دیگر او مرده است، بی آنکه کسی چراغی برایش ببرد
🌾🍂🌾
اگر به خانه من آمدی
برای من
ای مهربان!
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
#فروغ_فرخزاد
@erfannazarahari
🆔 @SayehSokhan
🌾🍂🌾
اگر به خانه من آمدی
برای من
ای مهربان!
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
#فروغ_فرخزاد
@erfannazarahari
🆔 @SayehSokhan
Forough
Alireza Ghorbani
شعر "مرگ من روزی فراخواهد رسید" از #فروغ_فرخزاد با صدای علیرضا قربانی
#موسیقی_شبانه
@ChelCheraghMag
🆔 @sayehsokhan
#موسیقی_شبانه
@ChelCheraghMag
🆔 @sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هنر_پنجم_ادبیات
#فروغ_فرخزاد
#شعر
خوانش شعر اون کلاغی که پرید از فاز سر ما توسط فروغ فرخزاد
@arabookstore
🆔 @Sayehsokhan
#فروغ_فرخزاد
#شعر
خوانش شعر اون کلاغی که پرید از فاز سر ما توسط فروغ فرخزاد
@arabookstore
🆔 @Sayehsokhan
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکر ماهیها نیست
کسی نمیخواهد باور کند
که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود
#فروغ_فرخزاد
بخشی از شعر: دلم برای باغچه میسوزد
دفتر: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
🆔 @Sayehsokhan
کسی به فکر ماهیها نیست
کسی نمیخواهد باور کند
که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود
#فروغ_فرخزاد
بخشی از شعر: دلم برای باغچه میسوزد
دفتر: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
🆔 @Sayehsokhan
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره
که دستهای کوچک تنهایی را
از بخشش شبانهٔ عطرِ ستارههای کریم
سرشار میکند ...
و میشود از آنجا
خورشید را
به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد !
یک پنجره برای من کافیست.
#فروغ_فرخزاد
#صبح_بخیر
🆔@Sayehsokhan
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره
که دستهای کوچک تنهایی را
از بخشش شبانهٔ عطرِ ستارههای کریم
سرشار میکند ...
و میشود از آنجا
خورشید را
به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد !
یک پنجره برای من کافیست.
#فروغ_فرخزاد
#صبح_بخیر
🆔@Sayehsokhan
در این کتاب جالب و خواندنی متن گفتگوهایی میان #شاملو، #اخوان، #فروغ، م. #آزاد و چند نفر دیگر آمده است.
🔹 منبع نقلقولهای قسمت چهارم پادکست ریرا که موضوعش شعر «کارون» فریدون #توللی بود:
🔸 آمدن توللی به تهران برای دیدن #نیما بعد از خواندن افسانه: نوشتهی توللی در مقدمهی کتاب نافه.
🔸 ارادت #خانلری به نیما در نوجوانی و رفتوآمدش به خانهی او: نوشتهی خانلری به عنوان «من و نیما» از کتاب قافلهسالار سخن.
🔸 رابطهی دوستانهی توللی با اسدالله علم: کتاب پویه (مجموعهای از پنجاه غزل و قصیده) که در ابتدای آن زیر عنوان «سپاس» توللی به علم اظهار دوستی کرده و یکی از شعرهای کتاب را نیز به نام «میر بتان» به او تقدیم کرده است.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
🔹 منبع نقلقولهای قسمت چهارم پادکست ریرا که موضوعش شعر «کارون» فریدون #توللی بود:
🔸 آمدن توللی به تهران برای دیدن #نیما بعد از خواندن افسانه: نوشتهی توللی در مقدمهی کتاب نافه.
🔸 ارادت #خانلری به نیما در نوجوانی و رفتوآمدش به خانهی او: نوشتهی خانلری به عنوان «من و نیما» از کتاب قافلهسالار سخن.
🔸 رابطهی دوستانهی توللی با اسدالله علم: کتاب پویه (مجموعهای از پنجاه غزل و قصیده) که در ابتدای آن زیر عنوان «سپاس» توللی به علم اظهار دوستی کرده و یکی از شعرهای کتاب را نیز به نام «میر بتان» به او تقدیم کرده است.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
ظاهراً #فروغ این شعر را چند روز پیش از مرگ سروده بود.
در این شعر نیز همچون شعر «باد ما را خواهد برد» نزدیکی مرگ را میتوان حس کرد.
