💬 #اعتماد در #ازدواج
✳ پنجمین عادت مهرآمیز اعتماد است و این عادت مهمی است.
اعتماد کردن به دیگری کار آسانی نیست.
شاید همه ما در زندگی به کسی اعتماد کرده باشیم و سپس اعتمادمان سلب شده باشد، طرد شده باشیم، به ما خیانت کرده باشد و صدمه دیده باشیم.
در ازدواج اعتماد مانند تعهد است:
قلب و روح عشق محسوب می شود.
بهترین راه اعتماد آن است که به همسر خود نشان دهید قابل اعتمادید.
تا جایی که می توانید –بدون آزردن همسرتان- با هم صادق و روراست باشید.
به یکدیگر بگویید به هم اعتماد دارید زیرا بدون آگاهی از آن هر دو احساس تنهایی خواهید کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #هشت_درس_برای_زندگی_زناشویی_شادتر
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر_کارولین_گلسر
👌 ترجمه: #دكتر_علی_صاحبی و #دکتر_عاطفه_سلطانی_فر
📖 صفحه: 62
📇 انتشارات: #سايه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
✳ پنجمین عادت مهرآمیز اعتماد است و این عادت مهمی است.
اعتماد کردن به دیگری کار آسانی نیست.
شاید همه ما در زندگی به کسی اعتماد کرده باشیم و سپس اعتمادمان سلب شده باشد، طرد شده باشیم، به ما خیانت کرده باشد و صدمه دیده باشیم.
در ازدواج اعتماد مانند تعهد است:
قلب و روح عشق محسوب می شود.
بهترین راه اعتماد آن است که به همسر خود نشان دهید قابل اعتمادید.
تا جایی که می توانید –بدون آزردن همسرتان- با هم صادق و روراست باشید.
به یکدیگر بگویید به هم اعتماد دارید زیرا بدون آگاهی از آن هر دو احساس تنهایی خواهید کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #هشت_درس_برای_زندگی_زناشویی_شادتر
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر_کارولین_گلسر
👌 ترجمه: #دكتر_علی_صاحبی و #دکتر_عاطفه_سلطانی_فر
📖 صفحه: 62
📇 انتشارات: #سايه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
#لطفا_به_کودکانتان_رحم_کنید
مریم یازده ساله است و در کلاس پنجم ابتدایی یکی از پرآوازه ترین مدارس تهران درس می خواند. تکالیف درسی چند روزش را مرور می کنیم: معلّم ریاضی جمع کسرهای مرکّب را از او خواسته است، معلّم علوم تعاریف نزدیک بینی، دوربینی، آستیگماتیسم، آب مروارید و کوررنگی را از او خواسته است. معلّم فارسی (در واقع عربی!) از او انتظار دارد ریشه های متفاوت واژه های به ظاهر مشابهی همچون «الغاء» و «غالی» را بشناسد (واژه هایی که در زبان محاوره فارسی کاربرد زیادی ندارند)، معلّم دینی می خواهد مریم تفاوت های نماز جمعه و سایر نمازهای دو رکعتی را بداند و معلّم پرورشی (که این روزها معلم مشاور نامیده می شود) از مریم خواسته سر بریدهٔ شهید حُجَجی را نقاشی کند!
فقط یک سوّم سال تحصیلی گذشته و اینها هم توقّعات و تکالیف دو سه روزِ مریم است. فراموش نکنید که مریم یازده سال دارد و نیاز به بازی، تفریح و معاشرت با اعضای خانواده و فامیل هم دارد. مریم صبح خیلی زود به مدرسه می رود و تا دو بعد از ظهر در مدرسه است، عملاً تا به خانه برسد و تکالیف خود را شروع کند 4 بعد از ظهر است و او علاوه بر خستگی روز، بار سنگین تکالیف فردا را هم به دوش دارد.
طبعاً نه قدرت یادگیری یک کودک یازده ساله، نه توان جسمی او و نه وقتی که در اختیار دارد برای یادگیری این همه مطلب و انجام تکالیف مربوطه کافی نیست. راه حل چیست؟ برادر بزرگ مریم راجع به بیماری های چشم برایش می نویسد، خواهر بزرگ مریم سر شهید حججی را برایش نقاشی می کند، پدر مریم با دشواری برای مریم توضیح می دهد که ریشه «غالی»، «غلو» است در حالیکه ریشه «الغاء»، «لغو» است (چون مریم باب های ثلاثی مزید را نخوانده است فهم اینکه چگونه لغو تبدیل به الغاء می شود امکان ندارد و چون مریم اسم فاعل را نخوانده است این که چگونه و چرا غلو تبدیل به غالی می شود غیر ممکن است!). مادر مریم هم باید راجع به نماز جمعه (که هرگز نرفته است!) تحقیق کند و برای مریم راجع به آن توضیح دهد!
تمام خانواده باید دست به دست هم بدهند تا تکالیف هر روزهٔ مریم به سرانجام برسد و مریم دست خالی به مدرسه نرود! و این در حالی است که علیرغم این که این مدرسه برای ثبت نام مریم هر سال پولی برابر با حقوق کامل یک سال یک کارگر دریافت می کند، مرتب دانش آموزان و خانواده هاشان را تهدید به اخراج می کند!
مریم هر روز که به مدرسه می رود می داند که تکالیفش با تلاش جمعی خانواده به ثمر رسیده است ولی نمی داند که این ماجرا برای تمام همکلاسانش اتفاق افتاده است. مریم گمان می کند فقط خود اوست که نمی تواند این همه اطلاعات را هضم و پردازش کند و به خاطر بسپارد. مریم تصور می کند همکلاسانش می توانند و فقط خود اوست که نمی تواند! می دانید چرا مریم این گونه فکر می کند؟ چون در مدرسه، همه باید نقش بازی کنند و تظاهر کنند تکالیف را خودشان انجام داده اند! معلّمان هم در این تظاهر شرکت می کنند!
