Dar Khiyal
Shajarian
آمدهام که سر نهم عشق ترا بسر برم
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان وز همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف میکند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
#مولانا
#استاد_محمدرضا_شجریان
🆔 @Sayehsokhan
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان وز همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف میکند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
#مولانا
#استاد_محمدرضا_شجریان
🆔 @Sayehsokhan
Audio
رادیو نسیان
#قسمت_سوم:
چرا شد محو از یاد تو نامم؟
دختران قوچان
میترسم زمان بگذرد و تاریخ هم آنها را فراموش کند؛ صورت جوانشان را، لبهای خندانشان را، چشمها و موهای روشنشان را و غم سیاهی که تا پایان عمر به دوش خواهند کشید؛ غم تنهایی، غم بیپناهی وَ غم انتظار فریادرسی که نخواهد آمد.
به یادِ تمامِ قربانیانِ مظلوم و بینام و نشانِ تاریخِ این سرزمین که "زندگی کردن" بدیهیترین حقشان بود اما این حق، به اشکالِ مختلف، بهخاطرِ زیادهخواهیِ حاکمان پایمال شد؛ به آنانکه "رفتن" را نمیخواستند اما رفتن و بسیاری چیزهای دیگر به آنها تحمیل شد؛ چیزهایی مثل غمِ غربت و خاکِ سردِ گور در زمان و مکانی که نباید.
پژوهشگر و راوی:
عطیه امیری
نویسنده؛
عطیه امیری
با همراهی:
سهیل پازکی
دکلمه:
فرزند ایران؛ امیرهوشنگ ابتهاج
مشاور:
نوید نیکنژادی
تیزر:
امیرعلی قربانی
موسیقی:
اشکان امیری
آزاده امیری
امید صابری
تدوین:
سهیل پازکی
تصنیف:
نوایی؛ غلامعلی پورعطایی
@RadioNesyan
🆔 @Sayehsokhan
#قسمت_سوم:
چرا شد محو از یاد تو نامم؟
دختران قوچان
میترسم زمان بگذرد و تاریخ هم آنها را فراموش کند؛ صورت جوانشان را، لبهای خندانشان را، چشمها و موهای روشنشان را و غم سیاهی که تا پایان عمر به دوش خواهند کشید؛ غم تنهایی، غم بیپناهی وَ غم انتظار فریادرسی که نخواهد آمد.
به یادِ تمامِ قربانیانِ مظلوم و بینام و نشانِ تاریخِ این سرزمین که "زندگی کردن" بدیهیترین حقشان بود اما این حق، به اشکالِ مختلف، بهخاطرِ زیادهخواهیِ حاکمان پایمال شد؛ به آنانکه "رفتن" را نمیخواستند اما رفتن و بسیاری چیزهای دیگر به آنها تحمیل شد؛ چیزهایی مثل غمِ غربت و خاکِ سردِ گور در زمان و مکانی که نباید.
پژوهشگر و راوی:
عطیه امیری
نویسنده؛
عطیه امیری
با همراهی:
سهیل پازکی
دکلمه:
فرزند ایران؛ امیرهوشنگ ابتهاج
مشاور:
نوید نیکنژادی
تیزر:
امیرعلی قربانی
موسیقی:
اشکان امیری
آزاده امیری
امید صابری
تدوین:
سهیل پازکی
تصنیف:
نوایی؛ غلامعلی پورعطایی
@RadioNesyan
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صرفا_جهت_اندیشیدن
معنویت آن نیست که از دنیا و آنچه که در آن است بگریزی، منزوی شوی، و از همه رو بگردانی.
معنویت آن است که با هر چیز و هرکس که هستی حضوری وارسته و بیتعلق داشته باشی،بدون وابستگی، ما بهتر است به ذات اشیا نفوذ کنیم و در آنجا با خدا دیدار کنیم.
✍️ ا کهارت توله
🆔 @Sayehsokhan
معنویت آن نیست که از دنیا و آنچه که در آن است بگریزی، منزوی شوی، و از همه رو بگردانی.
معنویت آن است که با هر چیز و هرکس که هستی حضوری وارسته و بیتعلق داشته باشی،بدون وابستگی، ما بهتر است به ذات اشیا نفوذ کنیم و در آنجا با خدا دیدار کنیم.
