در میان سایر پیام های این داستان پرتناقض، به مری فرصت داده شد از احساس ناشی از پرخوری و استفراغ خود رهایی یابد. پرخوری عصبی او بیشتر به دلیل مخالفت با محدودیت و سرزنش های ناشی از استانداردهای مادر بود. بعد از جلسۀ داستان گویی، مری از تغییراتی که پیاپی ایجاد می شد خبر داد. اول از همه تصمیم گرفت هر زمان که احساس اجبار و اضطرار برای پرخوری داشت از خانه خارج شود، زیرا متوجه شد فقط وقتی تنهاست شروع به پرخوری می کند و هرگز در جمع این کار را نمی کند. به زودی او خبر داد دفعات پرخوری و استفراغ فقط به سه تا چهار بار در هفته رسیده است. به یک باشگاه تندرستی ملحق شد و تمرینات ورزشی منظمی را در پیش گرفت. چیزی که باعث خوشحالی شد این بود که نه تنها وزن اضافه نکرد، بلکه بر عکس شروع به لاغر شدن کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 179 و 180
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔@Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 179 و 180
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔@Sayehsokhan
👈در پانزدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار میزبانی از سرکار خانم #مریم_تقی_پور نصیبمان شده است.
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
👈در پانزدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار میزبانی از سرکار خانم #مریم_تقی_پور نصیبمان شده است.
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
👈در پانزدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار میزبانی از سرکار خانم #مریم_تقی_پور نصیبمان شده است.
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
👈در پانزدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار میزبانی از سرکار خانم #مریم_تقی_پور نصیبمان شده است.
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
داستان زندگی چرچیل
@podchi
پادکست رخ-بزرگترین بریتانیایی
بزرگ ترین بریتانیایی تاریخ یا سیاست مداری کثیف ، فرشته نجات دنیا یا سمبل استعمار و استثمار ، مقتدر و قوی یا دورنگ و دورو، چرچیل کی بود؟
#داستان_زندگی
📻@podchi
🆔 @Sayehsokhan
بزرگ ترین بریتانیایی تاریخ یا سیاست مداری کثیف ، فرشته نجات دنیا یا سمبل استعمار و استثمار ، مقتدر و قوی یا دورنگ و دورو، چرچیل کی بود؟
#داستان_زندگی
📻@podchi
🆔 @Sayehsokhan
"شهید" همواره از میانِ ستم و جهل، سر برمیآورد تا نیروی ضدّ بدی را توجیه و تجهیز کند. مردم هرچه بیشتر در معرضِ ستمگری بودهاند، زمینهی شهیدپذیری را در خود فراهمتر داشتهاند:
_ شهادتِ سقراط، جوابگوی نیازِ مردم برای صیانتِ واقعیّتِ علمی و عقلی و فکرِ پوینده و جوان است در برابرِ خرافهها و کژ فکریهای رسوب شدهی زمان.
_ شهادت حلّاج، محکومیّتِ مسخشدگیِ دین را اعلام میکند.
_ شهادت مسیح، اعتراضی است بر ستم و خشونت و تعصّب در دورانی که فساد ناشی از بیدادِ حکّام رومی (از جمله پیلاطس) در یهودیّه، با فساد ناشی از ستمکشیدگیِ قوم یهود، دست به دست هم دادهاند.
_ باید ایرج و سیاووشی بیگناه کشته شوند تا پیکار با تورانیها که تجسّمِ نیروی شرّ هستند، امکانپذیر گردد.
#داستان_داستانها
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @Sayehsokhan
_ شهادتِ سقراط، جوابگوی نیازِ مردم برای صیانتِ واقعیّتِ علمی و عقلی و فکرِ پوینده و جوان است در برابرِ خرافهها و کژ فکریهای رسوب شدهی زمان.
_ شهادت حلّاج، محکومیّتِ مسخشدگیِ دین را اعلام میکند.
_ شهادت مسیح، اعتراضی است بر ستم و خشونت و تعصّب در دورانی که فساد ناشی از بیدادِ حکّام رومی (از جمله پیلاطس) در یهودیّه، با فساد ناشی از ستمکشیدگیِ قوم یهود، دست به دست هم دادهاند.
_ باید ایرج و سیاووشی بیگناه کشته شوند تا پیکار با تورانیها که تجسّمِ نیروی شرّ هستند، امکانپذیر گردد.
