🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #پدر_مادر_کمی_هم_به_من_گوش_کنید
نوشته: #دکتر_علی_صاحبی
نشر: #سایه_سخن
فهرست مطالب:
مقدمه
روايت خويشتن
1. احساساتم را درک کن
2. مرا بپذير
3. از من انتظار منطقي داشته باش
4. نیت کارم را محترم بشمار
5. اجازه بده تا بدانم
6. من موجودی فعالم
7. یادگیری در عمل
8. مشکل کنار آمدن با دیگران
9. چیزهایی که مرا گیج میکند
10. من زود و سریع یاد میگیرم
11. برایم بگو
12. پیام غیرمستقیم من
13. مدل خوبی باش
14. رفتار تکانهای
15. ممکن است همیشه به توافق نرسیم
16. من هم مثل توام
17. به من بازخورد بده
18. من آزادی میخواهم
نوجوانی و چالشهای آن برای فرزندان و والدین
شرحی مختصر بر اصول ذكر شده
خلاصه مطالب
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #پدر_مادر_کمی_هم_به_من_گوش_کنید
نوشته: #دکتر_علی_صاحبی
نشر: #سایه_سخن
فهرست مطالب:
مقدمه
روايت خويشتن
1. احساساتم را درک کن
2. مرا بپذير
3. از من انتظار منطقي داشته باش
4. نیت کارم را محترم بشمار
5. اجازه بده تا بدانم
6. من موجودی فعالم
7. یادگیری در عمل
8. مشکل کنار آمدن با دیگران
9. چیزهایی که مرا گیج میکند
10. من زود و سریع یاد میگیرم
11. برایم بگو
12. پیام غیرمستقیم من
13. مدل خوبی باش
14. رفتار تکانهای
15. ممکن است همیشه به توافق نرسیم
16. من هم مثل توام
17. به من بازخورد بده
18. من آزادی میخواهم
نوجوانی و چالشهای آن برای فرزندان و والدین
شرحی مختصر بر اصول ذكر شده
خلاصه مطالب
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #ماییم_که_اصل_شادی_و_کان_غمیم
نوشته : #دکتر_علی_صاحبی
نشر: #سایه_سخن
خلاصه ای چند خطی از درس های کتاب "ماییم که اصل شادی و کان غمیم... با تشکر فراوان از سرکار خانم نسرین ابراهیم زاده:
قسمت اول
✍درس اول:
کنش و واکنش های زندگی. انسان مسئول واکنش های زندگی خود است. انسان توانایی این را دارد که واکنش های متفاوتی نشان دهد.
بنابراین باید در این مورد با خود بیندیشد و مسئولیت آنها را بپذیرد.
✍درس دوم:
درک تفاوت بین نخواستن و نتوانستن. اگر عده ای کاری را قبل از ما انجام داده اند قطعا" ما نیز می توانیم انجام دهیم. مگر این که
نخواهیم انجام دهیم. مثلا" چون عده ای توانسته اند سیگار را ترک کنند قطعا" ما هم می توانیم مگر این که نخواهیم این عمل را انجام دهیم. ولی چون تا به حال هیچ کسی نتوانسته است از دیوار رد شود طبیعی است ما هم نمی توانیم این کار را انجام دهیم.
✍درس سوم:
عده ای معتقدند ابتدا باید انگیزه باشد بعد عمل کنند. در این کتاب می گوید ابتدا عمل را شروع کنید انگیزه ایجاد خواهد شد.
✍درس چهارم:
انسان هنگام بروز مشکلات انرژی خود را از دست خواهد داد ولی باید برای مقابله با مشکلات بعدی انرژی خود را دوباره
بازسازی کند. و برای این منظور باید هر روز کار مفرح و لذت بخشی انجام دهد.
✍درس پنجم:
برای این که از اوقات فراعت خود لذت ببرید از انتظارات غیر واقع بینانه پرهیز کرده و در دام مقایسه نیفتید.
✍درس ششم:
برای تغییر کردن، اولین گام ، درون نگری است. یعنی مشاهده اعمال و افکار و احساسات خودمان. و فکر کردن درباره ی آنها.
✍درس هفتم:
در شروع هر سال، در سه زمینه ذهن و جسم و روان خود تصمیم ها و اهدافی را در نظر بگیرید و برنامه ریزی کنید.
✍درس هشتم:
تفاوت بین مداوا و بهبودی. در مداوا مشکل ریشه کن می شود. بهبودی فرآیندی است روان شناختی و به معنای پذیرش واقعیت و
تجربه کردن زندگی می باشد.
✍درس نهم:
درک تفاوت بین ساده و آسان. بعضی امور راه حل های ساده ای دارند ولی به آسانی انجام پذیر نیستند. برای مثال موقع کم کردن
وزن دو راه ساده وجود دارد کم خوردن و فعالیت بیشتر. ولی به آسانی انجام پذیر نیستند!
✍درس دهم:
گاهی انسانها در شرایط بسیار بدی قرار دارند ولی به آن عادت کرده اند و با خود می اندیشند این وضعیت را دارم تحمل می کنم.می ترسند شرایط جدیدی را تجربه کنند زیرا می ترسند نتوانند شرایط جدید را تحمل کنند. این یعنی راحتی فلاکت بار.
ادامه در قسمت دوم
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #ماییم_که_اصل_شادی_و_کان_غمیم
نوشته : #دکتر_علی_صاحبی
نشر: #سایه_سخن
خلاصه ای چند خطی از درس های کتاب "ماییم که اصل شادی و کان غمیم... با تشکر فراوان از سرکار خانم نسرین ابراهیم زاده:
قسمت اول
✍درس اول:
کنش و واکنش های زندگی. انسان مسئول واکنش های زندگی خود است. انسان توانایی این را دارد که واکنش های متفاوتی نشان دهد.
بنابراین باید در این مورد با خود بیندیشد و مسئولیت آنها را بپذیرد.
✍درس دوم:
درک تفاوت بین نخواستن و نتوانستن. اگر عده ای کاری را قبل از ما انجام داده اند قطعا" ما نیز می توانیم انجام دهیم. مگر این که
نخواهیم انجام دهیم. مثلا" چون عده ای توانسته اند سیگار را ترک کنند قطعا" ما هم می توانیم مگر این که نخواهیم این عمل را انجام دهیم. ولی چون تا به حال هیچ کسی نتوانسته است از دیوار رد شود طبیعی است ما هم نمی توانیم این کار را انجام دهیم.
✍درس سوم:
عده ای معتقدند ابتدا باید انگیزه باشد بعد عمل کنند. در این کتاب می گوید ابتدا عمل را شروع کنید انگیزه ایجاد خواهد شد.
✍درس چهارم:
انسان هنگام بروز مشکلات انرژی خود را از دست خواهد داد ولی باید برای مقابله با مشکلات بعدی انرژی خود را دوباره
بازسازی کند. و برای این منظور باید هر روز کار مفرح و لذت بخشی انجام دهد.
✍درس پنجم:
برای این که از اوقات فراعت خود لذت ببرید از انتظارات غیر واقع بینانه پرهیز کرده و در دام مقایسه نیفتید.
✍درس ششم:
برای تغییر کردن، اولین گام ، درون نگری است. یعنی مشاهده اعمال و افکار و احساسات خودمان. و فکر کردن درباره ی آنها.
✍درس هفتم:
در شروع هر سال، در سه زمینه ذهن و جسم و روان خود تصمیم ها و اهدافی را در نظر بگیرید و برنامه ریزی کنید.
✍درس هشتم:
تفاوت بین مداوا و بهبودی. در مداوا مشکل ریشه کن می شود. بهبودی فرآیندی است روان شناختی و به معنای پذیرش واقعیت و
تجربه کردن زندگی می باشد.
✍درس نهم:
درک تفاوت بین ساده و آسان. بعضی امور راه حل های ساده ای دارند ولی به آسانی انجام پذیر نیستند. برای مثال موقع کم کردن
وزن دو راه ساده وجود دارد کم خوردن و فعالیت بیشتر. ولی به آسانی انجام پذیر نیستند!
✍درس دهم:
گاهی انسانها در شرایط بسیار بدی قرار دارند ولی به آن عادت کرده اند و با خود می اندیشند این وضعیت را دارم تحمل می کنم.می ترسند شرایط جدیدی را تجربه کنند زیرا می ترسند نتوانند شرایط جدید را تحمل کنند. این یعنی راحتی فلاکت بار.
ادامه در قسمت دوم
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #ماییم_که_اصل_شادی_و_کان_غمیم
نوشته : #دکتر_علی_صاحبی
نشر: #سایه_سخن
خلاصه ای چند خطی از درس های کتاب "ماییم که اصل شادی و کان غمیم"... با تشکر فراوان از سرکار خانم نسرین ابراهیم زاده:
قسمت دوم و پایانی
✍درس یازدهم:
بخشش به خاطر خودمان است. هنگامی که نمی بخشیم افکار و احساسات بد را در هر بار یادآوری تجربه می کنیم. و به خود آسیب می زنیم. با بخشیدن، لااقل احساسات بد را دوباره تجربه نخواهیم کرد.
✍درس دوازدهم:
آدم ها دو دسته اند. خطر یاب و فرصت یاب. در هر بحرانی خطر و فرصتی نهفته است. بعد از دریافت خطر که لازمه بقا است باید
به دنبال فرصت باشیم ولی متاسفانه آنقدر به خطر توجه می کنیم که فرصت ها را نمی بینیم.
✍درس سیزدهم:
انسان ها در هنگام بروز مشکلات، برای اجتناب از واقعیت زندگی، یا انکار می کنند و یا اغراق می نمایند. در حالی که تنها راه
مقابله با مشکلات زندگی نگاه واقع بینانه به آن است.
✍درس چهاردهم:
متاسفانه در مسیر تربیتی، یاد گرفته ایم که در انجام همه کارها باید بی نقص عمل کنیم و از اشتباه پرهیز کنیم. در حالی که اشتباه کردن اولین گام برای یادگیری و موفقیت است.
✍درس پانزدهم:
برای زندگی معنادار، چالش مشتاقانه و هر روزه با یکنواختی، ضروری است. برای تغییر همیشه آماده باشید. شیوه ی زندگی
یکنواخت می تواند تبدیل به گور شود. هشیارانه به دنبال لحظات خاص و بیدارکننده ی زندگی باشید.
✍درس شانزدهم:
اعتماد به نفس یعنی درک توانمندی ها. و خودارزشمندی یا عزت نفس یعنی خود را دوست داشتن و درک ارزشمندی خودمان. و این با خودخواهی فرق می کند. اگر می خواهید دیگران را دوست داشته باشید اول باید خودتان را دوست بدارید.
✍درس هفدهم:
افکار ما باعث بروز رفتار یا احساسات ما می شوند و در بسیاری از موارد این افکار به صورت خودآیند تکرار شده و منفی می
باشند. باید با تمرین کردن یاد بگیریم افکار خود را به چالش کشیده و بدانیم همه آنها لزوما" درست نیستند.
✍درس هجدهم:
وقتی مسئولیت رفتارمان را به گردن دیگران می اندازیم یعنی ما قدرتی نداریم و برای بهبود زندگی ما، دیگران باید تغییر کنند.
مسئولیت پذیری به عمل منتهی می شود. وقتی مسئولیت پذیر باشید فرمانده شما هستید و می توانید برای بهبود و تغییر اقدام کنید.
✍درس نوزدهم:
زندگی همانند جعبه ای است که می توانید آن را به نه قسمت یا نه دریچه تقسیم کنید. و هر گاه یک موقعیت و دریچه آن مساعد نبود از دریچه ای دیگر به آن نگاه کنید تا بتوانید با نشاط و انرژی به دنبال بهبود زندگی باشید.
✍درس بیستم:
تکرار و یکنواخت بودن باعث ایجاد عادت می شود. باید از تکراری بودن پرهیز کرد و انعطاف پذیر بود. کارهای یکنواخت خود را
که مفید نیستند شناسایی کنید و به عمد بر خلاف آنها عمل کنید. انعطاف پذیری برای یک زندگی سالم تر و شادتر ضروری است.
