🌼🌼🌼
خرسند شدیم از اینکه امروز
رنگی دگر است نه رنگ دیروز
تا شب نشده رنگ دگر شد
گفتند از این نکته هزار نکته بیاموز
فریاد زدیم که چرخ گردون
لیلا تو ندادهای به مجنون
فریاد برامد آنکه خاموش
کم داد اگر نگیرد افزون
خاموش شدیم و در خموشی
رفتیم سراغ میفروشی
فریاد زدیم دوای ما کو؟
گویند دواست باده نوشی
هشیار نشد مگر که مدهوش
این بار گران بگیرم از دوش
آرام کنار گوش ما گفت
این بار گران تو مفت مفروش
از خود به کجا شوی تو پنهان
از خود به کجا شوی گریزان
بیداری دل چنین مخوابان
سخت آمده است مبخش ارزان
هشیار شدیم از این که هستیم
رفتیم و در میکده بستیم
با خود به سخن چنین نشستیم
ما باده نخوردهایم و مستیم
مسجد سر راه از آن گذشتیم
بر روی درش چنین نوشتیم
در میکده هم خدای بینی
با مرد خدا اگر نشینی
#مسعود_فردمنش
🆔 @Sayehsokhan
خرسند شدیم از اینکه امروز
رنگی دگر است نه رنگ دیروز
تا شب نشده رنگ دگر شد
گفتند از این نکته هزار نکته بیاموز
فریاد زدیم که چرخ گردون
لیلا تو ندادهای به مجنون
فریاد برامد آنکه خاموش
کم داد اگر نگیرد افزون
خاموش شدیم و در خموشی
رفتیم سراغ میفروشی
فریاد زدیم دوای ما کو؟
گویند دواست باده نوشی
هشیار نشد مگر که مدهوش
این بار گران بگیرم از دوش
آرام کنار گوش ما گفت
این بار گران تو مفت مفروش
از خود به کجا شوی تو پنهان
از خود به کجا شوی گریزان
بیداری دل چنین مخوابان
سخت آمده است مبخش ارزان
هشیار شدیم از این که هستیم
رفتیم و در میکده بستیم
با خود به سخن چنین نشستیم
ما باده نخوردهایم و مستیم
مسجد سر راه از آن گذشتیم
بر روی درش چنین نوشتیم
در میکده هم خدای بینی
با مرد خدا اگر نشینی
#مسعود_فردمنش
🆔 @Sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍁 دیدگاه متفاوت نسبت به رواندرمانی
💠 توجه بر نقاط قوت و توانمندیها
🎤 دکتر طیب رشید طراح رواندرمانی مثبت
#Strength_Based_Resilience
🆔 @Sayehsokhan
💠 توجه بر نقاط قوت و توانمندیها
🎤 دکتر طیب رشید طراح رواندرمانی مثبت
#Strength_Based_Resilience
🆔 @Sayehsokhan
دیروز ۲۱ آذرماه تولد احمد شاملو بود
زادروزت مبارک
#احمد_شاملو
«آخر بازی»
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسارِ ترانههای بیهنگامِ خویش.
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
بر اسبانِ تشریح،
و لَتّههای بیرنگِ غروری
نگونسار
بر نیزههایشان.
تو را چه سود
فخر به فلک بَر
فروختن
هنگامی که
هر غبارِ راهِ لعنتشده نفرینَت میکند.
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفتهای.
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه
از رُستن تن میزند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی.
فغان! که سرگذشتِ ما
سرودِ بیاعتقادِ سربازانِ تو بود
که از فتحِ قلعهی روسبیان
بازمیآمدند.
باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادرانِ سیاهپوش
ــ داغدارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد ــ
هنوز از سجادهها
سر برنگرفتهاند!
#احمد_شاملو
@sayevarahianshearemrooz
🆔 @Sayehsokhan
زادروزت مبارک
#احمد_شاملو
«آخر بازی»
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسارِ ترانههای بیهنگامِ خویش.
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
بر اسبانِ تشریح،
و لَتّههای بیرنگِ غروری
نگونسار
بر نیزههایشان.
تو را چه سود
فخر به فلک بَر
فروختن
هنگامی که
هر غبارِ راهِ لعنتشده نفرینَت میکند.
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفتهای.
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه
از رُستن تن میزند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی.