🆔 @Sayehsokhan
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
ظاهراً #فروغ این شعر را چند روز پیش از مرگ سروده بود.
در این شعر نیز همچون شعر «باد ما را خواهد برد» نزدیکی مرگ را میتوان حس کرد.
🆔 @Sayehsokhan
🔹 منابع مربوط به قسمت هشتم پادکست ریرا:
🔸 دربارهی زندگی نادرپور مقالهی خانم حورا یاوری در دانشنامهی ایرانیکا منبع مفیدی است. ترجمهی این مقاله هم در شمارهی ۵۱ مجلهی اندیشهی پویا چاپ شده است.
🔸 اظهار نظر فروغ دربارهی نادرپور، در مصاحبهی سیروس طاهباز و غلامحسین ساعدی با فروغ آمده که در اصل در شمارهی ۱۳ مجلهی آرش چاپ شده و من آن را از کتاب جاودانه زیستن در اوج ماندن (به کوشش بهروز جلالی، انتشارات مروارید) نقل کردم.
🔸 نقل قول ستایشآمیز نادرپور دربارهی #نیما از نوشتهی #نادرپور است به نام «دربارهی آنکه نیما نام داشت» که آن را در شهریور ۱۳۳۹ در نشریهی کاوش چاپ کرده و من از آن را از جلد دوم کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو (نوشتهی شمس لنگرودی، نشر مرکز) نقل کردم.
🔸 برگزیدهی #فروغ از شعر معاصر که اشعاری از نادرپور را هم در بر دارد به نام از نیما تا بعد توسط نشر مروارید چاپ شده است.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
🔸 دربارهی زندگی نادرپور مقالهی خانم حورا یاوری در دانشنامهی ایرانیکا منبع مفیدی است. ترجمهی این مقاله هم در شمارهی ۵۱ مجلهی اندیشهی پویا چاپ شده است.
🔸 اظهار نظر فروغ دربارهی نادرپور، در مصاحبهی سیروس طاهباز و غلامحسین ساعدی با فروغ آمده که در اصل در شمارهی ۱۳ مجلهی آرش چاپ شده و من آن را از کتاب جاودانه زیستن در اوج ماندن (به کوشش بهروز جلالی، انتشارات مروارید) نقل کردم.
🔸 نقل قول ستایشآمیز نادرپور دربارهی #نیما از نوشتهی #نادرپور است به نام «دربارهی آنکه نیما نام داشت» که آن را در شهریور ۱۳۳۹ در نشریهی کاوش چاپ کرده و من از آن را از جلد دوم کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو (نوشتهی شمس لنگرودی، نشر مرکز) نقل کردم.
🔸 برگزیدهی #فروغ از شعر معاصر که اشعاری از نادرپور را هم در بر دارد به نام از نیما تا بعد توسط نشر مروارید چاپ شده است.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
دست تو
Saman Javaherian;
پادکست ریرا، قسمت سیزدهم
دست تو، احمدرضا احمدی
🔹 منابع مربوط به قسمت سیزدهم پادکست ریرا:
🔸 نقلقولهای #احمدرضا_احمدی و اطلاعات مربوط به زندگی او از این دو منبع هستند: گفتگو با احمدرضا احمدی چاپشده در شمارهی ۷۸ کتاب ماه ادبیات و فلسفه (فروردین ۱۳۸۳) و فیلم مستند وقت خوب مصائب ساختهی ناصر صفاریان.
🔸 تقسیمبندی اسماعیل #نوریعلا و همینطور حرفهای #مهرداد_صمدی را از کتاب صور و اسباب در شعر امروز ایران نوشتهی اسماعیل نوریعلا (انتشارات بامداد) نقل کردم.
🔸 نقل قولم از رضا #براهنی بخشی از مقالهی «مناجات یک جنین» بود که در جلد دوم کتاب طلا در مس چاپ شده است.
🔸 نامهی #فروغ به احمدرضا احمدی را از کتاب جاودانه زیستن در اوج ماندن (به کوشش بهروز جلالی، انتشارات مروارید) نقل کردم. نقل قول بعدی فروغ دربارهی بیوزنی شعر احمدی هم از مصاحبه با سیروس طاهباز است که در همان کتاب چاپ شده.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan
دست تو، احمدرضا احمدی
🔹 منابع مربوط به قسمت سیزدهم پادکست ریرا:
🔸 نقلقولهای #احمدرضا_احمدی و اطلاعات مربوط به زندگی او از این دو منبع هستند: گفتگو با احمدرضا احمدی چاپشده در شمارهی ۷۸ کتاب ماه ادبیات و فلسفه (فروردین ۱۳۸۳) و فیلم مستند وقت خوب مصائب ساختهی ناصر صفاریان.