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #ماییم_که_اصل_شادی_و_کان_غمیم
نوشته : #دکتر_علی_صاحبی
نشر: #سایه_سخن
خلاصه ای چند خطی از درس های کتاب "ماییم که اصل شادی و کان غمیم"... با تشکر فراوان از سرکار خانم نسرین ابراهیم زاده:
قسمت دوم و پایانی
✍درس یازدهم:
بخشش به خاطر خودمان است. هنگامی که نمی بخشیم افکار و احساسات بد را در هر بار یادآوری تجربه می کنیم. و به خود آسیب می زنیم. با بخشیدن، لااقل احساسات بد را دوباره تجربه نخواهیم کرد.
✍درس دوازدهم:
آدم ها دو دسته اند. خطر یاب و فرصت یاب. در هر بحرانی خطر و فرصتی نهفته است. بعد از دریافت خطر که لازمه بقا است باید
به دنبال فرصت باشیم ولی متاسفانه آنقدر به خطر توجه می کنیم که فرصت ها را نمی بینیم.
✍درس سیزدهم:
انسان ها در هنگام بروز مشکلات، برای اجتناب از واقعیت زندگی، یا انکار می کنند و یا اغراق می نمایند. در حالی که تنها راه
مقابله با مشکلات زندگی نگاه واقع بینانه به آن است.
✍درس چهاردهم:
متاسفانه در مسیر تربیتی، یاد گرفته ایم که در انجام همه کارها باید بی نقص عمل کنیم و از اشتباه پرهیز کنیم. در حالی که اشتباه کردن اولین گام برای یادگیری و موفقیت است.
✍درس پانزدهم:
برای زندگی معنادار، چالش مشتاقانه و هر روزه با یکنواختی، ضروری است. برای تغییر همیشه آماده باشید. شیوه ی زندگی
یکنواخت می تواند تبدیل به گور شود. هشیارانه به دنبال لحظات خاص و بیدارکننده ی زندگی باشید.
✍درس شانزدهم:
اعتماد به نفس یعنی درک توانمندی ها. و خودارزشمندی یا عزت نفس یعنی خود را دوست داشتن و درک ارزشمندی خودمان. و این با خودخواهی فرق می کند. اگر می خواهید دیگران را دوست داشته باشید اول باید خودتان را دوست بدارید.
✍درس هفدهم:
افکار ما باعث بروز رفتار یا احساسات ما می شوند و در بسیاری از موارد این افکار به صورت خودآیند تکرار شده و منفی می
باشند. باید با تمرین کردن یاد بگیریم افکار خود را به چالش کشیده و بدانیم همه آنها لزوما" درست نیستند.
✍درس هجدهم:
وقتی مسئولیت رفتارمان را به گردن دیگران می اندازیم یعنی ما قدرتی نداریم و برای بهبود زندگی ما، دیگران باید تغییر کنند.
مسئولیت پذیری به عمل منتهی می شود. وقتی مسئولیت پذیر باشید فرمانده شما هستید و می توانید برای بهبود و تغییر اقدام کنید.
✍درس نوزدهم:
زندگی همانند جعبه ای است که می توانید آن را به نه قسمت یا نه دریچه تقسیم کنید. و هر گاه یک موقعیت و دریچه آن مساعد نبود از دریچه ای دیگر به آن نگاه کنید تا بتوانید با نشاط و انرژی به دنبال بهبود زندگی باشید.
✍درس بیستم:
تکرار و یکنواخت بودن باعث ایجاد عادت می شود. باید از تکراری بودن پرهیز کرد و انعطاف پذیر بود. کارهای یکنواخت خود را
که مفید نیستند شناسایی کنید و به عمد بر خلاف آنها عمل کنید. انعطاف پذیری برای یک زندگی سالم تر و شادتر ضروری است.
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #پدر_مادر_کمی_هم_به_من_گوش_کنید
نوشته: #دکتر_علی_صاحبی
نشر: #سایه_سخن
نوجوانی و چالشهای آن برای فرزندان و والدین
کودکان بسیار سریع بزرگ میشوند. انگار همین چند روز پیش بود که برایشان لالایی میخواندید و حالا نیمه شب بیدار میشوید و دل نگران و منتظرید کِی و از کجا به منزل بیایند. نمیدانید کجایند، با که هستند و چه میکنند.
برخی به شوخی میگویند: نوجوان داشتن، تنبیه رابطة جنسی چند سال پیشمان است.
از 12 تا 20 سالگی سالهای دشواری برای نوجوان است. این دوره، قلمرو رشد و تغییر و تحول است؛ دوره به پرسش کشیدن ارزشها، افزایش استقلال یا پیشروی به سوی استقلال. لحظه ای دوست دارند با آنان مثل بزرگسالان رفتار شود و دقیقه ای دیگر همانند بچه ها رفتار میکنند.
ولی با وجود این، آنچه نوجوان ــ یعنی کودک دیروزی ــ نیاز دارد، عشق پایدار والدین و مهرورزی مداوم است و اینکه درکشان کنیم و بپذیریمشان تا در گذار از کودکی به بزرگسالی از پل لرزان احساسات و هیجانات گیج کننده و حجم عظیم افکار و طوفان هورمونها به سلامت عبور کنند.
پشت درهای بسته چه میگذرد؟
اغلب برای والدین این سؤال پیش میآید که از چه رو فرزند شاداب، خنده رو و اجتماعی من ناگهان و بی مقدمه در خود فرو رفته، سکوت اختیار کرده و مرموز رفتار میکند و ساعات زیادی را در اتاق در بسته؛ با صدای گوشخراش، به موسیقی های هپروتی گوش میدهد؟
نوجوان امروز، کسی است که دیروز به زیبایی با خواهر یا برادر کوچکترش بازی می کرده، حالا چه شده که آنها را «بچه ننه» یا «بچه» خطاب می کند؟ راستش را بخواهید هیچ، موضوع اصلی «بلوغ» است. نوجوان برای جدایی از کودکی و رشد به عنوان یک فرد مستقل، به فاصله و فضای جدا از خانواده نیاز دارد. اما متأسفانه اغلب این فاصله و جدایی خواهی از طرف والدین مورد احترام قرار نمی گیرد. نوجوانان امروز ــ یا کودکان دیروز ــ از طرف خانواده مورد استنطاق و پرس و جو قرار میگیرند، پاییده می شوند و اصرار می شود حتماً درِ اتاقشان را باز بگذارند تا اسرارشان برملا شود.
والدین باید بکوشند که برای نوجوانشان مقداری حریم خصوصی فراهم کنند. در صورت امکان یک اتاق به آنها اختصاص داده و اجازه دهیم درِ آن اتاق را در صورت تمایل ببندد یا حتی قفل کنند. فقط وقتی احساس میکنید ممکن است نوجوان در خطر باشد یا اتفاق بدی برایش بیفتد (ضرب و شتم خود یا دیگری) آن گاه مداخله کنید.
گفتگو با سنگ
همه نوجوانان از مرحله جواب سربالا دادن عبور میکنند. مرحلهای که شما از آنان سؤالی میپرسید و آنها با «نمی دانم»، «چه می دانم» یا بالا انداختن شانه ها پاسخ می دهند. این به معنای آن نیست که آنها به شما بی حرمتی یا بی احترامی میکنند، بلکه راهی است تا به شما هشدار دهند پا در قلمروشان نگذارید.
ممکن است والدین دل نگران و مضطرب به اتاق نوجوان سرک بکشند یا پنهانی به مکالمات تلفنی اش گوش بدهند. این تجاوز به حریم خصوصی آنهاست، ولی شما نیز حق دارید جزئیات مربوط به سلامتی و امنیت فرزندتان همانند این که: کجا میرود، با که میرود و چه میکند را بدانید. این موارد را باید آشکارا با او در میان بگذارید تا خودش نیز بداند نگران چه هستید و چرا سؤال پیچش میکنید.
صدای گوشخراش موسیقی
اگر نوجوان شما به موسیقی دلخواهش گوش میدهد و شما از آن سر در نمیآورید، یا دوستش ندارید، اشکالی ندارد. ضرورتی ندارد که ما به عنوان والدین حتماً موسیقی ای که نوجوان ما می پسندد را دوست داشته باشیم، یا آن را بفهمیم. این دورة گذار است و تجربه های نو. این دوران به زودی افول میکند. برخوردهای تند و تحقیرکننده باعث نمیشوند که آنها گوش دادن به این نوع موسیقی را رها کنند. بلکه پنهانی و دور از شما به آن گوش میدهند. به موسیقی هایی که گوش میدهند بی احترامی نکنید. فقط از آنان بخواهید به گونه ای گوش دهند که مزاحم دیگران نشوند یا در زمان هایی گوش کنند که مانع تمرکز خودشان برای انجام تکالیف نشود.
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #پدر_مادر_کمی_هم_به_من_گوش_کنید
نوشته: #دکتر_علی_صاحبی
نشر: #سایه_سخن
نوجوانی و چالشهای آن برای فرزندان و والدین
کودکان بسیار سریع بزرگ میشوند. انگار همین چند روز پیش بود که برایشان لالایی میخواندید و حالا نیمه شب بیدار میشوید و دل نگران و منتظرید کِی و از کجا به منزل بیایند. نمیدانید کجایند، با که هستند و چه میکنند.
برخی به شوخی میگویند: نوجوان داشتن، تنبیه رابطة جنسی چند سال پیشمان است.
از 12 تا 20 سالگی سالهای دشواری برای نوجوان است. این دوره، قلمرو رشد و تغییر و تحول است؛ دوره به پرسش کشیدن ارزشها، افزایش استقلال یا پیشروی به سوی استقلال. لحظه ای دوست دارند با آنان مثل بزرگسالان رفتار شود و دقیقه ای دیگر همانند بچه ها رفتار میکنند.
ولی با وجود این، آنچه نوجوان ــ یعنی کودک دیروزی ــ نیاز دارد، عشق پایدار والدین و مهرورزی مداوم است و اینکه درکشان کنیم و بپذیریمشان تا در گذار از کودکی به بزرگسالی از پل لرزان احساسات و هیجانات گیج کننده و حجم عظیم افکار و طوفان هورمونها به سلامت عبور کنند.
پشت درهای بسته چه میگذرد؟
اغلب برای والدین این سؤال پیش میآید که از چه رو فرزند شاداب، خنده رو و اجتماعی من ناگهان و بی مقدمه در خود فرو رفته، سکوت اختیار کرده و مرموز رفتار میکند و ساعات زیادی را در اتاق در بسته؛ با صدای گوشخراش، به موسیقی های هپروتی گوش میدهد؟
نوجوان امروز، کسی است که دیروز به زیبایی با خواهر یا برادر کوچکترش بازی می کرده، حالا چه شده که آنها را «بچه ننه» یا «بچه» خطاب می کند؟ راستش را بخواهید هیچ، موضوع اصلی «بلوغ» است. نوجوان برای جدایی از کودکی و رشد به عنوان یک فرد مستقل، به فاصله و فضای جدا از خانواده نیاز دارد. اما متأسفانه اغلب این فاصله و جدایی خواهی از طرف والدین مورد احترام قرار نمی گیرد. نوجوانان امروز ــ یا کودکان دیروز ــ از طرف خانواده مورد استنطاق و پرس و جو قرار میگیرند، پاییده می شوند و اصرار می شود حتماً درِ اتاقشان را باز بگذارند تا اسرارشان برملا شود.
والدین باید بکوشند که برای نوجوانشان مقداری حریم خصوصی فراهم کنند. در صورت امکان یک اتاق به آنها اختصاص داده و اجازه دهیم درِ آن اتاق را در صورت تمایل ببندد یا حتی قفل کنند. فقط وقتی احساس میکنید ممکن است نوجوان در خطر باشد یا اتفاق بدی برایش بیفتد (ضرب و شتم خود یا دیگری) آن گاه مداخله کنید.