فغان! که سرگذشتِ ما
سرودِ بیاعتقادِ سربازانِ تو بود
که از فتحِ قلعهی روسبیان
بازمیآمدند.
باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادرانِ سیاهپوش
ــ داغدارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد ــ
هنوز از سجادهها
سر برنگرفتهاند!
#احمد_شاملو
@sayevarahianshearemrooz
🆔 @Sayehsokhan
چطور ممکن است که در برآوردن انتظارات اینقدر بیصلاحیت جلوه کنند؟ آنها یاد گرفتهاند همۀ انتظارات مدرسه و دانشگاه را در کوتاهترین زمان و مؤثرترین شیوه برآورده کنند. اما یاد نگرفتهاند از عهدۀ مشکلات پیچیده و ابهامات و مخاطرات احتمالی برآیند. آنها همیشه فقط موفق بودهاند . هرگز مجبور نبودهاند از خود پرسش کنند . هرگز شکست نخوردهاند و نمیدانند چگونه با ناکامی خود روبهرو شوند. کارگروهی یاد نگرفتهاند و نمیتوانند الهامبخش همکاران خود باشند. آنها با آن سیستم عملکردیای سازگارند که وظایفشان را به وضوح برایشان مشخص کرده باشد، از طرفی هم نمیتوانند ابتکار عمل نشاندهند و همدلیکنند. برای نشان دادنِ استعدادهای واقعیشان، شوروشوق و آمادگی لازم و قاطعیت قدمگذاشتن در مسیرهای جدید و جستوجوی راهحلهای تازه را ندارند. آن ها مجریان اصلی امور نیستند، بلکه فقط انجام وظیفه میکنند.
📚 #برشی_از_کتاب : #فرزندپروری_نوین
✍️ اثر: #گرالد_هوتر و #اولی_هاوزر
👌 ترجمه: #زینب_سرحدی
📖 صفحه: 28
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #فرزندپروری_نوین
✍️ اثر: #گرالد_هوتر و #اولی_هاوزر
👌 ترجمه: #زینب_سرحدی
📖 صفحه: 28
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما📩
ما مهاجر بودیم در تهران؛ مثل اکثریت پایتختنشینان. پدرم به جای بیل رعیتی اجدادی، تیشه بنایی در دست گرفته بود. از اطراف اصفهان زده بود به جاده و سر از تهران در آورد. جایی که زندگی میکردیم جنوب شرق تهران بود؛ محله معروف دولاب با آن صیفیجات معروفش و آن خیار دولابی کم نظیر که عطرش نوازش میداد شامه هر رهگذری را. دولابیها آرام آرام زمینهای کشاورزی را فروخته بودند به مهاجرین و چون کارشان باغداری و زراعت بود، بیشترشان شده بودند میدانی. اصطلاحی که برای کسبه میوه و تره بار به کار میرفت. در محلهای که بزرگ شدم از هر دیاری یکی را مییافتی که رخت اقامت به مرکز کشور انداخته است؛ همدانی، مشهدی، قمی، خوانساری، اراکی و خلاصه هفت بیجاری شده بود دیدنی. ما نسل دوم مهاجرین مشکلی داشتیم که به سختی بر آن غلبه کردیم. جنگ سخت است و سختتر وقتی است که با خود و ریشههایت به ستیز در آیی.
