نشر سایه سخن
9.78K subscribers
13.1K photos
4.76K videos
270 files
3.8K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
چرا من این احساسات را دارم؟

برای همه‌ی ما، زمان هایی وجود دارد که احساسات خوبی نداریم. در آن لحظات، بسیاری از ما از خودمان این سئوال کاملاً منطقی را می‌پرسیم: "چرا من چنین احساساتی را دارم؟".

خب این پرسش یک نیمه‌ی روشن دارد .... همچنین یک نیمه‌ی تاریک دارد.


🔆 نیمه‌ی روشن

نیمه‌ی روشن این پرسش این است که به ما کمک می‌کند، چراکه به ما این هشدار را می‌دهد که نیاز داریم روی یک سری مسائل کار کنیم. به عنوان مثال، فرض کنید پاسخ این پرسش این باشد که: چون با همسرمان دعوا کرده‌ایم، هله هوله زیاد خورده‌ایم، به اندازه‌ی کافی نخوابیده‌ایم، زیاد کار کرده‌ایم، به اندازه‌ی کافی ورزش نکرده‌ایم، سیگار کشیده‌ایم، مواد مخدر مصرف کرده‌ایم، در مورد فرزندانمان نگرانیم، با یک بیماری مقابله می‌کنیم، با مسائل مالی درگیر هستیم، یا با مرگ یکی از عزیزانمان مواجه شده‌ایم.

اگر چنین باشد، پس تشخیص و شناسایی این مسائلی که باعث فعال شدن این احساسات دردناک در ما شده‌اند، گام اولیه‌ و مهمی است. گام دوم این است: اقدام عملی! اقدامی عملی، مفید و کارساز انجام دهیم تا به طور مؤثر با آن مسئله مقابله کنیم و یا با شرایط به وجود آمده بهتر وفق پیدا کنیم.

معمولاً چنین مسائلی واضح اند- و شما می‌توانید با طرح پرسش بالا به راحتی آنها را شناسایی کنید. اما فرض کنید که هیچ پاسخ واضحی را برای سئوال در مورد اینکه چرا احساس اضطراب، غمگینی، بدخلقی و خشم دارید، پیدا نکنید؛ چه اتفاقی می‌افتد اگر به طرح این پرسش از خودتان ادامه دهید؟ خب، اگر این پرسش: «چرا من چنین احساسی دارم؟» را ادامه دهید و پاسخی فوری برای آن وجود نداشته باشد، معمولاً شما در نیمه‌ی تاریک گرفتار می‌شوید. 

⬛️ نیمه‌ی تاریک

نیمه‌ی تاریک این پرسش چیزی است که روانشناسان به آن «نشخوار فکری» می‌گویند. ما در افکارمان گم می‌شویم، تمام پاسخ های ممکن برای «چرا چنین احساساتی دارم؟» را تحلیل می‌کنیم. معمولاً، بعد از آن ما شروع می کنیم به بررسی کردن تمام اتفاقات ناخوشایندی که برایمان رخ داده است، تمام مواردی که در زندگی مان خوب پیش نرفته است، تمام چیزهایی که درون ما یا در دیگران و یا در جهان پیرامونمان آنقدر که باید خوب نیست، و فکر می‌کنیم که کدام یک از آنها باعث چنین احساسی بوده‌اند.

طبیعتاً هرچه بیشتر، هرچیزی که در زندگی مان کمبود داریم را بررسی کنیم، بیشتر ما را دچار نارضایتی و ناخشنودی می‌کند (تعجب آور نیست که این الگوی تفکر نقش بزرگی در افسردگی ایفا می کند).

بنابراین هنگامی که در چنین الگوی تفکر گرفتار شدید، ایده‌ی خوبی است که خودتان را از این دام خلاص کنید:

به فرایند تفکرتان توجه کنید و به آرامی برای آن نامی بگذارید: «آها! ذهن من داره تلاش می کنه که دوباره علت رو کشف کنه»، یا «آها! دوباره قصه‌ی ذهنی "چرا من این احساسات رو دارم؟" شروع شد»، یا «این نشخوار فکریه».

