This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انقدر این شعر و آواز زیباست که اگر روزی ۱۰۰ بار گوش کنیم سیر نمیشیم...روح هر دوشون شاد
#ابتهاج
#استاد_شجریان
🆔 @sayehsokhan
#ابتهاج
#استاد_شجریان
🆔 @sayehsokhan
Forwarded from عکس نگار
📱موبایل و کرسی ذغالی
خیالتان را راحت کنم، صغری و کبری هم نمیخواهد. نمیشود اقا؛ نمیشود. سادگی است اگر گمان کنیم میشود زمستان زیر کرسی ذغالی نشست و چت کرد و فیلم دانلود نمود و همانجا صلات ظهر پیتزای پپرونی یا رُست بیف گاز زد.
بازگشت به عصر دلپذیر کرسی ممکن نیست چون این آدمها که زیر آن مربع چوبی شادمان از زندگی نشستهاند، با گوشی موبایل آشنایی نداشتند، هیچ کاری هم با قیمت دلار و سکه نداشتند، یارانه و رایانه برایشان یکی بود، چون از آنها بینیاز بودند، نوعروسان جوان آرزوی خانه مستقل از بستگان شوهر را نداشتند، ذائقه خوردن فست فودها و انواع نوشیدنیهای گازدار را هم نداشتند، به سیاست و اخبار دنیا کاری نداشتند، به این سوال که چه کسی کُشت و چه کسی کشته شد روی خوش نشان نمیدادند، از صفحه تلویزیون مدام صحنههای جنگ و ویرانی و خونریزی و قطع سر و دست نمیدیدند، آینده فرزندانشان را گره به تحصیلات عالی یا مهاجرت نزده بودند، دائم به فکر نو کردن مبلمان و بزرگ کردن مساحت آپارتمان و خرید اتومبیل با آپشنهای بیشتر نبودند....
خلاصه که بازگشت به دوره کرسی و جمع شدن زیر آن هزینهای دارد که نمیشود پرداخت؛ هزینهای سنگین و پرداخت ناشدنی. باید خیلی چیزها را پس بدهیم و آرزوی بسیاری چیزها را رها کنیم تا کرسی برگردد که این هم خواب و خیالی بیش نیست.
کرسی حاصل دورهای است که دوران آن تمام شده بدون زنده کردن آن روابط اجتماعی، کرسی جان نخواهد گرفت. پس؛ بدرود کرسی داغی که داغت برای همیشه بر سر دلهایی که تو را تجربه کردند، خواهد ماند.
✍ #دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @sayehsokhan
خیالتان را راحت کنم، صغری و کبری هم نمیخواهد. نمیشود اقا؛ نمیشود. سادگی است اگر گمان کنیم میشود زمستان زیر کرسی ذغالی نشست و چت کرد و فیلم دانلود نمود و همانجا صلات ظهر پیتزای پپرونی یا رُست بیف گاز زد.
بازگشت به عصر دلپذیر کرسی ممکن نیست چون این آدمها که زیر آن مربع چوبی شادمان از زندگی نشستهاند، با گوشی موبایل آشنایی نداشتند، هیچ کاری هم با قیمت دلار و سکه نداشتند، یارانه و رایانه برایشان یکی بود، چون از آنها بینیاز بودند، نوعروسان جوان آرزوی خانه مستقل از بستگان شوهر را نداشتند، ذائقه خوردن فست فودها و انواع نوشیدنیهای گازدار را هم نداشتند، به سیاست و اخبار دنیا کاری نداشتند، به این سوال که چه کسی کُشت و چه کسی کشته شد روی خوش نشان نمیدادند، از صفحه تلویزیون مدام صحنههای جنگ و ویرانی و خونریزی و قطع سر و دست نمیدیدند، آینده فرزندانشان را گره به تحصیلات عالی یا مهاجرت نزده بودند، دائم به فکر نو کردن مبلمان و بزرگ کردن مساحت آپارتمان و خرید اتومبیل با آپشنهای بیشتر نبودند....
خلاصه که بازگشت به دوره کرسی و جمع شدن زیر آن هزینهای دارد که نمیشود پرداخت؛ هزینهای سنگین و پرداخت ناشدنی. باید خیلی چیزها را پس بدهیم و آرزوی بسیاری چیزها را رها کنیم تا کرسی برگردد که این هم خواب و خیالی بیش نیست.
