🩸تفنگ از پستان او شیر خورده بود
حامله بود
تفنگ زایید
تفنگ را قنداق کرد
به تفنگ شیر داد
تفنگ چهار دست و پا رفت
تفنگ روی دو پا ایستاد
تفنگ بزرگ شد
و سرانجام روزی
شلیک کرد...
زن گریست و گفت:
لعنت به جنگ
او اما نمی دانست
این جنگی بود
که سالها پیش نطفهاش را
خودش بسته بود
عملیاتی که از رختخواب شروع شد
و به خاکریز رسید
خانه
زرادخانه بود
تفنگ در خانه
گلولهی مشقی مینوشت
زن، فرمانده بود
او هر روز خشابی را
از فشنگی پر کرده بود
از نفرتی یا نفرینی
جنگ سینه به سینه رفت
هیچکس
زن را محاکمه نکرد
اما زن
در کابوسهای شبانهاش
همیشه تفنگی را میدید
که از پستان او
شیر خورده بود
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊 @erfannazarahari
🆔 @Sayehsokhan
#روز_جهانی_صلح
#صلح_را_باید_از_کودکی_آموخت
حامله بود
تفنگ زایید
تفنگ را قنداق کرد
به تفنگ شیر داد
تفنگ چهار دست و پا رفت
تفنگ روی دو پا ایستاد
تفنگ بزرگ شد
و سرانجام روزی
شلیک کرد...
زن گریست و گفت:
لعنت به جنگ
او اما نمی دانست
این جنگی بود
که سالها پیش نطفهاش را
خودش بسته بود
عملیاتی که از رختخواب شروع شد
و به خاکریز رسید
خانه
زرادخانه بود
تفنگ در خانه
گلولهی مشقی مینوشت
زن، فرمانده بود
او هر روز خشابی را
از فشنگی پر کرده بود
از نفرتی یا نفرینی
جنگ سینه به سینه رفت
هیچکس
زن را محاکمه نکرد
اما زن
در کابوسهای شبانهاش
همیشه تفنگی را میدید
که از پستان او
شیر خورده بود
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊 @erfannazarahari
🆔 @Sayehsokhan
#روز_جهانی_صلح
#صلح_را_باید_از_کودکی_آموخت
Telegram
attach 📎