❇️ به مناسبت چهاردهم مرداد سالروز امضای فرمان مشروطیت؛
🌲🌲🌲🌲
با آنکه صد سال از عمر مشروطه میگذرد، و به تولّای آن مردم میخواستند سرنوشتِ خود را از دستِ یک خانواده و گروه بیرون آورند و خود آن را در دست گیرند؛ با این حال، باید نتیجهی کار را از عارف قزوینی و میرزاده عشقی و ملک الشّعرا بهار و نسیم شمال (سیّد اشرفالدّین گیلانی) پرسید،
و نیما هم میگفت:
به کجای این شبِ تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟
پس از آنکه با تمدّن غرب آشنایی پیدا شد و مشروطه آمد، ریا میدانی تازه برای خودنمایی یافت، و آن سنگ اصلاحات و تجدّد بر سینه زدن بود. یک طبقهی به اصطلاح روشنفکرِ آشنا به فرنگ که به ادّعای خود میخواستند شرق را از ظلمت قرون وسطایی بیرون آورند، خود را بر دوش مردم سوار کردند و چنان تسمهای از پشت آنان کشیدند که استبداد قاجار در برابرش رنگ پریده بود!
دیگر اینجا ملّت را از طریق فرنگ مرعوب میکردند، و مفهومی که برای مردم در ذهن داشتند، همان "عوام کالانعام" بود، در تمام عرض و طول معنایش.
از این تاریخ دیگر ریا سیستماتیک میشود، یعنی سازمان مییابد و تحت قاعده درمیآید. از یک سو دولت مشروطه است و پارلمان و دادگستری و تفکیک قوا و قانون که البتّه شوخیِ بزرگی بیش نیست، مانند مانکنهای پلاستیکی، و از سوی دیگر مردمی که از مداخله در سیاست منع شدهاند و فقط به نامِ آنان صندوق رأی صادر میشود.
چراغها خاموش بود و آسیاب میگشت و فرصتطلبان همواره آماده به کار که بیدرنگ خود را به رنگِ خواستِ قدرت درآورند، و خود را عاشقِ دلخستهی آنچه از آن بوی زر و زور میآمد نشان دهند، خواه کفر و خواه ایمان. و عجیب این است و تأسف نیز در این، که جامعهی ایرانی با همهی تلاش نتوانسته است خود را از عرضهکردِ خدمت به این عدّهی فرصتطلب که در طرّاری بسیار با استعداد هستند، بینیاز کند. به هر طرف که رو کند عدّهای از اینان او را در میان گرفتهاند؛ ولی باید پنبه را از گوشِ خود کشید که تا این زخمِ تاریخیِ ایران که «ریـا» باشد علاج نشود، هیچ چیز عمقی تغییر نخواهد کرد و ایران ناگزیر خواهد بود که باز با فرع و شِبه زندگی کند.
#باران_نه_رگبار
#دیروز_امروز_فردا
💎 دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🆔 @Sayehsokhan
🌲🌲🌲🌲
با آنکه صد سال از عمر مشروطه میگذرد، و به تولّای آن مردم میخواستند سرنوشتِ خود را از دستِ یک خانواده و گروه بیرون آورند و خود آن را در دست گیرند؛ با این حال، باید نتیجهی کار را از عارف قزوینی و میرزاده عشقی و ملک الشّعرا بهار و نسیم شمال (سیّد اشرفالدّین گیلانی) پرسید،
و نیما هم میگفت:
به کجای این شبِ تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟
پس از آنکه با تمدّن غرب آشنایی پیدا شد و مشروطه آمد، ریا میدانی تازه برای خودنمایی یافت، و آن سنگ اصلاحات و تجدّد بر سینه زدن بود. یک طبقهی به اصطلاح روشنفکرِ آشنا به فرنگ که به ادّعای خود میخواستند شرق را از ظلمت قرون وسطایی بیرون آورند، خود را بر دوش مردم سوار کردند و چنان تسمهای از پشت آنان کشیدند که استبداد قاجار در برابرش رنگ پریده بود!
دیگر اینجا ملّت را از طریق فرنگ مرعوب میکردند، و مفهومی که برای مردم در ذهن داشتند، همان "عوام کالانعام" بود، در تمام عرض و طول معنایش.
از این تاریخ دیگر ریا سیستماتیک میشود، یعنی سازمان مییابد و تحت قاعده درمیآید. از یک سو دولت مشروطه است و پارلمان و دادگستری و تفکیک قوا و قانون که البتّه شوخیِ بزرگی بیش نیست، مانند مانکنهای پلاستیکی، و از سوی دیگر مردمی که از مداخله در سیاست منع شدهاند و فقط به نامِ آنان صندوق رأی صادر میشود.
چراغها خاموش بود و آسیاب میگشت و فرصتطلبان همواره آماده به کار که بیدرنگ خود را به رنگِ خواستِ قدرت درآورند، و خود را عاشقِ دلخستهی آنچه از آن بوی زر و زور میآمد نشان دهند، خواه کفر و خواه ایمان. و عجیب این است و تأسف نیز در این، که جامعهی ایرانی با همهی تلاش نتوانسته است خود را از عرضهکردِ خدمت به این عدّهی فرصتطلب که در طرّاری بسیار با استعداد هستند، بینیاز کند. به هر طرف که رو کند عدّهای از اینان او را در میان گرفتهاند؛ ولی باید پنبه را از گوشِ خود کشید که تا این زخمِ تاریخیِ ایران که «ریـا» باشد علاج نشود، هیچ چیز عمقی تغییر نخواهد کرد و ایران ناگزیر خواهد بود که باز با فرع و شِبه زندگی کند.
