عزیزِ من !
خوشبختی، نامهای نیست که یکروز، نامه رسانی، زنگ در خانهات را بزند و آن را به دستهای منتظر تو بسپارد !
خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر ... به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر ...
خوشبختی را در چنان هالهای از رمز و راز، لوازم و شرایط، اصول و قوانین پیچیده ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختنش شویم ...!
خوشبختی، همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است ...
📚 #برشی_از_کتاب #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
✍️ #نادر_ابراهیمی
🆔 @SayehSokhan
خوشبختی، نامهای نیست که یکروز، نامه رسانی، زنگ در خانهات را بزند و آن را به دستهای منتظر تو بسپارد !
خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر ... به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر ...
خوشبختی را در چنان هالهای از رمز و راز، لوازم و شرایط، اصول و قوانین پیچیده ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختنش شویم ...!
خوشبختی، همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است ...
📚 #برشی_از_کتاب #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
✍️ #نادر_ابراهیمی
🆔 @SayehSokhan
صبح زود برخاستن،
طعم تمام روز را عوض می کند.
کارها هم چقدر جلو میافتد.
میدانی؟
صبح زود عطر غریبی دارد،
عطری که در انتهای صبح زود تمام می شود،و هرگز به مشام آن ها که تا کَمرکِش ظهر می خوابند،نمیرسد.
کسالت ،کسالت میآورد
خواب،خواب.
#نادر_ابراهیمی
🆔 @sayehsokhan
طعم تمام روز را عوض می کند.
کارها هم چقدر جلو میافتد.
میدانی؟
صبح زود عطر غریبی دارد،
عطری که در انتهای صبح زود تمام می شود،و هرگز به مشام آن ها که تا کَمرکِش ظهر می خوابند،نمیرسد.
کسالت ،کسالت میآورد
خواب،خواب.
#نادر_ابراهیمی
🆔 @sayehsokhan
سرت را قدری بیاور جلوتر ،
تا باز هم آهستهتر بگویم :
بهترین دوستِ انسان ،
انسان است نه کتاب ...!
کتابها ، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند ... نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده ؛ از کلمات ِ مُرده ؛ تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند ...!
تو در کوچهها انسان خواهی شد ،
نه در لا به لای کتابها ...!
✍🏼 #نادر_ابراهیمی
📙 یک عاشقانه آرام
🆔 @SayehSokhan
تا باز هم آهستهتر بگویم :
بهترین دوستِ انسان ،
انسان است نه کتاب ...!
کتابها ، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند ... نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده ؛ از کلمات ِ مُرده ؛ تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند ...!
تو در کوچهها انسان خواهی شد ،
نه در لا به لای کتابها ...!
✍🏼 #نادر_ابراهیمی
📙 یک عاشقانه آرام
🆔 @SayehSokhan
Telegram
attach 📎
انسان، آهسته آهسته عقبنشینی میکند.
هیچکس یکباره معتاد نمیشود؛
یکباره سقوط نمیکند؛
یکباره وا نمیدهد؛
یکباره خسته نمیشود، رنگ عوض نمیکند، تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد؛
و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند.
باید بسیار هشیار باشیم و نخستین تلنگرها را، به هنگامْ و حتی قبل از آنکه ضربه فرود آید، احساس کنیم.
هرگز نباید آن روزی برسد که ما صبحی را با سلامی محبّانه آغاز نکنیم.
خستگی نباید بهانهای شود برای آنکه کاری را که درست میدانیم، رها کنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.
ما باید تا آخرین روز زندگیمان، تازه بمانیم.
به خدا قسم که این حقّ ماست.
👤 #نادر_ابراهیمی
🆔 @sayehsokhan
هیچکس یکباره معتاد نمیشود؛
یکباره سقوط نمیکند؛
یکباره وا نمیدهد؛
یکباره خسته نمیشود، رنگ عوض نمیکند، تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد؛
و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند.
باید بسیار هشیار باشیم و نخستین تلنگرها را، به هنگامْ و حتی قبل از آنکه ضربه فرود آید، احساس کنیم.