🔸 تقسیمبندی اسماعیل #نوریعلا و همینطور حرفهای #مهرداد_صمدی را از کتاب صور و اسباب در شعر امروز ایران نوشتهی اسماعیل نوریعلا (انتشارات بامداد) نقل کردم.
🔸 نقل قولم از رضا #براهنی بخشی از مقالهی «مناجات یک جنین» بود که در جلد دوم کتاب طلا در مس چاپ شده است.
🔸 نامهی #فروغ به احمدرضا احمدی را از کتاب جاودانه زیستن در اوج ماندن (به کوشش بهروز جلالی، انتشارات مروارید) نقل کردم. نقل قول بعدی فروغ دربارهی بیوزنی شعر احمدی هم از مصاحبه با سیروس طاهباز است که در همان کتاب چاپ شده.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
ظاهراً #فروغ این شعر را چند روز پیش از مرگ سروده بود. در این شعر نیز همچون شعر «باد ما را خواهد برد» نزدیکی مرگ را میتوان حس کرد.
🔹 منابع مربوط به قسمت چهاردهم پادکست ریرا:
🔸 اطلاعات مربوط به کودکی #فروغ و پدرش، در منابع مختلفی آمده از جمله کتاب آیههای آه (انتشارات روزنگار). ناصر صفاریان در این کتاب با بسیاری از آشنایان فروغ از جمله چند نفر از اعضای خانوادهی او مصاحبه کرده است. صفاریان از مصاحبههای این کتاب در ساخت سه فیلم مستند دربارهی فروغ، به نامهای سرد سبز، اوج موج و جام جان استفاده کرده است.
🔸 منبع مفید دیگر دربارهی زندگی فروغ کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن به کوشش بهروز جلالی (انتشارات مروارید) است. در این کتاب چند نامه از فروغ به پدرش و برادرش فریدون فرخزاد آمده. همینطور نوشتههایی از پوران فرخزاد خواهر فروغ و بعضی آشنایان دیگر او.
🔸 نامههای فروغ به پرویز شاپور به کوشش کامیار شاپور و عمران صلاحی با عنوان اولین تپشهای عاشقانهی قلبم (انتشارات مروارید) چاپ شده است.
🔸 صحبتهای فروغ دربارهی تغییر سلیقهی شعریاش و تأثیرپذیری از نیما در دورهی دوم کارش در چند مصاحبهی مختلف او آمده که همگی در کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن چاپ شدهاند. دربارهی وزن شعر فروغ هم میتوان به مقالهی دکتر سیروس #شمیسا در همان کتاب مراجعه کرد.
🔸 برای مروری کلی بر کارنامهی شعری فروغ میتوان به کتاب پریشادخت شعر نوشته و گردآوری م. #آزاد (نشر ثالث) مراجعه کرد
.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
ظاهراً #فروغ این شعر را چند روز پیش از مرگ سروده بود. در این شعر نیز همچون شعر «باد ما را خواهد برد» نزدیکی مرگ را میتوان حس کرد.
🔹 منابع مربوط به قسمت چهاردهم پادکست ریرا:
🔸 اطلاعات مربوط به کودکی #فروغ و پدرش، در منابع مختلفی آمده از جمله کتاب آیههای آه (انتشارات روزنگار). ناصر صفاریان در این کتاب با بسیاری از آشنایان فروغ از جمله چند نفر از اعضای خانوادهی او مصاحبه کرده است. صفاریان از مصاحبههای این کتاب در ساخت سه فیلم مستند دربارهی فروغ، به نامهای سرد سبز، اوج موج و جام جان استفاده کرده است.
🔸 منبع مفید دیگر دربارهی زندگی فروغ کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن به کوشش بهروز جلالی (انتشارات مروارید) است. در این کتاب چند نامه از فروغ به پدرش و برادرش فریدون فرخزاد آمده. همینطور نوشتههایی از پوران فرخزاد خواهر فروغ و بعضی آشنایان دیگر او.
🔸 نامههای فروغ به پرویز شاپور به کوشش کامیار شاپور و عمران صلاحی با عنوان اولین تپشهای عاشقانهی قلبم (انتشارات مروارید) چاپ شده است.
