید. این داستان در مجموعه داستان ماه عسل آفتابی که توسط نشر نگاه به کتابفروشیها عرضه شده است، آمده است.
🆔 @Sayehsokhan
Audio
#داستانهای_هندی
داستان اول-زندگی بودا
نویسنده: راجبان خانا - مترجم: #سیمین_دانشور
راوی: #میشا_وکیلی
کارگردانی و تنظیم: #حسین_آشتیانی
@storytimes
🆔 @Sayehsokhan
داستان اول-زندگی بودا
نویسنده: راجبان خانا - مترجم: #سیمین_دانشور
راوی: #میشا_وکیلی
کارگردانی و تنظیم: #حسین_آشتیانی
@storytimes
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از سفر آفتابِ
سرشار از تاریڪی نور آمدهام،
سایہتر شدهام
و سایہوار بر لبِ روشنی
ایستادهام
لبخند میشڪفد
زمین بیدار میشود.
صبح از سفالِ آسمان میتراود
و شاخہےِ شبانہےِ اندیشہےِ من
بر پرتڪَاه زمان خم میشود.
#سهرابسپهرے
درود بر شما دوستان عزیز و همراه
صبحتون بخیر روزتان زیبا
شاداب و تندرست و سرفراز باشید!
در آخرین روز سال بهترینها را براتون آرزومندیم!
🆔 @Sayehsokhan
سرشار از تاریڪی نور آمدهام،
سایہتر شدهام
و سایہوار بر لبِ روشنی
ایستادهام
لبخند میشڪفد
زمین بیدار میشود.
صبح از سفالِ آسمان میتراود
و شاخہےِ شبانہےِ اندیشہےِ من
بر پرتڪَاه زمان خم میشود.
#سهرابسپهرے
درود بر شما دوستان عزیز و همراه
صبحتون بخیر روزتان زیبا
شاداب و تندرست و سرفراز باشید!
در آخرین روز سال بهترینها را براتون آرزومندیم!
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
.
ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده ایم
مست از بوسههایی هستیم که هنوز نگرفتهایم
از روزهایی که هنوز نیامدهاند
از آزادی که در طلبش بودیم
از آزادی که ذره ذره به دست میآوریم
پرچم را بالا بگیر
تا بر صورت بادها سیلی بزند
حتی لاک پشت ها هم هنگامی که بدانند به کجا می روند
زودتر از خرگوش ها به مقصد میرسند
👤 یانیس ریتسوس
🆔 @SayehSokhan
.
ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده ایم
مست از بوسههایی هستیم که هنوز نگرفتهایم
از روزهایی که هنوز نیامدهاند
از آزادی که در طلبش بودیم
از آزادی که ذره ذره به دست میآوریم
پرچم را بالا بگیر
تا بر صورت بادها سیلی بزند
حتی لاک پشت ها هم هنگامی که بدانند به کجا می روند
زودتر از خرگوش ها به مقصد میرسند
👤 یانیس ریتسوس
🆔 @SayehSokhan
چگونه میتوان با یک تغییر کوچک در گفتار ارتباط بهتری با دانشآموزان برقرار کنیم؟
#مارشال_روزنبرگ
#ارتباط_موثر
🆔 @SayehSokhan
#مارشال_روزنبرگ
#ارتباط_موثر
🆔 @SayehSokhan
👈 نوروز در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی
هنگامی که تهمورث دیوبند روزگارش سرآمد و جان به جان آفرین تسلیم کرد فرزند او جمشید بر تخت کیان تکیه زد و:
کمر بست با فرّ شاهنشاهی
جهان سر به سر گشته او را رهی
جهان را فزوده بدو آبروی
فروزان شده تخت شاهی بدوی
تهمورث در روزگار خودش دانشها و هنرهای فراوانی به وجود آورد و نگارش را به مردم آموخت اما جمشید آن هنگام که بر تخت فرمانروایی جلوس کرد هم منصب شهریاری را به عهده گرفت که عمدتا به امور سیاسی و نظامی میپرداخت و هم منصب موبدی و دینی را در دستان خود گرفت
منم گفت با فرهنگ ایزدی
همم شهریاری، همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
غافل از آنکه همین طرفهٔ جمع آوردن دین و حکومت در دستان او نقطه انحراف و فروپاشی او میشود و بعد ها کشور و مردمش را به سوی پرتگاهی هولناک سوق میدهد
جمشید در طول حکمرانی صنایع مختلفی را بنیاد مینهد و سپاهیان را به جنگ افزارهای تازه تجهیز میکند
او صنعت نساجی و ساختن و پرداختن جامه را به وجود میآورد و مردم را در طبقات مختلفی سازمان میدهد تا هر فردی منحصرا به کار موروثی خود بپردازد و راه فزون طلبی را نپیماید
از این هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازه خویش را
ببینند و دانند کم و بیش را
جمشید در پرتو نظم نوین اجتماعی و به مدد قدرت بلامنازع و مطلقهای که به دست آورده بود اقدام به آبادانی کشور و رونق اقتصادی میکند