هرگز نباید آن روزی برسد که ما صبحی را با سلامی محبّانه آغاز نکنیم.
خستگی نباید بهانهای شود برای آنکه کاری را که درست میدانیم، رها کنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.
ما باید تا آخرین روز زندگیمان، تازه بمانیم.
به خدا قسم که این حقّ ماست.
👤 #نادر_ابراهیمی
🆔 @sayehsokhan
#صرفا_برای_اندیشیدن
✍️ مگذار که عشق ،
به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست !
پیوسته نو کردنِ خواستنیست که خود ، پیوسته خواهانِ نو شدن است
و دگرگون شدن ...
تازگی ، ذاتِ عشق است
و طراوت ، بافتِ عشق ...
چگونه میشود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟!
#نادر_ابراهیمی
🆔 @sayehsokhan
✍️ مگذار که عشق ،
به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست !
پیوسته نو کردنِ خواستنیست که خود ، پیوسته خواهانِ نو شدن است
و دگرگون شدن ...
تازگی ، ذاتِ عشق است
و طراوت ، بافتِ عشق ...
چگونه میشود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟!
#نادر_ابراهیمی
🆔 @sayehsokhan
💥ما به دو روز تعطیل در هفته نیازمندیم و این دو روز را به دست می آوریم
✍ نوشتاری از مرحوم #نادر_ابراهیمی، سال 1373
«یقینا اشتباهی پیش آمده است.
انسان، در هفته، به دو روز تعطیل نیازمند است؛ اما به دلیل کوتاهی، کاهلی، کم کاری، یا بیش خواهی، نتوانسته است به این تعطیلی قطعا لازم و منطقی دست یابد.
انسان، مسلما، در هفته به دو روز تعطیل محتاج است: روز نخست، برای آنکه به کوه و دشت و بیابان بزند، هوایی بخورد، بدود، بازی کند، آزاد باشد، ورزش کند، خود را در متن طبیعت بکوبد و خمیر کند و از نو بسازد؛ روز دوم برای آنکه به خانه برسد و به همه خرده مسائلی که آن ها را در طول هفته به جمعه حواله داده است، و استراحت کردن و خفتن و کاهلی کردن و خستگی های روز نخست را از تن به در کردن.
این دو روز را به هیچ وجه نمی شود در هم ادغام کرد؛ نمی شود به یک روز تبدیل کرد؛ و انسان اگر بخواهد از حداقل سلامت و نشاط برخوردار باشد، نمی تواند از یکی از این دو روز چشم پوشی کند.
ما اگر در همان یک روز تعطیل، سر به کوه و بیابان بگذاریم یا به دشت و جنگل برویم، بازی کنیم و بچه ها را بازی بدهیم و به نشاط آوریم و واقعا به یک روز تفریحِ سالم سازنده دست بیابیم، باید که شبانگاه، کوفته و لِه شده به خانه بازگردیم، وِلو شویم، بخوابیم، و صبح روز شنبه، کسل، خسته، ناتوان از فعالیتِ درستِ سازنده، سر کار برویم؛ و به همین دلیل است که شنبه ها بسیاری از آدم های شهری، عصبی، دلگیر، تُرُش روی، خمار، خسته، کم تحمل و نامهربان هستند…
و اگر بخواهیم در همان یک روزِ تعطیل، خود را در خانه حبس کنیم و به کلِ کارهای خانگی برسیم، دیگر چه فرصتی برای گردش و تفریح و به نشاط آوردنِ روح و جبرانِ سخت کاری های هفته باقی می مانَد؟ و در این صورت، اصلا چرا باید زنده ماند تا به چنین مصیبتی گرفتار آمد؟ شش روز، کار، و یک روز در قفس، برای آماده کردنِ خویش برای کار؟ این درست است واقعا؟