معلّم مشاوره می داند که قاعدتاً این سرهای بریده شده توسط کودکان یازده ساله کشیده نشده اند ولی به خودش دروغ می گوید و باور دارد که با این پروژهٔ نقاشی، توانسته «ارزش» ها را ترویج کند!
نه تنها مریم بلکه تمام دانش آموزان مدرسهٔ گران قیمتِ پرآوازه دچار احساس حقارت، اعتماد به نفس پایین و تظاهر و #ریاکاری می شوند. نتیجهٔ این تظاهر و ریاکاری نیز #عزّت_نفس پایین است.
حالا خود این #اعتماد_به_نفس پایین، سیکل معیوبی ایجاد می کند که باعث می شود مریم دیگر به اندازهٔ توانایی خودش نیز تکالیفش را انجام ندهد. وِردِ کلام مریم «نمی توانم، یاد نمی گیرم» شده است.
#دکتر_سرگلزایی
@drsargolzaei
🆔 @sayehsokhan
مریم یازده ساله است و در کلاس پنجم ابتدایی یکی از پرآوازه ترین مدارس تهران درس می خواند. تکالیف درسی چند روزش را مرور می کنیم: معلّم ریاضی جمع کسرهای مرکّب را از او خواسته است، معلّم علوم تعاریف نزدیک بینی، دوربینی، آستیگماتیسم، آب مروارید و کوررنگی را از او خواسته است. معلّم فارسی (در واقع عربی!) از او انتظار دارد ریشه های متفاوت واژه های به ظاهر مشابهی همچون «الغاء» و «غالی» را بشناسد (واژه هایی که در زبان محاوره فارسی کاربرد زیادی ندارند)، معلّم دینی می خواهد مریم تفاوت های نماز جمعه و سایر نمازهای دو رکعتی را بداند و معلّم پرورشی (که این روزها معلم مشاور نامیده می شود) از مریم خواسته سر بریدهٔ شهید حُجَجی را نقاشی کند!
فقط یک سوّم سال تحصیلی گذشته و اینها هم توقّعات و تکالیف دو سه روزِ مریم است. فراموش نکنید که مریم یازده سال دارد و نیاز به بازی، تفریح و معاشرت با اعضای خانواده و فامیل هم دارد. مریم صبح خیلی زود به مدرسه می رود و تا دو بعد از ظهر در مدرسه است، عملاً تا به خانه برسد و تکالیف خود را شروع کند 4 بعد از ظهر است و او علاوه بر خستگی روز، بار سنگین تکالیف فردا را هم به دوش دارد.
طبعاً نه قدرت یادگیری یک کودک یازده ساله، نه توان جسمی او و نه وقتی که در اختیار دارد برای یادگیری این همه مطلب و انجام تکالیف مربوطه کافی نیست. راه حل چیست؟ برادر بزرگ مریم راجع به بیماری های چشم برایش می نویسد، خواهر بزرگ مریم سر شهید حججی را برایش نقاشی می کند، پدر مریم با دشواری برای مریم توضیح می دهد که ریشه «غالی»، «غلو» است در حالیکه ریشه «الغاء»، «لغو» است (چون مریم باب های ثلاثی مزید را نخوانده است فهم اینکه چگونه لغو تبدیل به الغاء می شود امکان ندارد و چون مریم اسم فاعل را نخوانده است این که چگونه و چرا غلو تبدیل به غالی می شود غیر ممکن است!). مادر مریم هم باید راجع به نماز جمعه (که هرگز نرفته است!) تحقیق کند و برای مریم راجع به آن توضیح دهد!
تمام خانواده باید دست به دست هم بدهند تا تکالیف هر روزهٔ مریم به سرانجام برسد و مریم دست خالی به مدرسه نرود! و این در حالی است که علیرغم این که این مدرسه برای ثبت نام مریم هر سال پولی برابر با حقوق کامل یک سال یک کارگر دریافت می کند، مرتب دانش آموزان و خانواده هاشان را تهدید به اخراج می کند!
مریم هر روز که به مدرسه می رود می داند که تکالیفش با تلاش جمعی خانواده به ثمر رسیده است ولی نمی داند که این ماجرا برای تمام همکلاسانش اتفاق افتاده است. مریم گمان می کند فقط خود اوست که نمی تواند این همه اطلاعات را هضم و پردازش کند و به خاطر بسپارد. مریم تصور می کند همکلاسانش می توانند و فقط خود اوست که نمی تواند! می دانید چرا مریم این گونه فکر می کند؟ چون در مدرسه، همه باید نقش بازی کنند و تظاهر کنند تکالیف را خودشان انجام داده اند! معلّمان هم در این تظاهر شرکت می کنند!
معلّم مشاوره می داند که قاعدتاً این سرهای بریده شده توسط کودکان یازده ساله کشیده نشده اند ولی به خودش دروغ می گوید و باور دارد که با این پروژهٔ نقاشی، توانسته «ارزش» ها را ترویج کند!
نه تنها مریم بلکه تمام دانش آموزان مدرسهٔ گران قیمتِ پرآوازه دچار احساس حقارت، اعتماد به نفس پایین و تظاهر و #ریاکاری می شوند. نتیجهٔ این تظاهر و ریاکاری نیز #عزّت_نفس پایین است.
