✔️چند نکته در باب فاجعه #پلاسکو
1⃣ زندگی شهری و حتی روستایی در دنیای امروز - همان شهروندی - یک امر یادگرفتنی است، یعنی یک جامعه شهری مثل یک مدرسه بزرگ است که اگر چه در یک نگاه عمومی، همه افراد آن در عین زمان هم مدیرند هم معلم و هم دانش آموز، اما در یک نگاه اختصاصی، مجموعه حاکمیت در آن مدرسه نقش مدیر را دارد، نخبگان حوزه فرهنگ و اجتماع نقش معلمان را دارند و عموم مردم نقش دانش آموزان را.
یک جامعه را یک مدرسه با اجزای بالا دیدن، یک انتخاب و تصمیم نیست، یک قانون و ضرورت است. ضرورت دنیای مدرن، بزرگ، پیچیده و تکنولوژیک شده ای که بخواهیم یا نخواهیم، هر روز با آن سر و کار داریم.
2⃣ مدرسه جامعه هم می تواند مثل هر مدرسه دیگری خوب نتیجه بدهد یا بد، و دانش آموزانش خوب یاد بگیرند یا بد.
#دکتر_ویلیام_گلسر معتقد است مسوول 90 تا 95 درصد ناکامی دانش آموزان در یادگیری و کسب نتایج خوب، سیستم ناکارآمد مدیریت و آموزش آنان است، و تنها 5 تا 10 درصد مسوولیت متوجه خود دانش آموزان می شود. این قاعده گلسر قطعا در مدرسه جامعه نیز جاری و ساری است.
بر اساس این قاعده اشتباه است اگر در فاجعه غمناک پلاسکو، مردم عادی و رفتار و واکنش شان (بخوانید: مان) را در هنگام فاجعه – حتی اگر سلفی گرفتن و ازدحام کردن و امثال آن باشد - تا این حد ملامت کنیم، و بابت رفتارشان (بخوانید: مان) نمی دانم به چه کسی تسلیت بگوییم، و حتی هیچ خجالت نکشیم و گوساله بخوانیم شان!!!
... ولی این همه ایراد بهت آور مدیریتی و آموزشی و سیستمی را نبینیم و یا اگر هم می بینیم خیلی اندک ببینیم.
3⃣ بد نیست کمی به چنین سوالهایی بیاندیشیم و کمی با آنها باشیم:
- چرا در کلان شهری مثل تهران، همیشه در چنین صحنه هایی، مردم عادی به مرور زودتر از پلیس به صحنه می رسند؟
- چرا پلیس نمی تواند از میان یک جمعیت حداکثر چند صد نفره، راه را برای چند ماشین آتش نشانی باز کند؟
- چرا پلیس نمی تواند کنترل راه های منتهی به محل حادثه را به موقع در دست گرفته و راه را برای نیروهای امدادی باز نگه دارد؟
4⃣ بر گردیم به #دکتر_ویلیام_گلسر و آموزه هایش در #مدیریت_راه برانه و #مدرسه_کیفی. اولین معیار مدرسه کیفی می گوید اساس روابط " #اعتماد و #احترام " است، اولین معیار کیفیت هم از به وجود آوردن محیطی صمیمی برای افزایش اعتماد سخن می گوید.
مثلا آیا حاکمیت و ابزارهای اطلاع رسانی اش مثل صدا و سیما، توانسته اند آن "اعتماد" را به وجود آورند که مردم با خیال راحت بشینند و همه چیز را از تلویزیون مشاهده کنند و نگران نباشند آنچه تحویل شان داده می شود ناقص، گزینشی و آمیخته با دروغ است؟ یا لااقل اطمینان داشته باشند که در گزارش ها و اطلاعاتی که برایشان ارائه خواهد شد، در رویکردی سرشار از "بی احترامی" به شعورشان توهین نخواهد شد؟
اینکه مردم می خواهند فاجعه را به چشم خود ببینند و آنچه را می بینند مستقیما خودشان به دیگران گزارش کنند، معلول فضای بی اعتمادی و بی احترامی میان مردم و مدیران شان است. اتفاقا تشخیص شان هم درست بوده و اشتباه نکرده اند. فراموش نکنیم در حال حاضر از تنها بخشی از فاجعه که اطلاعی دقیق داریم لحظه وقوع آن است، همان زمانی که هنوز برای مردم این امکان فراهم بود تا خودشان مستقیما ببینند و گزارش کنند، پس از آن و از زمانی که آن امکان از بین رفت، فضا به تدریج امنیتی شد و اطلاعاتمان از چیزی که در جریان است، رفته رفته مبهم و تار شد.