او با ساختن بناهای عامالمنفعه و گرمابهها و کاخها و هموار کردن راهها و استخراج معادن و آموختن رموز پزشکی کشور را در شاهراه ترقی و رفاه هدایت میکرد و با ترویج صنعت کشتیرانی سیطره نفوذ و قدرتش را بر پهنه دریاها و اقیانوسها بسط و گسترش میدهد
اکنون دیگر هیچ قدرتی توان مقابله با او را ندارد و مردم هم که به مدد رونق اقتصادی به ثروت و رفاه و آسایش رسیدهاند او را چنان میستایند که مایه رشک هر فرمانروایی است
به همین سبب جشن ویژه و بزرگی به راه انداخت و خود را پادشاه جهان نامید و نوروز را پایهگذاری کرد
جهان انجمن شد بر تخت اوی
فرو مانده از فرّه بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مرآن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن، دل زمین
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
🆔 @Sayehsokhan
هنگامی که تهمورث دیوبند روزگارش سرآمد و جان به جان آفرین تسلیم کرد فرزند او جمشید بر تخت کیان تکیه زد و:
کمر بست با فرّ شاهنشاهی
جهان سر به سر گشته او را رهی
جهان را فزوده بدو آبروی
فروزان شده تخت شاهی بدوی
تهمورث در روزگار خودش دانشها و هنرهای فراوانی به وجود آورد و نگارش را به مردم آموخت اما جمشید آن هنگام که بر تخت فرمانروایی جلوس کرد هم منصب شهریاری را به عهده گرفت که عمدتا به امور سیاسی و نظامی میپرداخت و هم منصب موبدی و دینی را در دستان خود گرفت
منم گفت با فرهنگ ایزدی
همم شهریاری، همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
غافل از آنکه همین طرفهٔ جمع آوردن دین و حکومت در دستان او نقطه انحراف و فروپاشی او میشود و بعد ها کشور و مردمش را به سوی پرتگاهی هولناک سوق میدهد
جمشید در طول حکمرانی صنایع مختلفی را بنیاد مینهد و سپاهیان را به جنگ افزارهای تازه تجهیز میکند
او صنعت نساجی و ساختن و پرداختن جامه را به وجود میآورد و مردم را در طبقات مختلفی سازمان میدهد تا هر فردی منحصرا به کار موروثی خود بپردازد و راه فزون طلبی را نپیماید
از این هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازه خویش را
ببینند و دانند کم و بیش را
جمشید در پرتو نظم نوین اجتماعی و به مدد قدرت بلامنازع و مطلقهای که به دست آورده بود اقدام به آبادانی کشور و رونق اقتصادی میکند
او با ساختن بناهای عامالمنفعه و گرمابهها و کاخها و هموار کردن راهها و استخراج معادن و آموختن رموز پزشکی کشور را در شاهراه ترقی و رفاه هدایت میکرد و با ترویج صنعت کشتیرانی سیطره نفوذ و قدرتش را بر پهنه دریاها و اقیانوسها بسط و گسترش میدهد
اکنون دیگر هیچ قدرتی توان مقابله با او را ندارد و مردم هم که به مدد رونق اقتصادی به ثروت و رفاه و آسایش رسیدهاند او را چنان میستایند که مایه رشک هر فرمانروایی است
به همین سبب جشن ویژه و بزرگی به راه انداخت و خود را پادشاه جهان نامید و نوروز را پایهگذاری کرد
جهان انجمن شد بر تخت اوی
فرو مانده از فرّه بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مرآن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن، دل زمین
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
🆔 @Sayehsokhan
۲۹ اسفند؛ سالروز ملیشدن صنعت نفت و یادکزد #دکتر_محمد_مصدق بزرگ سیاستمدار میهنمان گرامی باد!
🆔 @Sayehsokhan
🆔 @Sayehsokhan
محمد مصدق در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۵۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش، میرزا هدایتالله آشتیانی معروف به «وزیر دفتر» از رجال دوره ناصری و مادرش ملکتاج خانم، فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار و نایبالسلطنه ایران بود.
مصدق پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز به تهران آمد و به مستوفیگری خراسان گمارده شد و با وجود سن کم در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را جلب کرد.
وی در اولین انتخابات مجلس در دوره مشروطیت انتخاب شد ولی اعتبارنامه او بهدلیل سن کم رد شد.