حالا خود این #اعتماد_به_نفس پایین، سیکل معیوبی ایجاد می کند که باعث می شود مریم دیگر به اندازهٔ توانایی خودش نیز تکالیفش را انجام ندهد. وِردِ کلام مریم «نمی توانم، یاد نمی گیرم» شده است.
#دکتر_سرگلزایی
@drsargolzaei
🆔 @sayehsokhan
#اعتماد
📚 #برشی_از_کتاب : #تفاوت_مدیر_عالی
✍️ اثر: #دی_ای_بنتون
👌 ترجمه: #ایرج_پاد
📖 صفحه: 99
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #تفاوت_مدیر_عالی
✍️ اثر: #دی_ای_بنتون
👌 ترجمه: #ایرج_پاد
📖 صفحه: 99
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
💬 #اعتماد کنید
👈 تجربه ی من گویای آن است که مهم ترین وظیفه ی شما به عنوان یک انسان این است که هر کاری از دستتان بر می آید برای حفظ احترام و عزت نفس دیگران انجام دهید.
آنان را بپذیرید،👍
شخصیت شان، انگیزه و توانایی شان را قبول داشته باشید و قضاوت، انتقاد یا حمله نکنید.👍
انتظارات کاری خود را شفاف و مشخص بیان کنید و
پیامد های تحقق نیافتن آنها را بیان کنید و به اجرا بگذارید.
✔️ سپس کنار بروید و اجازه دهید خودشان راه را پیدا کنند.
📚 #برشی_از_کتاب : #تفاوت_مدیر_عالی
📘#نام_اصلی: #The_CEO_difference
✍️ اثر: #دی_ای_بنتون
👌 ترجمه: #ایرج_پاد
📖 صفحه: 342 و 343
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
👈 تجربه ی من گویای آن است که مهم ترین وظیفه ی شما به عنوان یک انسان این است که هر کاری از دستتان بر می آید برای حفظ احترام و عزت نفس دیگران انجام دهید.
آنان را بپذیرید،👍
شخصیت شان، انگیزه و توانایی شان را قبول داشته باشید و قضاوت، انتقاد یا حمله نکنید.👍
انتظارات کاری خود را شفاف و مشخص بیان کنید و
پیامد های تحقق نیافتن آنها را بیان کنید و به اجرا بگذارید.
✔️ سپس کنار بروید و اجازه دهید خودشان راه را پیدا کنند.
📚 #برشی_از_کتاب : #تفاوت_مدیر_عالی
📘#نام_اصلی: #The_CEO_difference
✍️ اثر: #دی_ای_بنتون
👌 ترجمه: #ایرج_پاد
📖 صفحه: 342 و 343
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
attach 📎
✅سرمایه اجتماعی یا ستون تخت جمشید
✍️دکتر محسن رنانی
تنها یک کشته داد.یکی از غواصان که برای نجات بچهها رفته بود جان سپرد و بقیه نجات یافتند.یک روز پس از پایان عملیات نجات، مسئولان دولت تایلند اعلام کردند که غار «تام لوانگ نانگ نون» به موزه تبدیل میشود.از فردا هجوم گردشگران برای دیدن این غار آغاز شد.تایلند این هنر را داشتند که از فرصت پدیدارشده توسط یک حادثه بهره ببرد و یک غار گمنام را به یک مکان گردشگری( یک چاه نفت بیپایان )تبدیل کرد تا صدها سال از طریق گردشگر درآمد تولید کند
👈در تمام هفتاد سال فعالیت نظام کشور، ما بر سرمایه اقتصادی تأکید داشتهایم؛ یعنی صنعت بیاوریم، سد بزنیم،بعد از جنگ هم گرچه بر سرمایهگذاری اقتصادی متمرکز بودیم (درحالیکه بعد از انقلاب جمعیتمان دو برابر شده بود، ما سیبرابر رژیمِ قبل سد ساخته بودیم!) ولی همزمان به سراغ تولید انبوه سرمایه انسانی هم رفتیم.در این حوزه آنقدر پیش رفتیم که مثلاً تعداد مهندسان ساختمان ما بعد از انقلاب چهلبرابر شد؛ یا تعداد فارغالتحصیلان همه رشتههای مهندسی از ژاپن و کره جنوبی جلو زدیم.با همة این تلاشها، ما همچنان در شرایط ماقبل توسعه دستوپا میزنیم.چرا؟
👈 چون ما #سرمایه_اجتماعی و #سرمایه_نمادین را اصلاً نفهمیدیم چیست
#سرمایه_اجتماعی_اعتماد_مردم_به_همدیگر،
#اعتماد_مردم_به_حکومت،
#اعتماد_حکومت_به_مردم،
#احترام_به_قانون_توسط_حاکمان،
#رعایت_قانون_توسط_مردم،
👈امید به آینده ، رفتارهای پر از نشاط در میان مردم، و هرچیزی زندگیمان کم تنشتر،امنتر، کمهزینهتر و شادمانهتر کند. وقتی به هم اعتماد داریم راحتتر معامله میکنیم ،وقتی نسبت به هم شفقت داریم، کمتر بوق میزنیم؛ وقتی همه قانون را رعایت میکنیم دیگر نیازی نیست شهرداری از خودمان عوارض بگیرد تا در خیابان سرعتگیر نصب کند
👈اینها همان چیزهایی است که دستِکم تا پایان جنگ آنها را داشتیم و بعد تولیدشان متوقف شد و در دو دهة اخیر تخریبشان کردیم. امروز خیلی بیصبریم،خیلی ناامیدیم، خیلی نگران آیندهایم،نسبت به هم بیاعتمادیم،حق یکدیگر را پایمال میکنیم، دروغ میگوییم، برای سیاستمدارانمان جوک میسازیم و ...؛ اینها یعنی سرمایه اجتماعی در جامعه ما ته کشیده است
👈 وقتی یک پزشک سرمایه نمادین میشود، خیلیها میکوشند اطراف او جمع شوند و او را حمایت کنند تا بیمارستانی مدرن بسازد. وقتی یک مرجع تقلید سرمایه نمادین میشود، شهروندان زیادی میکوشند در اقدامات انساندوستانه با او همراهی کنند. وقتی یک فوتبالیست نمادین برای کمک به زلزله زدگان اقدام میکند، دهها هزار نفر با او همراهی و مشارکت میکنند.