🔸 صحبتهای فروغ دربارهی تغییر سلیقهی شعریاش و تأثیرپذیری از نیما در دورهی دوم کارش در چند مصاحبهی مختلف او آمده که همگی در کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن چاپ شدهاند. دربارهی وزن شعر فروغ هم میتوان به مقالهی دکتر سیروس #شمیسا در همان کتاب مراجعه کرد.
🔸 برای مروری کلی بر کارنامهی شعری فروغ میتوان به کتاب پریشادخت شعر نوشته و گردآوری م. #آزاد (نشر ثالث) مراجعه کرد
.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
شعر «باد ما را خواهد برد»
سرودهی #فروغ_فرخزاد
از کتاب «تولدی دیگر»
در شب کوچک من، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهی ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
در شب اکنون چیزی میگذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظهی باریدن را گوئی منتظرند
لحظهای
و پس از آن، هیچ.
پشت این پنجره شب دارد میلرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و تست
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطرهای سوزان، در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازشهای لبهای عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد
🆔 @Sayehsokhan
سرودهی #فروغ_فرخزاد
از کتاب «تولدی دیگر»
در شب کوچک من، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهی ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
در شب اکنون چیزی میگذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظهی باریدن را گوئی منتظرند
لحظهای
و پس از آن، هیچ.
پشت این پنجره شب دارد میلرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و تست
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطرهای سوزان، در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازشهای لبهای عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد
🆔 @Sayehsokhan
ندای آغاز
Saman Javaherian
پادکست ریرا، قسمت هفدهم
ندای آغاز، سهراب سپهری
🔹 منابع مربوط به قسمت هفدهم ریرا:
🔸 نقلقولهایی که از نوشتههای #سپهری آوردم همه از کتاب هنوز در سفرم هستند. بیشتر حجم این کتاب را یادداشتها و نامههای او تشکیل میدهد.
🔸 دربارهی زندگی سپهری، بجز کتاب بالا، از کتاب از مصاحبت آفتاب (نوشتهی #کامیار_عابدی، نشر ثالث) هم استفاده کردم. برای مرور کارنامهی شعر سپهری هم میشود به این کتاب مراجعه کرد.
🔸 نظرات #شاملو، #اخوان و #فروغ را دربارهی سپهری –که هریک در اصل درجایی چاپ شدهاند– میتوان در کتاب باغ تنهایی (گردآوری حمید سیاهپوش، انتشارات نگاه) یکجا یافت. مقالهی رضا #براهنی دربارهی سپهری در جلد اول طلا در مس آمده. داوری محمدرضا #شفیعی_کدکنی را در کتاب با چراغ و آینه و موضع #شمس_لنگرودی را در کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو میتوان دید.
🔸 سیروس #شمیسا در کتابهای نگاهی به سپهری و راهنمای ادبیات معاصر تعدادی از شعرهای سپهری، از جمله «ندای آغاز» را شرح و تفسیر کرده است. طبیعتاً من با همهی نکات ایشان موافق نیستم اما به آن توجه داشتم.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan
ندای آغاز، سهراب سپهری
🔹 منابع مربوط به قسمت هفدهم ریرا:
🔸 نقلقولهایی که از نوشتههای #سپهری آوردم همه از کتاب هنوز در سفرم هستند. بیشتر حجم این کتاب را یادداشتها و نامههای او تشکیل میدهد.
🔸 دربارهی زندگی سپهری، بجز کتاب بالا، از کتاب از مصاحبت آفتاب (نوشتهی #کامیار_عابدی، نشر ثالث) هم استفاده کردم. برای مرور کارنامهی شعر سپهری هم میشود به این کتاب مراجعه کرد.
🔸 نظرات #شاملو، #اخوان و #فروغ را دربارهی سپهری –که هریک در اصل درجایی چاپ شدهاند– میتوان در کتاب باغ تنهایی (گردآوری حمید سیاهپوش، انتشارات نگاه) یکجا یافت. مقالهی رضا #براهنی دربارهی سپهری در جلد اول طلا در مس آمده. داوری محمدرضا #شفیعی_کدکنی را در کتاب با چراغ و آینه و موضع #شمس_لنگرودی را در کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو میتوان دید.