5⃣ راستی یک سوال دیگر: چرا وقتی شهردار، به جای آنکه کوچکترین اشاره ای به ندانم کاری ها و بی مسوولیتی های خودش و اعضای تیمش در به وجود آمدن و استمرار این فاجعه داشته باشد، از آن نحوه مضحک مدیریت فاجعه اش، فیلم سلفی می گیرد و پخش می کند، کسی آن سلفی گرفتنِ وسط فاجعه را ملامت نمی کند؟
6⃣ در آموزه های #دکتر_ویلیام_گلسر #تحقیر و #توهین و #سرزنش و #انتقاد رابطه خراب کن اند. نخبگان به مثابه معلمان جامعه، اغلب به جای آموزش، معجونی از این رفتارها و گفتارها به خورد مردم می دهند. سیستم آموزشیِ مدرسه و دانشگاه و حوزه هم که کلا با پذیرش این قبیل مقولات - زندگی، مهارت های زندگی، شهروندی، مسوولیت، تعهد، همدلی و ... - به عنوان موضوع آموزش بیگانه اند. در عوض در بستر همان دانش نیم بندی که به شاگردان شان تزریق می کنند، بی مسوولیتی یاد می دهند و کاسب کاری و خودمحوری و نامهربانی.
... بعد هم همه گلایه داریم که چرا مردم نمی آموزند و چرا بدرفتار و کج رفتارند؟
1⃣ زندگی شهری و حتی روستایی در دنیای امروز - همان شهروندی - یک امر یادگرفتنی است، یعنی یک جامعه شهری مثل یک مدرسه بزرگ است که اگر چه در یک نگاه عمومی، همه افراد آن در عین زمان هم مدیرند هم معلم و هم دانش آموز، اما در یک نگاه اختصاصی، مجموعه حاکمیت در آن مدرسه نقش مدیر را دارد، نخبگان حوزه فرهنگ و اجتماع نقش معلمان را دارند و عموم مردم نقش دانش آموزان را.
یک جامعه را یک مدرسه با اجزای بالا دیدن، یک انتخاب و تصمیم نیست، یک قانون و ضرورت است. ضرورت دنیای مدرن، بزرگ، پیچیده و تکنولوژیک شده ای که بخواهیم یا نخواهیم، هر روز با آن سر و کار داریم.
2⃣ مدرسه جامعه هم می تواند مثل هر مدرسه دیگری خوب نتیجه بدهد یا بد، و دانش آموزانش خوب یاد بگیرند یا بد.
#دکتر_ویلیام_گلسر معتقد است مسوول 90 تا 95 درصد ناکامی دانش آموزان در یادگیری و کسب نتایج خوب، سیستم ناکارآمد مدیریت و آموزش آنان است، و تنها 5 تا 10 درصد مسوولیت متوجه خود دانش آموزان می شود. این قاعده گلسر قطعا در مدرسه جامعه نیز جاری و ساری است.
بر اساس این قاعده اشتباه است اگر در فاجعه غمناک پلاسکو، مردم عادی و رفتار و واکنش شان (بخوانید: مان) را در هنگام فاجعه – حتی اگر سلفی گرفتن و ازدحام کردن و امثال آن باشد - تا این حد ملامت کنیم، و بابت رفتارشان (بخوانید: مان) نمی دانم به چه کسی تسلیت بگوییم، و حتی هیچ خجالت نکشیم و گوساله بخوانیم شان!!!