👈 اینکه هرچه مقامات التماس میکنند که به جامعه بباورانند که اوضاع خوب است و نگران نباشند و جامعه باور نمیکند، به خاطر این است که هیچ سرمایه نمادینی در میان دولتمردان نداریم که با مردم صحبت کند و آنان سخنش را باور کنند
👈جامعه ما یک جامعه مثالزدنی در تخریب سرمایههای نمادینش است. هنوز نه حکومت ما میداند و نه مردم ما که وقتی یک مرجع تقلید را یا یک سیاستمدار برجسته را یا یک هنرمند را یا یک فوتبالیست را تخریب میکنند، مثل این است که دارند یکی از ستونهای تخت جمشید را تخریب کنند. فوتبالیستمان را بهخاطر مدل مویش یا نحوة صحبتکردنش تخریب میکنیم؛ هنرمندمان را بهخاطر مواضع سیاسیاش تخریب میکنیم؛ سیاستمدار ترازِ جهانیمان را به خاطر آنکه دوستش نداریم تخریب میکنیم،
👈 شکارگاه خسروپرویز در قلب کرمانشاه را که میتوانست به یک جاذبه گردشگری تبدیل شود چه کردیم؟پایه عظیم سیمانی دکلهای تله کابین اصفهان را بر روی پیهای باقیمانده از شاه دژ، قلعه نظامی عصر ساسانی، در کوه صفه نصب میکنیم؛ کاروانسرای تاریخی تحدید را در قلب اصفهان به برج سیمانی جهاننما تبدیل میکنیم؛ حمام خسروآقا را برای کشیدن خیابان، شبانه تخریب میکنیم؛ جنازه رضاشاه را گموگور میکنیم؛شهر بم را که میتوانست به همانصورت تخریبشده پس از زلزله نگهداریم و به تنها «شهر- موزه» تاریخی جهانی برای زلزله تبدیل کنیم، شتابزده و بهصورت ناقواره بازسازی میکنیم؛
👈و بیشازهمه جگرم برای #مریم_میرزاخانی داغ است که وقتی بهعنوان نخستین زن ایرانی بزرگترین جایزه جهانی ریاضیات را دریافت کرد و بخاطر نداشتن روسری او را مخفی کردیم و به جوانان کشورمان معرفی نکردیم و صداوسیمایمان لالمونی گرفت و هیچ دانشگاهی به کشور دعوتش نکرد؛حالا تو بگو حق چنین جامعهای نیست که لیدیگاگای آمریکایی الگوی دخترانش شود؟
👈سوریه فروپاشید چون سرمایه نمادین ملی نداشت و بنابراین از هر محله جوانکی سر برآورد و رهبری اعتراضات را برعهده گرفت و چنین شد که دهها گروه معارض در سوریه به جان حکومت و جامعه افتادند و شد آنچه نباید می شد .
🆔 @SayehSokhan
✍️دکتر محسن رنانی
تنها یک کشته داد.یکی از غواصان که برای نجات بچهها رفته بود جان سپرد و بقیه نجات یافتند.یک روز پس از پایان عملیات نجات، مسئولان دولت تایلند اعلام کردند که غار «تام لوانگ نانگ نون» به موزه تبدیل میشود.از فردا هجوم گردشگران برای دیدن این غار آغاز شد.تایلند این هنر را داشتند که از فرصت پدیدارشده توسط یک حادثه بهره ببرد و یک غار گمنام را به یک مکان گردشگری( یک چاه نفت بیپایان )تبدیل کرد تا صدها سال از طریق گردشگر درآمد تولید کند
👈در تمام هفتاد سال فعالیت نظام کشور، ما بر سرمایه اقتصادی تأکید داشتهایم؛ یعنی صنعت بیاوریم، سد بزنیم،بعد از جنگ هم گرچه بر سرمایهگذاری اقتصادی متمرکز بودیم (درحالیکه بعد از انقلاب جمعیتمان دو برابر شده بود، ما سیبرابر رژیمِ قبل سد ساخته بودیم!) ولی همزمان به سراغ تولید انبوه سرمایه انسانی هم رفتیم.در این حوزه آنقدر پیش رفتیم که مثلاً تعداد مهندسان ساختمان ما بعد از انقلاب چهلبرابر شد؛ یا تعداد فارغالتحصیلان همه رشتههای مهندسی از ژاپن و کره جنوبی جلو زدیم.با همة این تلاشها، ما همچنان در شرایط ماقبل توسعه دستوپا میزنیم.چرا؟
👈 چون ما #سرمایه_اجتماعی و #سرمایه_نمادین را اصلاً نفهمیدیم چیست
#سرمایه_اجتماعی_اعتماد_مردم_به_همدیگر،
#اعتماد_مردم_به_حکومت،
#اعتماد_حکومت_به_مردم،
#احترام_به_قانون_توسط_حاکمان،
#رعایت_قانون_توسط_مردم،
👈امید به آینده ، رفتارهای پر از نشاط در میان مردم، و هرچیزی زندگیمان کم تنشتر،امنتر، کمهزینهتر و شادمانهتر کند. وقتی به هم اعتماد داریم راحتتر معامله میکنیم ،وقتی نسبت به هم شفقت داریم، کمتر بوق میزنیم؛ وقتی همه قانون را رعایت میکنیم دیگر نیازی نیست شهرداری از خودمان عوارض بگیرد تا در خیابان سرعتگیر نصب کند
👈اینها همان چیزهایی است که دستِکم تا پایان جنگ آنها را داشتیم و بعد تولیدشان متوقف شد و در دو دهة اخیر تخریبشان کردیم. امروز خیلی بیصبریم،خیلی ناامیدیم، خیلی نگران آیندهایم،نسبت به هم بیاعتمادیم،حق یکدیگر را پایمال میکنیم، دروغ میگوییم، برای سیاستمدارانمان جوک میسازیم و ...؛ اینها یعنی سرمایه اجتماعی در جامعه ما ته کشیده است
👈 وقتی یک پزشک سرمایه نمادین میشود، خیلیها میکوشند اطراف او جمع شوند و او را حمایت کنند تا بیمارستانی مدرن بسازد. وقتی یک مرجع تقلید سرمایه نمادین میشود، شهروندان زیادی میکوشند در اقدامات انساندوستانه با او همراهی کنند. وقتی یک فوتبالیست نمادین برای کمک به زلزله زدگان اقدام میکند، دهها هزار نفر با او همراهی و مشارکت میکنند.