🔸 سیروس #شمیسا در کتابهای نگاهی به سپهری و راهنمای ادبیات معاصر تعدادی از شعرهای سپهری، از جمله «ندای آغاز» را شرح و تفسیر کرده است. طبیعتاً من با همهی نکات ایشان موافق نیستم اما به آن توجه داشتم.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan
«دلم برای باغچه می سوزد»
كسی به فكر گلها نیست
كسی به فكر ماهیها نیست
كسی نمیخواهد
باور كند كه باغچه دارد میمیرد
كه قلب باغچه در
زیر آفتاب ورمكرده است
كه ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود
و حس باغچه انگار
چیزی مجردست كه در انزوای باغچه پوسیدهست
حیاط خانهی ما تنهاست
حیاط خانهی ما
در انتظار بارش یك ابر ناشناس
خمیازه میكشد
و حوض خانهی ما خالی است
ستارههای كوچك بیتجربه
از ارتفاع درختان به خاك میافتد
و از میان پنجرههای پریدهرنگ خانهی ماهیها
شبها صدای سرفه میآید
حیاط خانهیما تنهاست
پدر میگوید
از من گذشتهست
از من گذشتهست
من بار خود را بردم
و كار خود را كردم
و در اتاقش از صبح تا غروب
یا شاهنامه میخواند
یا ناسخ التواریخ
پدر به مادر میگوید
لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی كه من بمیرم دیگر
چه فرق میكند كه باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد كافیست
مادر تمام زندگیاش
سجادهایست گسترده
در آستان وحشت دوزخ
مادر
همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی میگردد
و فكر میكند كه باغچه را كفر یك گیاه
آلوده كرده است
مادر تمام روز دعا میخواند
مادر گناهكار طبیعیست
و فوت میكند به تمام گلها
و فوت میكند به تمام ماهیها
و فوت میكند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و
بخششی كه نازل خواهد شد
برادرم به باغچه میگوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها میخندد
و از جنازهی ماهیها
كه زیر پوست بیمار آب
به ذرههای فاسد تبدیل میشوند
شماره برمیدارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه میداند
او مست میكند
و مشت میزند به در و دیوار
و سعی میكند كه بگوید
بسیار دردمند و خسته و مایوس است
او نا امیدیش را هم
مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندك و خودكارش
همراه خود به كوچه و بازار میبرد
و نا امیدیش
آن قدر كوچك است كه هر شب
در ازدحام میكده گم
میشود
و خواهرم كه دوست گلها بود
و حرفهای سادهی قلبش را
وقتی كه مادر او را میزد
به جمع مهربان و ساكت آنها میبرد
و گاهگاه خانوادهی ماهیها را
به آفتاب و شیرینی مهمان میكرد ...
او خانه اش در آن سوی شهر است
او در میان خانه مصنوعیش
با ماهیان قرمز مصنوعیش
و در پناه عشق همسر مصنوعیش
و زیر شاخههای درختان سیب مصنوعی
آوازهای مصنوعی میخواند
و بچههای طبیعی میسازد
او
هر وقت كه به دیدن ما میآید
و گوشههای دامنش از فقر باغچه آلوده میشود
حمام ادكلن میگیرد
او
هر وقت كه به دیدن ما میآید
آبستن است
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ما تنهاست
تمام روز
از پشت در صدای تكه تكه شدن میآید
و منفجر شدن
همسایههای ما همه در خاك باغچههاشان به جای گل
خمپاره و مسلسل میكارند
همسایههای ما همه بر روی حوضهای كاشیشان
سر پوش میگذارند
و حوضهای كاشی
بیآنكه خود بخواهند
انبارهای مخفی باروتند
و بچههای كوچهی ما كیفهای مدرسهشان را
از بمبهای كوچك پر كرده اند
حیاط خانه ما گیج است
من از زمانی
كه قلب خود را گم كرده است میترسم
من از تصور بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی این همه صورت میترسم
من مثل دانش آموزی
كه درس هندسهاش را
دیوانهوار دوست میدارد تنها هستم
و فكر میكنم كه باغچه را میشود به بیمارستان برد
من فكر میكنم ...
من فكر میكنم ...
من فكر میكنم ...
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم كرده است
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز
تهی میشود.