کرسی حاصل دورهای است که دوران آن تمام شده بدون زنده کردن آن روابط اجتماعی، کرسی جان نخواهد گرفت. پس؛ بدرود کرسی داغی که داغت برای همیشه بر سر دلهایی که تو را تجربه کردند، خواهد ماند.
✍ #دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @sayehsokhan
AUD-20220814-WA0009
<unknown>
📌قصه خوانیهای شهرزاد
(قسمت دوم)
📑 ترجمه: امیر مهدی حقیقت
📓 نام اثر: خوبی خدا
📄 نویسنده: مارجوری کمپر
📜 نشر: ماهی
🎤 راوی: شهرزاد الهی
@khanehashena
🆔 @sayehsokhan
(قسمت دوم)
📑 ترجمه: امیر مهدی حقیقت
📓 نام اثر: خوبی خدا
📄 نویسنده: مارجوری کمپر
📜 نشر: ماهی
🎤 راوی: شهرزاد الهی
@khanehashena
🆔 @sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🪴یک تکنیک بسیار عالی مراقبه
📚منابع پیشنهادی:
👈 مسیری هنرمندانه به سوی ذهن آگاهی
👈 از ذهنت خارج شو و زندگی کن
👈 ذهن آگاهی در رفتارهای اعتیادآور
#ذهن_آگاهی، #مراقبه
@royalmind
🆔 @sayehsokhan
📚منابع پیشنهادی:
👈 مسیری هنرمندانه به سوی ذهن آگاهی
👈 از ذهنت خارج شو و زندگی کن
👈 ذهن آگاهی در رفتارهای اعتیادآور
#ذهن_آگاهی، #مراقبه
@royalmind
🆔 @sayehsokhan
اگر مرد عشقی کم خویش گیر
وگرنه ره عافیت پیش گیر
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند
نروید نبات از حبوب درست
مگر حال بروی بگردد نخست
تو را با حق آن آشنایی دهد
که از دست خویشت رهایی دهد
که تا با خودی در خودت راه نیست
وز این نکته جز بی خود آگاه نیست
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است اگر عشق داری و شور
مگس پیش شوریده دل پر نزد
که او چون مگس دست بر سر نزد
نه بم داند آشفته سامان نه زیر
به آواز مرغی بنالد فقیر
سراینده خود مینگردد خموش
ولیکن نه هر وقت بازست گوش
چو شوریدگان می پرستی کنند
بر آواز دولاب مستی کنند
به چرخ اندر آیند دولاب وار
چو دولاب بر خود بگریند زار
به تسلیم سر در گریبان برند
چو طاقت نماند گریبان درند
مکن عیب درویش مدهوش مست
که غرق است از آن میزند پا و دست
نگویم سماع ای برادر که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
گر از برج معنی پرد طیر او
فرشته فرو ماند از سیر او
وگر مرد لهوست و بازی و لاغ
قوی تر شود دیوش اندر دماغ
چه مرد سماع است شهوت پرست؟
به آواز خوش خفته خیزد، نه مست
پریشان شود گل به باد سحر
نه هیزم که نشکافدش جز تبر
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور؟
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب؟
شتر را چو شور طرب در سرست
اگر آدمی را نباشد خرست
#سعدی
- بوستان
- باب سوم در عشق و مستی و شور
- گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن
🆔 @sayehsokhan
وگرنه ره عافیت پیش گیر
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند
نروید نبات از حبوب درست
مگر حال بروی بگردد نخست
تو را با حق آن آشنایی دهد
که از دست خویشت رهایی دهد
که تا با خودی در خودت راه نیست
وز این نکته جز بی خود آگاه نیست
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است اگر عشق داری و شور
مگس پیش شوریده دل پر نزد
که او چون مگس دست بر سر نزد
نه بم داند آشفته سامان نه زیر
به آواز مرغی بنالد فقیر
سراینده خود مینگردد خموش
ولیکن نه هر وقت بازست گوش
چو شوریدگان می پرستی کنند
بر آواز دولاب مستی کنند
به چرخ اندر آیند دولاب وار
چو دولاب بر خود بگریند زار
به تسلیم سر در گریبان برند
چو طاقت نماند گریبان درند
مکن عیب درویش مدهوش مست
که غرق است از آن میزند پا و دست
نگویم سماع ای برادر که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
گر از برج معنی پرد طیر او
فرشته فرو ماند از سیر او
وگر مرد لهوست و بازی و لاغ
قوی تر شود دیوش اندر دماغ
چه مرد سماع است شهوت پرست؟
به آواز خوش خفته خیزد، نه مست
پریشان شود گل به باد سحر
نه هیزم که نشکافدش جز تبر
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور؟
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب؟
شتر را چو شور طرب در سرست
اگر آدمی را نباشد خرست
#سعدی
- بوستان
- باب سوم در عشق و مستی و شور
- گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن
🆔 @sayehsokhan
📣 #اطلاعیه
شهرکتاب مرکزی دوشنبه هفتم اسفندماه ۱۴۰۲ میزبان نشست بررسی و گفتوگو درباره کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه» است. این نشست با حضور: استاد مصطفی ملکیان، رسول جعفریان، محمدرضا جوادییگانه، مریم نصر اصفهانی و سمیه توحیدلو (مؤلف) برگزار میشود.