👈 اینکه هرچه مقامات التماس میکنند که به جامعه بباورانند که اوضاع خوب است و نگران نباشند و جامعه باور نمیکند، به خاطر این است که هیچ سرمایه نمادینی در میان دولتمردان نداریم که با مردم صحبت کند و آنان سخنش را باور کنند
👈جامعه ما یک جامعه مثالزدنی در تخریب سرمایههای نمادینش است. هنوز نه حکومت ما میداند و نه مردم ما که وقتی یک مرجع تقلید را یا یک سیاستمدار برجسته را یا یک هنرمند را یا یک فوتبالیست را تخریب میکنند، مثل این است که دارند یکی از ستونهای تخت جمشید را تخریب کنند. فوتبالیستمان را بهخاطر مدل مویش یا نحوة صحبتکردنش تخریب میکنیم؛ هنرمندمان را بهخاطر مواضع سیاسیاش تخریب میکنیم؛ سیاستمدار ترازِ جهانیمان را به خاطر آنکه دوستش نداریم تخریب میکنیم،
👈 شکارگاه خسروپرویز در قلب کرمانشاه را که میتوانست به یک جاذبه گردشگری تبدیل شود چه کردیم؟پایه عظیم سیمانی دکلهای تله کابین اصفهان را بر روی پیهای باقیمانده از شاه دژ، قلعه نظامی عصر ساسانی، در کوه صفه نصب میکنیم؛ کاروانسرای تاریخی تحدید را در قلب اصفهان به برج سیمانی جهاننما تبدیل میکنیم؛ حمام خسروآقا را برای کشیدن خیابان، شبانه تخریب میکنیم؛ جنازه رضاشاه را گموگور میکنیم؛شهر بم را که میتوانست به همانصورت تخریبشده پس از زلزله نگهداریم و به تنها «شهر- موزه» تاریخی جهانی برای زلزله تبدیل کنیم، شتابزده و بهصورت ناقواره بازسازی میکنیم؛
👈و بیشازهمه جگرم برای #مریم_میرزاخانی داغ است که وقتی بهعنوان نخستین زن ایرانی بزرگترین جایزه جهانی ریاضیات را دریافت کرد و بخاطر نداشتن روسری او را مخفی کردیم و به جوانان کشورمان معرفی نکردیم و صداوسیمایمان لالمونی گرفت و هیچ دانشگاهی به کشور دعوتش نکرد؛حالا تو بگو حق چنین جامعهای نیست که لیدیگاگای آمریکایی الگوی دخترانش شود؟
👈سوریه فروپاشید چون سرمایه نمادین ملی نداشت و بنابراین از هر محله جوانکی سر برآورد و رهبری اعتراضات را برعهده گرفت و چنین شد که دهها گروه معارض در سوریه به جان حکومت و جامعه افتادند و شد آنچه نباید می شد .
🆔 @SayehSokhan
بسیاری از والدین فکر میکنند که #مقایسه کودکان با یکدیگر، باعث تحریک فرزندشان برای تلاش و پیشرفت میشود، اما مقایسه کردن نه تنها باعث پیشرفت نمیشود، بلکه باعث #کاهش #اعتماد_به_نفس میشود.
مقایسه باعث میشود کودک نسبت به کسی که با او مقایسه میشود، حس تنفر😠 و رقابت کند.
💡نکته مهم اینجاست که مقایسه مثبت هم تاثیر منفی دارد.
مثلا اگر شما به کودک خود بگویید "تو باهوشترین کودک فامیل هستی" وقتی او با افرادی برخورد کنید که از او بهتر هستند، #مضطرب خواهد شد و نگران طرز فکر شما نسبت به خودش میشود.
🆔 @SayehSokhan
مقایسه باعث میشود کودک نسبت به کسی که با او مقایسه میشود، حس تنفر😠 و رقابت کند.
💡نکته مهم اینجاست که مقایسه مثبت هم تاثیر منفی دارد.
مثلا اگر شما به کودک خود بگویید "تو باهوشترین کودک فامیل هستی" وقتی او با افرادی برخورد کنید که از او بهتر هستند، #مضطرب خواهد شد و نگران طرز فکر شما نسبت به خودش میشود.