در ۱۲۸۷ برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از پایان یافتن تحصیل علوم مالیه در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و به دریافت درجه کارشناسی ودکتری در رشته حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد. او تز دکترای خود را در مورد وصیت در فقه اسلام و مذهب شیعه نوشت. و احتمالا نخستین ایرانی است که در رشته حقوق مدرک دکترا گرفت.
مصدق با آغاز جنگ جهانی اول به ایران آمد و با سوابقی که در امور مالیه و مستوفیگری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه گمارده شد. در حکومت صمصامالسلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه از معاونت وزارت مالیه استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله عازم اروپا شد.
مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی به وکالت مردم تهران انتخاب شد. در همین زمان با رضا خان سردار سپه نخست وزیر وقت که به شاهی رسیده بود، به مخالفت برخاست. او در دوره پنجم در کنار مدرس، تقیزاده، یحیی دولتآبادی و حسین علا تنها نمایندگانی بودند که با پادشاهی رضاخان در مجلس مخالفت کردند.
با پایان مجلس ششم و آغاز دیکتاتوری رضاشاه، دکتر مصدق خانهنشین شد و در اواخر سلطنت رضاشاه پهلوی به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد محصور شد.
در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران بهوسیله نیروهای شوروی و بریتانیا، رضاشاه از سلطنت برکنار شد و مصدق به تهران برگشت و در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد.
در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع میشد.
در سال ۱۳۲۸ دکتر مصدق اقدام به پایهگذاری جبهه ملی ایران کرد. گسترش فعالیتهای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود. در دوره شانزدهم به مجلس راه یافت و پس از ترور نخستوزیر وقت، طرح ملیشدن صنایع نفت به رهبری او در مجلس تصویب شد.
در ۱۳۲۹ پس از استعفای حسین علاء که بعد از رزمآرا نخست وزیر شده بود، به نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصلاح قانون انتخابات و اجرای قانون ملیشدن صنعت نفت اعلام کرد.
پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بینالمللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت.
در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، شاه فرمان عزل دکتر مصدق را امضا کرد و رئیس گارد سلطنتی را موظف کرد تا با محاصره خانه نخست وزیر، فرمان را به وی ابلاغ کند. در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دولت مصدق سقوط کرد.
مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه شد و دادگاه وی را به ۳ سال زندان محکوم کرد. پس از گذراندن این دوره به ملک خود در احمد آباد تبعید شد و تا آخر عمر در حصر خانگی بود.
محمد مصدق نهایتا در ۱۴ اسفند سال ۱۳۴۵ به دلیل بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی درگذشت.مصدق وصیت کرده بود او را کنار شهدای ۳۰ تیر در ابنبابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه روبرو شد و وی را در یکی از اتاقهای خانهاش در احمدآباد به خاک سپردند.
منبع: قدحهای نهانی
🆔 @SayehSokhan
مصدق پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز به تهران آمد و به مستوفیگری خراسان گمارده شد و با وجود سن کم در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را جلب کرد.
وی در اولین انتخابات مجلس در دوره مشروطیت انتخاب شد ولی اعتبارنامه او بهدلیل سن کم رد شد.
در ۱۲۸۷ برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از پایان یافتن تحصیل علوم مالیه در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و به دریافت درجه کارشناسی ودکتری در رشته حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد. او تز دکترای خود را در مورد وصیت در فقه اسلام و مذهب شیعه نوشت. و احتمالا نخستین ایرانی است که در رشته حقوق مدرک دکترا گرفت.
مصدق با آغاز جنگ جهانی اول به ایران آمد و با سوابقی که در امور مالیه و مستوفیگری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه گمارده شد. در حکومت صمصامالسلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه از معاونت وزارت مالیه استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله عازم اروپا شد.
مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی به وکالت مردم تهران انتخاب شد. در همین زمان با رضا خان سردار سپه نخست وزیر وقت که به شاهی رسیده بود، به مخالفت برخاست. او در دوره پنجم در کنار مدرس، تقیزاده، یحیی دولتآبادی و حسین علا تنها نمایندگانی بودند که با پادشاهی رضاخان در مجلس مخالفت کردند.
با پایان مجلس ششم و آغاز دیکتاتوری رضاشاه، دکتر مصدق خانهنشین شد و در اواخر سلطنت رضاشاه پهلوی به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد محصور شد.
در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران بهوسیله نیروهای شوروی و بریتانیا، رضاشاه از سلطنت برکنار شد و مصدق به تهران برگشت و در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد.
در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع میشد.
در سال ۱۳۲۸ دکتر مصدق اقدام به پایهگذاری جبهه ملی ایران کرد. گسترش فعالیتهای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود. در دوره شانزدهم به مجلس راه یافت و پس از ترور نخستوزیر وقت، طرح ملیشدن صنایع نفت به رهبری او در مجلس تصویب شد.
