نشر سایه سخن
9.78K subscribers
13.1K photos
4.76K videos
270 files
3.8K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
آمده‌ام ایران. روی تهران پتوی سیاه دود انداخته‌اند. شعاع دید تا طبقه‌ی چهارم هر ساختمان است. به سمت هر کوچه‌ای که می‌پیچم انتهایش در دود گم شده. درست مثل اینکه به آینده‌ای مبهم خیره شده باشم. سرم مدام درد می‌کند. ته گلویم طعم مزخرفی شبیه سرب رسوب کرده. چشم‌هایم می‌سوزد. دوست دارم چشم‌هایم را ببندم. به روی تمام چیزهایی که در این شهر آزارم می‌دهد. پیاده‌روهایی که کیفیت راه مال‌رو را هم ندارند. تهران زندان معلول‌هایش شده‌. تهران را با نگاه یک نا‌بینا دیدم و روی چرخ یک معلول گشتم. کم آوردم.

ماشین‌هایی که به هم و به آدم‌ها حمله می‌کنند. تا چشم کار می‌کند آهن است که پارک شده. به‌جا و نا به‌جا. ساختمان‌هایی که دل آسمان را شکافته‌. بی‌ربط به هم و آدم‌های شهر در امتداد کوچه و خیابان کشیده‌شده‌اند. آدم‌هایی که به هم نگاه بی‌قضاوت نمی‌کنند. کودکانی که زیر پتوی دود به جای بازی، کار می‌کنند. صدای خنده‌های مردم کم شده‌است. درست مثل پول توی جیب‌هایشان. انگار که نسبت مستقیم داشته باشند.

این شهر از پرنده و موسیقی وشادی خالی شده. جایش را کافه‌های پر از آدم‌های دلتنگ گرفته. کافه‌هایی که جوانی‌های نکرده را در آن دفن می‌کنند. چقدر ذکر مصیبت تکراری کنم؟ کی قرار است زندگی روی خوبش را به این شهر و آدم‌هایش نشان دهد؟ من کی قرار است به جای فرار کاری بکنم؟ کی قرار است به جای بهانه‌گرفتن بسازیم؟ به جای فریاد زمزمه کنیم؟ کی قرار است با هم و با شهر مهربان باشیم؟ کی قرار است بخندیم؟ تهران از دوست هم خالی شده‌است. از بهزاد و رضا و آرش. هر جا می‌روم خاطره‌ها حمله می‌کنند. پس کجا این دلتنگی‌های من کم می‌شود. آخ که تهران صدای خنده‌های ما را کم دارد. تهران گورستان خاطره‌ها شده‌است.

#نگار_زمانفر

🆔 @SayehSokhan