🆔 @SayehSokhan
#زیر_چاپ
⛩ ستون #اعتماد در #رابطه #زناشویی
♾ اعتماد وقتی شکل میگیرد که هر دو طرف به همراهی یکدیگر در هر شرایطی اطمینان داشته باشند.
🌊 از جمله زمانی که غمگین، خشمگین، ترسیده، تحقیر شده، بیش از حد چاق، بیش از حد لاغر، پیروز، شکست خورده، ناامید، بیمار، آسیب دیده، درمانده، امیدوار، رویایی و ... باشند.
◀▶ اعتماد را هر دو طرف بنا می نهند.
اعتماد زمانی ایجاد میشود که یکی از دو طرف انتخاب کند به دیگری نشان دهد اگرچه او نه آنچنان خوب و نه برای همیشه ولی تا آنجا که بتواند برای بهبود رابطه تلاش می کند.
📚 #برشی_از_کتاب : #10_اصل_برای_زوجدرمانی_موثر
📘#نام_اصلی:
#10_Principles_for_Doing_Effective_Couples_Therapy
✍️ اثر: #جان_گاتمن و #جولی_گاتمن
👌 ترجمه: #مریم_خسروی
📖 صفحه: 60
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
⛩ ستون #اعتماد در #رابطه #زناشویی
♾ اعتماد وقتی شکل میگیرد که هر دو طرف به همراهی یکدیگر در هر شرایطی اطمینان داشته باشند.
🌊 از جمله زمانی که غمگین، خشمگین، ترسیده، تحقیر شده، بیش از حد چاق، بیش از حد لاغر، پیروز، شکست خورده، ناامید، بیمار، آسیب دیده، درمانده، امیدوار، رویایی و ... باشند.
◀▶ اعتماد را هر دو طرف بنا می نهند.
اعتماد زمانی ایجاد میشود که یکی از دو طرف انتخاب کند به دیگری نشان دهد اگرچه او نه آنچنان خوب و نه برای همیشه ولی تا آنجا که بتواند برای بهبود رابطه تلاش می کند.
📚 #برشی_از_کتاب : #10_اصل_برای_زوجدرمانی_موثر
📘#نام_اصلی:
#10_Principles_for_Doing_Effective_Couples_Therapy
✍️ اثر: #جان_گاتمن و #جولی_گاتمن
👌 ترجمه: #مریم_خسروی
📖 صفحه: 60
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
#مهارت_رشد_فردی
همه چيز براي اينکه شما به زني #موفق در زندگي تبديل شويد به #اعتماد_به_نفس و خودباوري شما باز مي گردد و اين همان اصلي است که براي اينکه خودتان باشيد بدون نياز به جراحي و دستکاري چهره و بدن هم به آن نياز داريد. پذيرفتن خود، نخستين قدم براي مواجهه با زندگي و دنياي بيرون است. اگر نتوانيد با خودتان با خانوادهاي که در آن متولد شديد و خاستگاه شما بود، با چهره اي که در آينه شما را نشان مي دهد و با خودِ خودتان کنار بياييد مطمئن باشيد که صلحي با زندگي و جهان در کار نخواهد بود. کشمکش هاي مداوم و نارضايتي هاي شخصي بالا مي گيرد، کمبود اعتماد به نفس کار خودش را مي کند و سرانجام روزي مي رسد که براي اينکه احساس بهتري نسبت به خودتان داشته باشيد تصميم هايي مي گيريد که شما را از آنچه که هستيد دور مي کند، يکي از آنها همين چاقوي جراحي را به جان صورت و بدن انداختن است. اگرچه بخشي از احساس اعتمادبه نفس برخاسته از آموزه هاي تربيتي و خانوادگي است اما بخشي از آن را مي توان کسب کرد. با تقويت مهارت ها، مطالعه و آگاهي و برنامه ريزي و هدف گذاري هاي کوتاه مدت و بلندمدت در زندگي به تدريج شما اهدافي بالاتر و متعالي تر را شناسايي کرده و موردتوجه قرار مي دهيد که پس از آن فکر کردن به اينکه اگر پره هاي بينيتان چند ميليمتر اين طرف تر بود برايتان به دغدغه و مساله اي پيش پا افتاده و بايد بگوييم فراموش شده، تبديل مي شود.
✍دکتر نیلوفر اله وردی
🆔 @sayehsokhan
همه چيز براي اينکه شما به زني #موفق در زندگي تبديل شويد به #اعتماد_به_نفس و خودباوري شما باز مي گردد و اين همان اصلي است که براي اينکه خودتان باشيد بدون نياز به جراحي و دستکاري چهره و بدن هم به آن نياز داريد. پذيرفتن خود، نخستين قدم براي مواجهه با زندگي و دنياي بيرون است. اگر نتوانيد با خودتان با خانوادهاي که در آن متولد شديد و خاستگاه شما بود، با چهره اي که در آينه شما را نشان مي دهد و با خودِ خودتان کنار بياييد مطمئن باشيد که صلحي با زندگي و جهان در کار نخواهد بود. کشمکش هاي مداوم و نارضايتي هاي شخصي بالا مي گيرد، کمبود اعتماد به نفس کار خودش را مي کند و سرانجام روزي مي رسد که براي اينکه احساس بهتري نسبت به خودتان داشته باشيد تصميم هايي مي گيريد که شما را از آنچه که هستيد دور مي کند، يکي از آنها همين چاقوي جراحي را به جان صورت و بدن انداختن است. اگرچه بخشي از احساس اعتمادبه نفس برخاسته از آموزه هاي تربيتي و خانوادگي است اما بخشي از آن را مي توان کسب کرد. با تقويت مهارت ها، مطالعه و آگاهي و برنامه ريزي و هدف گذاري هاي کوتاه مدت و بلندمدت در زندگي به تدريج شما اهدافي بالاتر و متعالي تر را شناسايي کرده و موردتوجه قرار مي دهيد که پس از آن فکر کردن به اينکه اگر پره هاي بينيتان چند ميليمتر اين طرف تر بود برايتان به دغدغه و مساله اي پيش پا افتاده و بايد بگوييم فراموش شده، تبديل مي شود.