✍️ ا کهارت توله
🆔 @Sayehsokhan
این عکس در سال۱۹۷۲در ایرلند گرفته شده،
دختری که با سلاح نامزد زخمی خود در حال نبرد با ارتش بریتانیاست
نامزد دختر بعد از انتقال به بیمارستان از مرگ نجات پیدا میکند ولی دختر تا لحظه مرگ نبرد میکند. زمانی که فرمانده انگلیسی متوجه می شود که با یک دختر در نبرد بود این جمله را با خودزمزمه کرد:
از ملکه ای دفاع می کنیم که به حال ما توجهی نمیکند در حالی که این دختر اینگونه به سرزمین و نامزد خود اهمیت می دهد،
سپس دستور داد کسی به جسد دختر نزدیک نشود تا ایرلندی ها جسد او را دفن کنند.
این تصویر بعنوان نماد روز زن در ایرلند انتخاب شد و بعد ها با این جمله مزین شد:
«از ارتباط با زن قوی نهراس، شاید روزی برسد که او تنها ارتش تو باشد... »
🆔 @Sayehdokhan
دختری که با سلاح نامزد زخمی خود در حال نبرد با ارتش بریتانیاست
نامزد دختر بعد از انتقال به بیمارستان از مرگ نجات پیدا میکند ولی دختر تا لحظه مرگ نبرد میکند. زمانی که فرمانده انگلیسی متوجه می شود که با یک دختر در نبرد بود این جمله را با خودزمزمه کرد:
از ملکه ای دفاع می کنیم که به حال ما توجهی نمیکند در حالی که این دختر اینگونه به سرزمین و نامزد خود اهمیت می دهد،
سپس دستور داد کسی به جسد دختر نزدیک نشود تا ایرلندی ها جسد او را دفن کنند.
این تصویر بعنوان نماد روز زن در ایرلند انتخاب شد و بعد ها با این جمله مزین شد:
«از ارتباط با زن قوی نهراس، شاید روزی برسد که او تنها ارتش تو باشد... »
🆔 @Sayehdokhan
✔️دین ومعنا یافتگی
✍️ مصطفی ملکیان
🔹نمیشود آدم تا آخر عمرش در بیمعنایی و اضطراب و تشویش ناامیدی و افسردگی و عدم رضایت باطن و دلهره زندگی کنه و بعد بهش بگن دینت بهترین دین عالمه! این حرف معنی نداره ، خنده داره! اگر دین نمیتونه این مشکلات درونی رو برطرف کنه پس اصلا ما برای چی رجوع کردیم به این دین؟
مثل این میماند من بعد از مراجعه به دکتر و مصرف داروهایش خوب نشوم دوباره پیش دکتر بروم و بگویم خوب نشدم و دکتر با بیحیایی بگوید تو خوب شدی نمیفهمی!
🔹در ضمن فکر نکنیم که وضعمون این طرف خرابه و اونطرف عوضش عالیه، نخیر از این خبرها نیست و به تعیبیر قران« من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره الاعمی »اگر من در اینجا آرامش و شادی نداشته باشم در جای دیگری هم این ها رو پیدا نمیکنم، اون دنیا استمرار همین دنیاس یا به تعبیر دقیقتر باطن همینجاس.حالا ببییم دین این کار رو(=رضایتمندی و امیدواری و معنایافتگی..) کرده برای ما یا نه اگر نکرده کسی نمیتونه بگه عیب از ماست ،به ما میگویند:
« اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست!»این چه معنایی دارد؟ این چه منطقی دارد؟ دین به درد همین امور درونی میخورد ، نمیشه ما به افسردگی و عدم آرامش و ناامیدی گرفتار باشیم، همدیگر را هم بخوریم! بعدش به ما بگید ایرادی ندارد، الحمدالله که دین اسلام و تشیع و نعمت ولایت را خداوند نصیب ما کرده است، کدوم نعمت؟
🔹اگر ولایت علی ابن ابیطالب در درون من تآثیری نداره،به چه درد من میخوره؟ من در موضع انکار نیستم، اما میگویم باید قبول کنیم که آزمون گزارههای دینی دست خودمونه وگرنه بگویند دینتون مکتبتون بهترین دین و مکتبه، ولی خودتون نکبارترین زندگی را دارید،یعنی نه نظام سیاسی تون خوبه، نه نظام تعلیم و تربیتتون خوبه، نه نظام حقوقیتون خوبه ،نه نظام اقتصادی نه روابطتون با زن و بچه تون خوبه ، اما دین و مذهب و مکتبتون خوبه!معنی نداره این حرف.