در ۱۳۲۹ پس از استعفای حسین علاء که بعد از رزمآرا نخست وزیر شده بود، به نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصلاح قانون انتخابات و اجرای قانون ملیشدن صنعت نفت اعلام کرد.
پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بینالمللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت.
در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، شاه فرمان عزل دکتر مصدق را امضا کرد و رئیس گارد سلطنتی را موظف کرد تا با محاصره خانه نخست وزیر، فرمان را به وی ابلاغ کند. در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دولت مصدق سقوط کرد.
مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه شد و دادگاه وی را به ۳ سال زندان محکوم کرد. پس از گذراندن این دوره به ملک خود در احمد آباد تبعید شد و تا آخر عمر در حصر خانگی بود.
محمد مصدق نهایتا در ۱۴ اسفند سال ۱۳۴۵ به دلیل بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی درگذشت.مصدق وصیت کرده بود او را کنار شهدای ۳۰ تیر در ابنبابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه روبرو شد و وی را در یکی از اتاقهای خانهاش در احمدآباد به خاک سپردند.
منبع: قدحهای نهانی
🆔 @SayehSokhan
✍ امروز ۲۹ اسفند است؛ روز نفت و تلاش برای ملیکردن آن.
یاد همه آنان که برای کوتاهکردن دست بیگانه از این سرمایه ملی کوشیدند، بخیر.
یاد دکتر مصدق نیز گرامی باشد.
سرتیپ ازموده دادستان بدنام ارتش به او گفت:
تومسلمان نیستی!
ببینید چگونه متهم پیر با شجاعت با دادستان بر سر اسلامیت خود محاجه و جدل میکند.
✅ بخشي از دفاعیات دکتر مصدق به نقل از کتاب «خواب آشفته نفت- از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی»، تالیف دکتر محمدعلی موحد:
دادستان: مصدقالسلطنه برای اینکه قسمش راست باشد و تمام اعمال خلاف قانون اساسی را مرتکب شده باشد، برخلاف دین مبین اسلام هم قیام کرده است و قطع نظر از حقانیت دین مقدس اسلام و ادعای مسلمانی، او اصل اول متمم قانون اساسی که مذهب رسمی ایران را مذهب اسلام و طریقه حقه جعفریه اثناعشریه مقرر داشته، نادیده گرفته است و رسالهای بر ضد دین مبین اسلام نگاشته.
مصدق: خلاف است، این اظهارات باطل است. امروز ایشان حربه تکفیر مرا بهدست گرفتهاند. دادستان حق ندارد راجع به این موضوع صحبت کند. من مسلمانم.
خانوادهام مسلمان. پدرم مسلمان. مادرم مسلمان. عیالم مسلمان (در حالی که بغض گلوی او را گرفته بود) شبهای جمعه روضه منزل ما ترک نمیشود. شما بفرستید ببینید هر شب جمعه چند نفر میآیند منزل ما و روضه میخوانند. آنوقت این آقا به تحریک یک جاهایی میخواهد در این جا مرا بیایمان و بیعقیده معرفی کند تا بعد مرا بکشند و قاتل را بگویند از روی تعصب اقدام به این کار کرد. ایشان حق ندارد چنین حرفهایی بزند...
🔹دادستان ارتش که میدید تهمت بیدینی، مصدق را اینگونه عصبانی و ناراخت میکند، حاضر نبود به آسانی این حربه را از دست فروبگذارد. این تکه را از درگیریهای دادستان و مصدق در دو جلسه مورخه دوم و سوم آذر ۳۲ نقل میکنیم:
✅ دادستان: او از روز ۲۵ تا ۲۸ مرداد که به حکومت یاغی خود ادامه میداده است، اعمال و رفتاری نموده که هیچ مسلمانی این کارها را نمیکند و دادستان ارتش در اینجا میتواند بگوید که این مرد با اعمالی که کرده، مرد مسلمانی نیست.
مصدق: بنده آقای رییس اخطار دادم. دادستان حق ندارد این صحبتها را بکند. حق ندارد به مذهب من دخالت کند. اگر اینطور است پس بنده مرخص میشوم. (در این وقت دکتر مصدق از جا برخاست و کیف خود را زیر بغل گرفت و خواست تالار جلسه را ترک کند)
مصدق: اگر او این حرفها را بزند من در اینجا نمیمانم. مگر مرا زنجیر کنید. او حق ندارد این حرفها را بزند.
دادستان: اینکه گفتم این مرد ایمان ندارد برای این است که مرد مسلمان وقتی که به قرآن مجید قسم یاد کرد به هیچ قیمتی ولو این که خود و تمام خانوادهاش از بین بروند ممکن نیست خلاف سوگندی که یاد کرده عمل کند.