#داستان_داستانها
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @Sayehsokhan
🔴هجوم وغارت ایران توسط اعراب جهاد نبود
قبلا در معرفی کتاب #دو_قرن_سکوت از مرحوم دکتر #عبدالحسین_زرینکوب اشاره کردم آنچه ظلم وتجاوز در فتوحات نومسلمانان از زمان خلیفه دوم #عمر تا دوران اموی و عباسی انجام شده هیچکدام ربطی به اسلام ندارد در حقیقت از احساسات مسلمانان و به نام جهاد سوء استفاده شد تا اموال و خزانه ایرانیان به مدینه و بعد دمشق و بغداد منتقل گردد و زنان و بچههای ایرانی کنیز و غلام شده و فروخته شود.
امامان شیعه هیچکدام به این فتوحات راضی نبودند و آنچه در #تاریخ_طبری از مشورتگرفتن عمر از #امیرمومنان نقل شده برای رفتن خلیفه با اعراب به جهاد برای فتح ایران و نرفتن، هم نه تنها دلالتی به رضایت امام به این کشورگشاییها ندارد که با مشورتدادن به خالینکردن مدینه مقدمات باقیماندن خلیفه و برخی از قوا را فراهم آورد و از واردشدن خسارت بیشتر پیشگیری نمود.
مهمتر آن است که ما در منابع روایی خود روایات صریح داریم در نهی ائمه معصومین از مشارکت شیعیان در این فتوحات.
📣چند دقیقه در این خصوص در گروه گفتگو صحبت کردم.
🎞فیلم سخنان دردمندانه دکترشفیعی کدکنی در خصوص هجوم اعراب به ایران و پاسداشت مقام فردوسی در خدمت به زبان و فرهنگ فارسی را میتوانید اینجا ببینید
https://t.me/virayeshe_zehn
@ketabeabii
🆔 @Sayehsokhan
قبلا در معرفی کتاب #دو_قرن_سکوت از مرحوم دکتر #عبدالحسین_زرینکوب اشاره کردم آنچه ظلم وتجاوز در فتوحات نومسلمانان از زمان خلیفه دوم #عمر تا دوران اموی و عباسی انجام شده هیچکدام ربطی به اسلام ندارد در حقیقت از احساسات مسلمانان و به نام جهاد سوء استفاده شد تا اموال و خزانه ایرانیان به مدینه و بعد دمشق و بغداد منتقل گردد و زنان و بچههای ایرانی کنیز و غلام شده و فروخته شود.
امامان شیعه هیچکدام به این فتوحات راضی نبودند و آنچه در #تاریخ_طبری از مشورتگرفتن عمر از #امیرمومنان نقل شده برای رفتن خلیفه با اعراب به جهاد برای فتح ایران و نرفتن، هم نه تنها دلالتی به رضایت امام به این کشورگشاییها ندارد که با مشورتدادن به خالینکردن مدینه مقدمات باقیماندن خلیفه و برخی از قوا را فراهم آورد و از واردشدن خسارت بیشتر پیشگیری نمود.
مهمتر آن است که ما در منابع روایی خود روایات صریح داریم در نهی ائمه معصومین از مشارکت شیعیان در این فتوحات.
📣چند دقیقه در این خصوص در گروه گفتگو صحبت کردم.
🎞فیلم سخنان دردمندانه دکترشفیعی کدکنی در خصوص هجوم اعراب به ایران و پاسداشت مقام فردوسی در خدمت به زبان و فرهنگ فارسی را میتوانید اینجا ببینید
https://t.me/virayeshe_zehn
@ketabeabii
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
ویرایش ذهن | شهابالدین حائری شیرازی
نگاه محمدحسن(شهاب الدین)حائری شیرازی به مسائل روز
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
در یکی از مساجد، خیرین قصد جمعآوری پول برای خرید بخاری داشتن و صندوقی رو جلوی نمازگزاران چرخوندن.
به محض اینکه صندوق روبروی من قرار گرفت یه دونه هزار تومنی درآوردم و تو صندوق انداختم.
بعد از چند لحظه پشت سریم زد رو کتفم و مقداری پول بهم داد برا اینکه بندازم تو صندوق. از هم جداشون کردم.
چهارتا تراول ۵۰ تومنی،
۳۰ تا ده هزار تومنی،
چند تا ۵ تومنی.
خلاصه بعد از اینکه همه رو انداختم برگشتم و بهش گفتم حاجی قبول باشه.
حاجی بهم گفت از شما قبول باشه پول خودت بود، وقتی هزار تومنی رو درآوردی از جیبت افتادن.
🏷 #داستان_کوتاه
@eshghoaramsh
🆔 @Sayehsokhan
به محض اینکه صندوق روبروی من قرار گرفت یه دونه هزار تومنی درآوردم و تو صندوق انداختم.
بعد از چند لحظه پشت سریم زد رو کتفم و مقداری پول بهم داد برا اینکه بندازم تو صندوق. از هم جداشون کردم.