ماجرا این بود که ما زاده تهران بودیم اما تهرانی نبودیم. آن که یک حرف و دو حرف بر زبان ما نهاده بود و سخن گفتنمان آموخته بود، با خود از دیاری که کوچ کرده بود یک سوغات به همراه داشت و آن را از خود جدا نمیکرد؛ یادگاری از زاد و بوم که چون شیر و شکر با جانش آمیخته بود؛ لهجه. بله لهجه ولایتی که بار و بنه از آن جا کنده بود، اما نمیتوانست گویش مادری را جا کَن کند. مادر به گویش اهالی اطراف اصفهان، بسیاری از کلمات را به کسر میگفت و تلفظ میکرد و من هم که در مکتب او میآموختم، پیرو طریقت او در سخنگفتن شدم. رفتم مدرسه، جایی که والدینم آن را به فتح سین تلفظ میکردند و همانجا که فکر میکردیم عشق به تحصیل کارها را آسان میکند، مشکلها پدید آمد. لهجه و گویش من در کوچه و محله چکش خورده بود، اما هنوز صاف تهرانی نشده بود. گاهی یک کلمه که باید به فتح میگفتم و به کسر ادا میشد یا بر عکس، با شلیک خنده پاسخ داده میشد. همکلاسیها بودند که میخندیدند. یک شانس داشتم ؛ تنها نبودم. مانند من کم نبود. بیشتر دولابیها بودند که به الفاظ ما میخندیدند. نا سلامتی تهرانی بودند و صاحب خانه. گیر کرده بودم. در خانه گویشی و در مدرسه گویشی دیگر. آن یکی از متن میآمد و آن دیگری از حاشیه. بالاخره حاشیه بر متن غلبه کرد، چند تا خنده و تکههای کودکانه اما بیغرض همکلاسیها، چکش آخر را زد. از برزخ رها شدم. غلبه از فرهنگ محیط شد. لهجه تهرانی شد، اما بیهیچ ریشهای در آن ابر شهر. بعد از دههها هنوز سری به ساختمان مدرسه ابتدایی که در آن الفبا آموختم، میزنم. چرا خرابش نکردهاند و همانگونه بر سر پا مانده، نمیدانم. به نزدیک مدرسه که میرسم گامهایم را آرام بر میدارم. از بیرون دقیق به آن بنای کهنه نگاه میکنم. چشمهایم را بر هم میگذارم. صدای خنده بچهها را میشنوم. من کلمه "بَچه" را به کسر ب گفته بودم. صدای خودم را میشنوم؛ دارم میخندم همراه با آنان؛ صاف و صادق، بی غل و غش . چشمهایم را باز میکنم، تر شده است.
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
ما مهاجر بودیم در تهران؛ مثل اکثریت پایتختنشینان. پدرم به جای بیل رعیتی اجدادی، تیشه بنایی در دست گرفته بود. از اطراف اصفهان زده بود به جاده و سر از تهران در آورد. جایی که زندگی میکردیم جنوب شرق تهران بود؛ محله معروف دولاب با آن صیفیجات معروفش و آن خیار دولابی کم نظیر که عطرش نوازش میداد شامه هر رهگذری را. دولابیها آرام آرام زمینهای کشاورزی را فروخته بودند به مهاجرین و چون کارشان باغداری و زراعت بود، بیشترشان شده بودند میدانی. اصطلاحی که برای کسبه میوه و تره بار به کار میرفت. در محلهای که بزرگ شدم از هر دیاری یکی را مییافتی که رخت اقامت به مرکز کشور انداخته است؛ همدانی، مشهدی، قمی، خوانساری، اراکی و خلاصه هفت بیجاری شده بود دیدنی. ما نسل دوم مهاجرین مشکلی داشتیم که به سختی بر آن غلبه کردیم. جنگ سخت است و سختتر وقتی است که با خود و ریشههایت به ستیز در آیی.
ماجرا این بود که ما زاده تهران بودیم اما تهرانی نبودیم. آن که یک حرف و دو حرف بر زبان ما نهاده بود و سخن گفتنمان آموخته بود، با خود از دیاری که کوچ کرده بود یک سوغات به همراه داشت و آن را از خود جدا نمیکرد؛ یادگاری از زاد و بوم که چون شیر و شکر با جانش آمیخته بود؛ لهجه. بله لهجه ولایتی که بار و بنه از آن جا کنده بود، اما نمیتوانست گویش مادری را جا کَن کند. مادر به گویش اهالی اطراف اصفهان، بسیاری از کلمات را به کسر میگفت و تلفظ میکرد و من هم که در مکتب او میآموختم، پیرو طریقت او در سخنگفتن شدم. رفتم مدرسه، جایی که والدینم آن را به فتح سین تلفظ میکردند و همانجا که فکر