❇️جلسه پنجم «معرفت شناسی دینی»
@mostafamalekian
🆔 @Sayehsokhan
✍️ مصطفی ملکیان
🔹نمیشود آدم تا آخر عمرش در بیمعنایی و اضطراب و تشویش ناامیدی و افسردگی و عدم رضایت باطن و دلهره زندگی کنه و بعد بهش بگن دینت بهترین دین عالمه! این حرف معنی نداره ، خنده داره! اگر دین نمیتونه این مشکلات درونی رو برطرف کنه پس اصلا ما برای چی رجوع کردیم به این دین؟
مثل این میماند من بعد از مراجعه به دکتر و مصرف داروهایش خوب نشوم دوباره پیش دکتر بروم و بگویم خوب نشدم و دکتر با بیحیایی بگوید تو خوب شدی نمیفهمی!
🔹در ضمن فکر نکنیم که وضعمون این طرف خرابه و اونطرف عوضش عالیه، نخیر از این خبرها نیست و به تعیبیر قران« من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره الاعمی »اگر من در اینجا آرامش و شادی نداشته باشم در جای دیگری هم این ها رو پیدا نمیکنم، اون دنیا استمرار همین دنیاس یا به تعبیر دقیقتر باطن همینجاس.حالا ببییم دین این کار رو(=رضایتمندی و امیدواری و معنایافتگی..) کرده برای ما یا نه اگر نکرده کسی نمیتونه بگه عیب از ماست ،به ما میگویند:
« اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست!»این چه معنایی دارد؟ این چه منطقی دارد؟ دین به درد همین امور درونی میخورد ، نمیشه ما به افسردگی و عدم آرامش و ناامیدی گرفتار باشیم، همدیگر را هم بخوریم! بعدش به ما بگید ایرادی ندارد، الحمدالله که دین اسلام و تشیع و نعمت ولایت را خداوند نصیب ما کرده است، کدوم نعمت؟
🔹اگر ولایت علی ابن ابیطالب در درون من تآثیری نداره،به چه درد من میخوره؟ من در موضع انکار نیستم، اما میگویم باید قبول کنیم که آزمون گزارههای دینی دست خودمونه وگرنه بگویند دینتون مکتبتون بهترین دین و مکتبه، ولی خودتون نکبارترین زندگی را دارید،یعنی نه نظام سیاسی تون خوبه، نه نظام تعلیم و تربیتتون خوبه، نه نظام حقوقیتون خوبه ،نه نظام اقتصادی نه روابطتون با زن و بچه تون خوبه ، اما دین و مذهب و مکتبتون خوبه!معنی نداره این حرف.
❇️جلسه پنجم «معرفت شناسی دینی»
@mostafamalekian
🆔 @Sayehsokhan
🖋مهارت آشتی با جامعه؛ فضیلت عدالت
تعریف زندگیِ بالنده بدون درنظرگرفتن جنبۀ اجتماعی زندگیِ انسان ممکن نیست. کسی که در مسیر بالندگی قرار دارد، نهتنها با خود و اطرافیانش در صلح است و از توانمندیهایش برای بهبود کیفیت زندگی خود انسانهای مهم زندگیاش استفاده میکند، بلکه با جامعه نیز در صلح است و میکوشد عملکرد اجتماعیِ مطلوب و مؤثری داشته باشد. به عبارت دیگر از مهارت آتی با جامعه برخوردار است.