گفتگو با سنگ
همه نوجوانان از مرحله جواب سربالا دادن عبور میکنند. مرحلهای که شما از آنان سؤالی میپرسید و آنها با «نمی دانم»، «چه می دانم» یا بالا انداختن شانه ها پاسخ می دهند. این به معنای آن نیست که آنها به شما بی حرمتی یا بی احترامی میکنند، بلکه راهی است تا به شما هشدار دهند پا در قلمروشان نگذارید.
ممکن است والدین دل نگران و مضطرب به اتاق نوجوان سرک بکشند یا پنهانی به مکالمات تلفنی اش گوش بدهند. این تجاوز به حریم خصوصی آنهاست، ولی شما نیز حق دارید جزئیات مربوط به سلامتی و امنیت فرزندتان همانند این که: کجا میرود، با که میرود و چه میکند را بدانید. این موارد را باید آشکارا با او در میان بگذارید تا خودش نیز بداند نگران چه هستید و چرا سؤال پیچش میکنید.
صدای گوشخراش موسیقی
اگر نوجوان شما به موسیقی دلخواهش گوش میدهد و شما از آن سر در نمیآورید، یا دوستش ندارید، اشکالی ندارد. ضرورتی ندارد که ما به عنوان والدین حتماً موسیقی ای که نوجوان ما می پسندد را دوست داشته باشیم، یا آن را بفهمیم. این دورة گذار است و تجربه های نو. این دوران به زودی افول میکند. برخوردهای تند و تحقیرکننده باعث نمیشوند که آنها گوش دادن به این نوع موسیقی را رها کنند. بلکه پنهانی و دور از شما به آن گوش میدهند. به موسیقی هایی که گوش میدهند بی احترامی نکنید. فقط از آنان بخواهید به گونه ای گوش دهند که مزاحم دیگران نشوند یا در زمان هایی گوش کنند که مانع تمرکز خودشان برای انجام تکالیف نشود.
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
دوست، تقدیر گریزناپذیر ما نیست.
برادر خواهر پسر خاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد. دوستی انتخاب است. انتخابی دو طرفه که حد و مرز و نوع آن به وسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف می شود. با دوستانمان میتوانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهم تر آنکه می توانیم از هیچ چیز حرف نزنیم وسکوت کنیم. با دوستانمان میتوانیم درد دل کنیم و مهم تر آنکه می شود درد دل هم نکرد و بدانیم که می داند. از دوستانمان می توانیم پول قرض بگیریم و اگر مدتی بعد او پول خواست و نداشتیم با خیال راحت بگوییم نداریم. و اگر مدتی بعد تر دوباره پول احتیاج داشتیم و او داشت دوباره قرض بگیریم. با دوستانمان میتوانیم
بگوییم: امشب بیا خونه ما دلم گرفته و اگر شبی دیگر زنگ زد و خواست به خانه مان بیاید و حوصله نداشتیم بگوییم : امشب نیا حوصله ندارم. با دوستانمان می توانیم بخندیم می توانیم گریه کنیم می توانیم رستوران برویم و غذا بخوریم می توانیم بی غذا بمانیم و گرسنگی بکشیم می توانیم شادی کنیم می توانیم غمگین شویم میتوانیم دعوا کنیم. می توانیم در عروسی خواهر و برادرش لباس های خوبمان را بپوشیم و فکر کنیم عروسی خواهر و برادر خودمان است. و اگر عزیزی از عزیزان دوستانمان مرد لباس سیاه بپوشیم و خودمان را صاحب عزا بدانیم. با دوستانمان میتوانیم قدم بزنیم می توانیم نصف شب زنگ بزنیم و بگوییم : پاشو بیا اینجا و اگر دوستمان پرسید چی شده؟ بگوییم :حرف نزن فقط بیا. و وقتی دوستمان بی هیچ حرفی آمد خیالمان راحت باشد که در این دنیا تنها نیستیم با دوستانمان می توانیم حرف نزنیم کاری نکنیم جایی نرویم و فقط از اینکه هستند خوشحال و خوشبخت باشیم.
سروش صحت
🌟 @sayehsokhan 🌟
دوست، تقدیر گریزناپذیر ما نیست.
برادر خواهر پسر خاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد. دوستی انتخاب است. انتخابی دو طرفه که حد و مرز و نوع آن به وسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف می شود. با دوستانمان میتوانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهم تر آنکه می توانیم از هیچ چیز حرف نزنیم وسکوت کنیم. با دوستانمان میتوانیم درد دل کنیم و مهم تر آنکه می شود درد دل هم نکرد و بدانیم که می داند. از دوستانمان می توانیم پول قرض بگیریم و اگر مدتی بعد او پول خواست و نداشتیم با خیال راحت بگوییم نداریم. و اگر مدتی بعد تر دوباره پول احتیاج داشتیم و او داشت دوباره قرض بگیریم. با دوستانمان میتوانیم
بگوییم: امشب بیا خونه ما دلم گرفته و اگر شبی دیگر زنگ زد و خواست به خانه مان بیاید و حوصله نداشتیم بگوییم : امشب نیا حوصله ندارم. با دوستانمان می توانیم بخندیم می توانیم گریه کنیم می توانیم رستوران برویم و غذا بخوریم می توانیم بی غذا بمانیم و گرسنگی بکشیم می توانیم شادی کنیم می توانیم غمگین شویم میتوانیم دعوا کنیم. می توانیم در عروسی خواهر و برادرش لباس های خوبمان را بپوشیم و فکر کنیم عروسی خواهر و برادر خودمان است. و اگر عزیزی از عزیزان دوستانمان مرد لباس سیاه بپوشیم و خودمان را صاحب عزا بدانیم. با دوستانمان میتوانیم قدم بزنیم می توانیم نصف شب زنگ بزنیم و بگوییم : پاشو بیا اینجا و اگر دوستمان پرسید چی شده؟ بگوییم :حرف نزن فقط بیا. و وقتی دوستمان بی هیچ حرفی آمد خیالمان راحت باشد که در این دنیا تنها نیستیم با دوستانمان می توانیم حرف نزنیم کاری نکنیم جایی نرویم و فقط از اینکه هستند خوشحال و خوشبخت باشیم.
سروش صحت
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#خواندنيها
#پائولو_کوئلو
نمونه ای از پیشنهادات سیستم خلاق.👌👌👌
عبارت دل نگرانی،دو بخش است،«دل»و«نگرانی».یعنی پیش از آنکه حادثه ای رخ دهد دل ما نگران واقعه باشد.یعنی سعی کنیم مشکلاتی را حل کنیم که هنوز فرصت ظهور نیافته.
یعنی این تصور که اتفاقاتی که در آینده رخ میدهند،همیشه نامطلوبند. البته استثناهای فراوانی وجود دارد. یکی از آنها قهرمان این داستان کوتاه است:
روزی بود و روزگاری
پادشاه پیری در هندوستان،دستور داد مردی را به دار بیاویزند. همین که دادگاه تمام شد ، مرد محکوم گفت :
«اعلاحضرتا، شما مردی خردمندید و کنجکاوید تا بدانید رعایاتان چه میکنند.به خردمندان ، مارگیران و مرتاضان احترام میگذارید!بسیار خوب،وقتی بچه بودم،پدر بزرگم به من یاد داد که چگونه اسب سفیدی را به پرواز در آورم.در این کشور هیچکس نیست که اینکار را بلد باشد،باید مرا زنده نگهدارید.»
پادشاه بی درنگ دستور داد اسب سفیدی بیاورند.مرد محکوم گفت:
«به این آسانی نیست،باید دو سال در کنار این جانور بمانم.»
پادشاه گفت:
«دو سال به تو وقت میدهم،اما اگر بعد از این دو سال،اسب پرواز نکند،تو را به دار می آویزم.»
مرد با اسب از قصر بیرون رفت و خوشحال بود که سرش هنوز روی تنش است.وقتی به خانه رسید،دید که خانواده اش سیاه پوشیده اند...!!!
مرد ماجرا را تعریف کرد و همه جیغ زدند:
«دیوانه شده ای؟از کی در این خانه کسی بلد بوده که اسب را به پرواز در بیاورد؟»
مرد با لبخند پاسخ داد :
«نگران نباشید،اول اینکه هیچکس تا حالا سعی نکرده به اسبی یاد بدهد که پرواز کند، یک وقت دیدید که یاد گرفت...!!! دوم اینکه پادشاه پیر است و شاید تو این دو سال بمیرد.سوم اینکه شاید این حیوان بمیرد و بتوانم دو سال دیگر وقت بگیرم تا به اسب دیگری پرواز یاد بدهم...!!!
حالا فرض کنید انقلاب و شورش بشود،حکومت سرنگون بشود،جنگ بشود و آخر اینکه ، اگر هیچ اتفاقی هم نیفتد،دو سال دیگر زندگی کرده ام و میتوانم در این مدت هر کاری که دلم میخواهد بکنم.فکر میکنید همین کم است ....؟؟؟!!! »
🌟 @sayehsokhan 🌟
#خواندنيها
#پائولو_کوئلو
نمونه ای از پیشنهادات سیستم خلاق.👌👌👌
عبارت دل نگرانی،دو بخش است،«دل»و«نگرانی».یعنی پیش از آنکه حادثه ای رخ دهد دل ما نگران واقعه باشد.یعنی سعی کنیم مشکلاتی را حل کنیم که هنوز فرصت ظهور نیافته.
یعنی این تصور که اتفاقاتی که در آینده رخ میدهند،همیشه نامطلوبند. البته استثناهای فراوانی وجود دارد. یکی از آنها قهرمان این داستان کوتاه است:
روزی بود و روزگاری
پادشاه پیری در هندوستان،دستور داد مردی را به دار بیاویزند. همین که دادگاه تمام شد ، مرد محکوم گفت :
«اعلاحضرتا، شما مردی خردمندید و کنجکاوید تا بدانید رعایاتان چه میکنند.به خردمندان ، مارگیران و مرتاضان احترام میگذارید!بسیار خوب،وقتی بچه بودم،پدر بزرگم به من یاد داد که چگونه اسب سفیدی را به پرواز در آورم.در این کشور هیچکس نیست که اینکار را بلد باشد،باید مرا زنده نگهدارید.»
پادشاه بی درنگ دستور داد اسب سفیدی بیاورند.مرد محکوم گفت:
«به این آسانی نیست،باید دو سال در کنار این جانور بمانم.»
پادشاه گفت:
«دو سال به تو وقت میدهم،اما اگر بعد از این دو سال،اسب پرواز نکند،تو را به دار می آویزم.»
مرد با اسب از قصر بیرون رفت و خوشحال بود که سرش هنوز روی تنش است.وقتی به خانه رسید،دید که خانواده اش سیاه پوشیده اند...!!!
مرد ماجرا را تعریف کرد و همه جیغ زدند:
«دیوانه شده ای؟از کی در این خانه کسی بلد بوده که اسب را به پرواز در بیاورد؟»
مرد با لبخند پاسخ داد :
«نگران نباشید،اول اینکه هیچکس تا حالا سعی نکرده به اسبی یاد بدهد که پرواز کند، یک وقت دیدید که یاد گرفت...!!! دوم اینکه پادشاه پیر است و شاید تو این دو سال بمیرد.سوم اینکه شاید این حیوان بمیرد و بتوانم دو سال دیگر وقت بگیرم تا به اسب دیگری پرواز یاد بدهم...!!!
حالا فرض کنید انقلاب و شورش بشود،حکومت سرنگون بشود،جنگ بشود و آخر اینکه ، اگر هیچ اتفاقی هم نیفتد،دو سال دیگر زندگی کرده ام و میتوانم در این مدت هر کاری که دلم میخواهد بکنم.فکر میکنید همین کم است ....؟؟؟!!! »
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 5 : "بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست"
بودن مهم است. مهربانی، محبت و توجه با اهمیت است. مهم است که روزِ خود را به شب برسانیم در حالیکه به کسی توهین یا بیاحترامی نکرده یا به کسی آسیبی نرسانده باشیم. داشتن آخرین و جدیدترین فنآوری به این اندازه مهم نیست.