#فروغ_فرخزاد
🆔 @Sayehsokhan
كسی به فكر گلها نیست
كسی به فكر ماهیها نیست
كسی نمیخواهد
باور كند كه باغچه دارد میمیرد
كه قلب باغچه در
زیر آفتاب ورمكرده است
كه ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود
و حس باغچه انگار
چیزی مجردست كه در انزوای باغچه پوسیدهست
حیاط خانهی ما تنهاست
حیاط خانهی ما
در انتظار بارش یك ابر ناشناس
خمیازه میكشد
و حوض خانهی ما خالی است
ستارههای كوچك بیتجربه
از ارتفاع درختان به خاك میافتد
و از میان پنجرههای پریدهرنگ خانهی ماهیها
شبها صدای سرفه میآید
حیاط خانهیما تنهاست
پدر میگوید
از من گذشتهست
از من گذشتهست
من بار خود را بردم
و كار خود را كردم
و در اتاقش از صبح تا غروب
یا شاهنامه میخواند
یا ناسخ التواریخ
پدر به مادر میگوید
لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی كه من بمیرم دیگر
چه فرق میكند كه باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد كافیست
مادر تمام زندگیاش
سجادهایست گسترده
در آستان وحشت دوزخ
مادر
همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی میگردد
و فكر میكند كه باغچه را كفر یك گیاه
آلوده كرده است
مادر تمام روز دعا میخواند
مادر گناهكار طبیعیست
و فوت میكند به تمام گلها
و فوت میكند به تمام ماهیها
و فوت میكند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و
بخششی كه نازل خواهد شد
برادرم به باغچه میگوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها میخندد
و از جنازهی ماهیها
كه زیر پوست بیمار آب
به ذرههای فاسد تبدیل میشوند
شماره برمیدارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه میداند
او مست میكند
و مشت میزند به در و دیوار
و سعی میكند كه بگوید
بسیار دردمند و خسته و مایوس است
او نا امیدیش را هم
مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندك و خودكارش
همراه خود به كوچه و بازار میبرد
و نا امیدیش
آن قدر كوچك است كه هر شب
در ازدحام میكده گم
میشود
و خواهرم كه دوست گلها بود
و حرفهای سادهی قلبش را
وقتی كه مادر او را میزد
به جمع مهربان و ساكت آنها میبرد
و گاهگاه خانوادهی ماهیها را
به آفتاب و شیرینی مهمان میكرد ...
او خانه اش در آن سوی شهر است
او در میان خانه مصنوعیش
با ماهیان قرمز مصنوعیش
و در پناه عشق همسر مصنوعیش
و زیر شاخههای درختان سیب مصنوعی
آوازهای مصنوعی میخواند
و بچههای طبیعی میسازد
او
هر وقت كه به دیدن ما میآید
و گوشههای دامنش از فقر باغچه آلوده میشود
حمام ادكلن میگیرد
او
هر وقت كه به دیدن ما میآید
آبستن است
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ما تنهاست
تمام روز
از پشت در صدای تكه تكه شدن میآید
و منفجر شدن
همسایههای ما همه در خاك باغچههاشان به جای گل
خمپاره و مسلسل میكارند
همسایههای ما همه بر روی حوضهای كاشیشان
سر پوش میگذارند
و حوضهای كاشی
بیآنكه خود بخواهند
انبارهای مخفی باروتند
و بچههای كوچهی ما كیفهای مدرسهشان را
از بمبهای كوچك پر كرده اند
حیاط خانه ما گیج است
من از زمانی
كه قلب خود را گم كرده است میترسم
من از تصور بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی این همه صورت میترسم
من مثل دانش آموزی
كه درس هندسهاش را
دیوانهوار دوست میدارد تنها هستم
و فكر میكنم كه باغچه را میشود به بیمارستان برد
من فكر میكنم ...
من فكر میكنم ...
من فكر میكنم ...
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم كرده است
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز
تهی میشود.