از مهارت های #ذهن_آگاهی برای خلاص شدن از دام افکار استفاده کنید و به طور کامل در لحظه‌ی حال غرق شوید.

اقداماتی معنادار و ارتقا دهندهٔ زندگی را آغاز کنید، و تمام توجه‌تان را به این اقدام تان بدهید.

خودتان را در کاری که انجام می دهید غرق کنید.

بدین ترتیب، خودتان را به طور مرتب از قصه‌ی ذهنی «چرا چنین احساسی دارم؟» رها کنید- بارها و بارها و بارها دوباره؛ و به طور مرتب روی فعالیتی که انجام می دهید تمرکزتان را برگردانید. 

اماچه کاری در مورد احساساتم می توانم بکنم؟

الف. از مهارت های ذهن آگاهی برای تمرین #پذیرش احساسات و #شفقت_نسبت_به_خود استفاده کنید.

ب. اقدام کنید: هر کاری را که می تواند موقعیت تان را بهبود ببخشد و یا مسائلی که با آنها درگیر هستید را حل کند انجام دهید.

ج. و اگر هیج اقدام مؤثری وجود ندارد که بتوانید اتخاذ کنید، مجدداً از گزینه‌ی الف استفاده کنید. اما تحلیل احساساتتان را متوقف کنید، و به جای آن توجه و انرژی تان را صرف انجام کاری معنادار بکنید. 

به خاطر داشته باشید که احساسات مانند هوا تغییر می کنند، و دیر یا زود این احساسات- صرف نظر از اینکه چقدر ناخوشایندند- می گذرند.
#دکتر_راس_هریس
🆔 @sayehsokhan
چرا من این احساسات را دارم؟

برای همه‌ی ما، زمان هایی وجود دارد که احساسات خوبی نداریم. در آن لحظات، بسیاری از ما از خودمان این سئوال کاملاً منطقی را می‌پرسیم: "چرا من چنین احساساتی را دارم؟".

خب این پرسش یک نیمه‌ی روشن دارد .... همچنین یک نیمه‌ی تاریک دارد.


🔆 نیمه‌ی روشن

نیمه‌ی روشن این پرسش این است که به ما کمک می‌کند، چراکه به ما این هشدار را می‌دهد که نیاز داریم روی یک سری مسائل کار کنیم. به عنوان مثال، فرض کنید پاسخ این پرسش این باشد که: چون با همسرمان دعوا کرده‌ایم، هله هوله زیاد خورده‌ایم، به اندازه‌ی کافی نخوابیده‌ایم، زیاد کار کرده‌ایم، به اندازه‌ی کافی ورزش نکرده‌ایم، سیگار کشیده‌ایم، مواد مخدر مصرف کرده‌ایم، در مورد فرزندانمان نگرانیم، با یک بیماری مقابله می‌کنیم، با مسائل مالی درگیر هستیم، یا با مرگ یکی از عزیزانمان مواجه شده‌ایم.

اگر چنین باشد، پس تشخیص و شناسایی این مسائلی که باعث فعال شدن این احساسات دردناک در ما شده‌اند، گام اولیه‌ و مهمی است. گام دوم این است: اقدام عملی! اقدامی عملی، مفید و کارساز انجام دهیم تا به طور مؤثر با آن مسئله مقابله کنیم و یا با شرایط به وجود آمده بهتر وفق پیدا کنیم.

معمولاً چنین مسائلی واضح اند- و شما می‌توانید با طرح پرسش بالا به راحتی آنها را شناسایی کنید. اما فرض کنید که هیچ پاسخ واضحی را برای سئوال در مورد اینکه چرا احساس اضطراب، غمگینی، بدخلقی و خشم دارید، پیدا نکنید؛ چه اتفاقی می‌افتد اگر به طرح این پرسش از خودتان ادامه دهید؟ خب، اگر این پرسش: «چرا من چنین احساسی دارم؟» را ادامه دهید و پاسخی فوری برای آن وجود نداشته باشد، معمولاً شما در نیمه‌ی تاریک گرفتار می‌شوید. 