نمیخواهم فنآوری را بکوبم. اتفاقاً من از آخرین دستاوردهای فنآوری هم استفاده میکنم. راستش را بخواهید زیاد روی اینجور چیزها حساب نمیکنم و آنها را فقط ابزارهای مفیدی میدانم نه اینکه معنای ذاتیای داشته باشند (مثلاً معنایی نمادین یا شخصی).
انجام کار مفید در زندگی مهم است. به خرید رفتن اینقدر مهم نیست. ببینید چه چیزهایی مهماند، واقعیاند، ارزش واقعی دارند یا مفیدند. این سخن بدین معنا نیست که قید همه چیز را بزنیم و سر به بیابان بگذاریم. البته شاید گاهی هم لازم شود این جور به سیم آخر بزنیم. البته حالا حالاها لازم نیست برای معنادار کردن زندگیتان اینجور به سیم آخر بزنید.
قاعدهی شمارهی 5 یعنی تمرکز روی امور مهم و روی خودتان و تغییرات مثبت ایجاد کردن و اینکه مطمئن شویم آنچه زندگیمان را وقف آن کردهایم، مطلوبمان است (در قاعدهی 6 بیشتر از این موضوع خواهیم گفت).
این سخن به معنای ترسیم برنامههای درازمدت با کوچکترین جزئیات نیست بلکه یعنی اینکه تقریبا بدانیم کجا میرویم و چهکار میکنیم؛ بیدار باشیم نه خواب. نویسندهای به نام «تیم فِرِک» این حالت را «زندگی روشن» مینامد و این دقیقاً همان چیزی است که ما دربارهی آن سخن میگوییم.
ادامه در قسمت دوم....
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 5 : "بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست"
بودن مهم است. مهربانی، محبت و توجه با اهمیت است. مهم است که روزِ خود را به شب برسانیم در حالیکه به کسی توهین یا بیاحترامی نکرده یا به کسی آسیبی نرسانده باشیم. داشتن آخرین و جدیدترین فنآوری به این اندازه مهم نیست.
نمیخواهم فنآوری را بکوبم. اتفاقاً من از آخرین دستاوردهای فنآوری هم استفاده میکنم. راستش را بخواهید زیاد روی اینجور چیزها حساب نمیکنم و آنها را فقط ابزارهای مفیدی میدانم نه اینکه معنای ذاتیای داشته باشند (مثلاً معنایی نمادین یا شخصی).
انجام کار مفید در زندگی مهم است. به خرید رفتن اینقدر مهم نیست. ببینید چه چیزهایی مهماند، واقعیاند، ارزش واقعی دارند یا مفیدند. این سخن بدین معنا نیست که قید همه چیز را بزنیم و سر به بیابان بگذاریم. البته شاید گاهی هم لازم شود این جور به سیم آخر بزنیم. البته حالا حالاها لازم نیست برای معنادار کردن زندگیتان اینجور به سیم آخر بزنید.
قاعدهی شمارهی 5 یعنی تمرکز روی امور مهم و روی خودتان و تغییرات مثبت ایجاد کردن و اینکه مطمئن شویم آنچه زندگیمان را وقف آن کردهایم، مطلوبمان است (در قاعدهی 6 بیشتر از این موضوع خواهیم گفت).
این سخن به معنای ترسیم برنامههای درازمدت با کوچکترین جزئیات نیست بلکه یعنی اینکه تقریبا بدانیم کجا میرویم و چهکار میکنیم؛ بیدار باشیم نه خواب. نویسندهای به نام «تیم فِرِک» این حالت را «زندگی روشن» مینامد و این دقیقاً همان چیزی است که ما دربارهی آن سخن میگوییم.
ادامه در قسمت دوم....
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 5 : "بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست"
قسمت دوم و پایانی...
بعضی چیزها در این زندگی مهماَند و خیلی چیزها هم مهم نیستند. تمایز اینها از هم زیاد سخت نیست. خیلی چیزها ارزش انتخاب ندارند. نمیخواهم بگویم که امور جزئی در زندگی وجود ندارد، وجود دارد و اشکالی هم ندارد. نباید امور جزئی را با امور مهم اشتباه بگیریم.
وقت گذاشتن برای عزیزان و دوستان مهم است؛ نه تماشای آخرین سریال آبکی تلویزیون.
پرداختن قرضها مهم است نه مارک پودر رختشویی شما.
پرورش و تربیت کودکان و آموختن ارزشهای واقعی به آنها مهم است نه شیک و پیک کردن آنها طبق آخرین مد.متوجه منظورم شُدید.
دربارهی کار مهمی که انجام میدهید فکر کنید - و بیشتر از این کارها کنید.
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 5 : "بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست"
قسمت دوم و پایانی...
بعضی چیزها در این زندگی مهماَند و خیلی چیزها هم مهم نیستند. تمایز اینها از هم زیاد سخت نیست. خیلی چیزها ارزش انتخاب ندارند. نمیخواهم بگویم که امور جزئی در زندگی وجود ندارد، وجود دارد و اشکالی هم ندارد. نباید امور جزئی را با امور مهم اشتباه بگیریم.
وقت گذاشتن برای عزیزان و دوستان مهم است؛ نه تماشای آخرین سریال آبکی تلویزیون.
پرداختن قرضها مهم است نه مارک پودر رختشویی شما.
پرورش و تربیت کودکان و آموختن ارزشهای واقعی به آنها مهم است نه شیک و پیک کردن آنها طبق آخرین مد.متوجه منظورم شُدید.
دربارهی کار مهمی که انجام میدهید فکر کنید - و بیشتر از این کارها کنید.
🌟 @sayehsokhan 🌟
Forwarded from کتابخانه کوچک ما
@little_library
#خواندنيها📜
جوجه اردک زشت ، قوی زیبایی بود. او زشت به
نظر می آمد برای آنکه از بد حادثه قاطی یک دسته اردک شده بود.بر خلاف آنچه به نظر می رسید او زیبا بود ولی تنها در پایان داستان این را می فهمد، آن هم وقتی که دیگر جوجه نیست( بلوغ ) و در دریاچه ای شنا می کند و مردم او را با انگشت به هم نشان می دهند و او برای اولین بار در انعکاس آب زیبایی اش را در می یابد.
من این داستان را خیلی دوست دارم. داستان عجیب جوجه اردکی که اصلا اردک نبود . گاهی فکر می کنم که داستان همه ی ما شبیه آن جوجه اردک زشت است و درون هرکدام از ما قوی زیبای منحصر به فردی است که در تقابل با جامعه ای خشن فردیتش را از دست می دهد و قاطی اردک ها به فراموش سپرده می شود. او بارها و بارها زمین می خورد، له می شود و تحقیر می شود و مردم او را با انگشت نشان می دهند و ریشخندش می کنند . آنها از او انتظار دارند که شکل اردکی باشد که نیست.دردناک تر آن که خودش هم تصویر خود را در آب ندیده است و نمی داند کیست.او سردرگم و تحقیر شده و بیهوده تلاش می کند که اردک خوبی باشد ، اما نتیجه نمی گیرد برای اینکه اردک نیست.او یک قوست!.
دنیا پر است از جوجه اردک های زشتی که هرگز نمی فهمند که اردک نبوده اند: کارمند های معمولی ای که می توانستند کارگردان موفقی باشند ، کارگرانی که می توانستند کارشناس باشند، مدیران ناخوشنودی که باید نقاش یا شاعر می شدند ، زنان و شوهرانی که در نارضایتی در کنار هم پیر می شوند و هرگز نمی فهمند که شاید در کنار دیگری خوشبخت بودند، حسابدارانی که از ریاضیات متنفرند و می توانستند طراح لباس باشند، زن های خانه داری که می توانستند خلبان هواپیما باشند. دنیا پر است از کسانی که قهرمان زندگی خود نبوده اند، نشده اند، نتوانسته اند، نفهمیده اند و به هر دلیلی آن چیزی که باید باشند نشده اند .
دنیا پر است از جوجه اردک هایی که عمری را در ناخشنودی و تکرار زندگی می کنند و می میرند بدون آنکه تصویر واقعی خود را ببینند . .. .
اما دنیا را اردک های زشت نمی سازند . دنیا را قوهای زیبایی می سازند که زیر بار کلیشه ها و باید ها ونباید ها ،آرزوهایشان را فراموش نکرده اند و تاوانش را هم داده اند. اردک های زشت آنها را طرد کرده اند ولی آنها راه خودشان را دنبال کرده اند .مثال ها فراوانند ،آلبرت انشتین از دانشگاه اخراج شد ولی فیزیک را با فرضیه هایش دگرگون کرد.ونگوک در سراسر زندگی اش حتی یک تابلو هم نفروخت اما امروز آثارش میلیون ها دلار ارزش دارد،گابریل گارسیا مارکز برای نوشتن رمان صد سال تنهایی سه سال در را بر روی خودش بست . در این سه سال همسرش برای آنکه از گرسنگی نمیرند حتی پلوپز خانه را هم فروخت اما در نهایت اثری بی مانند خلق شد و برای نویسنده اش جایزه ی نوبل ادبیات را به ارمغان آورد.
این آدمها هیچ نبوغ خاصی نداشته اند، نبوغ آنها در شناخت خود و فریاد کردن خویشتن خویش بوده است. نبوغ آنها در دنبال کردن راه منحصر به فرد خودشان بوده است.نبوغ آنها در تواناییشان در جور دیگری فکر کردن و نپذیرفتن قوانین دنیای اردک ها بوده است. نبوغ آنها در شهامت رو برو شدن با مصایبی که وقتی از گله جدا می شوی در پیش رو داری بوده است .همه ی ما می توانیم قوی زیبایی باشیم. اما تا وقتی نخواهیم قوی درون مان را به رسمیت بشناسیم، جوجه اردک های مفلوک زشتی خواهیم بود. جوجه اردک هایی که زندگی ای را زندگی می کنیم که متعلق به ما نیست . جوجه اردک هایی ترسیده و بی خاصیت و بی بال و پر. جوجه اردک هایی زشت
#خواندنيها📜
جوجه اردک زشت ، قوی زیبایی بود. او زشت به
نظر می آمد برای آنکه از بد حادثه قاطی یک دسته اردک شده بود.بر خلاف آنچه به نظر می رسید او زیبا بود ولی تنها در پایان داستان این را می فهمد، آن هم وقتی که دیگر جوجه نیست( بلوغ ) و در دریاچه ای شنا می کند و مردم او را با انگشت به هم نشان می دهند و او برای اولین بار در انعکاس آب زیبایی اش را در می یابد.
من این داستان را خیلی دوست دارم. داستان عجیب جوجه اردکی که اصلا اردک نبود . گاهی فکر می کنم که داستان همه ی ما شبیه آن جوجه اردک زشت است و درون هرکدام از ما قوی زیبای منحصر به فردی است که در تقابل با جامعه ای خشن فردیتش را از دست می دهد و قاطی اردک ها به فراموش سپرده می شود. او بارها و بارها زمین می خورد، له می شود و تحقیر می شود و مردم او را با انگشت نشان می دهند و ریشخندش می کنند . آنها از او انتظار دارند که شکل اردکی باشد که نیست.دردناک تر آن که خودش هم تصویر خود را در آب ندیده است و نمی داند کیست.او سردرگم و تحقیر شده و بیهوده تلاش می کند که اردک خوبی باشد ، اما نتیجه نمی گیرد برای اینکه اردک نیست.او یک قوست!.