مصدق: به خدا نمیکنم. به خدایی که سوگند خوردهام تا حیات دارم به سوگند خود وفادارم. من در تمام عمرم دروغ نگفتهام چه برسد به این که خلاف قسم رفتار کنم.
دادستان: آقای دکتر مصدق علاوه بر سوابق موجود در همین دادگاه، به کرات اظهار کردند که من نسبت به شاهنشاه فقید...
مصدق: عقیده نداشتم.
دادستان: سوگند وفاداری نخورده بودم...
مصدق: صحیح است.
دادستان: و به همین جهت به او عقیده و ایمان نداشتم.
مصدق: صحیح است. صحیح است. قربان تو آدم چیزفهم! (خنده حضار)
دادستان: ولی نسبت به اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی...
مصدق: مرهونش هستم.
دادستان: که میگوید وفادار هستم با نقض قانون اساسی و عدم اجرای دستور اعلیحضرت همایونی، دادستان ارتش مدعی است که این مرد به قرآن مجید و قانون اساسی خیانت کرده است. دادستان ارتش این مرد را به این مناسبت تحت تعقیب قرار داده که با نقض سوگند وفاداری
مصدق: باید ثابت کنی.
دادستان: این مرد به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی خیانت کرده است.
مصدق: هروقت ثابت کردی، آنوقت درست است.
دادستان: این مرد مسلمان نیست. زیرا خیانت به مذهب اسلام و خیانت به قانون اساسی کرده است. اگر میگوید که شبهای جمعه روضهخوانیش ترک نمیشد با این خیانتی که به مردم مسلمان و مذهب اسلام کرده...
مصدق: روضه خوانی هم دروغ بود؟
دادستان: برای عوام فریبی بوده. زیرا دادستان ارتش معتقد است که این مرد از ساعت یک صبح روز ۲۵ مرداد ...
مصدق: مرتد شده است.
دادستان: اعمالش جز خیانت به مذهب اسلام و رفتارش بر مبنایی جز آنچه در کیفرخواست ذکر شده ندارد.
مصدق: آقای رییس، من اخطار میکنم. آقا حق ندارد این حرفها را بزند. چرا جلوگیری نمیکنید؟
....
مصدق: باید عرض بکنم که اشهدان لااله الاالله، اشهد ان محمدرسول الله . این شهادتین است که تمام فرق مذهب اسلام باید بگویند. من در این دادگاه اقرار میکنم که مسلمان و شیعه اثناعشری هستم. مسلک من، مسلک حضرت سیدالشهداست. یعنی آنجایی که حقی در کار باشد با هر قوهای مخالفت میکنم. از همهچیزم میگذرم.
یاد همه آنان که برای کوتاهکردن دست بیگانه از این سرمایه ملی کوشیدند، بخیر.
یاد دکتر مصدق نیز گرامی باشد.
سرتیپ ازموده دادستان بدنام ارتش به او گفت:
تومسلمان نیستی!
ببینید چگونه متهم پیر با شجاعت با دادستان بر سر اسلامیت خود محاجه و جدل میکند.
✅ بخشي از دفاعیات دکتر مصدق به نقل از کتاب «خواب آشفته نفت- از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی»، تالیف دکتر محمدعلی موحد:
دادستان: مصدقالسلطنه برای اینکه قسمش راست باشد و تمام اعمال خلاف قانون اساسی را مرتکب شده باشد، برخلاف دین مبین اسلام هم قیام کرده است و قطع نظر از حقانیت دین مقدس اسلام و ادعای مسلمانی، او اصل اول متمم قانون اساسی که مذهب رسمی ایران را مذهب اسلام و طریقه حقه جعفریه اثناعشریه مقرر داشته، نادیده گرفته است و رسالهای بر ضد دین مبین اسلام نگاشته.
مصدق: خلاف است، این اظهارات باطل است. امروز ایشان حربه تکفیر مرا بهدست گرفتهاند. دادستان حق ندارد راجع به این موضوع صحبت کند. من مسلمانم.
خانوادهام مسلمان. پدرم مسلمان. مادرم مسلمان. عیالم مسلمان (در حالی که بغض گلوی او را گرفته بود) شبهای جمعه روضه منزل ما ترک نمیشود. شما بفرستید ببینید هر شب جمعه چند نفر میآیند منزل ما و روضه میخوانند. آنوقت این آقا به تحریک یک جاهایی میخواهد در این جا مرا بیایمان و بیعقیده معرفی کند تا بعد مرا بکشند و قاتل را بگویند از روی تعصب اقدام به این کار کرد. ایشان حق ندارد چنین حرفهایی بزند...