... ولی این همه ایراد بهت آور مدیریتی و آموزشی و سیستمی را نبینیم و یا اگر هم می بینیم خیلی اندک ببینیم.
3⃣ بد نیست کمی به چنین سوالهایی بیاندیشیم و کمی با آنها باشیم:
- چرا در کلان شهری مثل تهران، همیشه در چنین صحنه هایی، مردم عادی به مرور زودتر از پلیس به صحنه می رسند؟
- چرا پلیس نمی تواند از میان یک جمعیت حداکثر چند صد نفره، راه را برای چند ماشین آتش نشانی باز کند؟
- چرا پلیس نمی تواند کنترل راه های منتهی به محل حادثه را به موقع در دست گرفته و راه را برای نیروهای امدادی باز نگه دارد؟
4⃣ بر گردیم به #دکتر_ویلیام_گلسر و آموزه هایش در #مدیریت_راه برانه و #مدرسه_کیفی. اولین معیار مدرسه کیفی می گوید اساس روابط " #اعتماد و #احترام " است، اولین معیار کیفیت هم از به وجود آوردن محیطی صمیمی برای افزایش اعتماد سخن می گوید.
مثلا آیا حاکمیت و ابزارهای اطلاع رسانی اش مثل صدا و سیما، توانسته اند آن "اعتماد" را به وجود آورند که مردم با خیال راحت بشینند و همه چیز را از تلویزیون مشاهده کنند و نگران نباشند آنچه تحویل شان داده می شود ناقص، گزینشی و آمیخته با دروغ است؟ یا لااقل اطمینان داشته باشند که در گزارش ها و اطلاعاتی که برایشان ارائه خواهد شد، در رویکردی سرشار از "بی احترامی" به شعورشان توهین نخواهد شد؟
اینکه مردم می خواهند فاجعه را به چشم خود ببینند و آنچه را می بینند مستقیما خودشان به دیگران گزارش کنند، معلول فضای بی اعتمادی و بی احترامی میان مردم و مدیران شان است. اتفاقا تشخیص شان هم درست بوده و اشتباه نکرده اند. فراموش نکنیم در حال حاضر از تنها بخشی از فاجعه که اطلاعی دقیق داریم لحظه وقوع آن است، همان زمانی که هنوز برای مردم این امکان فراهم بود تا خودشان مستقیما ببینند و گزارش کنند، پس از آن و از زمانی که آن امکان از بین رفت، فضا به تدریج امنیتی شد و اطلاعاتمان از چیزی که در جریان است، رفته رفته مبهم و تار شد.
5⃣ راستی یک سوال دیگر: چرا وقتی شهردار، به جای آنکه کوچکترین اشاره ای به ندانم کاری ها و بی مسوولیتی های خودش و اعضای تیمش در به وجود آمدن و استمرار این فاجعه داشته باشد، از آن نحوه مضحک مدیریت فاجعه اش، فیلم سلفی می گیرد و پخش می کند، کسی آن سلفی گرفتنِ وسط فاجعه را ملامت نمی کند؟
6⃣ در آموزه های #دکتر_ویلیام_گلسر #تحقیر و #توهین و #سرزنش و #انتقاد رابطه خراب کن اند. نخبگان به مثابه معلمان جامعه، اغلب به جای آموزش، معجونی از این رفتارها و گفتارها به خورد مردم می دهند. سیستم آموزشیِ مدرسه و دانشگاه و حوزه هم که کلا با پذیرش این قبیل مقولات - زندگی، مهارت های زندگی، شهروندی، مسوولیت، تعهد، همدلی و ... - به عنوان موضوع آموزش بیگانه اند. در عوض در بستر همان دانش نیم بندی که به شاگردان شان تزریق می کنند، بی مسوولیتی یاد می دهند و کاسب کاری و خودمحوری و نامهربانی.
... بعد هم همه گلایه داریم که چرا مردم نمی آموزند و چرا بدرفتار و کج رفتارند؟