سه توانمندی شخصیتی سازندۀ این مهارت، یعنی کارگروهی، انصاف و رهبری موجب میشود به فضیلت ارزشمند عدالت مجهز شوید. در سه فصل بعد، در بارۀ هر کدام از این توانمندیها، دلایلِ اهمیتشان و شیوۀ ارتقای آنها صحبت خواهیم کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #سفر_زندگی
#از_خودآگاهی_تا_بالندگی
✍️ اثر: #دکتر_زهره_قربانی
👌 با همکاری: #فرناز_شهید_ثالث
📕 صفحه: ۱۶۸
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
تعریف زندگیِ بالنده بدون درنظرگرفتن جنبۀ اجتماعی زندگیِ انسان ممکن نیست. کسی که در مسیر بالندگی قرار دارد، نهتنها با خود و اطرافیانش در صلح است و از توانمندیهایش برای بهبود کیفیت زندگی خود انسانهای مهم زندگیاش استفاده میکند، بلکه با جامعه نیز در صلح است و میکوشد عملکرد اجتماعیِ مطلوب و مؤثری داشته باشد. به عبارت دیگر از مهارت آتی با جامعه برخوردار است.
سه توانمندی شخصیتی سازندۀ این مهارت، یعنی کارگروهی، انصاف و رهبری موجب میشود به فضیلت ارزشمند عدالت مجهز شوید. در سه فصل بعد، در بارۀ هر کدام از این توانمندیها، دلایلِ اهمیتشان و شیوۀ ارتقای آنها صحبت خواهیم کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #سفر_زندگی
#از_خودآگاهی_تا_بالندگی
✍️ اثر: #دکتر_زهره_قربانی
👌 با همکاری: #فرناز_شهید_ثالث
📕 صفحه: ۱۶۸
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from ریرا: پادکست شعر معاصر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 بریدهای از صحبتهای #اخوان دربارهی شعر «کتیبه» در یک جلسهی شعرخوانی. در این صحبتها اخوان به مثلی عربی که منبع الهام او بوده و تغییراتی که در اصل روایت ایجاد کرده است اشاره میکند. نسخهی کاملتری از این ویدئو را هم میتوانید با جستجو روی اینترنت پیدا کنید.
@rirapodcast
@rirapodcast
Forwarded from ریرا: پادکست شعر معاصر
آرش کمانگیر
Siyavash Kasraei & Siamak Aghaei
شعر بلند «آرش کمانگیر»
با صدای شاعر آن، سیاوش #کسرایی
🔹منابع مربوط به قسمت دهم ریرا:
🔸 نامهی سیاوش #کسرایی به شاهرخ #مسکوب در اصل در شمارهی ۲۲ مجلهی زندهرود چاپ شده و در جاهای دیگری هم به چاپ رسیده از جمله در مقدمهی گزینهی اشعار سیاوش کسرایی (انتشارات مروارید).
🔸 پیام سیاوش کسرایی به دوستان ایران هنگام اقامت در شوروی را محمدرضا #شجریان در فیلم مستند در جستجوی خورشید، ساختهی جمشید برزگر نقل میکند. این فیلم به طور کلی منبع خوبی برای آگاهی از زندگی کسرایی است.
🔸 صحبتهای #سایه دربارهی شعر آرش کمانگیر و تعبیر سیاسی آن از کتاب پیر پرنیاناندیش (انتشارات سخن) نقل شده است.
🔸 داوری #اخوان دربارهی شعر آرش کمانگیر از مصاحبهی جهانگیر چراتی و پرویز خرسند با او نقل شده. این مصاحبه در اصل در شمارهی ۸ مجله کیان چاپ شده و من آن را از کتاب صدای حیرت بیدار (انتشارات زمستان و انتشارات مروارید) نقل کردم.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan
با صدای شاعر آن، سیاوش #کسرایی
🔹منابع مربوط به قسمت دهم ریرا:
🔸 نامهی سیاوش #کسرایی به شاهرخ #مسکوب در اصل در شمارهی ۲۲ مجلهی زندهرود چاپ شده و در جاهای دیگری هم به چاپ رسیده از جمله در مقدمهی گزینهی اشعار سیاوش کسرایی (انتشارات مروارید).
🔸 پیام سیاوش کسرایی به دوستان ایران هنگام اقامت در شوروی را محمدرضا #شجریان در فیلم مستند در جستجوی خورشید، ساختهی جمشید برزگر نقل میکند. این فیلم به طور کلی منبع خوبی برای آگاهی از زندگی کسرایی است.
🔸 صحبتهای #سایه دربارهی شعر آرش کمانگیر و تعبیر سیاسی آن از کتاب پیر پرنیاناندیش (انتشارات سخن) نقل شده است.
🔸 داوری #اخوان دربارهی شعر آرش کمانگیر از مصاحبهی جهانگیر چراتی و پرویز خرسند با او نقل شده. این مصاحبه در اصل در شمارهی ۸ مجله کیان چاپ شده و من آن را از کتاب صدای حیرت بیدار (انتشارات زمستان و انتشارات مروارید) نقل کردم.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from دردِ جاودانِگی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬بخش دوم گفتگوی تصویری
🍷 عدم در نگاه خیام
ندانمگرایی درباره رازهای زندگی پس از مرگ.
#عبدالحمید_ضیایی
#رشید_کاکاوند
#هزاره_شعر
@abdolhamidziaei
🍷 عدم در نگاه خیام
ندانمگرایی درباره رازهای زندگی پس از مرگ.
#عبدالحمید_ضیایی
#رشید_کاکاوند
#هزاره_شعر
@abdolhamidziaei
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصلهای خشک گذر میکردند
به دستههای کلاغان
که عطر مزرعههای شبانه را
برای من به هدیه میآورند.
به مادرم که در آئینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمههای سبز میانباشت ، سلامی دوباره خواهم داد.
میآیم، میآیم، میآیم
با گیسویم: ادامهٔ بوهای زیر خاک
با چشمهام: تجربههای غلیظ تاریکی
با بوتهها که چیدهام از بیشههای آن سوی دیوار
میآیم، میآیم، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا ،
در آستانهٔ پُر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد...
فروغ
🆔 @Sayehsokhan
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصلهای خشک گذر میکردند
به دستههای کلاغان
که عطر مزرعههای شبانه را
برای من به هدیه میآورند.
به مادرم که در آئینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمههای سبز میانباشت ، سلامی دوباره خواهم داد.
میآیم، میآیم، میآیم
با گیسویم: ادامهٔ بوهای زیر خاک
با چشمهام: تجربههای غلیظ تاریکی
با بوتهها که چیدهام از بیشههای آن سوی دیوار
میآیم، میآیم، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا ،
در آستانهٔ پُر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد...
فروغ
🆔 @Sayehsokhan
🍃🍃« ما در واقع دو التزام در زندگی داریم:
یکی کشف و اعلام حقیقت،
و دیگری کاهش درد و رنج.
یکی اینکه باید به نحوی زندگی کنیم که تا میتوانیم حقایق بیشتری را بشناسیم و بعد از شناخت، آنها را به دیگران نیز اعلام بکنیم؛
و دیگری هم کاهش درد و رنج.
یعنی به نحوی زندگی کنیم که لااقل از زندگیکردن ما درد و رنج دیگران افزوده نشود، بلکه حتی المقدور کاسته هم بشود. یعنی، من جوری زندگی کنم که وقتی از دنیا میروم بگویند آمدن این آدم به دنیا ذرهای از درد و رنج جهان کم کرد. این دو، وظیفهی هر انسان شریفی است. اما بعضی وقتها این دو خواست با هم تعارض پیدامیکنند.
یعنی، ممکن است حقیقتی را کشف کنم که اگر آن را به گوش شما برسانم درد و رنج شما افزایش یابد. و از آن طرف، ممکن است درد و رنجی وجود داشته باشد که من بخواهم آن را کاهش دهم، ولی فقط به قیمت کتمان یک حقیقت بتوانم چنین کنم. به نظر من بزرگترین وجه تراژیک روشنفکری همین است. وقتی یک روشنفکر، که دغدغهاش کاستن درد و رنج مردم است، با حقیقتی مواجه میشود که اگر آن را به اطلاع مردم برساند درد و رنجشان افزایش پیدا میکند، چه باید بکند؟ و همینطور است اگر بخواهد درد و رنج خاصی را از مردم بکاهد ولی لازمهاش مخفی نگهداشتن حقیقتی باشد.
جواب خود من این است که کشف حقیقت و اعلامش مقدم است. انسانها باید خودشان را با حقیقت سازگار کنند؛ من چه کنم که کسانی نابالغ هستند! وقتی بچهی من نابالغ است من نباید تا آخر عمر به عدم بلوغش تن بدهم. بالاخره باید یک وقتی او را از جهالت کودکی نجات بدهم. او در مرز بلوغ و عدم بلوغش چیزهایی را میفهمد که رنجش را افزایش میدهد، ولی چارهای جز این نیست و او بالاخره باید به بلوغ برسد.»🔵
(مصطفی ملکیان، سنت و سکولاریسم،
ص 295تاص297؛
برای تفصیل بیشتر به کتاب راهی به رهایی،
ص9 تا 23 مراجعه شود)
🆔 @Sayehsokhan
یکی کشف و اعلام حقیقت،
و دیگری کاهش درد و رنج.
یکی اینکه باید به نحوی زندگی کنیم که تا میتوانیم حقایق بیشتری را بشناسیم و بعد از شناخت، آنها را به دیگران نیز اعلام بکنیم؛
و دیگری هم کاهش درد و رنج.
یعنی به نحوی زندگی کنیم که لااقل از زندگیکردن ما درد و رنج دیگران افزوده نشود، بلکه حتی المقدور کاسته هم بشود. یعنی، من جوری زندگی کنم که وقتی از دنیا میروم بگویند آمدن این آدم به دنیا ذرهای از درد و رنج جهان کم کرد. این دو، وظیفهی هر انسان شریفی است. اما بعضی وقتها این دو خواست با هم تعارض پیدامیکنند.
یعنی، ممکن است حقیقتی را کشف کنم که اگر آن را به گوش شما برسانم درد و رنج شما افزایش یابد. و از آن طرف، ممکن است درد و رنجی وجود داشته باشد که من بخواهم آن را کاهش دهم، ولی فقط به قیمت کتمان یک حقیقت بتوانم چنین کنم. به نظر من بزرگترین وجه تراژیک روشنفکری همین است. وقتی یک روشنفکر، که دغدغهاش کاستن درد و رنج مردم است، با حقیقتی مواجه میشود که اگر آن را به اطلاع مردم برساند درد و رنجشان افزایش پیدا میکند، چه باید بکند؟ و همینطور است اگر بخواهد درد و رنج خاصی را از مردم بکاهد ولی لازمهاش مخفی نگهداشتن حقیقتی باشد.
جواب خود من این است که کشف حقیقت و اعلامش مقدم است. انسانها باید خودشان را با حقیقت سازگار کنند؛ من چه کنم که کسانی نابالغ هستند! وقتی بچهی من نابالغ است من نباید تا آخر عمر به عدم بلوغش تن بدهم. بالاخره باید یک وقتی او را از جهالت کودکی نجات بدهم. او در مرز بلوغ و عدم بلوغش چیزهایی را میفهمد که رنجش را افزایش میدهد، ولی چارهای جز این نیست و او بالاخره باید به بلوغ برسد.»🔵
(مصطفی ملکیان، سنت و سکولاریسم،
ص 295تاص297؛
برای تفصیل بیشتر به کتاب راهی به رهایی،
ص9 تا 23 مراجعه شود)
🆔 @Sayehsokhan
D1-(164)
MasnaviManavi
این سخن پایان ندارد خیز زید
بر براق ناطقه بر بند قید
ناطقه چون فاضح آمد عیب را
میدراند پردههای غیب را
غیب مطلوب حق آمد چند گاه
این دهل زن را بران بر بند راه
تگ مران درکش عنان مستور به
هر کس از پندار خود مسرور به
حق همیخواهد که نومیدان او
زین عبادت هم نگردانند رو
«مولوی»
🆔 @Sayehsokhan
بر براق ناطقه بر بند قید
ناطقه چون فاضح آمد عیب را
میدراند پردههای غیب را
غیب مطلوب حق آمد چند گاه
این دهل زن را بران بر بند راه
تگ مران درکش عنان مستور به
هر کس از پندار خود مسرور به
حق همیخواهد که نومیدان او
زین عبادت هم نگردانند رو
«مولوی»
🆔 @Sayehsokhan