🔹دادستان ارتش که میدید تهمت بیدینی، مصدق را اینگونه عصبانی و ناراخت میکند، حاضر نبود به آسانی این حربه را از دست فروبگذارد. این تکه را از درگیریهای دادستان و مصدق در دو جلسه مورخه دوم و سوم آذر ۳۲ نقل میکنیم:
✅ دادستان: او از روز ۲۵ تا ۲۸ مرداد که به حکومت یاغی خود ادامه میداده است، اعمال و رفتاری نموده که هیچ مسلمانی این کارها را نمیکند و دادستان ارتش در اینجا میتواند بگوید که این مرد با اعمالی که کرده، مرد مسلمانی نیست.
مصدق: بنده آقای رییس اخطار دادم. دادستان حق ندارد این صحبتها را بکند. حق ندارد به مذهب من دخالت کند. اگر اینطور است پس بنده مرخص میشوم. (در این وقت دکتر مصدق از جا برخاست و کیف خود را زیر بغل گرفت و خواست تالار جلسه را ترک کند)
مصدق: اگر او این حرفها را بزند من در اینجا نمیمانم. مگر مرا زنجیر کنید. او حق ندارد این حرفها را بزند.
دادستان: اینکه گفتم این مرد ایمان ندارد برای این است که مرد مسلمان وقتی که به قرآن مجید قسم یاد کرد به هیچ قیمتی ولو این که خود و تمام خانوادهاش از بین بروند ممکن نیست خلاف سوگندی که یاد کرده عمل کند.
مصدق: به خدا نمیکنم. به خدایی که سوگند خوردهام تا حیات دارم به سوگند خود وفادارم. من در تمام عمرم دروغ نگفتهام چه برسد به این که خلاف قسم رفتار کنم.
دادستان: آقای دکتر مصدق علاوه بر سوابق موجود در همین دادگاه، به کرات اظهار کردند که من نسبت به شاهنشاه فقید...
مصدق: عقیده نداشتم.
دادستان: سوگند وفاداری نخورده بودم...
مصدق: صحیح است.
دادستان: و به همین جهت به او عقیده و ایمان نداشتم.
مصدق: صحیح است. صحیح است. قربان تو آدم چیزفهم! (خنده حضار)
دادستان: ولی نسبت به اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی...
مصدق: مرهونش هستم.
دادستان: که میگوید وفادار هستم با نقض قانون اساسی و عدم اجرای دستور اعلیحضرت همایونی، دادستان ارتش مدعی است که این مرد به قرآن مجید و قانون اساسی خیانت کرده است. دادستان ارتش این مرد را به این مناسبت تحت تعقیب قرار داده که با نقض سوگند وفاداری
مصدق: باید ثابت کنی.
دادستان: این مرد به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی خیانت کرده است.
مصدق: هروقت ثابت کردی، آنوقت درست است.
دادستان: این مرد مسلمان نیست. زیرا خیانت به مذهب اسلام و خیانت به قانون اساسی کرده است. اگر میگوید که شبهای جمعه روضهخوانیش ترک نمیشد با این خیانتی که به مردم مسلمان و مذهب اسلام کرده...
مصدق: روضه خوانی هم دروغ بود؟
دادستان: برای عوام فریبی بوده. زیرا دادستان ارتش معتقد است که این مرد از ساعت یک صبح روز ۲۵ مرداد ...
مصدق: مرتد شده است.
دادستان: اعمالش جز خیانت به مذهب اسلام و رفتارش بر مبنایی جز آنچه در کیفرخواست ذکر شده ندارد.
مصدق: آقای رییس، من اخطار میکنم. آقا حق ندارد این حرفها را بزند. چرا جلوگیری نمیکنید؟
....
مصدق: باید عرض بکنم که اشهدان لااله الاالله، اشهد ان محمدرسول الله . این شهادتین است که تمام فرق مذهب اسلام باید بگویند. من در این دادگاه اقرار میکنم که مسلمان و شیعه اثناعشری هستم. مسلک من، مسلک حضرت سیدالشهداست. یعنی آنجایی که حقی در کار باشد با هر قوهای مخالفت میکنم. از همهچیزم میگذرم.
نه زن دارم. نه پسر دارم. نه دختر دارم. هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم.
(در این موقع دکتر مصدق به گریه میافتد).
🆔 @Sayehsokhan
(در این موقع دکتر مصدق به گریه میافتد).