📆 دوشنبه ٧ اسفند ١۴٠۲، ساعت ۱۷
📍شهر کتاب مرکزی
@bookcity_central
@MalekianMedia
🆔 @sayehsokhan
شهرکتاب مرکزی دوشنبه هفتم اسفندماه ۱۴۰۲ میزبان نشست بررسی و گفتوگو درباره کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه» است. این نشست با حضور: استاد مصطفی ملکیان، رسول جعفریان، محمدرضا جوادییگانه، مریم نصر اصفهانی و سمیه توحیدلو (مؤلف) برگزار میشود.
📆 دوشنبه ٧ اسفند ١۴٠۲، ساعت ۱۷
📍شهر کتاب مرکزی
@bookcity_central
@MalekianMedia
🆔 @sayehsokhan
درباره #بودا_در_اتاق_زیر_شیروانی
جایزهی ادبی پن/ فالکنر (۲۰۱۲)
برندهی جایزهی ادبی امریکاییان آسیایی تبار (۲۰۱۱)
جایزهی داستان نویسی تاریخیِ ایالات متحده (۲۰۱۱)
بودا در اتاق زیرشیروانی کتاب کوچکیست که دنیایی بزرگ را در خود جای داده است. این رمان به زندگی مهاجران ژاپنی در ایالات متحده میپردازد. زندگی گروهی از زنان ژاپنی که به عنوانِ «عروس پُستی»، برای ازدواج با مردانی که پیش از آن هرگز آنها را ندیدهاند، به ایالات متحده فرستاده میشوند.
جولی اُتسکا، نویسندهی کتاب، امریکاییِ ژاپنی تباریست که در کالیفرنیا به دنیا آمده و در فرهنگ و آداب و رسوم غربی بزرگ شده است.
🆔 @sayehsokhan
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
جایزهی ادبی پن/ فالکنر (۲۰۱۲)
برندهی جایزهی ادبی امریکاییان آسیایی تبار (۲۰۱۱)
جایزهی داستان نویسی تاریخیِ ایالات متحده (۲۰۱۱)
بودا در اتاق زیرشیروانی کتاب کوچکیست که دنیایی بزرگ را در خود جای داده است. این رمان به زندگی مهاجران ژاپنی در ایالات متحده میپردازد. زندگی گروهی از زنان ژاپنی که به عنوانِ «عروس پُستی»، برای ازدواج با مردانی که پیش از آن هرگز آنها را ندیدهاند، به ایالات متحده فرستاده میشوند.
جولی اُتسکا، نویسندهی کتاب، امریکاییِ ژاپنی تباریست که در کالیفرنیا به دنیا آمده و در فرهنگ و آداب و رسوم غربی بزرگ شده است.
🆔 @sayehsokhan
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
Audio
#بودا_در_اتاق_زیر_شیروانی
قسمت هشتم
اثری از #جولی_اتسکا با ترجمه فریده اشرفی
به روایت: #ساناز_ختایی
تنظیم: #حسین_آشتیانی
@storytimes
🆔 @sayehsokhan
قسمت هشتم
اثری از #جولی_اتسکا با ترجمه فریده اشرفی
به روایت: #ساناز_ختایی
تنظیم: #حسین_آشتیانی
@storytimes
🆔 @sayehsokhan
🍃پاداش سکوت
ایلیا! گمان نمیکنم هیچ حرفی را در جهان بشود پیدا کرد که گفتنش بهتر از نگفتنِ آن باشد.