#فروغ_فرخزاد
🆔 @Sayehsokhan
#برگه_شوندان
#شمع در حافظه ما ایرانیها، رسوبات تکاندهندهای دارد؛ شگفت انگیز اینکه هر کدام روایتی متمایز را آبستن هستند؛
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
#سعدی
پر زنان در پیش شمع روی تو
جان ناپروای من پروانهای است
#عطار
دلا از روشنی شمعی برافروز
ز شمع آتش پرستیدن بیاموز
#نظامی
شمع جگر چون جگر شمع سوخت
آتش دل چون دل آتش فروخت
#نظامی
شمع را ساختند بر سر جای
و ایستادند همچو شمع به پای
#نظامی
در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده
در پیشت ایستادم چون شمع سر بریده
#خاقانی
دزدان شبرو در طلب، از شمع ترسند ای عجب
تو شمع پیکر نیمشب دل دزدی اینسان تا کجا؟
#خاقانی
طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم
#حافظ
گر کُمَیتِ اشکِ گلگونم نبودی گرمرَو
کَی شدی روشن به گیتی رازِ پنهانم چو شمع؟
#حافظ
گر آتش دل نیست پس این دود چراست
ور عود نسوخت بوی این عود چراست
این بودن من عاشق و نابود چراست
پروانه ز سوز شمع خشنود چراست
#مولوی
یک شمع از این مجلس صد شمع بگیراند
گر مردهای ور زنده هم زنده شوی با ما
#مولوی
کثرت خلق به توحید چه نقصان دارد؟
چه خلل می رسد از رشته به یکتایی شمع؟
#صائب_تبریزی
اينكه گاهي ميزدم بر آب و آتش خويش را
روشني در كار مردم بود مقصودم چو شمع
#صائب_تبريزي
از شمع سه گونه كار ميآموزم
ميگريم و ميگدازم و ميسوزم
#مسعود_سعد_سلمان
شبست و چشم من و شمع اشکبارانند
مگر به ماتم پروانه سوگوارانند
#شهریار
کاش در بستر تنهایی تو
پیکرم شمع گنه می افروخت
#فروغ_فرخزاد
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و آن کشیدهترین شعله خوب میداند
#فروغ_فرخزاد
دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار
کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام
#احمد_شاملو
ایستادگی کن تا روشن بمانی،
شمع های افتاده خاموش می شوند.
#احمد_شاملو
شمع اشکی دو بیفشاند و بمرد
روشنایی بشد و سایه ببرد
#هوشنگ_ابتهاج
و...
کثرت هایی عجیب که حول یکتایی شمع، خرده خرده های مولفین را روایت می کنند.
#سولماز_نصرآبادی
https://t.me/shavandanpage
🆔 @Sayehsokhan
#شمع در حافظه ما ایرانیها، رسوبات تکاندهندهای دارد؛ شگفت انگیز اینکه هر کدام روایتی متمایز را آبستن هستند؛
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
#سعدی
پر زنان در پیش شمع روی تو
جان ناپروای من پروانهای است
#عطار
دلا از روشنی شمعی برافروز
ز شمع آتش پرستیدن بیاموز
#نظامی
شمع جگر چون جگر شمع سوخت
آتش دل چون دل آتش فروخت
#نظامی
شمع را ساختند بر سر جای
و ایستادند همچو شمع به پای
#نظامی
در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده
در پیشت ایستادم چون شمع سر بریده
#خاقانی
دزدان شبرو در طلب، از شمع ترسند ای عجب
تو شمع پیکر نیمشب دل دزدی اینسان تا کجا؟
#خاقانی
طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم
#حافظ
گر کُمَیتِ اشکِ گلگونم نبودی گرمرَو
کَی شدی روشن به گیتی رازِ پنهانم چو شمع؟
#حافظ
گر آتش دل نیست پس این دود چراست
ور عود نسوخت بوی این عود چراست
این بودن من عاشق و نابود چراست
پروانه ز سوز شمع خشنود چراست
#مولوی
یک شمع از این مجلس صد شمع بگیراند
گر مردهای ور زنده هم زنده شوی با ما
#مولوی
کثرت خلق به توحید چه نقصان دارد؟
چه خلل می رسد از رشته به یکتایی شمع؟
#صائب_تبریزی
اينكه گاهي ميزدم بر آب و آتش خويش را
روشني در كار مردم بود مقصودم چو شمع
#صائب_تبريزي
از شمع سه گونه كار ميآموزم
ميگريم و ميگدازم و ميسوزم
#مسعود_سعد_سلمان
شبست و چشم من و شمع اشکبارانند
مگر به ماتم پروانه سوگوارانند
#شهریار
کاش در بستر تنهایی تو
پیکرم شمع گنه می افروخت
#فروغ_فرخزاد
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و آن کشیدهترین شعله خوب میداند
#فروغ_فرخزاد
دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار
کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام
#احمد_شاملو
ایستادگی کن تا روشن بمانی،
شمع های افتاده خاموش می شوند.
#احمد_شاملو
شمع اشکی دو بیفشاند و بمرد
روشنایی بشد و سایه ببرد
#هوشنگ_ابتهاج
و...
کثرت هایی عجیب که حول یکتایی شمع، خرده خرده های مولفین را روایت می کنند.