🆔 @Sayehsokhan
این نکته در خصوص والدین نیز صدق میکند. ما والدین، فرسودگی را به عنوان یکی از عوامل تعیینکنندۀ فرزندپروری خوب میدانیم و معتقدیم باید همهچیز به کودکمان بدهیم و حتی کمی بیشتر؛ اما زندگیکردن با این دیدگاه ممکن است آسیب جسمانی در پی داشته باشد. در پارهای مطالعات، والدین از همدلی خود گفتند و نوجوانانشان زندگی احساسی خود را توضیح دادند. فرزندانِ والدینِ همدل، خشم و تغییرات خلقوخوی کمتری را گزارش میکردند و سریعتر از استرس رهایی مییافند، اما والدینشان با آسیبهایی چون التهابهای خفیف و نشانههایی از پیر شدن سلولی درگیر بودند. اگر نوجوانانِ همین والدین دچار افسردگی میشدند، حتی التهابهای شدیدتری گریبانگیر آنها میشد. انگار این والدینِ مراقب، سلامت خود را به فرزندانشان میدهند.
📚 #برشی_از_کتاب : #مبارزه_ای_برای_مهربانی
✍️ اثر: #دکتر_جمیل_زکی
👌 ترجمه: #محمدحامد_فتاحیان
📖 صفحه: ۱۶۹
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #مبارزه_ای_برای_مهربانی
✍️ اثر: #دکتر_جمیل_زکی
👌 ترجمه: #محمدحامد_فتاحیان
📖 صفحه: ۱۶۹
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from شنیده های رضا بابایی
YouTube
دکتر علی صاحبی: ذهن آگاهی در خدمت تنظیم هیجانی
لطفا برای حمایت از ما، سابسکرایب کنید
مقدمه ای بر کتاب
ذهن آگاهی و رفتار های اعتیاد آور
نویسنده:ربکا ای ویلیامز ، جولی اس کرافت
مترجم:دکتر علی صاحبی ، مهدی اسکندری ، شیدا لطفعلیان
از ناشر فاخر کشور
انتشارات سایه سخن
دکتر علی صاحبی به سال 1343 در گرگان…
مقدمه ای بر کتاب
ذهن آگاهی و رفتار های اعتیاد آور
نویسنده:ربکا ای ویلیامز ، جولی اس کرافت
مترجم:دکتر علی صاحبی ، مهدی اسکندری ، شیدا لطفعلیان
از ناشر فاخر کشور
انتشارات سایه سخن
دکتر علی صاحبی به سال 1343 در گرگان…
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
دکتر علی صاحبی
ذهن آگاهی در خدمت تنظیم هیجانی
مقدمه ای بر کتاب
ذهن آگاهی و رفتار های اعتیاد آور
نویسنده:ربکا ای ویلیامز ، جولی اس کرافت
مترجم:دکتر علی صاحبی ، مهدی اسکندری ، شیدا لطفعلیان
از ناشر فاخر کشور
انتشارات سایه سخن
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @ravanbeshnas
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
دکتر علی صاحبی
ذهن آگاهی در خدمت تنظیم هیجانی
مقدمه ای بر کتاب
ذهن آگاهی و رفتار های اعتیاد آور
نویسنده:ربکا ای ویلیامز ، جولی اس کرافت
مترجم:دکتر علی صاحبی ، مهدی اسکندری ، شیدا لطفعلیان
از ناشر فاخر کشور
انتشارات سایه سخن
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @ravanbeshnas
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥💫 سلام یاران و همراهان گرامی!
♦️ صبحتون به خیر!
☀️ خورشید خواهد درخشید!
🔹روزهای خوب خواهند آمد!
🔹به امید فردایی روشن!
💫 درود بر شما! 💫
🆔 @Sayehsokhan
♦️ صبحتون به خیر!
☀️ خورشید خواهد درخشید!
🔹روزهای خوب خواهند آمد!
🔹به امید فردایی روشن!
💫 درود بر شما! 💫
🆔 @Sayehsokhan
پاییز و زمستان سختی بر ما گذشت!
سال خیلی سختی بود! خیلی زیاد!
چشمانمان لحظاتی را دید، گاه آنقدر بزرگ و شگفتانگیز که در رویا نمیگنجید و گاه تا سرحد مرگ، پر از وحشت و اندوه که پیشتر از کابوسهایمان نیز نگذشته بود.
گوشهامان صداهایی شنید، گاه از سر شوق، گاه اعتراض و گاه نالهای از رنجی بیپایان برای عزیزی از دست رفته.
موسیقی دگرگون شد، ریتمها شکستند،
پردهها افتاده و سکوتها جابجا شدند.
دیگر رقص نماد شادی نبود.
رقصی بود در آتش و خون،
با بغضی گره خورده و چشمانی اشکآلود...
پاییز و زمستان سختی بر ما گذشت،
ما نیز در این روزها، با شادی شما طعم امید را چشیدیم، و با اندوهتان، که اندوه ما نیز بود، گریستیم.