چهارتا تراول ۵۰ تومنی،
۳۰ تا ده هزار تومنی،
چند تا ۵ تومنی.
خلاصه بعد از اینکه همه رو انداختم برگشتم و بهش گفتم حاجی قبول باشه.
حاجی بهم گفت از شما قبول باشه پول خودت بود، وقتی هزار تومنی رو درآوردی از جیبت افتادن.
🏷 #داستان_کوتاه
@eshghoaramsh
🆔 @Sayehsokhan
رادیو ماجرا | فنلاند
「 تهران پادکست 」
پادکست رادیو ماجرا
فنلاند
پادکست رادیو ماجرا روایت تجربههای خاص سفر جهانگردها و ایرانگردهایی است که داستانهایی جذاب از جسارت، ماجراجوی، کشف ناشناختهها و سفر به سرزمینهایی است که یا تا به حال آنها را نشنیدهایم یا مروری بر این روایتها و داستانها میتواند جرقهای باشد برای دوباره کشف کردن و تجربه کردن. این ماجراها و تجربههای سفر از دل ماجراها و سفرنامههای لست سکند بیرون میآید و در هر قسمت از این پادکست پای صحبت یکی از این جهانگردها یا ایرانگردها مینشینیم و به ماجراها و تجربههایی که از دل ماجراهای مختلف بیرون میآید گوش میکنیم.
#پادکست
#پادکست_فارسی
#داستان
@tehranpodcast
@ForghaniArchitect
🆔 @sayehsokhan
فنلاند
پادکست رادیو ماجرا روایت تجربههای خاص سفر جهانگردها و ایرانگردهایی است که داستانهایی جذاب از جسارت، ماجراجوی، کشف ناشناختهها و سفر به سرزمینهایی است که یا تا به حال آنها را نشنیدهایم یا مروری بر این روایتها و داستانها میتواند جرقهای باشد برای دوباره کشف کردن و تجربه کردن. این ماجراها و تجربههای سفر از دل ماجراها و سفرنامههای لست سکند بیرون میآید و در هر قسمت از این پادکست پای صحبت یکی از این جهانگردها یا ایرانگردها مینشینیم و به ماجراها و تجربههایی که از دل ماجراهای مختلف بیرون میآید گوش میکنیم.
#پادکست
#پادکست_فارسی
#داستان
@tehranpodcast
@ForghaniArchitect
🆔 @sayehsokhan
#داستان_کوتاه
مادرجون یکی از زنهای مسن فامیل بود که ما زیاد میدیدیمش.
در میانسالی از هر دو چشم نابینا شده بود و حسرتش این بود که نوهای را که همه میگفتند خیلی زیباست نمیتوانست ببیند.
عاشق سریال اوشین بود.
از جمعه روزشماری و حتی لحظهشماری میکرد برای رسیدن به شب یکشنبه، برای صدای مجری که شروع سریال را اعلام کند و برای صدای پرطنینی که میگفت "سالهای دور از خانه"
وقت سریال، مینشست کنار تلویزیون و تکیه میداد به همان دیواری که تلویزیون به آن پشت داده بود و اوشین را گوش میداد، رادیویی، با ششدانگ حواس.
یکشنبه شبی همه دور هم بودیم. هندوانه وسط، سماور کنار و تلویزیون روشن.
موسیقی شروع شد. مادر جون صاف نشست. میخواست هیچچیز را از دست ندهد، حتی موسیقی تیتراژ را...
ناگهان سکوت شد و مادر جون ندید که همزمان با سکوت، تاریک هم شد.
یکی گفت؛ "اع! برق رفت."
یکی دیگر گفت: : "تو روحت ریوزو!"
بقیه خندیدند و مناسک شبهای بیبرقی شروع شد:
یکی بچهی کوچک را از وسط برداشت تا زیر دست و پا نماند. یکی گردسوز آورد، آن یکی کبریت زد، این یکی شیشه را برداشت. فتیله آتش زده شد، شیشه سرِ جایش برگشت، گردسوز گذاشته شد روی میز وسط و تازه همه دیدیم مادرجون دارد گریه میکند.
پیرزن بیصدا اشک میریخت، انگار که بالای مجلس عزای عزیزی نشسته باشد.
برای او، اوشین فقط سریال هفتهای یکبار نبود که پی بگیرد ببیند بالاخره زنِ اون یارو پولداره شد یا نه، بالاخره تاناکورا به سود افتاد یا نه، بالاخره دختره که رفته بود برگشت یا نه...
برای مادرجون، اوشینشنیدن حکم درد دل با خواهری داشت که هفتهای یک بار، یک ساعت فرصت دیدارش فراهم میشود. برای او اوشین دیدن، تنها تفریح کل هفتهاش بود، سبک کردن دل بود، دلیلی بود که هفته را به هفته برساند و خیال کند که هفتهها از یکشنبه شروع میشوند.