میکردیم عشق به تحصیل کارها را آسان میکند، مشکلها پدید آمد. لهجه و گویش من در کوچه و محله چکش خورده بود، اما هنوز صاف تهرانی نشده بود. گاهی یک کلمه که باید به فتح میگفتم و به کسر ادا میشد یا بر عکس، با شلیک خنده پاسخ داده میشد. همکلاسیها بودند که میخندیدند. یک شانس داشتم ؛ تنها نبودم. مانند من کم نبود. بیشتر دولابیها بودند که به الفاظ ما میخندیدند. نا سلامتی تهرانی بودند و صاحب خانه. گیر کرده بودم. در خانه گویشی و در مدرسه گویشی دیگر. آن یکی از متن میآمد و آن دیگری از حاشیه. بالاخره حاشیه بر متن غلبه کرد، چند تا خنده و تکههای کودکانه اما بیغرض همکلاسیها، چکش آخر را زد. از برزخ رها شدم. غلبه از فرهنگ محیط شد. لهجه تهرانی شد، اما بیهیچ ریشهای در آن ابر شهر. بعد از دههها هنوز سری به ساختمان مدرسه ابتدایی که در آن الفبا آموختم، میزنم. چرا خرابش نکردهاند و همانگونه بر سر پا مانده، نمیدانم. به نزدیک مدرسه که میرسم گامهایم را آرام بر میدارم. از بیرون دقیق به آن بنای کهنه نگاه میکنم. چشمهایم را بر هم میگذارم. صدای خنده بچهها را میشنوم. من کلمه "بَچه" را به کسر ب گفته بودم. صدای خودم را میشنوم؛ دارم میخندم همراه با آنان؛ صاف و صادق، بی غل و غش . چشمهایم را باز میکنم، تر شده است.
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
🔊 فایل صوتی
نشستهای متنوع از مجموعه درسگفتارهایی دربارۀ دیدار شمس تبریزی با مولانا
در مرکز فرهنگی شهر کتاب تهران
اولین = دکتر ایرج شهبازی، محبتی و خاکی
دومین = دکتر مریم مشرف
سومین = دکتر قدرتالله طاهری
چهارمین= دکتر لیلا آقایانی چاوشی
پنجمین= دکتر مهدی سالاری نسب
ششمین = دکتر مهدی سالاری نسب
هفتمین = خانم سودابه کریمی
هشتمین = دکتر حمیدرضا توکلی
نهمین = دکتر حمیدرضا توکلی
دهمین = دکتر مریم عاملی رضایی
یازدهمین = دکتر محمدجواد اعتمادی
دوازدهمین = دکتر محمد جواد اعتمادی
سیزدهمین = دکتر میرجلالالدین کزازی
چهاردهمین = دکتر اصغر دادبه
پانزدهمین = دکتر قربان ولیئی
شانزدهمین = خانم اعظم نادری
هفدهمین = دکتر سیدمحمد عمادی حائری
هجدهمین = دکتر فواد مولودی
نوزدهمین = دکتر مهدی محبتی
بیستمین = دکتر مهدی محبتی
بیستویکمین = دکتر مهدی محبتی
بیستودومین = دکتر حسن بلخاری
بیستوسومین = دکتر حسن بلخاری
بیستوچهارمین= دکتر محمدرضا موحدی
بیستوپنجمین = دکتر غلامرضا خاکی
بیستوششمین = علی اصغر ارجی
بیستوهفتمین = دکتر احمد پاکتچی
بیستوهشتمین = دکتر عبدالرضا مدرسزاده
بیستونهمین = دکتر سپیده موسوی
سیامین = دکتر محمودرضا اسفندیار
سیویکمین = دکتر قاسم کاکایی
سیودومین = خانم پریسا علیرضا
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
نشستهای متنوع از مجموعه درسگفتارهایی دربارۀ دیدار شمس تبریزی با مولانا
در مرکز فرهنگی شهر کتاب تهران
اولین = دکتر ایرج شهبازی، محبتی و خاکی
دومین = دکتر مریم مشرف
سومین = دکتر قدرتالله طاهری
چهارمین= دکتر لیلا آقایانی چاوشی
پنجمین= دکتر مهدی سالاری نسب
ششمین = دکتر مهدی سالاری نسب
هفتمین = خانم سودابه کریمی
هشتمین = دکتر حمیدرضا توکلی
نهمین = دکتر حمیدرضا توکلی
دهمین = دکتر مریم عاملی رضایی
یازدهمین = دکتر محمدجواد اعتمادی
دوازدهمین = دکتر محمد جواد اعتمادی
سیزدهمین = دکتر میرجلالالدین کزازی
چهاردهمین = دکتر اصغر دادبه
پانزدهمین = دکتر قربان ولیئی
شانزدهمین = خانم اعظم نادری
هفدهمین = دکتر سیدمحمد عمادی حائری
هجدهمین = دکتر فواد مولودی
نوزدهمین = دکتر مهدی محبتی
بیستمین = دکتر مهدی محبتی
بیستویکمین = دکتر مهدی محبتی
بیستودومین = دکتر حسن بلخاری
بیستوسومین = دکتر حسن بلخاری