اما در آستانهی بهار، بار دیگر بیایید، در کنار هم، بیش از پیش از «زندگی» بگوییم.
امید آنکه، آن کهنه، راهی شود به نکویی
و این نو، همی آید به شـادی!
سال نو بر همهی شما مبارک!
در آغاز بهار و شروع سال نو برایتان شادی روزافزون آرزو داریم🌸🌿
شاد و سرفراز بمانید❤️
🆔 @Sayehsokhan
سال خیلی سختی بود! خیلی زیاد!
چشمانمان لحظاتی را دید، گاه آنقدر بزرگ و شگفتانگیز که در رویا نمیگنجید و گاه تا سرحد مرگ، پر از وحشت و اندوه که پیشتر از کابوسهایمان نیز نگذشته بود.
گوشهامان صداهایی شنید، گاه از سر شوق، گاه اعتراض و گاه نالهای از رنجی بیپایان برای عزیزی از دست رفته.
موسیقی دگرگون شد، ریتمها شکستند،
پردهها افتاده و سکوتها جابجا شدند.
دیگر رقص نماد شادی نبود.
رقصی بود در آتش و خون،
با بغضی گره خورده و چشمانی اشکآلود...
پاییز و زمستان سختی بر ما گذشت،
ما نیز در این روزها، با شادی شما طعم امید را چشیدیم، و با اندوهتان، که اندوه ما نیز بود، گریستیم.
اما در آستانهی بهار، بار دیگر بیایید، در کنار هم، بیش از پیش از «زندگی» بگوییم.
امید آنکه، آن کهنه، راهی شود به نکویی
و این نو، همی آید به شـادی!
سال نو بر همهی شما مبارک!
در آغاز بهار و شروع سال نو برایتان شادی روزافزون آرزو داریم🌸🌿
شاد و سرفراز بمانید❤️
🆔 @Sayehsokhan
نگاهی متفاوت به «امید»، و "امیدواری"! :
امید بر این فرض استوار است که ما نمیدانیم چه پیش خواهد آمد و در فضای عدم قطعیت، جای کافی برای عمل وجود دارد.
وقتی عدم قطعیت را به رسمیت میشناسید، این را تصدیق میکنید که شاید بتوانید -به تنهایی و یا همراه با چند تن دیگر یا چند میلیون نفر دیگر- بر نتایج تاثیر بگذارید.
امید، استقبال از ناشناختهها و ناشناختنیها است،
بدیلی برای قطعیت خوشبینی و بدبینی.
خوشبینها گمان میکنند، همهچیز بدون مداخلهی ما روبهراه خواهد شد و
بدبینها موضع مخالفی دارند؛
هر دو گروه بیعملی خود را توجیه میکنند.
امید، باور به این است که عمل ما اهمیت دارد، هرچند چگونگی و زمان تاثیر آن و کیستی و چیستی تاثیرپذیرنده چیزهایی نیستند که بتوان از پیش دانست.
درواقع شاید ما نتوانیم حتی پس از واقعه از این موضوعات آگاه شویم، امّا در هر صورت اعمال، مهم هستند و
تاریخ پر از مردمی است که تاثیرشان پس از مرگ، قدرت بیشتری داشتهاست.
از کتاب «امید در تاریکی»
ربهکا سولنیت
ترجمه: نرگس حسنلی
🆔 @Sayehsokhan
امید بر این فرض استوار است که ما نمیدانیم چه پیش خواهد آمد و در فضای عدم قطعیت، جای کافی برای عمل وجود دارد.
وقتی عدم قطعیت را به رسمیت میشناسید، این را تصدیق میکنید که شاید بتوانید -به تنهایی و یا همراه با چند تن دیگر یا چند میلیون نفر دیگر- بر نتایج تاثیر بگذارید.
امید، استقبال از ناشناختهها و ناشناختنیها است،
بدیلی برای قطعیت خوشبینی و بدبینی.
خوشبینها گمان میکنند، همهچیز بدون مداخلهی ما روبهراه خواهد شد و
بدبینها موضع مخالفی دارند؛
هر دو گروه بیعملی خود را توجیه میکنند.
امید، باور به این است که عمل ما اهمیت دارد، هرچند چگونگی و زمان تاثیر آن و کیستی و چیستی تاثیرپذیرنده چیزهایی نیستند که بتوان از پیش دانست.
درواقع شاید ما نتوانیم حتی پس از واقعه از این موضوعات آگاه شویم، امّا در هر صورت اعمال، مهم هستند و
تاریخ پر از مردمی است که تاثیرشان پس از مرگ، قدرت بیشتری داشتهاست.
از کتاب «امید در تاریکی»
ربهکا سولنیت
ترجمه: نرگس حسنلی
🆔 @Sayehsokhan