دنیا پر است از جوجه اردک های زشتی که هرگز نمی فهمند که اردک نبوده اند: کارمند های معمولی ای که می توانستند کارگردان موفقی باشند ، کارگرانی که می توانستند کارشناس باشند، مدیران ناخوشنودی که باید نقاش یا شاعر می شدند ، زنان و شوهرانی که در نارضایتی در کنار هم پیر می شوند و هرگز نمی فهمند که شاید در کنار دیگری خوشبخت بودند، حسابدارانی که از ریاضیات متنفرند و می توانستند طراح لباس باشند، زن های خانه داری که می توانستند خلبان هواپیما باشند. دنیا پر است از کسانی که قهرمان زندگی خود نبوده اند، نشده اند، نتوانسته اند، نفهمیده اند و به هر دلیلی آن چیزی که باید باشند نشده اند .
دنیا پر است از جوجه اردک هایی که عمری را در ناخشنودی و تکرار زندگی می کنند و می میرند بدون آنکه تصویر واقعی خود را ببینند . .. .
اما دنیا را اردک های زشت نمی سازند . دنیا را قوهای زیبایی می سازند که زیر بار کلیشه ها و باید ها ونباید ها ،آرزوهایشان را فراموش نکرده اند و تاوانش را هم داده اند. اردک های زشت آنها را طرد کرده اند ولی آنها راه خودشان را دنبال کرده اند .مثال ها فراوانند ،آلبرت انشتین از دانشگاه اخراج شد ولی فیزیک را با فرضیه هایش دگرگون کرد.ونگوک در سراسر زندگی اش حتی یک تابلو هم نفروخت اما امروز آثارش میلیون ها دلار ارزش دارد،گابریل گارسیا مارکز برای نوشتن رمان صد سال تنهایی سه سال در را بر روی خودش بست . در این سه سال همسرش برای آنکه از گرسنگی نمیرند حتی پلوپز خانه را هم فروخت اما در نهایت اثری بی مانند خلق شد و برای نویسنده اش جایزه ی نوبل ادبیات را به ارمغان آورد.
این آدمها هیچ نبوغ خاصی نداشته اند، نبوغ آنها در شناخت خود و فریاد کردن خویشتن خویش بوده است. نبوغ آنها در دنبال کردن راه منحصر به فرد خودشان بوده است.نبوغ آنها در تواناییشان در جور دیگری فکر کردن و نپذیرفتن قوانین دنیای اردک ها بوده است. نبوغ آنها در شهامت رو برو شدن با مصایبی که وقتی از گله جدا می شوی در پیش رو داری بوده است .همه ی ما می توانیم قوی زیبایی باشیم. اما تا وقتی نخواهیم قوی درون مان را به رسمیت بشناسیم، جوجه اردک های مفلوک زشتی خواهیم بود. جوجه اردک هایی که زندگی ای را زندگی می کنیم که متعلق به ما نیست . جوجه اردک هایی ترسیده و بی خاصیت و بی بال و پر. جوجه اردک هایی زشت
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 6 : "زندگی خود را وقف چیزی کنید"
اگر بخواهید بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست باید بدانید که زندگیتان را وقف چه چیزی کنید. البته این مسأله جواب درست یا غلط ندارد و موضوعی کاملاً شخصی است؛ اما اگر جوابی برای این مسأله داشته باشید خیلی مفید خواهد بود.
به عنوان مثال، زندگی من دو عامل محرکه داشته است:
(الف) یک نفر به من گفت: روح مهمترین همراه من است؛
(ب) تربیتام که همراه با کنجکاوی بود.
عامل نخست برای من به هیچوجه بار مذهبی نداشت. حسی بود که با من همراه شد. این روح مرا به فکر واداشت. شما چه رویکردی دارید؟ البته من هنوز سرنخی پیدا نکردهام. من کاوشها و تجربهها کردهام چیزها آموخته و اشتباهها کردهام، طالب و شاکر بودهام، کتابها خوانده مشاهدهها کرده و با این مسألهی مهم زندگیام کلنجارها رفتهام.
چگونه زندگی خود را در این سطح بهبود میبخشید؟
فکر میکنم به تنها نتیجهای که رسیدهام این است که باید تا حد ممکن زندگی درست و شرافتمندانه داشت، آسیبی که وارد میکنیم را به حداقل برسانیم و با کسانی که در ارتباط هستیم، با احترام و کرامت برخورد کنیم.
ادامه در قسمت دوم....
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 6 : "زندگی خود را وقف چیزی کنید"
اگر بخواهید بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست باید بدانید که زندگیتان را وقف چه چیزی کنید. البته این مسأله جواب درست یا غلط ندارد و موضوعی کاملاً شخصی است؛ اما اگر جوابی برای این مسأله داشته باشید خیلی مفید خواهد بود.
به عنوان مثال، زندگی من دو عامل محرکه داشته است:
(الف) یک نفر به من گفت: روح مهمترین همراه من است؛
(ب) تربیتام که همراه با کنجکاوی بود.
عامل نخست برای من به هیچوجه بار مذهبی نداشت. حسی بود که با من همراه شد. این روح مرا به فکر واداشت. شما چه رویکردی دارید؟ البته من هنوز سرنخی پیدا نکردهام. من کاوشها و تجربهها کردهام چیزها آموخته و اشتباهها کردهام، طالب و شاکر بودهام، کتابها خوانده مشاهدهها کرده و با این مسألهی مهم زندگیام کلنجارها رفتهام.
چگونه زندگی خود را در این سطح بهبود میبخشید؟
فکر میکنم به تنها نتیجهای که رسیدهام این است که باید تا حد ممکن زندگی درست و شرافتمندانه داشت، آسیبی که وارد میکنیم را به حداقل برسانیم و با کسانی که در ارتباط هستیم، با احترام و کرامت برخورد کنیم.
ادامه در قسمت دوم....
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 6 : "زندگی خود را وقف چیزی کنید"
قسمت دوم و پایانی...
تربیت من در دورهی کودکی که البته همراه با کنجکاویام بود چطور باعث شد که زندگیام را به آن اختصاص دهم؟ من در آن دوره اختلالاتی داشتم و آنها را وسیلهی انگیزش قرار دادم نه وسیلهی ناامیدی. فکر میکنم خیلی افراد باید مثل من گذشتهی ناخوشایندشان را فراموش کنند و نگذارند که آن بر زمان حالشان تأثیر منفی بگذارد.
این چیزی است که من زندگیام را وقف آن کردهام. بله، شاید این کار احمقانه باشد؛ شاید من دیوانه باشم. اما دستکم چیزی دارم که روی آن تمرکز کنم؛ چیزی که (برای من) مهم است.
البته نمیروم همهجا جار بزنم که زندگیام را به فلانچیز اختصاص دادهام، این یک موضوع درونی است.
چیزی که من میتوانم توجهم را به آن جلب کنم. معیاری است که با آن میسنجم:
(الف) چه کار میکنم؛
(ب) چگونه عملکردی دارم؛
و (ج) به کجا دارم میروم.
مجبور نیستید اینها را با بوق و کَرنا اعلام کنید. لازم نیست به کسی چیزی بگویید (قاعدهی 1: "به کسی چیزی نگویید").
حتی لازم نیست آن را به صورت مفصّل و جزءجزء طرحریزی کنید و در ذهن بپرورید. یک رسالت درونی هم کفایت میکند. مثلاً رسالت «پارک دیسنیلند» این است: «شاد کردن مردم».
ببینید زندگیتان را وقف چه چیزی کردهاید. این کار باعث میشود بقیهی کارها خیلی راحتتر شود.
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 6 : "زندگی خود را وقف چیزی کنید"
قسمت دوم و پایانی...
تربیت من در دورهی کودکی که البته همراه با کنجکاویام بود چطور باعث شد که زندگیام را به آن اختصاص دهم؟ من در آن دوره اختلالاتی داشتم و آنها را وسیلهی انگیزش قرار دادم نه وسیلهی ناامیدی. فکر میکنم خیلی افراد باید مثل من گذشتهی ناخوشایندشان را فراموش کنند و نگذارند که آن بر زمان حالشان تأثیر منفی بگذارد.
این چیزی است که من زندگیام را وقف آن کردهام. بله، شاید این کار احمقانه باشد؛ شاید من دیوانه باشم. اما دستکم چیزی دارم که روی آن تمرکز کنم؛ چیزی که (برای من) مهم است.
البته نمیروم همهجا جار بزنم که زندگیام را به فلانچیز اختصاص دادهام، این یک موضوع درونی است.
چیزی که من میتوانم توجهم را به آن جلب کنم. معیاری است که با آن میسنجم:
(الف) چه کار میکنم؛
(ب) چگونه عملکردی دارم؛
و (ج) به کجا دارم میروم.
مجبور نیستید اینها را با بوق و کَرنا اعلام کنید. لازم نیست به کسی چیزی بگویید (قاعدهی 1: "به کسی چیزی نگویید").
حتی لازم نیست آن را به صورت مفصّل و جزءجزء طرحریزی کنید و در ذهن بپرورید. یک رسالت درونی هم کفایت میکند. مثلاً رسالت «پارک دیسنیلند» این است: «شاد کردن مردم».
ببینید زندگیتان را وقف چه چیزی کردهاید. این کار باعث میشود بقیهی کارها خیلی راحتتر شود.
🌟 @sayehsokhan 🌟
Forwarded from H G H Tao
جهان از هر پنجره ای ؛ به شکلی دیگر نمایان میشود! جهان را از پنجرهء روح خودتان ببینید و آنرا همانگونه که هست بپذیرید ؛ "بی تفسیر و بی قضاوت"
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی
اقدام عملی: نه گفتن به اهمالکاری
از مارک تواین نقل است که: وقتی مقرر شده باشد که روزانه قورباغه ای را بخورید، اگر اوّل هر روز یک قورباغه را قورت بدهید، بعد از آن روزتان را با موفقیت تمام پشت سر خواهید گذاشت، چرا که میدانید دشوارترین کاری که ممکن بوده در تمام روز رخ دهد، اتفاق افتاده است.
تمثیل خوردن قورباغه در زندگی روزانه ما به معنی سختترین کاری است که باید انجام دهیم، کاری که خیلی راغب به انجام دادنش نیستیم و دائماً آن را به تعویق میاندازیم و از انجام دادنش طفره می رویم، اگرچه میدانیم که باید در نهایت انجام دهیم. همچنین کاری است که میدانید انجام آن اثر مثبت و خوبی بر زندگی شما خواهد داشت و نتایج خوشایندی برایتان به ارمغان میآورد.
اولین قانون قورت دادن این نوع قورباغهها این است که اگر قرار است دو تا قورباغه را قورت بدهید،اوّل قورباغه بزرگتر و زشتتر را بخورید.
دومین قانون خوردن قورباغهها اگر قرار است که قورباغه زشتی را زنده زنده بخورید، این است که تمام روز آن را نگذارید و به آن زل بزنید. همان اوّل صبح بخورید و هرچه سریعتر کار را تمام کنید.
در اینجا ۱۲ قانون خوردن قورباغه (انجام کارهای دشوار و نه چندان دلپذیر) را توضیح می دهم. البته شاید برخی از آنها را قبلاً شنیده باشید.
۱. میز خوردن قورباغه را شب قبل و …. آماده کنید.
آماده باشید که از این پس مؤثر و کارآمدتر عمل کنید. ببینید واقعاً چه میخواهید؟ اهدافتان را بنویسید، تا پس از آن بتوانید با طرحی هوشمند (SMART) آن را عملی کنید.
SMART: Specific, Measurable, Attainable, Realistic, Time Bound/Timely
۲. غذایتان را از پیش برنامهریزی کنید (طرحریزی برای غذایتان)
همانطور که وقتی که میخواهید غذایی آماده کنید به وسایل مورد نیاز آن فکر میکنید، احتمالاً خرید خواهید کرد و برای آشپزی محیا میشوید، برای انجام کار موردنظر هم تمام مواد و امکانات مورد نیاز را روی کاغذ بیاورید به یاد داشته باشید که هر دقیقهای که روی آماده کردن طرح و برنامهریزی صرف میکنید در عمل ده برابر به شما برمیگرداند. برای انجام برنامهریزی و تهیه طرح عملی از مقیاس تقویم هفتگی استفاده کنید. در یک هفتهای که در پیش است کی، کجا و چگونه و به چه میزان این کار را انجام خواهید داد.
