#افلاطون میگويد غاری را تصور كنيد
كه در انتهای آن افرادی را از ابتدای كودكی به زنجير بسته باشند به نحوی
كه اين افراد نتوانند سر خود را به عقب برگردانند و پشت سر خود را ببينند.
در پشت سر اين عده، افرادی زندگی میكنند و آتشی نيز افروختهاند در اثر نور اين آتش تصاويری از رفت و آمد اين افراد و لوازمشان روی ديوار جلوی آن زندانيان در بند افتاده است و سرو صداهای آن مردم نيز در اثر انعكاس در غار از جلوی همان تصاوير نقش بسته بر ديوار به گوش آن زندانيان میرسد...
بديهی است كه اين افراد (زندانيان غار افلاطون) تصور میكنند كه اين صداها از همين سايه ها میآيد زيرا از ابتدا و كودكی اينچنين ديده و شنيدهاند و هرگز نيز قادر نبودهاند پشت سر خود را نگاه كنند...
حال فرض كنيد زنجير برخی از اين گروه زندانيان را باز كنيد و به آنها بگوييد دنيا اينگونه كه شما تصور میكنيد نيست و آنها را برای مشاهده جهان بيرون از غار :
به خارج از آن غار ببريد.
در بيرون غار نور شديد خورشيد چشم اين افراد را قطعا به شدت ناراحت خواهد كرد و آنها نخواهند توانست در ابتدا چيزی ببينند و به سرعت جلوی چشمان خود را گرفته و به غار بر ميگردند...
اما فرض كنيد كه معدودی از اين افراد بتوانند در مقابل اين نور شديد مقاومت كرده و سپس نگاهی به جهان بيرون غار بيندازند...
حال از افراد اين گروه اگر كسی برای نجات گروهی ديگر از زندانيان به داخل غار برگردد و به آنها كه اساسا بيرون را نديدهاند،
بگويند كه حقيقت چيز ديگری است و فقط بايد كمی تحمل داشته باشند،
دست كم مورد تمسخر قرار خواهند گرفت یا گوشه و کنایه ...
آن زنجیرها هر چیزی میتواند باشد، خودخواهی یا جهانی ساخته ذهن شخصی، قضاوت های ناپخته ترسهای پنهان یا اضطراب ...
حتی یکبار هم اگر جور دیگری به جهان بنگریم چیزی از دست ندادهایم و شاید چیزی بدست بیاوریم. اما برخی چنان به غل و زنجیر آویختهاند که تصور اینکه زندگی جور دیگریست برایشان هولناک است و به هر حال حقیقت کمی آزرده خاطرمان خواهدکرد.
سرگذشت فلسفه | #براین_مگی
https://t.me/Philip_Kotler
🆔 @sayehsokhan
#افلاطون میگويد غاری را تصور كنيد
كه در انتهای آن افرادی را از ابتدای كودكی به زنجير بسته باشند به نحوی
كه اين افراد نتوانند سر خود را به عقب برگردانند و پشت سر خود را ببينند.
در پشت سر اين عده، افرادی زندگی میكنند و آتشی نيز افروختهاند در اثر نور اين آتش تصاويری از رفت و آمد اين افراد و لوازمشان روی ديوار جلوی آن زندانيان در بند افتاده است و سرو صداهای آن مردم نيز در اثر انعكاس در غار از جلوی همان تصاوير نقش بسته بر ديوار به گوش آن زندانيان میرسد...
بديهی است كه اين افراد (زندانيان غار افلاطون) تصور میكنند كه اين صداها از همين سايه ها میآيد زيرا از ابتدا و كودكی اينچنين ديده و شنيدهاند و هرگز نيز قادر نبودهاند پشت سر خود را نگاه كنند...
حال فرض كنيد زنجير برخی از اين گروه زندانيان را باز كنيد و به آنها بگوييد دنيا اينگونه كه شما تصور میكنيد نيست و آنها را برای مشاهده جهان بيرون از غار :
به خارج از آن غار ببريد.
در بيرون غار نور شديد خورشيد چشم اين افراد را قطعا به شدت ناراحت خواهد كرد و آنها نخواهند توانست در ابتدا چيزی ببينند و به سرعت جلوی چشمان خود را گرفته و به غار بر ميگردند...