روشنایِ درون، مُزدِ اشتیاقِ نگفتن است، آرَمیدگیِ روان، پاداشِ سکوت ماست. مراقبههایِ رسیدگان، به روشنی رسیدگان و بیدارشُدِگان را گاهی به خاطر بیاور؛ مُراقبه، همان مراقبت و مواظبت است، دربانِ دل و ذهن و زبانِ خود بودن.
سالها پیش، یک روز از بودا در کوچههای شلوغ و آلودهی شهر دِهلیِ کهنه شنیدم که آهسته میگفت:
«هرچه خواستی بگویی، نخست اندکی بیندیش که آیا این سخن واقعیت دارد؟ آیا این سخن لازم است؟ و آیا این سخن از روی مهر و شفقت است یا نه؟ بعد آن را بر زبانت جاری کن»
حالا پس از سالها یاد حرف بودا افتادهام. دارم در خیابانِ بیپایانِ ولیعصر تهران راه میروم؛ آسمان سربی و شاخههای عریان بالای سرم، برگهای خشکیده زیر پایم، و در هیچجا صدایی به گوش نمیرسد.
از سفرِ درون که برمیگردم حیرتزده میبینمکه زیر لب مشغولِ زمزمهی این هایکوی ژاپنی بودهام:
«بازویم را بالشِ سَر میکنم؛
احساس میکنم دلدادهی خویشم
زیر ماهِ مهآلود... »
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
🆔 @sayehsokhan
ایلیا! گمان نمیکنم هیچ حرفی را در جهان بشود پیدا کرد که گفتنش بهتر از نگفتنِ آن باشد.
روشنایِ درون، مُزدِ اشتیاقِ نگفتن است، آرَمیدگیِ روان، پاداشِ سکوت ماست. مراقبههایِ رسیدگان، به روشنی رسیدگان و بیدارشُدِگان را گاهی به خاطر بیاور؛ مُراقبه، همان مراقبت و مواظبت است، دربانِ دل و ذهن و زبانِ خود بودن.
سالها پیش، یک روز از بودا در کوچههای شلوغ و آلودهی شهر دِهلیِ کهنه شنیدم که آهسته میگفت:
«هرچه خواستی بگویی، نخست اندکی بیندیش که آیا این سخن واقعیت دارد؟ آیا این سخن لازم است؟ و آیا این سخن از روی مهر و شفقت است یا نه؟ بعد آن را بر زبانت جاری کن»
حالا پس از سالها یاد حرف بودا افتادهام. دارم در خیابانِ بیپایانِ ولیعصر تهران راه میروم؛ آسمان سربی و شاخههای عریان بالای سرم، برگهای خشکیده زیر پایم، و در هیچجا صدایی به گوش نمیرسد.
از سفرِ درون که برمیگردم حیرتزده میبینمکه زیر لب مشغولِ زمزمهی این هایکوی ژاپنی بودهام:
«بازویم را بالشِ سَر میکنم؛
احساس میکنم دلدادهی خویشم
زیر ماهِ مهآلود... »
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
🆔 @sayehsokhan
@mosighiasilvaclasiic
مهستی=الهی بمونی
.
تصنیف: الهی بمونی
خواننده: مهستی
شعر :همامیرافشار
آهنگساز :حبیباللهبدیعی
به شهر و دیاری ببر تو مرا!
که نور خدا باشه و من و تو.
نباشه به دلها نشونهی غم،
امید و صفا باشه و من و تو.
بریم اونجا که عشق و مستی، خطا نباشه.
تو سینهها جای محبت، ریا نباشه.
به غیر خدا که مهربونه،
نمیخوام دلِ دیگه بدونه، تو با وفای تو با صفائی.
از این خسته دل پروا مکن!
مرا بیش از این رسوا مکن!
الهی بمونی! با مهربونی
جدائی نگیری، قَدرم بدونی،
که دنیا نداره وفائی.
بمون بر سر پیمونِ من!