۳. اقدامات خود را اولویتبندی کنید.
اصل ۸۰ ـ ۲۰ را همواره بکار گیرید. ۲۰ درصد از فعالیتهایی که انجام میدهید ۸۰ درصد از نتایج را برایتان به ارمغان میآورد. سپس تمام تلاشهای خود را برای رسیدن به آن ۲۰ درصد بالا متمرکز کنید.
۴. به نتایج و اولویتها توجه کنید.
چون به یکباره نمیتوانیدتمام کارها را انجام دهید، بنابراین نتایجی که بهترین پیامد و شرایط را برایتان فراهم میکند را در اولویت قرار داده و اولویتهای مهمتر را اول انجام دهید. بنابراین کارها یا تکالیفی که ارزش کمتری دارد را در پایان لیست خود قرار داده و مهمترین کارها را اول شروع کنید.
۵ . قانون سه را اجرا کنید.
سه کاری را پیدا کنید که وقتی آنها را انجام میدهید ۹۰ درصد مشارکت شما را تضمین میکند. آنگاه بر انجام دادن آن ۳ تکلیف یا سه کار تمرکز کنید و قبل از هر کاری آنها را انجام دهید.
۶. قورباغه ی درشت را به قسمتهای قابل قورت دادن کوچکتر تقسیم کنید.
هر پروژه یا کار را به بحش های مختلف تقسیم کنید و یا هر بخش را در یک روز و یا هفته خاص انجام دهید. لازم نیست تمام آن را از آغاز تا انجام در یک مرحله انجام دهید.
۷. احساس فوریت در خود ایجاد کنید.
یک تکلیف یا کار را شروع کرده و پایان دهید. برای انجام هر تکلیف یک موعد مقرر تعیین کنید و برای به انجام رساندن آن احساس فوریت در خود بوجودآورید تا خود را مجاب کنید که متمرکز و پیوسته آن را پیگیری کنید.
۸. خودتان را تشویق کنید.
اگر کار دشوار یا ناخوشایندی را باید انجام دهید، با هر گام پیشروی خود را با چیزی که دوست دارید، لذتبخش است و شادیآفرین تشویق کنید.
۹. ابزارهای الکترونیک را محدود کنید
برای استفاده از ابزارهای الکترونیک محدودیت قائل شوید. بارها و بارها تجربه کردهاید که ساعتهای زیادی را مقابل فیسبوک یا یوتیوب و یا … صرف کردهاید و از پروژههای خود عقب ماندهاید. برای استفاده از این وسایل غیرضروری محدودیت قائل شوید و کمتر به سراغ آنها بروید. ده دقیقه صبح، ده دقیقه شب و سپس به کار برگردید.
ادامه در قسمت دوم ....
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی
اقدام عملی: نه گفتن به اهمالکاری
از مارک تواین نقل است که: وقتی مقرر شده باشد که روزانه قورباغه ای را بخورید، اگر اوّل هر روز یک قورباغه را قورت بدهید، بعد از آن روزتان را با موفقیت تمام پشت سر خواهید گذاشت، چرا که میدانید دشوارترین کاری که ممکن بوده در تمام روز رخ دهد، اتفاق افتاده است.
تمثیل خوردن قورباغه در زندگی روزانه ما به معنی سختترین کاری است که باید انجام دهیم، کاری که خیلی راغب به انجام دادنش نیستیم و دائماً آن را به تعویق میاندازیم و از انجام دادنش طفره می رویم، اگرچه میدانیم که باید در نهایت انجام دهیم. همچنین کاری است که میدانید انجام آن اثر مثبت و خوبی بر زندگی شما خواهد داشت و نتایج خوشایندی برایتان به ارمغان میآورد.
اولین قانون قورت دادن این نوع قورباغهها این است که اگر قرار است دو تا قورباغه را قورت بدهید،اوّل قورباغه بزرگتر و زشتتر را بخورید.
دومین قانون خوردن قورباغهها اگر قرار است که قورباغه زشتی را زنده زنده بخورید، این است که تمام روز آن را نگذارید و به آن زل بزنید. همان اوّل صبح بخورید و هرچه سریعتر کار را تمام کنید.
در اینجا ۱۲ قانون خوردن قورباغه (انجام کارهای دشوار و نه چندان دلپذیر) را توضیح می دهم. البته شاید برخی از آنها را قبلاً شنیده باشید.
۱. میز خوردن قورباغه را شب قبل و …. آماده کنید.
آماده باشید که از این پس مؤثر و کارآمدتر عمل کنید. ببینید واقعاً چه میخواهید؟ اهدافتان را بنویسید، تا پس از آن بتوانید با طرحی هوشمند (SMART) آن را عملی کنید.
SMART: Specific, Measurable, Attainable, Realistic, Time Bound/Timely
۲. غذایتان را از پیش برنامهریزی کنید (طرحریزی برای غذایتان)
همانطور که وقتی که میخواهید غذایی آماده کنید به وسایل مورد نیاز آن فکر میکنید، احتمالاً خرید خواهید کرد و برای آشپزی محیا میشوید، برای انجام کار موردنظر هم تمام مواد و امکانات مورد نیاز را روی کاغذ بیاورید به یاد داشته باشید که هر دقیقهای که روی آماده کردن طرح و برنامهریزی صرف میکنید در عمل ده برابر به شما برمیگرداند. برای انجام برنامهریزی و تهیه طرح عملی از مقیاس تقویم هفتگی استفاده کنید. در یک هفتهای که در پیش است کی، کجا و چگونه و به چه میزان این کار را انجام خواهید داد.
۳. اقدامات خود را اولویتبندی کنید.
اصل ۸۰ ـ ۲۰ را همواره بکار گیرید. ۲۰ درصد از فعالیتهایی که انجام میدهید ۸۰ درصد از نتایج را برایتان به ارمغان میآورد. سپس تمام تلاشهای خود را برای رسیدن به آن ۲۰ درصد بالا متمرکز کنید.
۴. به نتایج و اولویتها توجه کنید.
چون به یکباره نمیتوانیدتمام کارها را انجام دهید، بنابراین نتایجی که بهترین پیامد و شرایط را برایتان فراهم میکند را در اولویت قرار داده و اولویتهای مهمتر را اول انجام دهید. بنابراین کارها یا تکالیفی که ارزش کمتری دارد را در پایان لیست خود قرار داده و مهمترین کارها را اول شروع کنید.
۵ . قانون سه را اجرا کنید.
سه کاری را پیدا کنید که وقتی آنها را انجام میدهید ۹۰ درصد مشارکت شما را تضمین میکند. آنگاه بر انجام دادن آن ۳ تکلیف یا سه کار تمرکز کنید و قبل از هر کاری آنها را انجام دهید.
۶. قورباغه ی درشت را به قسمتهای قابل قورت دادن کوچکتر تقسیم کنید.
هر پروژه یا کار را به بحش های مختلف تقسیم کنید و یا هر بخش را در یک روز و یا هفته خاص انجام دهید. لازم نیست تمام آن را از آغاز تا انجام در یک مرحله انجام دهید.
۷. احساس فوریت در خود ایجاد کنید.
یک تکلیف یا کار را شروع کرده و پایان دهید. برای انجام هر تکلیف یک موعد مقرر تعیین کنید و برای به انجام رساندن آن احساس فوریت در خود بوجودآورید تا خود را مجاب کنید که متمرکز و پیوسته آن را پیگیری کنید.
۸. خودتان را تشویق کنید.
اگر کار دشوار یا ناخوشایندی را باید انجام دهید، با هر گام پیشروی خود را با چیزی که دوست دارید، لذتبخش است و شادیآفرین تشویق کنید.
۹. ابزارهای الکترونیک را محدود کنید
برای استفاده از ابزارهای الکترونیک محدودیت قائل شوید. بارها و بارها تجربه کردهاید که ساعتهای زیادی را مقابل فیسبوک یا یوتیوب و یا … صرف کردهاید و از پروژههای خود عقب ماندهاید. برای استفاده از این وسایل غیرضروری محدودیت قائل شوید و کمتر به سراغ آنها بروید. ده دقیقه صبح، ده دقیقه شب و سپس به کار برگردید.
ادامه در قسمت دوم ....
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی
اقدام عملی: نه گفتن به اهمالکاری
قسمت دوم و پایانی...
۱۰. ایمیلها
ایمیلهایتان را بیشتر از دو بار در روز چک نکنید. بیش از آن فقط هدر دادن زمان است و اصلاً ضرورتی ندارد. از گفتگوی ایمیلی و چت اجتناب کنید. اگر درگیر چت و رد و بدلهای ایمیلی شوید از برنامه ی طراحی کرده ی خود عقب میمانید. اگر ضرورت داشت دریافت ایمیل را پاسخ بدهید و بگوئید که بعداً به تفصیل پاسخ خواهید داد.
۱۱. وعده و قول کم بدهید و بیش از آنچه قول میدهید انجام دهید.
همواره برای انجام کار چارچوب زمانی را بگذارید که واقعاً بتوانید انجام دهید، بطور معقول برآورده کرده و یک روز اضافی نیز برای خود بگذارید. اگر قول می دهید که چهارشنبه کاری را انجام میدهید، سعی کنید ۳ شنبه تحویل دهید تا اعتبار بیشتری برای خود کسب کنید و اگر بنا بر دلایلی نتوانید طبق برنامه پیش بروید، زیاد تحت فشار قرار نخواهید گرفت.
۱۲. هر تکلیف را جدا گانه انجام دهید.
یک تکلیف یا کار را شروع کرده، به پایان ببرید و سپس به تکلیف یا کار دوم بپردازید.
حالا که قورباغهتان را با موفقیت برای صبحانه خوردید میتوانید احساس موفقیت کنید. چه کار دیگری میتوانید انجام دهید تا موفقیتتان را افزایش دهید؟ خوردن قورباغه زشت و بزرگتر کار کردن روی پروژه ی خوردن قورباغه ی زشت شما را از «منطقه ی آرام» و راحتتان بیرون میآورد و چیزهایی را تجربه میکنید که تاکنون هرگز تجربه نکردهاید.
#دکتر_علی_صاحبی
مربی ارشد موسسه ویلیام گلسر
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی
اقدام عملی: نه گفتن به اهمالکاری
قسمت دوم و پایانی...
۱۰. ایمیلها
ایمیلهایتان را بیشتر از دو بار در روز چک نکنید. بیش از آن فقط هدر دادن زمان است و اصلاً ضرورتی ندارد. از گفتگوی ایمیلی و چت اجتناب کنید. اگر درگیر چت و رد و بدلهای ایمیلی شوید از برنامه ی طراحی کرده ی خود عقب میمانید. اگر ضرورت داشت دریافت ایمیل را پاسخ بدهید و بگوئید که بعداً به تفصیل پاسخ خواهید داد.
۱۱. وعده و قول کم بدهید و بیش از آنچه قول میدهید انجام دهید.
همواره برای انجام کار چارچوب زمانی را بگذارید که واقعاً بتوانید انجام دهید، بطور معقول برآورده کرده و یک روز اضافی نیز برای خود بگذارید. اگر قول می دهید که چهارشنبه کاری را انجام میدهید، سعی کنید ۳ شنبه تحویل دهید تا اعتبار بیشتری برای خود کسب کنید و اگر بنا بر دلایلی نتوانید طبق برنامه پیش بروید، زیاد تحت فشار قرار نخواهید گرفت.
۱۲. هر تکلیف را جدا گانه انجام دهید.
یک تکلیف یا کار را شروع کرده، به پایان ببرید و سپس به تکلیف یا کار دوم بپردازید.
حالا که قورباغهتان را با موفقیت برای صبحانه خوردید میتوانید احساس موفقیت کنید. چه کار دیگری میتوانید انجام دهید تا موفقیتتان را افزایش دهید؟ خوردن قورباغه زشت و بزرگتر کار کردن روی پروژه ی خوردن قورباغه ی زشت شما را از «منطقه ی آرام» و راحتتان بیرون میآورد و چیزهایی را تجربه میکنید که تاکنون هرگز تجربه نکردهاید.