اما فرض كنيد كه معدودی از اين افراد بتوانند در مقابل اين نور شديد مقاومت كرده و سپس نگاهی به جهان بيرون غار بيندازند...
حال از افراد اين گروه اگر كسی برای نجات گروهی ديگر از زندانيان به داخل غار برگردد و به آنها كه اساسا بيرون را نديدهاند،
بگويند كه حقيقت چيز ديگری است و فقط بايد كمی تحمل داشته باشند،
دست كم مورد تمسخر قرار خواهند گرفت یا گوشه و کنایه ...
آن زنجیرها هر چیزی میتواند باشد، خودخواهی یا جهانی ساخته ذهن شخصی، قضاوت های ناپخته ترسهای پنهان یا اضطراب ...
حتی یکبار هم اگر جور دیگری به جهان بنگریم چیزی از دست ندادهایم و شاید چیزی بدست بیاوریم. اما برخی چنان به غل و زنجیر آویختهاند که تصور اینکه زندگی جور دیگریست برایشان هولناک است و به هر حال حقیقت کمی آزرده خاطرمان خواهدکرد.
سرگذشت فلسفه | #براین_مگی
https://t.me/Philip_Kotler
🆔 @sayehsokhan
Telegram
آموزه های فیلیپ کاتلر
ارتباط با ادمین :
@mrkhosravi3507
@mrkhosravi3507
«می دانی یهودیانی که در اردوگاه های کار اجباری صرفا دنبال این بودند که زندگی خودشان را نجات بدهند، انگیزه زندگی را از دست دادند ولی افرادی که جان دیگران برایشان مهم تر بود، باز اصرار داشتند زنده بمانند؟»
خیره نگاه کرد توی چشم های کی یر و ادامه داد:
«من به این نتیجه رسیده ام که زندگی رابطه است و اگر برداشت من درست باشد، کسی که رابطه قوی نداشته باشد، درست زندگی نکرده.»
#مواجهه_با_مرگ
#براین_مگی
🆔 @sayehsokhan
خیره نگاه کرد توی چشم های کی یر و ادامه داد:
«من به این نتیجه رسیده ام که زندگی رابطه است و اگر برداشت من درست باشد، کسی که رابطه قوی نداشته باشد، درست زندگی نکرده.»
#مواجهه_با_مرگ
#براین_مگی
🆔 @sayehsokhan
«می دانی یهودیانی که در اردوگاه های کار اجباری صرفا دنبال این بودند که زندگی خودشان را نجات بدهند، انگیزه زندگی را از دست دادند ولی افرادی که جان دیگران برایشان مهم تر بود، باز اصرار داشتند زنده بمانند؟»
خیره نگاه کرد توی چشم های کی یر و ادامه داد:
«من به این نتیجه رسیده ام که زندگی رابطه است و اگر برداشت من درست باشد، کسی که رابطه قوی نداشته باشد، درست زندگی نکرده.»
#مواجهه_با_مرگ
#براین_مگی
🆔 @sayehsokhan
خیره نگاه کرد توی چشم های کی یر و ادامه داد:
«من به این نتیجه رسیده ام که زندگی رابطه است و اگر برداشت من درست باشد، کسی که رابطه قوی نداشته باشد، درست زندگی نکرده.»
#مواجهه_با_مرگ
#براین_مگی
🆔 @sayehsokhan
باور نمیکرد گنجینه عشق آدمیزاد محدود است و بنابراین هرچه این عشق بین افراد بیشتری تقسیم شود، هرکس سهم کمتری میبرد. به تجربه دریافته بود که هرچه آدم تعداد افراد بیشتری را دوست داشته باشد، ظرفیتش برای عشق ورزیدن بیشتر میشود.
• از کتاب #مواجهه_با_مرگ
• اثر #براین_مگی
• ترجمه #مجتبی_عبدالله_نژاد
🆔 @Sayehsokhan
• از کتاب #مواجهه_با_مرگ
• اثر #براین_مگی
• ترجمه #مجتبی_عبدالله_نژاد
🆔 @Sayehsokhan