تو بازی نکن با جونِ من.
که دنیا سرابه، نقش بر آبه؛
دوروزه جوونی، مثلِ حُبابه
نیرزه به یکدَم جدائی.
🆔 @sayehsokhan
تصنیف: الهی بمونی
خواننده: مهستی
شعر :همامیرافشار
آهنگساز :حبیباللهبدیعی
به شهر و دیاری ببر تو مرا!
که نور خدا باشه و من و تو.
نباشه به دلها نشونهی غم،
امید و صفا باشه و من و تو.
بریم اونجا که عشق و مستی، خطا نباشه.
تو سینهها جای محبت، ریا نباشه.
به غیر خدا که مهربونه،
نمیخوام دلِ دیگه بدونه، تو با وفای تو با صفائی.
از این خسته دل پروا مکن!
مرا بیش از این رسوا مکن!
الهی بمونی! با مهربونی
جدائی نگیری، قَدرم بدونی،
که دنیا نداره وفائی.
بمون بر سر پیمونِ من!
تو بازی نکن با جونِ من.
که دنیا سرابه، نقش بر آبه؛
دوروزه جوونی، مثلِ حُبابه
نیرزه به یکدَم جدائی.
🆔 @sayehsokhan
نشر سایه سخن
🌲 این «ایرانی» که ما میشناسیم 🌲 (بخش دوّم) برای شناساییِ اقوام کهن گویاترین منبع، قصّهها، کنایهها و ضربالمثلهای آنهاست. این واقعیّت به خصوص در مورد ایـران صدق میکند، چه منبعِ عظیمی است این مَثَلها و قصّهها و تمثيلها. شما صبح که از خانه بیرون میرَوید،…
🌲 این «ایرانی» که ما میشناسیم 🌲
بخش سوم (پایانی)
خارجیها در ایران کمتر خود را غریبه حس میکردند، و ایرانیها نیز پس از آنکه راهِ آشتی باز میشد، آنها را از خود میشمردند. زیاد نیستند ملّتهایی که مانند ایرانی آنقدر آسان با غریبهها بجوشند. با این حال و با همهی انعطافی که در روحِ ایرانی هست، در مواردی که لازم میآمده است که بایستد و از موجودیّتِ خود دفاع کند، میایستاده و مقاومتهای شگفتانگیز از خود نشان میداده است. این، در چه مواقعی بوده است؟ در مواقعی که "ایرانیتِ" او در خطر میافتاده است.
این «ایرانیّت» کلمهی بسیار مبهمی است، حتّی قدری مرموز، و وابستگی به حفظِ هستی پیدا کرده است. شاید بشود گفت که برای ایرانی زندگی بدونِ «ایرانیّت» واجدِ لطف و ارزش نبوده است. ممکن است گفته شود هر قومی که مقداری خصوصیّاتِ ملّی دارد، همین طور است. درست، ولی درجاتش فرق میکند. مصری دیگر آن مصریِ پیشین نیست، و یونانی آن یونانیِ قدیم نیست، ولی ژاپنی و چینی و هندی و ایرانی، فیالمثل چیزهایی دارند که زندگیِ آنها را به خصوصيّاتِ قومیِ آنها خیلی نزدیک نگاه داشته است. ایرانی در طیّ تاریخِ خود خصوصیّتی در خود میدیده است که برای دفاع از آن مُصِر بوده است. بعد از آمدنِ اسلام و تغییرِ دین، این وضع تغییر نکرد، منتهیٰ از ایرانیّتِ سیاسی به نوعی ایرانیّتِ فرهنگی تبدیل گشت. و این «ایرانیّت»، مخلوطِ عجیبی است از دین و معتقداتِ ملّی و آداب و عادات و نحوهی اندیشه و ویژگیهای مُنبعِث از طبیعت و اقلیم و جغرافیا و عوارضِ ناشی از حوادث و مصائب.