#باران_نه_رگبار
#دیروز_امروز_فردا
💎 دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🆔 @Sayehsokhan
مشکلِ بزرگِ تدریس ادبیات فارسی در این است که باید با توجّه به تاریخِ ایران درس داده شود، یعنی میخی است که در تاریخِ ایران کوبیده شده است.
شما اگر فرّخی سیستانی را همینطور پا در هوا درس بدهید، مدایحِ او یک چیز خیلی مضحک و بیمعنی جلوه میکند، ولی اگر ضمن درس از او، یا از عنصری و امثال آنان، از تاریخ بگویید و با شاگرد دربارهی وضعِ آن دوره و مسائلِ آن صحبت کنید، ادبیات از حالتِ بیروح بودن بیرون میآید...
هیچ چیز تا زمانی که به سرنوشتِ خودِ انسان برخورد نکند، کسی به آن علاقه نشان نمیدهد. خواندنِ هر کتاب، هر سطر شعر، دیدن نقّاشی یا هر چیزی باید به نوعی با رشتهای به «زندگی و سرنوشتِ» شما ارتباط پیدا کند تا به آن علاقه نشان دهید. بنابراین، برای اینکه این گذشتگان بتوانند بیایند و وارد زندگیِ امروزِ ایران بشوند، باید آن رشته را پیدا کرد و به دستِ جوانها داد.
#باران_نه_رگبار
💎 دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
🆔 @Sayehsokhan
شما اگر فرّخی سیستانی را همینطور پا در هوا درس بدهید، مدایحِ او یک چیز خیلی مضحک و بیمعنی جلوه میکند، ولی اگر ضمن درس از او، یا از عنصری و امثال آنان، از تاریخ بگویید و با شاگرد دربارهی وضعِ آن دوره و مسائلِ آن صحبت کنید، ادبیات از حالتِ بیروح بودن بیرون میآید...
هیچ چیز تا زمانی که به سرنوشتِ خودِ انسان برخورد نکند، کسی به آن علاقه نشان نمیدهد. خواندنِ هر کتاب، هر سطر شعر، دیدن نقّاشی یا هر چیزی باید به نوعی با رشتهای به «زندگی و سرنوشتِ» شما ارتباط پیدا کند تا به آن علاقه نشان دهید. بنابراین، برای اینکه این گذشتگان بتوانند بیایند و وارد زندگیِ امروزِ ایران بشوند، باید آن رشته را پیدا کرد و به دستِ جوانها داد.
#باران_نه_رگبار
💎 دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایران کشوری است که نمیشود دربارهاش بلند حرف زد، و نیز نمیشود دربارهاش سرسری حرف زد؛ بارِ آبگینه است، نه میتوان او را گناهکار شمرد و نه بیگناه. در توصیفِ روشنی نمیگنجد، هرچه از او بگویی کم گفتهای.
در طیّ این زمانِ دراز چه بوده است؟ جنگاور، عرفانی، سازِشکار، خیّامی، رند، خرافی، آب زیرِ کاه، گوشهنشین، روشنبین و سرکش...؟
همهی اینها قدری بوده و هیچ یک به تمامی نبوده. گویی بر سر تپّهای خیمه زده بوده که باد نمیگذاشته است آرام بگیرد.
#باران_نه_رگبار
👤دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🌐 @sarv_e_sokhangoo
🆔 @sayehsokhan
در طیّ این زمانِ دراز چه بوده است؟ جنگاور، عرفانی، سازِشکار، خیّامی، رند، خرافی، آب زیرِ کاه، گوشهنشین، روشنبین و سرکش...؟
همهی اینها قدری بوده و هیچ یک به تمامی نبوده. گویی بر سر تپّهای خیمه زده بوده که باد نمیگذاشته است آرام بگیرد.
#باران_نه_رگبار
👤دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🌐 @sarv_e_sokhangoo
🆔 @sayehsokhan
...در دوران بسیار پُر نوسان و پُر تلاطمی که دورانم بود، نلغزیدم. به هرچه طلب کردم کم و بیش رسیدم، و بیش از آنش نطلبیدم. هرچه را که دلخواهم بود که بگویم و بنویسم تا اندازهای گفتم و نوشتم. هرگز آرزو نکردهام که از کشور دیگری جز ایران میبودم، و خوشبختیِ بزرگی برای خود میدانستم که زبانم فارسی است.
بر هیچ مقام و موقعیّتی حسرت نخوردهام، هیچ میزی بلندتر از میزی که در خانهام پشتِ آن مینشینم، نشناختهام. در جامعهای که ما در آن زندگی کردیم ناهمواریِ امور، ارزشها را میآشفت، بنابراین میبایست روی خطّ باریکی حرکت کنم.
#باران_نه_رگبار
💎دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🌐 @sarv_e_sokhangoo
🆔 @sayehsokhan
بر هیچ مقام و موقعیّتی حسرت نخوردهام، هیچ میزی بلندتر از میزی که در خانهام پشتِ آن مینشینم، نشناختهام. در جامعهای که ما در آن زندگی کردیم ناهمواریِ امور، ارزشها را میآشفت، بنابراین میبایست روی خطّ باریکی حرکت کنم.
#باران_نه_رگبار
💎دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🌐 @sarv_e_sokhangoo
🆔 @sayehsokhan