#دکتر_علی_صاحبی
مربی ارشد موسسه ویلیام گلسر
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی
هفت قورباغهای که من آرزو میکنم کاش قبلاً آنها را قورت داده بودم!
من پس از سالها دریافتم که «مدیریت انرژی» و نه «مدیریت زمان» کلید اصلی پیشرفت و عملکرد سلامت و شادمانی است.
یافتههای پژوهشی موفقیت نشان میدهد که ما هرچه قورباغههای بیشتری را در طی روز قورت بدهیم، موفقیتهای بیشتری را بدست میآوریم. باید سعی کنیم که قورباغه زشت و بزرگ را برای صبحانه بخوریم، در آن صورت احساس خوشایندو انرژی بیشتری را در تمام روز احساس میکنیم. یعنی زودتر در مسیر اصلی قرار میگیریم. کاش این راز را سالها پیش میدانستیم که تعداد قورباغههای خورده شده و زشتی و بزرگی قورباغهها نشان از گامهای سوی موفقیت ما دارد.
چگونه به کرات قورباغههای زشت و بزرگ را برای صبحانه قورت دهیم، هرچه قورباغه زشتتر بزرگتر باشد، بهتر است.
۱. بهترین نسخه خودتان باشید.
ارزشهایتان را به یاد بیاورید و آنها را به بهترین روش در زندگی بکار گیرید.
۲. زیر سئوال بردن باورها و ذهنیت محدودساز
۳. هدفچینی کنید:
افرادی که اهدافشان را مینویسند ۹۰ درصد بیشتر از دیگران به اهداف دست مییابند. ۵۰ درصد افراد این کار را میکنند.
۴. متمرکز باشید.
همیشه تمرکز بدهید و موفقیتآمیز خواهد بود. هر روز باید یک یا چند قورباغه زشت و بزرگ خورده شود، تمرکز کنید. چقدر تمرکز و توجه متمرکز به چیزهایی که میخواهید به دست آورید میکنید؟
۵. زمانبندی کنید (قطعه قطعهکردن قورباغه)
کارها را براساس بلوکهای زمانی کوچک و شدنی، به اندازهای که قابل انجام برای شما باشد تقسیم کنید. تقسیم کردن یک کار یا تکلیف به قطعات زمانی کوچک و پیگیر باعث افزایش انگیزه میشود و به انجام کار کمک شگرفی میکند.
بطور کلی تمام وظایف و مسئولیتها را باید در فرایند یک برنامه زمانبندی (قطعهبندی کردن زمان فعال) انجام داد. مثلاً قطعة مربوط به چک کردن ایمیل (۱ ساعت یا کمتر) قرار ملاقات تفریحی یا دوستان (۲ ساعت)، تماشای تلویزیون (۳ ساعت) تلفن زدن یا دریافت تلفن (یک ساعت)
۶. تعادل را حفظ کنید
حفظ تعادل باعث حفظ انگیزه و انرژی و پیشرفت مداوم میشود. اختصاص زمانی برای استراحت، آرام گرفتن، خستگی در کردن، گاهی نیاز داریم که با سرعت بالا و پیوسته کار کنیم ولی ادامة این کار برای بلندمدت هم انرژی ما را به هدر میدهد و هم تمرکز و توجه را کاهش داده، خطاهای زیادی را باعث میشود، و کیفیت کار را پایین میآورد. برای داشتن یک زندگی مؤثر و کارآمد حفظ تعادل بین کار، فعالیت و استراحت و تفریح ضروری است. در برنامهریزی هفتگی خود یک زمان مشخص (۲ ـ ۱ ساعت) را به تعادل اختصاص میدهید. زمان گذراندن با خانواده، ورزش، دوستان، تفریحات فردی و گروهی.
گاهی اگر یک روز اضافی در برنامه یافت شود که کار خاصی را برایش طراحی نکردهایم و یا تکلیف فوری نداریم که بخواهیم انجام دهیم، استفاده این یک روز برای شارژ کردن باطری خود بسیار سودمند است.
آیا از یک زندگی متعادل برخوردارید؟ چرخ قلمروهای زندگی را پر کنید تا چگونگی تعادل زندگی خود را مشاهده کنید.
۷. فقط انجام دهید.
وقتی یک برنامه را برای انجام دادن کار یا تکلیفی طراحی میکنید، هر جور شده آن را شروع کنید. اگر یک قورباغه را برای صبحانه صبح دوشنبه تعیین کردهاید، صبح هنگام بهانههای زیادی برای نخوردن آن و به تعویق انداختنش پیدا میکنید. سرزنش کردن دیگران بسیار آسانتر از پذیرفتن مسئولیت است. بنابراین از تجارب قبلی خود در به تعویق انداختن و بهانهآوری درس بگیرید و هر جور شده «برنامه طراحی شده» را انجام دهید. اقدام عملی کنید وخود را هول دهید. به بهانهها و عذرهایی فکر کنید که تاکنون شما را در جایی که هستید نگه داشته است. اگر اقدام عملی میکردید الان بجای یک قورباغهای که روی دستتان و با وضعیت و شرایط بهتری میدیدید.
هم اکنون واقعا چه چیز مانع میشود که شما قورباغه ای که در لیست کارهایتان هست را قورت ندهید؟
#دکتر_علی_صاحبی
مربی ارشد موسسه ویلیام گلسر
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی
هفت قورباغهای که من آرزو میکنم کاش قبلاً آنها را قورت داده بودم!
من پس از سالها دریافتم که «مدیریت انرژی» و نه «مدیریت زمان» کلید اصلی پیشرفت و عملکرد سلامت و شادمانی است.
یافتههای پژوهشی موفقیت نشان میدهد که ما هرچه قورباغههای بیشتری را در طی روز قورت بدهیم، موفقیتهای بیشتری را بدست میآوریم. باید سعی کنیم که قورباغه زشت و بزرگ را برای صبحانه بخوریم، در آن صورت احساس خوشایندو انرژی بیشتری را در تمام روز احساس میکنیم. یعنی زودتر در مسیر اصلی قرار میگیریم. کاش این راز را سالها پیش میدانستیم که تعداد قورباغههای خورده شده و زشتی و بزرگی قورباغهها نشان از گامهای سوی موفقیت ما دارد.
چگونه به کرات قورباغههای زشت و بزرگ را برای صبحانه قورت دهیم، هرچه قورباغه زشتتر بزرگتر باشد، بهتر است.
۱. بهترین نسخه خودتان باشید.
ارزشهایتان را به یاد بیاورید و آنها را به بهترین روش در زندگی بکار گیرید.
۲. زیر سئوال بردن باورها و ذهنیت محدودساز
۳. هدفچینی کنید:
افرادی که اهدافشان را مینویسند ۹۰ درصد بیشتر از دیگران به اهداف دست مییابند. ۵۰ درصد افراد این کار را میکنند.
۴. متمرکز باشید.
همیشه تمرکز بدهید و موفقیتآمیز خواهد بود. هر روز باید یک یا چند قورباغه زشت و بزرگ خورده شود، تمرکز کنید. چقدر تمرکز و توجه متمرکز به چیزهایی که میخواهید به دست آورید میکنید؟
۵. زمانبندی کنید (قطعه قطعهکردن قورباغه)
کارها را براساس بلوکهای زمانی کوچک و شدنی، به اندازهای که قابل انجام برای شما باشد تقسیم کنید. تقسیم کردن یک کار یا تکلیف به قطعات زمانی کوچک و پیگیر باعث افزایش انگیزه میشود و به انجام کار کمک شگرفی میکند.
بطور کلی تمام وظایف و مسئولیتها را باید در فرایند یک برنامه زمانبندی (قطعهبندی کردن زمان فعال) انجام داد. مثلاً قطعة مربوط به چک کردن ایمیل (۱ ساعت یا کمتر) قرار ملاقات تفریحی یا دوستان (۲ ساعت)، تماشای تلویزیون (۳ ساعت) تلفن زدن یا دریافت تلفن (یک ساعت)
۶. تعادل را حفظ کنید
حفظ تعادل باعث حفظ انگیزه و انرژی و پیشرفت مداوم میشود. اختصاص زمانی برای استراحت، آرام گرفتن، خستگی در کردن، گاهی نیاز داریم که با سرعت بالا و پیوسته کار کنیم ولی ادامة این کار برای بلندمدت هم انرژی ما را به هدر میدهد و هم تمرکز و توجه را کاهش داده، خطاهای زیادی را باعث میشود، و کیفیت کار را پایین میآورد. برای داشتن یک زندگی مؤثر و کارآمد حفظ تعادل بین کار، فعالیت و استراحت و تفریح ضروری است. در برنامهریزی هفتگی خود یک زمان مشخص (۲ ـ ۱ ساعت) را به تعادل اختصاص میدهید. زمان گذراندن با خانواده، ورزش، دوستان، تفریحات فردی و گروهی.
گاهی اگر یک روز اضافی در برنامه یافت شود که کار خاصی را برایش طراحی نکردهایم و یا تکلیف فوری نداریم که بخواهیم انجام دهیم، استفاده این یک روز برای شارژ کردن باطری خود بسیار سودمند است.
آیا از یک زندگی متعادل برخوردارید؟ چرخ قلمروهای زندگی را پر کنید تا چگونگی تعادل زندگی خود را مشاهده کنید.
۷. فقط انجام دهید.
وقتی یک برنامه را برای انجام دادن کار یا تکلیفی طراحی میکنید، هر جور شده آن را شروع کنید. اگر یک قورباغه را برای صبحانه صبح دوشنبه تعیین کردهاید، صبح هنگام بهانههای زیادی برای نخوردن آن و به تعویق انداختنش پیدا میکنید. سرزنش کردن دیگران بسیار آسانتر از پذیرفتن مسئولیت است. بنابراین از تجارب قبلی خود در به تعویق انداختن و بهانهآوری درس بگیرید و هر جور شده «برنامه طراحی شده» را انجام دهید. اقدام عملی کنید وخود را هول دهید. به بهانهها و عذرهایی فکر کنید که تاکنون شما را در جایی که هستید نگه داشته است. اگر اقدام عملی میکردید الان بجای یک قورباغهای که روی دستتان و با وضعیت و شرایط بهتری میدیدید.
هم اکنون واقعا چه چیز مانع میشود که شما قورباغه ای که در لیست کارهایتان هست را قورت ندهید؟
#دکتر_علی_صاحبی
مربی ارشد موسسه ویلیام گلسر
🌟 @sayehsokhan 🌟
سي ديماه سالگرد درگذشت مهندس مهدي بازرگان است: مردي كه همواره يكي از الگوهاي زندگي من بوده است،
قبل از رفتن به خارج از كشور به ديدنش رفتم و راهنمايي گرفتم. در سال دوم دوره دكتري بودم كه ما را ترك كرد و من چندين هفته افسردگي مي كردم.
يادش گرامي باد و روانش شاد، روش زندگي اخلاقي اش، الگوي نسل كنوني و آينده اين سرزمين باد.
يادداشت زير را دكتر عارف نوشته اند. از جمله كساني كه محضر مهندس و حضورش را درك كرده بود.
محمدرضا عارف در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
وقتی به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمدم متدینتر شدم. از یک بچه مذهبی سنتی به مذهبی تبدیل شدم که فکر و تحلیل میکرد و حقیقتا فکر میکنم تحت تأثیر مرحوم مهندس بازرگان و فضایی که او در دانشکده فنی ایجاد کرده بود، اینطور شدم. آقاى مهندس بازرگان چهرهاى اخلاقى و الگویى براى بنده به عنوان یکى از بچههاى دانشکده فنى دانشگاه تهران مىباشند. دانشجویان رشتههاى مهندسی همراه با دیگر دانشجویان سهم بسزایی در رشد و تقویت جنبش دانشجویی داشتند که در این میان نقش ماندگار مرحوم بازرگان در دانشکده فنی دانشگاه تهران و تلاش ایشان در پویایی جنبش دانشجویی فراموش ناشدنی است.