این خصیصه را کسی نمیگوید که سراپا مُحسّنات است، خودِ ایرانی هم این را نمیگوید، حتّی گاهی پیش میآید که آن را مسخره کند. آمیختهای است از مقداری حُسن و عیب باهم، و آمیختهای از رسوبِ جریانِ قرون، در سرزمینی پر از حوادث، که تجربهها و درسها را تا حدّی به صورتِ خصلت و طبیعت درآورده است، و چون یادگارهایی است از دورانهای خوش و ناخوشِ زندگی، ناچار از اجزای متفاوت و متعارض ترکیب گرفته است، و این خود بعضی از واکنشهای ایرانی را در برابرِ امور پیشبینی ناپذیر کرده است. فیالمثل در برابر ترکهای عثمانی که بزرگترین امپراطوری اسلامی هستند، میایستد؛ ولی چون صفویّه به دورهی انحطاط میرسد، به چند هزار قندهاری راه میدهد که تا قلبِ اصفهان پیش آیند، امّا چند سال بعد همان سپاهیانِ شکستخوردهی تحقیر شده، به سرکردگیِ نادرقُلی تا دهلی میتازند، و همهی هجوم آورندگان را به عقب میرانند.
#برگریزان
💎دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
🆔 @sayehsokhan
بخش سوم (پایانی)
خارجیها در ایران کمتر خود را غریبه حس میکردند، و ایرانیها نیز پس از آنکه راهِ آشتی باز میشد، آنها را از خود میشمردند. زیاد نیستند ملّتهایی که مانند ایرانی آنقدر آسان با غریبهها بجوشند. با این حال و با همهی انعطافی که در روحِ ایرانی هست، در مواردی که لازم میآمده است که بایستد و از موجودیّتِ خود دفاع کند، میایستاده و مقاومتهای شگفتانگیز از خود نشان میداده است. این، در چه مواقعی بوده است؟ در مواقعی که "ایرانیتِ" او در خطر میافتاده است.
این «ایرانیّت» کلمهی بسیار مبهمی است، حتّی قدری مرموز، و وابستگی به حفظِ هستی پیدا کرده است. شاید بشود گفت که برای ایرانی زندگی بدونِ «ایرانیّت» واجدِ لطف و ارزش نبوده است. ممکن است گفته شود هر قومی که مقداری خصوصیّاتِ ملّی دارد، همین طور است. درست، ولی درجاتش فرق میکند. مصری دیگر آن مصریِ پیشین نیست، و یونانی آن یونانیِ قدیم نیست، ولی ژاپنی و چینی و هندی و ایرانی، فیالمثل چیزهایی دارند که زندگیِ آنها را به خصوصيّاتِ قومیِ آنها خیلی نزدیک نگاه داشته است. ایرانی در طیّ تاریخِ خود خصوصیّتی در خود میدیده است که برای دفاع از آن مُصِر بوده است. بعد از آمدنِ اسلام و تغییرِ دین، این وضع تغییر نکرد، منتهیٰ از ایرانیّتِ سیاسی به نوعی ایرانیّتِ فرهنگی تبدیل گشت. و این «ایرانیّت»، مخلوطِ عجیبی است از دین و معتقداتِ ملّی و آداب و عادات و نحوهی اندیشه و ویژگیهای مُنبعِث از طبیعت و اقلیم و جغرافیا و عوارضِ ناشی از حوادث و مصائب.
این خصیصه را کسی نمیگوید که سراپا مُحسّنات است، خودِ ایرانی هم این را نمیگوید، حتّی گاهی پیش میآید که آن را مسخره کند. آمیختهای است از مقداری حُسن و عیب باهم، و آمیختهای از رسوبِ جریانِ قرون، در سرزمینی پر از حوادث، که تجربهها و درسها را تا حدّی به صورتِ خصلت و طبیعت درآورده است، و چون یادگارهایی است از دورانهای خوش و ناخوشِ زندگی، ناچار از اجزای متفاوت و متعارض ترکیب گرفته است، و این خود بعضی از واکنشهای ایرانی را در برابرِ امور پیشبینی ناپذیر کرده است. فیالمثل در برابر ترکهای عثمانی که بزرگترین امپراطوری اسلامی هستند، میایستد؛ ولی چون صفویّه به دورهی انحطاط میرسد، به چند هزار قندهاری راه میدهد که تا قلبِ اصفهان پیش آیند، امّا چند سال بعد همان سپاهیانِ شکستخوردهی تحقیر شده، به سرکردگیِ نادرقُلی تا دهلی میتازند، و همهی هجوم آورندگان را به عقب میرانند.
#برگریزان
💎دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
🆔 @sayehsokhan