⬛️ نیمه‌ی تاریک

نیمه‌ی تاریک این پرسش چیزی است که روانشناسان به آن «نشخوار فکری» می‌گویند. ما در افکارمان گم می‌شویم، تمام پاسخ های ممکن برای «چرا چنین احساساتی دارم؟» را تحلیل می‌کنیم. معمولاً، بعد از آن ما شروع می کنیم به بررسی کردن تمام اتفاقات ناخوشایندی که برایمان رخ داده است، تمام مواردی که در زندگی مان خوب پیش نرفته است، تمام چیزهایی که درون ما یا در دیگران و یا در جهان پیرامونمان آنقدر که باید خوب نیست، و فکر می‌کنیم که کدام یک از آنها باعث چنین احساسی بوده‌اند.

طبیعتاً هرچه بیشتر، هرچیزی که در زندگی مان کمبود داریم را بررسی کنیم، بیشتر ما را دچار نارضایتی و ناخشنودی می‌کند (تعجب آور نیست که این الگوی تفکر نقش بزرگی در افسردگی ایفا می کند).

بنابراین هنگامی که در چنین الگوی تفکر گرفتار شدید، ایده‌ی خوبی است که خودتان را از این دام خلاص کنید:

به فرایند تفکرتان توجه کنید و به آرامی برای آن نامی بگذارید: «آها! ذهن من داره تلاش می کنه که دوباره علت رو کشف کنه»، یا «آها! دوباره قصه‌ی ذهنی "چرا من این احساسات رو دارم؟" شروع شد»، یا «این نشخوار فکریه».

از مهارت های #ذهن_آگاهی برای خلاص شدن از دام افکار استفاده کنید و به طور کامل در لحظه‌ی حال غرق شوید.

اقداماتی معنادار و ارتقا دهندهٔ زندگی را آغاز کنید، و تمام توجه‌تان را به این اقدام تان بدهید.

خودتان را در کاری که انجام می دهید غرق کنید.

بدین ترتیب، خودتان را به طور مرتب از قصه‌ی ذهنی «چرا چنین احساسی دارم؟» رها کنید- بارها و بارها و بارها دوباره؛ و به طور مرتب روی فعالیتی که انجام می دهید تمرکزتان را برگردانید. 

اماچه کاری در مورد احساساتم می توانم بکنم؟

الف. از مهارت های ذهن آگاهی برای تمرین #پذیرش احساسات و #شفقت_نسبت_به_خود استفاده کنید.

ب. اقدام کنید: هر کاری را که می تواند موقعیت تان را بهبود ببخشد و یا مسائلی که با آنها درگیر هستید را حل کند انجام دهید.

ج. و اگر هیج اقدام مؤثری وجود ندارد که بتوانید اتخاذ کنید، مجدداً از گزینه‌ی الف استفاده کنید. اما تحلیل احساساتتان را متوقف کنید، و به جای آن توجه و انرژی تان را صرف انجام کاری معنادار بکنید. 

به خاطر داشته باشید که احساسات مانند هوا تغییر می کنند، و دیر یا زود این احساسات- صرف نظر از اینکه چقدر ناخوشایندند- می گذرند.


#دکتر_راس_هریس
نویسنده توانمند کتابهای: تله شادمانی، عمل عاشقانه، سیلی واقعیت، شکاف اعتماد به نفس
🆔 @sayehsokhan
💠 مدیریت افکار و احساسات دردناک

✳️ برای اکثریت ما، رهایی از افکار و هیجاناتِ ناخواسته، وقتی که در حد ملایم اند، کار سختی نیست. هنگامی که کمی مضطربیم، اندکی عصبانی هستیم، یا کمی غمگینیم، معمولاً می توانیم این احساسات را نادیده بگیریم، حواس مان را پرت کنیم، و یا مثبت اندیشی کنیم، و از این طریق احساس بهتری به خودمان بدهیم.