بیستوچهارمین= دکتر محمدرضا موحدی
بیستوپنجمین = دکتر غلامرضا خاکی
بیستوششمین = علی اصغر ارجی
بیستوهفتمین = دکتر احمد پاکتچی
بیستوهشتمین = دکتر عبدالرضا مدرسزاده
بیستونهمین = دکتر سپیده موسوی
سیامین = دکتر محمودرضا اسفندیار
سیویکمین = دکتر قاسم کاکایی
سیودومین = خانم پریسا علیرضا
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
Audio
📢 ... #پوشه_شنیداری سیودومین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی شمس تبریزی «تحلیلِ شناختیِ دگرگوییهای شمسِ تبریزی»
سخنران: پریسا علیرضا
چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
@Bookcitycc
🆔 @Sayehsokhan
سخنران: پریسا علیرضا
چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
@Bookcitycc
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صرفا_جهت_اندیشیدن
ارزش یک چیز، گاه در بهرهای نیست که از بهدست آوردنش برمیآید، بلکه ارزشِ آن در گروِ بهایی است که برای بهدستآوردنش پرداخت میشود؛ یعنی به اندازهٔ هزینهای که کردهایم.
📕 #غروب_بتها
✍️ #فریدریش_نیچه
🆔 @Sayehsokhan
ارزش یک چیز، گاه در بهرهای نیست که از بهدست آوردنش برمیآید، بلکه ارزشِ آن در گروِ بهایی است که برای بهدستآوردنش پرداخت میشود؛ یعنی به اندازهٔ هزینهای که کردهایم.
📕 #غروب_بتها
✍️ #فریدریش_نیچه
🆔 @Sayehsokhan
مادران
نیمه شب،
از نالهی مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر میزد
ز جا جستم.
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظهای در بهت بنشستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد.
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالهی مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک، میپیچید!
مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها
چیزی نمیگفتند
آه در هر خانهی این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
🆔 @Sayehsokhan
نیمه شب،
از نالهی مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر میزد
ز جا جستم.
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظهای در بهت بنشستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد.
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالهی مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک، میپیچید!
مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها
چیزی نمیگفتند
آه در هر خانهی این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
🆔 @Sayehsokhan
باور اینکه کماهمیت جلوهدادن اتفاقاتِ بد از تأثیر منفی آنها خواهد کاست، وسوسهانگیز است؛ اما شواهد حاکی از آن است که این رویّه فقط تأثیر مخرب آن اتفاقات را تشدید میکند. وقتی خبر واقعی آشکار شود، برای توضیحدادن دلیلِ رکوراست نبودن با اعضای گروهتان اوقات سختی را خواهید گذراند. بهتر است که از خبرهای پیشی بگیرید و با نشاندادن احترامی که برای همکارانتان قائلاید، از ناکامی بهعنوان فرصت ایجاد اعتماد استفاده کنید.
📚 #برشی_از_کتاب : #10_قانون_اعتماد
#ایجاد_پیوندهایی_که_موجب_عظمت_کسب_و_کار_میشود
✍️ اثر: #یوال_پیترسون
👌 ترجمه: #ایرج_پاد
📖 صفحه: 106
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #10_قانون_اعتماد
#ایجاد_پیوندهایی_که_موجب_عظمت_کسب_و_کار_میشود
✍️ اثر: #یوال_پیترسون
👌 ترجمه: #ایرج_پاد
📖 صفحه: 106
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
ظاهراً #فروغ این شعر را چند روز پیش از مرگ سروده بود. در این شعر نیز همچون شعر «باد ما را خواهد برد» نزدیکی مرگ را میتوان حس کرد.