٣٠ دى ماه، سالروز درگذشت مهندس مهدى بازرگان است. روحش شاد.
قبل از رفتن به خارج از كشور به ديدنش رفتم و راهنمايي گرفتم. در سال دوم دوره دكتري بودم كه ما را ترك كرد و من چندين هفته افسردگي مي كردم.
يادش گرامي باد و روانش شاد، روش زندگي اخلاقي اش، الگوي نسل كنوني و آينده اين سرزمين باد.
يادداشت زير را دكتر عارف نوشته اند. از جمله كساني كه محضر مهندس و حضورش را درك كرده بود.
محمدرضا عارف در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
وقتی به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمدم متدینتر شدم. از یک بچه مذهبی سنتی به مذهبی تبدیل شدم که فکر و تحلیل میکرد و حقیقتا فکر میکنم تحت تأثیر مرحوم مهندس بازرگان و فضایی که او در دانشکده فنی ایجاد کرده بود، اینطور شدم. آقاى مهندس بازرگان چهرهاى اخلاقى و الگویى براى بنده به عنوان یکى از بچههاى دانشکده فنى دانشگاه تهران مىباشند. دانشجویان رشتههاى مهندسی همراه با دیگر دانشجویان سهم بسزایی در رشد و تقویت جنبش دانشجویی داشتند که در این میان نقش ماندگار مرحوم بازرگان در دانشکده فنی دانشگاه تهران و تلاش ایشان در پویایی جنبش دانشجویی فراموش ناشدنی است.
٣٠ دى ماه، سالروز درگذشت مهندس مهدى بازرگان است. روحش شاد.
سي ديماه سالگرد درگذشت مهندس مهدي بازرگان است: مردي كه همواره يكي از الگوهاي زندگي من بوده است،
قبل از رفتن به خارج از كشور به ديدنش رفتم و راهنمايي گرفتم. در سال دوم دوره دكتري بودم كه ما را ترك كرد و من چندين هفته افسردگي مي كردم.
يادش گرامي باد و روانش شاد، روش زندگي اخلاقي اش، الگوي نسل كنوني و آينده اين سرزمين باد.
علي صاحبي
يادداشت زير را دكتر عارف نوشته اند. از جمله كساني كه محضر مهندس و حضورش را درك كرده بود.
محمدرضا عارف در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
وقتی به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمدم متدینتر شدم. از یک بچه مذهبی سنتی به مذهبی تبدیل شدم که فکر و تحلیل میکرد و حقیقتا فکر میکنم تحت تأثیر مرحوم مهندس بازرگان و فضایی که او در دانشکده فنی ایجاد کرده بود، اینطور شدم. آقاى مهندس بازرگان چهرهاى اخلاقى و الگویى براى بنده به عنوان یکى از بچههاى دانشکده فنى دانشگاه تهران مىباشند. دانشجویان رشتههاى مهندسی همراه با دیگر دانشجویان سهم بسزایی در رشد و تقویت جنبش دانشجویی داشتند که در این میان نقش ماندگار مرحوم بازرگان در دانشکده فنی دانشگاه تهران و تلاش ایشان در پویایی جنبش دانشجویی فراموش ناشدنی است.
٣٠ دى ماه، سالروز درگذشت مهندس مهدى بازرگان است. روحش شاد.
قبل از رفتن به خارج از كشور به ديدنش رفتم و راهنمايي گرفتم. در سال دوم دوره دكتري بودم كه ما را ترك كرد و من چندين هفته افسردگي مي كردم.
يادش گرامي باد و روانش شاد، روش زندگي اخلاقي اش، الگوي نسل كنوني و آينده اين سرزمين باد.
علي صاحبي
يادداشت زير را دكتر عارف نوشته اند. از جمله كساني كه محضر مهندس و حضورش را درك كرده بود.
محمدرضا عارف در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
وقتی به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمدم متدینتر شدم. از یک بچه مذهبی سنتی به مذهبی تبدیل شدم که فکر و تحلیل میکرد و حقیقتا فکر میکنم تحت تأثیر مرحوم مهندس بازرگان و فضایی که او در دانشکده فنی ایجاد کرده بود، اینطور شدم. آقاى مهندس بازرگان چهرهاى اخلاقى و الگویى براى بنده به عنوان یکى از بچههاى دانشکده فنى دانشگاه تهران مىباشند. دانشجویان رشتههاى مهندسی همراه با دیگر دانشجویان سهم بسزایی در رشد و تقویت جنبش دانشجویی داشتند که در این میان نقش ماندگار مرحوم بازرگان در دانشکده فنی دانشگاه تهران و تلاش ایشان در پویایی جنبش دانشجویی فراموش ناشدنی است.
٣٠ دى ماه، سالروز درگذشت مهندس مهدى بازرگان است. روحش شاد.
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 7 : "در تفکر خود منعطف باشید"
همینکه تفکّرتان شکل بگیرد و سفت و سخت شود، کارتان ساخته است. همینکه فکر کنید همه چیز را میدانید، فاتحهتان خوانده است. همینکه به فکر تغییر نیفتید عقب افتادهاید.
اگر بخواهید بیشترین نصیب را از زندگی داشته باشید باید همهی تفکّراتتان را باز و زندگی و اندیشهتان را منعطف نگه دارید. باید آمادهی همراهی با ناملایمات باشید.
خدای من! وقتی اصلاً انتظار این ناملایمات را نداشتید، یقهی شما را میچسبند. همینکه در یک قالب خاص میافتید آمادهی باختن شدهاید. اگر بخواهید بدانید منظورم چیست، باید تفکّرات خود را کاملاً مورد بازبینی قرار دهید.
تفکر منعطف چیزی مثل ورزشهای رزمی است – باید آمادهی جاخالی دادن، زیگزاگ رفتن، رد کردن، کنار کشیدن، حرکت کردن و همراه شدن باشید.
سعی کنید زندگی را نه یک دشمن بلکه یک دوست بدانید که دنبال یک حریف تمرینی میگردد. اگر منعطف باشید تفریح هم خواهید داشت. اگر تکان نخورید به احتمال زیاد با ضربهای نقش زمین خواهید شد.
ادامه در قسمت دوم...
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 7 : "در تفکر خود منعطف باشید"
همینکه تفکّرتان شکل بگیرد و سفت و سخت شود، کارتان ساخته است. همینکه فکر کنید همه چیز را میدانید، فاتحهتان خوانده است. همینکه به فکر تغییر نیفتید عقب افتادهاید.
اگر بخواهید بیشترین نصیب را از زندگی داشته باشید باید همهی تفکّراتتان را باز و زندگی و اندیشهتان را منعطف نگه دارید. باید آمادهی همراهی با ناملایمات باشید.
خدای من! وقتی اصلاً انتظار این ناملایمات را نداشتید، یقهی شما را میچسبند. همینکه در یک قالب خاص میافتید آمادهی باختن شدهاید. اگر بخواهید بدانید منظورم چیست، باید تفکّرات خود را کاملاً مورد بازبینی قرار دهید.
تفکر منعطف چیزی مثل ورزشهای رزمی است – باید آمادهی جاخالی دادن، زیگزاگ رفتن، رد کردن، کنار کشیدن، حرکت کردن و همراه شدن باشید.
سعی کنید زندگی را نه یک دشمن بلکه یک دوست بدانید که دنبال یک حریف تمرینی میگردد. اگر منعطف باشید تفریح هم خواهید داشت. اگر تکان نخورید به احتمال زیاد با ضربهای نقش زمین خواهید شد.
ادامه در قسمت دوم...
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 7 : "در تفکر خود منعطف باشید"
قسمت دوم و پایانی...
ما همه الگوهایی ثابت در زندگی داریم. دوست داریم فلان صفت را به ما نسبت دهند و به نظرات و اعتقادمان افتخار کنیم؛ دوست داریم یک روزنامهی خاص بخوانیم؛ برنامههای تلویزیونی یا فیلمهای خاصی را تماشا کنیم؛ به مغازههای خاصی برویم؛ غذاهای خاصی بخوریم و لباسهای خاصی بپوشیم.
اگر خود را از دیگر گزینهها محروم کنیم خستهکننده، سرسخت و خشک میشویم و در نتیجه خیلی زود میبازیم.
باید زندگی را مجموعهای از ماجراجوییها بدانیم. هر ماجراجویی فرصتی برای تفریح، یادگیری، کاوش دنیا، گسترش حلقهی تجربهها و دوستان و وسعت دادن به افقهای فکری است. توقف ماجراجوییها یعنی توقف زندگی.
دفعهی بعد که فرصتی برای ماجراجویی، تغییر تفکر و خروج از خویشتن پیدا کردید، آن را غنیمت بشمارید و ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر خیلی وحشت کردید یادتان باشد که همینکه این ماجرا تمام شود، دوباره میتوانید بروید توی لاک خودتان؛ البته اگر بخواهید.
البته اینطور هم نیست که به هر فرصتی پیش آمد بله بگویید. این هم نوعی انعطافناپذیری است.
اندیشمندانِ واقعاً منعطف میدانند چه وقت بگویند «نه» و چه وقت بگویند «بله».
اگر میخواهید بدانید که تفکر منعطفتان چقدر است، با چند روش میتوانید خود را امتحان کنید.
آیا کتابهایتان همه در یک زمینهاند؟ آیا تا به حال جملاتی از این قبیل بر زبان آوردهاید که: «من از اینجور آدمها هیچ شناختی ندارم» یا «من به اونجور جاها نمیروم»؟
اگر چنین است باید افقهای ذهن خود را گسترش دهید و غُل و زنجیرهای تفکرتان را پاره کنید.
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
قاعده 7 : "در تفکر خود منعطف باشید"
قسمت دوم و پایانی...
ما همه الگوهایی ثابت در زندگی داریم. دوست داریم فلان صفت را به ما نسبت دهند و به نظرات و اعتقادمان افتخار کنیم؛ دوست داریم یک روزنامهی خاص بخوانیم؛ برنامههای تلویزیونی یا فیلمهای خاصی را تماشا کنیم؛ به مغازههای خاصی برویم؛ غذاهای خاصی بخوریم و لباسهای خاصی بپوشیم.
اگر خود را از دیگر گزینهها محروم کنیم خستهکننده، سرسخت و خشک میشویم و در نتیجه خیلی زود میبازیم.
باید زندگی را مجموعهای از ماجراجوییها بدانیم. هر ماجراجویی فرصتی برای تفریح، یادگیری، کاوش دنیا، گسترش حلقهی تجربهها و دوستان و وسعت دادن به افقهای فکری است. توقف ماجراجوییها یعنی توقف زندگی.
دفعهی بعد که فرصتی برای ماجراجویی، تغییر تفکر و خروج از خویشتن پیدا کردید، آن را غنیمت بشمارید و ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر خیلی وحشت کردید یادتان باشد که همینکه این ماجرا تمام شود، دوباره میتوانید بروید توی لاک خودتان؛ البته اگر بخواهید.
البته اینطور هم نیست که به هر فرصتی پیش آمد بله بگویید. این هم نوعی انعطافناپذیری است.
اندیشمندانِ واقعاً منعطف میدانند چه وقت بگویند «نه» و چه وقت بگویند «بله».
اگر میخواهید بدانید که تفکر منعطفتان چقدر است، با چند روش میتوانید خود را امتحان کنید.
آیا کتابهایتان همه در یک زمینهاند؟ آیا تا به حال جملاتی از این قبیل بر زبان آوردهاید که: «من از اینجور آدمها هیچ شناختی ندارم» یا «من به اونجور جاها نمیروم»؟
اگر چنین است باید افقهای ذهن خود را گسترش دهید و غُل و زنجیرهای تفکرتان را پاره کنید.
🌟 @sayehsokhan 🌟