#سولماز_نصرآبادی
https://t.me/shavandanpage
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
میسرایم تو و چشمان تو را
نه سپیدی، نه غزل
تویی آن شعر دلانگیز و بلند
که پر از مثنوی بارانی
منم آن شاعر بیدل
که فقط
برق چشمان تو را میبیند
سبک من عاشقی و
قافیهام دلتنگیست
منم آن مست و پریشان نگاهت
که دلم تو و احساس تو را میخواهد.
👤 #فروغ_فرخزاد
🏷 #گلستان_شعر
#سلام_صبحتون_بخیر
🆔 @Sayehsokhan
نه سپیدی، نه غزل
تویی آن شعر دلانگیز و بلند
که پر از مثنوی بارانی
منم آن شاعر بیدل
که فقط
برق چشمان تو را میبیند
سبک من عاشقی و
قافیهام دلتنگیست
منم آن مست و پریشان نگاهت
که دلم تو و احساس تو را میخواهد.
👤 #فروغ_فرخزاد
🏷 #گلستان_شعر
#سلام_صبحتون_بخیر
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رقص_پاییز
#موسیقی: #حسین_علیزاده
طراحی و اجرا: #گروه_رقص_افسانهسرا
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم..
وحشی و پرشور و رنگآمیز بودم...
نغمهٔ من..
همچو آوای نسیمِ پَرشکسته..
عطر غم میریخت بر دلهای خسته..!
پیش رویم..
چهرهٔ تلخِ زمستانِ جوانی..
پشت سر آشوبِ تابستانِ عشقی ناگهانی...
سینهام منزلگهِ اندوه و درد و بدگمانی...
کاش چون پاییز بودم.....
کاش چون پاییز بودم......
#فروغ_فرخزاد
🆔 @Sayehsokhan
#موسیقی: #حسین_علیزاده
طراحی و اجرا: #گروه_رقص_افسانهسرا
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم..
وحشی و پرشور و رنگآمیز بودم...
نغمهٔ من..
همچو آوای نسیمِ پَرشکسته..
عطر غم میریخت بر دلهای خسته..!
پیش رویم..
چهرهٔ تلخِ زمستانِ جوانی..
پشت سر آشوبِ تابستانِ عشقی ناگهانی...
سینهام منزلگهِ اندوه و درد و بدگمانی...
کاش چون پاییز بودم.....
کاش چون پاییز بودم......
#فروغ_فرخزاد
🆔 @Sayehsokhan
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۸ دی زادروز فروغ فرخزاد
(زاده ۸ دی ۱۳۱۳ تهران — درگذشته ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ تهران) شاعر
او پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی است.
وی با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد، سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس و همکاری با او موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه تولدی دیگر تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران بهعنوان شاعری بزرگ تثبیت کند. آثار و اشعار فروغ به زبانهای انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شدهاند.
بعد از نیمایوشیج، فروغ در کنار شاملو، اخوانثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی بودند و نمونههای برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار شد.
فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی هنگام رانندگی خودروی جیپ ابراهیم گلستان، در جاده دروس - قلهک، برای تصادف نکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.
فروغ با حضور خانواده، دوستان و علاقهمندانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. صادق چوبک، انجویشیرازی، جلال آلاحمد، اخوانثالث، احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی، دریابندری، احمدرضا احمدی و بسیاری دیگر از هنرمندان و نویسندگان در این مراسم حضور داشتند.
#فروغ_فرخزاد
🆔 @sayehsokhan
۸ دی زادروز فروغ فرخزاد
(زاده ۸ دی ۱۳۱۳ تهران — درگذشته ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ تهران) شاعر
او پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی است.
وی با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد، سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس و همکاری با او موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه تولدی دیگر تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران بهعنوان شاعری بزرگ تثبیت کند. آثار و اشعار فروغ به زبانهای انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شدهاند.
بعد از نیمایوشیج، فروغ در کنار شاملو، اخوانثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی بودند و نمونههای برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار شد.
فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی هنگام رانندگی خودروی جیپ ابراهیم گلستان، در جاده دروس - قلهک، برای تصادف نکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.
فروغ با حضور خانواده، دوستان و علاقهمندانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. صادق چوبک، انجویشیرازی، جلال آلاحمد، اخوانثالث، احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی، دریابندری، احمدرضا احمدی و بسیاری دیگر از هنرمندان و نویسندگان در این مراسم حضور داشتند.
#فروغ_فرخزاد
🆔 @sayehsokhan