✍دکتر نیلوفر اله وردی
🆔 @sayehsokhan
#هوی_گوسفند
#هی_گوساله
#بزغاله
اینها افتخاراتی بود که دیشب از سوی یک راننده ی جوان که #ماشین خیلی محترمی داشت، نثارم شد.
به او گفتم بزن کنار، کارت دارم.
با حالت #تهاجمی پیچید جلوی من. مثل جومونگ در را باز کرد و هیکل گنده اش را به بیرون پرتاب کرد.
#آدرنالینم زده بود بالا. دستانم کمی می لرزدید. فقط #شانس آوردم که داشتم آدامس می جویدم. وقتی آدامس می جوم هم #اعتماد به نفسم بیشتر است و هم #اضطراب کمتری دارم.
با #پرخاشگری زد روی سینه ام و گفت: هاااا چیه؟؟
گفتم: ببین داداش. من یه چک از تو بخورم یه ماه دیگه جاش تومور مغزی درمیاد. اصلا تو بروسلی، تو آرنولد، تو مرحوم داداشی. منم وروجک توی استاد ادر. دعوایی ندارم. فقط خواستم یک جمله بگم و برم.
کمی آرام شد و با لاتی گفت: بفرما
گفتم: ببین اخوی؛ من بچه که بودم روستا زیاد میرفتم. گاهی هم چوپانی میکردم. باور کن هیچکدام از گوسفندها و گوساله ها رانندگی نمیکردند، و هیچ بزغاله ای هم مثل من سه چهار تا مدرک فوق لیسانس و دکترا نداشت. ازینا مهمتر، باور کن هیچ گوسفندی هم به اون یکی نمیگفت که هوی گوسفند، چرا مثلا راهت را کج کرده ای.
سرش را پایین انداخت. گفت: آقا ببخش. این دهن لعنتی به لجن #عادت کرده. از بچگی توی دهنم فحش بوده. بابا و ننه ام هم همین بودن. عادت شده برام.
گفتم: آقا لامشکل. ولی خدایی به کسی فحش نده. حتی به #حیوانات هم فحش نده. عادت که بشود ترک کردنش سخت است.
*وقتی رفت با خودم فکر کردم، حالا فحش دادن، بد؛ ولی تو چرا باید کاری کنی که کسی فحش نثارت کنه.
✍ دکتر محسن زندی
🆔 @SayehSokhan
#هی_گوساله
#بزغاله
اینها افتخاراتی بود که دیشب از سوی یک راننده ی جوان که #ماشین خیلی محترمی داشت، نثارم شد.
به او گفتم بزن کنار، کارت دارم.
با حالت #تهاجمی پیچید جلوی من. مثل جومونگ در را باز کرد و هیکل گنده اش را به بیرون پرتاب کرد.
#آدرنالینم زده بود بالا. دستانم کمی می لرزدید. فقط #شانس آوردم که داشتم آدامس می جویدم. وقتی آدامس می جوم هم #اعتماد به نفسم بیشتر است و هم #اضطراب کمتری دارم.
با #پرخاشگری زد روی سینه ام و گفت: هاااا چیه؟؟
گفتم: ببین داداش. من یه چک از تو بخورم یه ماه دیگه جاش تومور مغزی درمیاد. اصلا تو بروسلی، تو آرنولد، تو مرحوم داداشی. منم وروجک توی استاد ادر. دعوایی ندارم. فقط خواستم یک جمله بگم و برم.
کمی آرام شد و با لاتی گفت: بفرما
گفتم: ببین اخوی؛ من بچه که بودم روستا زیاد میرفتم. گاهی هم چوپانی میکردم. باور کن هیچکدام از گوسفندها و گوساله ها رانندگی نمیکردند، و هیچ بزغاله ای هم مثل من سه چهار تا مدرک فوق لیسانس و دکترا نداشت. ازینا مهمتر، باور کن هیچ گوسفندی هم به اون یکی نمیگفت که هوی گوسفند، چرا مثلا راهت را کج کرده ای.
سرش را پایین انداخت. گفت: آقا ببخش. این دهن لعنتی به لجن #عادت کرده. از بچگی توی دهنم فحش بوده. بابا و ننه ام هم همین بودن. عادت شده برام.
گفتم: آقا لامشکل. ولی خدایی به کسی فحش نده. حتی به #حیوانات هم فحش نده. عادت که بشود ترک کردنش سخت است.
*وقتی رفت با خودم فکر کردم، حالا فحش دادن، بد؛ ولی تو چرا باید کاری کنی که کسی فحش نثارت کنه.
✍ دکتر محسن زندی
🆔 @SayehSokhan
#رفتارهای_پیوند_دهنده
"#اعتماد "
#trusting
⏪ پنجمین رفتارِ پیونددهنده در روابط، اعتماد است. اعتماد را می توان به دو بخش تقسیم کرد، یک-اعتماد به دیگری، دو- اعتماد به آن چیزی که به ما نشان می دهد.