❇️ اما هرچه این افکار و احساساتِ دردناک شدیدتر می شوند، انجام این کار سخت تر می شود. به عنوان مثال، وقتی ما کمی از چیزی غمگین باشیم، اگر خوراک لذیذی بخوریم - شکلات، چیپس، یا بستنی و یا هر چیز دیگری که برایمان لذت بخش باشد- اغلب ما متوجه می شویم که این غذای لذیذ به طور موفقیت آمیزی حواس مان را از آن احساسات ناخوشایند پرت می کند. اما اگر شدیداً از چیزی غمگین باشیم، و از همین روش های حواس پرتی استفاده کنیم، بی نتیجه خواهد بود. اغلب ما حتی مزهٔ غذا را هم در چنین شرایطی متوجه نمی شویم و هیچ حس خوشایندی نخواهد داشت.

✳️ به همین ترتیب، اگر از موردی که خیلی خطرناک و تهدیدآمیز نیست، اندکی نگران و مضطرب باشیم، و بعد در مورد آن به طور منطقی و عقلانی فکر کنیم (مثلاً با دقت حقایق موجود را بررسی می کنیم و خطرات واقعی را محاسبه می کنیم)، یا تکنیک های آرام سازی بدنیِ ساده را انجام دهیم (به عنوان مثال، چند نفس آرام می کشیم)، برای اکثریت ما، این اقدامات به سرعت اضطرابمان را کاهش می دهد، آرام مان می کند و نگرانی مان رفع می شود. اما اگر شدیداً از موردی که یک خطر جدی و واقعی است مضطرب باشیم، چنین راهکارهایی مؤثر واقع نمی شود. اگر شما برای یک جراحی جدی به بیمارستان رفته اید که ریسک بالایی هم دارد، چطور تفکر مثبت، آرام سازی بدنی، یا حواس پرتی شما را از احساس اضطراب خلاص می کند؟ مطمئناً، ممکن است که به طور کوتاه مدت با چنین روش هایی احساس آرامش کنید، اما چقدر طول می کشد که چنین احساساتی بازگردند؟

❇️ یک مثال خوب دیگر می تواند این باشد: اگر کسی که شما شدیداً عاشقش هستید، در بستر مرگ باشد، می توانید احساس غمگینی، خشم یا ترس خود را متوقف کنید؟ برای اکثریت انسان ها، تنها دو راه وجود دارد تا بتوانند چنین کاری را انجام دهند. یک راه که می تواند کاملاً شما را بی حس کند استفاده از مواد مخدر و الکل است. روش دوم که می تواند ارتباط ما را با هیجانات مان کاملاً قطع کند، به لحاظ تخصصی به آن "تجزیه" گفته می شود، که احساس ناخوشایند خلأ و بی حسی را می دهد.

✳️ به همین دلیل است که ما نیاز داریم مهارت های #ذهن_آگاهی، #پذیرش، و #شفقت_نسبت_به_خود را بیاموزیم. بدین ترتیب می توانیم به طرز انعطاف پذیرتری به افکار و احساسات دردناک پاسخ بدهیم. می توانیم فضایی را برای آنها ایجاد کنیم. به جای جنگ با آنها می توانیم با صلح برخورد کنیم. می توانیم اجازه دهیم در ما جریان پیدا کنند، اجازه دهیم بیایند و بمانند و در لحظات خوب مان بروند. این مهارت ها به راحتی حاصل نمی شوند، اما ارزش این را دارند که زمان و تلاشی را صرف آنها کنیم.

👤 نویسنده: #دکتر_راس_هریس

📝 مترجم: #سحر_محمدی (روانشناس-درمانگر رویکرد ACT و واقعیت درمانی)

#شادکامی #سلامت_روان #اکت #واقعیت_درمانی #مدیریت_افکار #مدیریت_احساسات

گروه شادکامی

Channel: @happinessnet
🆔 @sayehsokhan