از گریهی مادر جون، بزرگترها هم زدند زیر گریه و یکی که سبیلش کلفت بود و دلش نازک، ماشین را روشن کرد...
ماشین را روشن کرد مادر جون را اورژانسی سوار کرد و رساند دو محله آن طرفتر، خانهی یکی از آشناها که برق داشتند.
گاهی، یک چیزکوچک، دم دستی، هله پوک میشود دلخوشیِ بزرگ یک انسان.
گاهی آدم با چیزی میشکند که برای دیگری کمارزش است.
دل به دلِ دیگری دادن، چندان سخت نیست، فقط کافیست که دلخوشیهای کوچکش را بزرگ ببینی.
هنوز صدای دعای مادرجون برای کسی که فهمیده بود که اوشین برای او بیشتر از اوشین است و گاز داده پیش از تمام شدن سریال او را به سریال برساند توی گوشم است.
"الهی هرچی از خدا میخوای بهت بده مادر"
✍️ سودابه فرضی پور
🆔 @sayehsokhan
مادرجون یکی از زنهای مسن فامیل بود که ما زیاد میدیدیمش.
در میانسالی از هر دو چشم نابینا شده بود و حسرتش این بود که نوهای را که همه میگفتند خیلی زیباست نمیتوانست ببیند.
عاشق سریال اوشین بود.
از جمعه روزشماری و حتی لحظهشماری میکرد برای رسیدن به شب یکشنبه، برای صدای مجری که شروع سریال را اعلام کند و برای صدای پرطنینی که میگفت "سالهای دور از خانه"
وقت سریال، مینشست کنار تلویزیون و تکیه میداد به همان دیواری که تلویزیون به آن پشت داده بود و اوشین را گوش میداد، رادیویی، با ششدانگ حواس.
یکشنبه شبی همه دور هم بودیم. هندوانه وسط، سماور کنار و تلویزیون روشن.
موسیقی شروع شد. مادر جون صاف نشست. میخواست هیچچیز را از دست ندهد، حتی موسیقی تیتراژ را...
ناگهان سکوت شد و مادر جون ندید که همزمان با سکوت، تاریک هم شد.
یکی گفت؛ "اع! برق رفت."
یکی دیگر گفت: : "تو روحت ریوزو!"
بقیه خندیدند و مناسک شبهای بیبرقی شروع شد:
یکی بچهی کوچک را از وسط برداشت تا زیر دست و پا نماند. یکی گردسوز آورد، آن یکی کبریت زد، این یکی شیشه را برداشت. فتیله آتش زده شد، شیشه سرِ جایش برگشت، گردسوز گذاشته شد روی میز وسط و تازه همه دیدیم مادرجون دارد گریه میکند.
پیرزن بیصدا اشک میریخت، انگار که بالای مجلس عزای عزیزی نشسته باشد.
برای او، اوشین فقط سریال هفتهای یکبار نبود که پی بگیرد ببیند بالاخره زنِ اون یارو پولداره شد یا نه، بالاخره تاناکورا به سود افتاد یا نه، بالاخره دختره که رفته بود برگشت یا نه...
برای مادرجون، اوشینشنیدن حکم درد دل با خواهری داشت که هفتهای یک بار، یک ساعت فرصت دیدارش فراهم میشود. برای او اوشین دیدن، تنها تفریح کل هفتهاش بود، سبک کردن دل بود، دلیلی بود که هفته را به هفته برساند و خیال کند که هفتهها از یکشنبه شروع میشوند.
از گریهی مادر جون، بزرگترها هم زدند زیر گریه و یکی که سبیلش کلفت بود و دلش نازک، ماشین را روشن کرد...
ماشین را روشن کرد مادر جون را اورژانسی سوار کرد و رساند دو محله آن طرفتر، خانهی یکی از آشناها که برق داشتند.
گاهی، یک چیزکوچک، دم دستی، هله پوک میشود دلخوشیِ بزرگ یک انسان.
گاهی آدم با چیزی میشکند که برای دیگری کمارزش است.
دل به دلِ دیگری دادن، چندان سخت نیست، فقط کافیست که دلخوشیهای کوچکش را بزرگ ببینی.
هنوز صدای دعای مادرجون برای کسی که فهمیده بود که اوشین برای او بیشتر از اوشین است و گاز داده پیش از تمام شدن سریال او را به سریال برساند توی گوشم است.
"الهی هرچی از خدا میخوای بهت بده مادر"
✍️ سودابه فرضی پور
🆔 @sayehsokhan