تصور ما بر این است که شما حداقل یک تجربه ای مبنی بر این داشته اید که فردی به شما قولی داده باشد اما بعدها به آن عمل نکرده است. متأسفانه، تعداد کمی از ما در زندگی چنین تجربه ای نداشته است که اعتمادش شکسته شود.
⏪ ما دوست داریم که شما به این مورد هم فکر کنید که آیا زمانی در زندگی شما بوده است که شما به شخصی قولی داده باشید و بعدها به آن عمل نکنید؟ البته که بوده است! هیچکدام از ما بی نقص نیستیم....ما، مانند دیگران، وعده هایی داده ایم و به آن عمل نکرده ایم. اکنون سئوال این است، آیا زمانی که قولی می دادید قصد انجام آن را نداشتید؟ البته که داشتید. پس چرا طبق آن عمل نکردید؟ حدس ما اینست که زندگی و اتفاقاتِ آن به طریقی تغییر کرده است که شما اولویت هایتان را اینگونه انتخاب کردید. شما انسانِ بدذاتی نیستید.
⏪ آیا می توانید همین تصور را در مورد افرادی که اعتماد شما را خدشه دار کرده اند داشته باشید؟ می توانید باور کنید که وقتی می گویند من واقعاً این کار را انجام می دهم، حقیقتاً منظورشان این است؟ آنها مانند شما انسان بدذاتی نیستند.
بودنِ سخاوتمندانه با دیگران و اجازه دادن به دیگران برای تغییر ذهنیت، و یا عقیده شان می تواند به پایداریِ روابط کمک کند. آیا این چیزی است که تا به حال در روابطتان انجام می دادید؟ اگرنه، آیا فکر می کنید بایستی از این به بعد به این صورت رفتار کنید؟
☜ در این تمرین
آیا شما می توانید به تجربیاتی در زندگی تان فکر کنید که اعتمادتان در آن شکسته شده است؟ زمانی را اختصاص دهید تا ببینید این تجربه چه درس یا فرصتی برای شما فراهم کرد. آیا شما به آن فرد اجازه و حق تغییر عقیده و نظرش را می دهید؟ فکر می کنید دیگری انسان بدذاتی است یا او تنها اولویت هایش را با مرور زمان تغییر داده است؟ می توانید تفکرتتان را جایی یادداشت کنید.
📝 #سحر_محمدی (دانش آموختهٔ رسمی تئوری انتخاب، واقعیت درمانی و رویکرد ACT)،
با اقتباس از توصیهٔ گروه شادکامی و سلامت روان، مؤسسه ویلیام گلاسر- آمریکا
#رفتارهای_پیونددهنده #بهبود_رابطه
⚛ گروه شادکامی
✅ Channel: @happinessnet
🆔 @sayehsokhan
"#اعتماد "
#trusting
⏪ پنجمین رفتارِ پیونددهنده در روابط، اعتماد است. اعتماد را می توان به دو بخش تقسیم کرد، یک-اعتماد به دیگری، دو- اعتماد به آن چیزی که به ما نشان می دهد.
تصور ما بر این است که شما حداقل یک تجربه ای مبنی بر این داشته اید که فردی به شما قولی داده باشد اما بعدها به آن عمل نکرده است. متأسفانه، تعداد کمی از ما در زندگی چنین تجربه ای نداشته است که اعتمادش شکسته شود.
⏪ ما دوست داریم که شما به این مورد هم فکر کنید که آیا زمانی در زندگی شما بوده است که شما به شخصی قولی داده باشید و بعدها به آن عمل نکنید؟ البته که بوده است! هیچکدام از ما بی نقص نیستیم....ما، مانند دیگران، وعده هایی داده ایم و به آن عمل نکرده ایم. اکنون سئوال این است، آیا زمانی که قولی می دادید قصد انجام آن را نداشتید؟ البته که داشتید. پس چرا طبق آن عمل نکردید؟ حدس ما اینست که زندگی و اتفاقاتِ آن به طریقی تغییر کرده است که شما اولویت هایتان را اینگونه انتخاب کردید. شما انسانِ بدذاتی نیستید.
⏪ آیا می توانید همین تصور را در مورد افرادی که اعتماد شما را خدشه دار کرده اند داشته باشید؟ می توانید باور کنید که وقتی می گویند من واقعاً این کار را انجام می دهم، حقیقتاً منظورشان این است؟ آنها مانند شما انسان بدذاتی نیستند.
بودنِ سخاوتمندانه با دیگران و اجازه دادن به دیگران برای تغییر ذهنیت، و یا عقیده شان می تواند به پایداریِ روابط کمک کند. آیا این چیزی است که تا به حال در روابطتان انجام می دادید؟ اگرنه، آیا فکر می کنید بایستی از این به بعد به این صورت رفتار کنید؟
☜ در این تمرین
آیا شما می توانید به تجربیاتی در زندگی تان فکر کنید که اعتمادتان در آن شکسته شده است؟ زمانی را اختصاص دهید تا ببینید این تجربه چه درس یا فرصتی برای شما فراهم کرد. آیا شما به آن فرد اجازه و حق تغییر عقیده و نظرش را می دهید؟ فکر می کنید دیگری انسان بدذاتی است یا او تنها اولویت هایش را با مرور زمان تغییر داده است؟ می توانید تفکرتتان را جایی یادداشت کنید.
📝 #سحر_محمدی (دانش آموختهٔ رسمی تئوری انتخاب، واقعیت درمانی و رویکرد ACT)،
با اقتباس از توصیهٔ گروه شادکامی و سلامت روان، مؤسسه ویلیام گلاسر- آمریکا
#رفتارهای_پیونددهنده #بهبود_رابطه
⚛ گروه شادکامی
✅ Channel: @happinessnet
🆔 @sayehsokhan