🔹 منابع مربوط به قسمت چهاردهم پادکست ریرا:
🔸 اطلاعات مربوط به کودکی #فروغ و پدرش، در منابع مختلفی آمده از جمله کتاب آیههای آه (انتشارات روزنگار). ناصر صفاریان در این کتاب با بسیاری از آشنایان فروغ از جمله چند نفر از اعضای خانوادهی او مصاحبه کرده است. صفاریان از مصاحبههای این کتاب در ساخت سه فیلم مستند دربارهی فروغ، به نامهای سرد سبز، اوج موج و جام جان استفاده کرده است.
🔸 منبع مفید دیگر دربارهی زندگی فروغ کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن به کوشش بهروز جلالی (انتشارات مروارید) است. در این کتاب چند نامه از فروغ به پدرش و برادرش فریدون فرخزاد آمده. همینطور نوشتههایی از پوران فرخزاد خواهر فروغ و بعضی آشنایان دیگر او.
🔸 نامههای فروغ به پرویز شاپور به کوشش کامیار شاپور و عمران صلاحی با عنوان اولین تپشهای عاشقانهی قلبم (انتشارات مروارید) چاپ شده است.
🔸 صحبتهای فروغ دربارهی تغییر سلیقهی شعریاش و تأثیرپذیری از نیما در دورهی دوم کارش در چند مصاحبهی مختلف او آمده که همگی در کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن چاپ شدهاند. دربارهی وزن شعر فروغ هم میتوان به مقالهی دکتر سیروس #شمیسا در همان کتاب مراجعه کرد.
🔸 برای مروری کلی بر کارنامهی شعری فروغ میتوان به کتاب پریشادخت شعر نوشته و گردآوری م. #آزاد (نشر ثالث) مراجعه کرد
.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
ظاهراً #فروغ این شعر را چند روز پیش از مرگ سروده بود. در این شعر نیز همچون شعر «باد ما را خواهد برد» نزدیکی مرگ را میتوان حس کرد.
🔹 منابع مربوط به قسمت چهاردهم پادکست ریرا:
🔸 اطلاعات مربوط به کودکی #فروغ و پدرش، در منابع مختلفی آمده از جمله کتاب آیههای آه (انتشارات روزنگار). ناصر صفاریان در این کتاب با بسیاری از آشنایان فروغ از جمله چند نفر از اعضای خانوادهی او مصاحبه کرده است. صفاریان از مصاحبههای این کتاب در ساخت سه فیلم مستند دربارهی فروغ، به نامهای سرد سبز، اوج موج و جام جان استفاده کرده است.
🔸 منبع مفید دیگر دربارهی زندگی فروغ کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن به کوشش بهروز جلالی (انتشارات مروارید) است. در این کتاب چند نامه از فروغ به پدرش و برادرش فریدون فرخزاد آمده. همینطور نوشتههایی از پوران فرخزاد خواهر فروغ و بعضی آشنایان دیگر او.
🔸 نامههای فروغ به پرویز شاپور به کوشش کامیار شاپور و عمران صلاحی با عنوان اولین تپشهای عاشقانهی قلبم (انتشارات مروارید) چاپ شده است.
🔸 صحبتهای فروغ دربارهی تغییر سلیقهی شعریاش و تأثیرپذیری از نیما در دورهی دوم کارش در چند مصاحبهی مختلف او آمده که همگی در کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن چاپ شدهاند. دربارهی وزن شعر فروغ هم میتوان به مقالهی دکتر سیروس #شمیسا در همان کتاب مراجعه کرد.
🔸 برای مروری کلی بر کارنامهی شعری فروغ میتوان به کتاب پریشادخت شعر نوشته و گردآوری م. #آزاد (نشر ثالث) مراجعه کرد
.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
#از_شما📩
واقعاً به این نتیجه رسیدم که ما با خوندن کتابهای حقوقی، الکی عمرمون رو تباه کردیم.
تو دانشگاه به طرف میگفتن رشتهات چیه میگفت آبیاری گیاهان دریایی.
الان دقیقاً احساسم آبیاری گیاهان دریاییه...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
واقعاً به این نتیجه رسیدم که ما با خوندن کتابهای حقوقی، الکی عمرمون رو تباه کردیم.
تو دانشگاه به طرف میگفتن رشتهات چیه میگفت آبیاری گیاهان دریایی.
الان دقیقاً احساسم آبیاری گیاهان دریاییه...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from موسسه انتخاب بهتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM