حسین قوامی (فاخته )
تصنیف #سرگشته (تو ای پری کجایی )
خواننده #قوامی
آهنگساز #همایون_خرم
شعر #هوشنگ_ابتهاج
دستگته/مایه #همایون
آلبوم #نغمه_فاخته
———————
شبی که آواز نی تو شنیدم چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشانهای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی از آن بهشت پنهان، دری نمیگشایی
من همه جا، پی تو گشتهام
از مه و مهر نشان گرفتهام
بوی تو را ز گل شنیدهام
دامن گل، از آن گرفتهام
تو ای پری کجایی؟
که رخ نمینمایی از آن بهشت پنهان، دری نمیگشایی
دل من سرگشتهی توست، نفسم آغشته توست
به باغ رؤیاها، چو گلت بویم
در آب و آئینه، چو مهت جویم
در این شب یلدا، ز پیات پویم به خواب و بیداری، سخنت گویم،
توای پری کجایی؟
🆔 @Sayehsokhan
تصنیف #سرگشته (تو ای پری کجایی )
خواننده #قوامی
آهنگساز #همایون_خرم
شعر #هوشنگ_ابتهاج
دستگته/مایه #همایون
آلبوم #نغمه_فاخته
———————
شبی که آواز نی تو شنیدم چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشانهای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی از آن بهشت پنهان، دری نمیگشایی
من همه جا، پی تو گشتهام
از مه و مهر نشان گرفتهام
بوی تو را ز گل شنیدهام
دامن گل، از آن گرفتهام
تو ای پری کجایی؟
که رخ نمینمایی از آن بهشت پنهان، دری نمیگشایی
دل من سرگشتهی توست، نفسم آغشته توست
به باغ رؤیاها، چو گلت بویم
در آب و آئینه، چو مهت جویم
در این شب یلدا، ز پیات پویم به خواب و بیداری، سخنت گویم،
توای پری کجایی؟
🆔 @Sayehsokhan
◾
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
آن طفل که چون پیر ازین قافله درماند
وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت
از پیش و پس قافله ی عمر میندیش
گه پیشروی پی شد و گه بازپسی رفت
ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم
دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت
رفتی و فراموش شدی از دل دنیا
چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت
رفتی و غم آمد به سر جای تو ای داد
بیدادگری آمد و فریادرسی رفت
این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست
دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت
#هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
آن طفل که چون پیر ازین قافله درماند
وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت
از پیش و پس قافله ی عمر میندیش
گه پیشروی پی شد و گه بازپسی رفت
ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم
دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت
رفتی و فراموش شدی از دل دنیا
چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت
رفتی و غم آمد به سر جای تو ای داد
بیدادگری آمد و فریادرسی رفت
این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست
دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت
#هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر سنگ گوری تازه نامی هست...
دارنده این نام را هرگز ندیدم من
اینجا میان سوگواران آشنایانند و خویشانند
و مردمانی هم که چون من
دارندهٔ این نام را هرگز ندیدند و نمیدانند
اما
هر کس که اینجا هست
با خشم و فریادی گره در مشت
میداند که او را کشت…
بر گرد گور تازه جمع سوگواران است
دیگر کسی اینجا نمیپرسد
این خفته در خاک از کجا و از کدامان است!؟…
میدانند او «فرزند ایران» است...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
🆔 @Sayehsokhan
بر سنگ گوری تازه نامی هست...
دارنده این نام را هرگز ندیدم من
اینجا میان سوگواران آشنایانند و خویشانند
و مردمانی هم که چون من
دارندهٔ این نام را هرگز ندیدند و نمیدانند
اما
هر کس که اینجا هست
با خشم و فریادی گره در مشت
میداند که او را کشت…
بر گرد گور تازه جمع سوگواران است
دیگر کسی اینجا نمیپرسد
این خفته در خاک از کجا و از کدامان است!؟…
میدانند او «فرزند ایران» است...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
🆔 @Sayehsokhan
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیشرو و باز پسی نیست ...
✍ زندهیاد: #هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیشرو و باز پسی نیست ...
✍ زندهیاد: #هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🍂🍁
#شعر_خوب_بخوانيم
"ای شادی آزادی"
ای شادی آزادی!
روزی که تو باز آیی،
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟
غمهامان سنگین است.
دلهامان خونین است.
از سرتا پا مان خون میبارد.
ما سرتا پا زخمی،
ما سرتا پا خونین،
ما سرتاپا دردیم.
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم....
🎤: استاد #محمدرضا_شجریان فراخور گرامی زادروزش💐
جاودانه نام ویادش
✍🏻: استاد: #هوشنگ_ابتهاج
🎼: استاد #کیوان_ساکت
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
"ای شادی آزادی"
ای شادی آزادی!
روزی که تو باز آیی،
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟
غمهامان سنگین است.
دلهامان خونین است.
از سرتا پا مان خون میبارد.
ما سرتا پا زخمی،
ما سرتا پا خونین،
ما سرتاپا دردیم.
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم....
🎤: استاد #محمدرضا_شجریان فراخور گرامی زادروزش💐
جاودانه نام ویادش
✍🏻: استاد: #هوشنگ_ابتهاج
🎼: استاد #کیوان_ساکت
@sobhosher
Telegram
attach 📎
*☆ اي كوه تو فرياد من امروز شنيدي*
*درديست درين سينه كه همزاد جهان است*
*خون ميچكد از ديده در اين كُنجِ صبوري*
*اين صبر كه من ميكنم افشُردن جان است*
"#هوشنگ_ابتهاج "
🆔 @Sayehsokhan
*درديست درين سينه كه همزاد جهان است*
*خون ميچكد از ديده در اين كُنجِ صبوري*
*اين صبر كه من ميكنم افشُردن جان است*
"#هوشنگ_ابتهاج "
🆔 @Sayehsokhan
شعر: #هوشنگ_ابتهاج
چو شب به راه تو ماندم كه ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق كهن باشی
بسان سبزه پریشانِ سرگذشتِ شبم
نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات
كه بر مراد دلِ بیقرارِ من باشی
تو را به آینهداران چه التفات بود
چنین كه شیفتهی حسن خویشتن باشی
دلم ز نازكی خود شكست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید كه دلشكن باشی
وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
تو را نصیب همین بس كه كوهكن باشی
ز چاه غصه رهایی نباشدت هرچند
به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی
خموش سایه كه فریاد بلبل از خامیست
چو شمعِ سوخته آن به كه بیسخن باشی
🆔 @Sayehsokhan
چو شب به راه تو ماندم كه ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق كهن باشی
بسان سبزه پریشانِ سرگذشتِ شبم
نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات
كه بر مراد دلِ بیقرارِ من باشی
تو را به آینهداران چه التفات بود
چنین كه شیفتهی حسن خویشتن باشی
دلم ز نازكی خود شكست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید كه دلشكن باشی
وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
تو را نصیب همین بس كه كوهكن باشی
ز چاه غصه رهایی نباشدت هرچند
به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی
خموش سایه كه فریاد بلبل از خامیست
چو شمعِ سوخته آن به كه بیسخن باشی
🆔 @Sayehsokhan
آتش
همایون شجریان ، هوشنگ ابتهاج
دکلمه زیبای" آتش " استاد هوشنگ ابتهاج
با آواز همایون_شجریان و شعری از حافظ
زندگی چیست؟
عشق ورزیدن ،
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است
آنکه عشق میورزد،
دل و جانش به عشق میارزد..!
زنده یاد #هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
با آواز همایون_شجریان و شعری از حافظ
زندگی چیست؟
عشق ورزیدن ،
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است
آنکه عشق میورزد،
دل و جانش به عشق میارزد..!
زنده یاد #هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
ساز و آواز_شجریان و جلیل شهناز
@jarasmusic
«ساز و آواز در دستگاه همایون»
آواز: #محمدرضا_شجریان
تار: #جلیل_شهناز
شعر: #هوشنگ_ابتهاج
چو شب به راه تو ماندم كه ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق كهن باشی
بسان سبزه پریشانِ سرگذشتِ شبم
نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات
كه بر مراد دلِ بیقرارِ من باشی
تو را به آینهداران چه التفات بود
چنین كه شیفتهی حسن خویشتن باشی
دلم ز نازكی خود شكست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید كه دلشكن باشی
وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
تو را نصیب همین بس كه كوهكن باشی
ز چاه غصه رهایی نباشدت هرچند
به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی
خموش سایه كه فریاد بلبل از خامیست
چو شمعِ سوخته آن به كه بی سخن باشی
🆔 @Sayehsokhan
آواز: #محمدرضا_شجریان
تار: #جلیل_شهناز
شعر: #هوشنگ_ابتهاج
چو شب به راه تو ماندم كه ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق كهن باشی
بسان سبزه پریشانِ سرگذشتِ شبم
نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات
كه بر مراد دلِ بیقرارِ من باشی
تو را به آینهداران چه التفات بود
چنین كه شیفتهی حسن خویشتن باشی
دلم ز نازكی خود شكست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید كه دلشكن باشی
وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
تو را نصیب همین بس كه كوهكن باشی
ز چاه غصه رهایی نباشدت هرچند
به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی
خموش سایه كه فریاد بلبل از خامیست
چو شمعِ سوخته آن به كه بی سخن باشی
🆔 @Sayehsokhan
«بگزین»
آیینۀ عبرت است بنگر
تاریخ ستمگران پیشین
هر آمده رفتنیست ناچار
وندر پیاش آفرین و نفرین
نفرین یا آفرین؟ چه خواهی؟
امروز به دست توست بگزین!
#هوشنگ_ابتهاج #ه.ا.سایه
نقل از کتاب پیر پرنیان اندیش
صفحه۷۶۲
🆔 @Sayehsokhan
آیینۀ عبرت است بنگر
تاریخ ستمگران پیشین
هر آمده رفتنیست ناچار
وندر پیاش آفرین و نفرین
نفرین یا آفرین؟ چه خواهی؟
امروز به دست توست بگزین!
#هوشنگ_ابتهاج #ه.ا.سایه
نقل از کتاب پیر پرنیان اندیش
صفحه۷۶۲
🆔 @Sayehsokhan
عزیزم، دخترم!
آنجا، شگفتانگیز دنیایی است:
دروغ و دشمنی فرمانروایی میکُند آنجا.
طلا: این کیمیای خونِ انسانها
خدایی میکُند آنجا.
شگفتانگیز دنیایی که همچون قرنهای دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامنآلودهست.
در آنجا حق و انسان حرفهای پوچ و بیهودهست.
در آنجا رهزنی، آدمکُشی، خونریزی آزادست،
و دستو پای آزادیست در زنجیر …
و هنگامی که یاران،
با سرود زندگی بر لب،
بهسوی مرگ میرفتند،
امیدی آشنا میزد چو گُل در چشمشان لبخند.
بهشوق زندگی آواز میخواندند.
و تا پایان بهراه روشن خود باوفا ماندند.
عزیزم!
پاک کُن از چهره اشکت را، ز جا برخیز!
تو در من زندهای، من در تو: ما هرگز نمیمیریم.
من و تو با هزاران دگر،
این راه را دنبال میگیریم.
از آنِ ماست پیروزی.
از آنِ ماست فردا، با همه شادی و بهروزی.
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادیست.
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز،
نوید روز آزادیست.
#هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
آنجا، شگفتانگیز دنیایی است:
دروغ و دشمنی فرمانروایی میکُند آنجا.
طلا: این کیمیای خونِ انسانها
خدایی میکُند آنجا.
شگفتانگیز دنیایی که همچون قرنهای دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامنآلودهست.
در آنجا حق و انسان حرفهای پوچ و بیهودهست.
در آنجا رهزنی، آدمکُشی، خونریزی آزادست،
و دستو پای آزادیست در زنجیر …
و هنگامی که یاران،
با سرود زندگی بر لب،
بهسوی مرگ میرفتند،
امیدی آشنا میزد چو گُل در چشمشان لبخند.
بهشوق زندگی آواز میخواندند.
و تا پایان بهراه روشن خود باوفا ماندند.
عزیزم!
پاک کُن از چهره اشکت را، ز جا برخیز!
تو در من زندهای، من در تو: ما هرگز نمیمیریم.
من و تو با هزاران دگر،
این راه را دنبال میگیریم.
از آنِ ماست پیروزی.
از آنِ ماست فردا، با همه شادی و بهروزی.
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادیست.
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز،
نوید روز آزادیست.
#هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پردهی گل پوش چشم
مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفتهای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم
وقت آن آمد که ساغر پر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم
چشم و دل، نادیده، بر آن جسم پنهان عاشق اند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم
آتش رخساره روشنکن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کنم در خانهی خاموش چشم
مژدهی دیدار میآرند ؟ یا پیغام دوست ؟
اشک شوق امشب چه میگوید نهان در گوش چشم ؟
میرسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
میکشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم
در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم
#هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
صد بهارم نقش زد بر پردهی گل پوش چشم
مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفتهای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم
وقت آن آمد که ساغر پر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم
چشم و دل، نادیده، بر آن جسم پنهان عاشق اند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم
آتش رخساره روشنکن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کنم در خانهی خاموش چشم
مژدهی دیدار میآرند ؟ یا پیغام دوست ؟
اشک شوق امشب چه میگوید نهان در گوش چشم ؟
میرسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
میکشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم
در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم
#هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
یادگار خون سرو
شعر #هوشنگ_ابتهاج #هـ.ا.سایه
دلا دیدی که خورشید از شب ِ سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر آورد
زمین و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشت ِ شقایق گشت از این خون
نگر تا این شبِ خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دلها گذر کرد
ز هر خونِدلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
🆔 @Sayehsokhan
شعر #هوشنگ_ابتهاج #هـ.ا.سایه
دلا دیدی که خورشید از شب ِ سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر آورد
زمین و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشت ِ شقایق گشت از این خون
نگر تا این شبِ خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دلها گذر کرد
ز هر خونِدلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
🆔 @Sayehsokhan
دل میستاند از من و جان میدهد به من
آرام جان و کام جهان میدهد به من
دیدار تو طلیعهی صبح سعادت است
تا کی ز مهر طالع آن میدهد به من
دلدادهی غریبم و گمنام این دیار
زان یار دلنشین که نشان میدهد به من
جانا مراد بخت و جوانی وصال توست
کو جاودانه بخت جوان میدهد به من
میآمدم که حال دل زار گویمت
اما مگر سرشک امان میدهد به من
چشمت به شرم و ناز ببندد لب نیاز
شوقت اگر هزار زبان میدهد به من
آری سخن به شیوهی چشم تو خوشتر است
مستی ببین که سحر بیان میدهد به من
افسرده بود سایه دلم بی هوای عشق
این بوی زلف کیست که جان میدهد به من
#هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan
آرام جان و کام جهان میدهد به من
دیدار تو طلیعهی صبح سعادت است
تا کی ز مهر طالع آن میدهد به من
دلدادهی غریبم و گمنام این دیار
زان یار دلنشین که نشان میدهد به من
جانا مراد بخت و جوانی وصال توست
کو جاودانه بخت جوان میدهد به من
میآمدم که حال دل زار گویمت
اما مگر سرشک امان میدهد به من
چشمت به شرم و ناز ببندد لب نیاز
شوقت اگر هزار زبان میدهد به من
آری سخن به شیوهی چشم تو خوشتر است
مستی ببین که سحر بیان میدهد به من
افسرده بود سایه دلم بی هوای عشق
این بوی زلف کیست که جان میدهد به من
#هوشنگ_ابتهاج
🆔 @Sayehsokhan