تو می پرسی: راستی انسان کار می کند برای آنکه به آسایش دست یابد، یا قدری می آساید فقط به خاطر آنکه توانایی کار کردن داشته باشد؟
انسان وسیله یی برای دوام بخشیدن به کارها، یا کار ابزاری است برای ایجادِ آسایش انسان؟
ما، در خدمت کاریم، یا کار در خدمت ماست؟
آخِر چه خاصیت که تو، پیوسته، با تمامی شور و حال و عاطفه ات، از عشق و معنویت سخن بگویی اما برده کارهای روزمره زندگی مان باشیم؟
مگر تو نمی گویی که عظمت و نیک بختی انسان در مجموعه یی از روزمرگی هاست؟ این شادمانی و عظمت، چگونه نصیبِ کارگر یا آموزگاری خواهد شد که تمام هفته، از طلوع تا غروب، چرخ ها را می چرخاند و جمعه – آن هم اگر جمعه یی داشته باشد- نعش وار در گوشه یی می افتد تا بتواند باز، تمام هفته، چرخ ها را بچرخاند؟
می گویم: چرا می خواهی که بیش از این، در یک برنامه هفتگیِ عاشقانه آرام، در بابِ موضوعی چنین سرد و آزارنده بحث کنیم؟ بس است! ما به دو روز تعطیل در هفته نیازمندیم، و به هر قیمتی که باشد، این دو روز را به دست می آوریم: پنج شنبه ها برای بیرون خانه، جمعه ها برای درون: پنج شنبه ها برای کوفته کردنِ شادمانه خویش، جمعه ها برای رفعِ شادمانه کوفتگی ها…»
منبع: « #یک_عاشقانه_آرام»، انتشارات روزبهان، صفحات ۱۹۷ تا ۱۹۹ (چاپ اول این کتاب، در سال ۱۳۷۶ بوده است و از تاریخ مقدمه اش برمی آید که در سال ۱۳۷۳ نوشته شده است.)
🆔 @SayehSokhan
✍ نوشتاری از مرحوم #نادر_ابراهیمی، سال 1373
«یقینا اشتباهی پیش آمده است.
انسان، در هفته، به دو روز تعطیل نیازمند است؛ اما به دلیل کوتاهی، کاهلی، کم کاری، یا بیش خواهی، نتوانسته است به این تعطیلی قطعا لازم و منطقی دست یابد.
انسان، مسلما، در هفته به دو روز تعطیل محتاج است: روز نخست، برای آنکه به کوه و دشت و بیابان بزند، هوایی بخورد، بدود، بازی کند، آزاد باشد، ورزش کند، خود را در متن طبیعت بکوبد و خمیر کند و از نو بسازد؛ روز دوم برای آنکه به خانه برسد و به همه خرده مسائلی که آن ها را در طول هفته به جمعه حواله داده است، و استراحت کردن و خفتن و کاهلی کردن و خستگی های روز نخست را از تن به در کردن.
این دو روز را به هیچ وجه نمی شود در هم ادغام کرد؛ نمی شود به یک روز تبدیل کرد؛ و انسان اگر بخواهد از حداقل سلامت و نشاط برخوردار باشد، نمی تواند از یکی از این دو روز چشم پوشی کند.
ما اگر در همان یک روز تعطیل، سر به کوه و بیابان بگذاریم یا به دشت و جنگل برویم، بازی کنیم و بچه ها را بازی بدهیم و به نشاط آوریم و واقعا به یک روز تفریحِ سالم سازنده دست بیابیم، باید که شبانگاه، کوفته و لِه شده به خانه بازگردیم، وِلو شویم، بخوابیم، و صبح روز شنبه، کسل، خسته، ناتوان از فعالیتِ درستِ سازنده، سر کار برویم؛ و به همین دلیل است که شنبه ها بسیاری از آدم های شهری، عصبی، دلگیر، تُرُش روی، خمار، خسته، کم تحمل و نامهربان هستند…
و اگر بخواهیم در همان یک روزِ تعطیل، خود را در خانه حبس کنیم و به کلِ کارهای خانگی برسیم، دیگر چه فرصتی برای گردش و تفریح و به نشاط آوردنِ روح و جبرانِ سخت کاری های هفته باقی می مانَد؟ و در این صورت، اصلا چرا باید زنده ماند تا به چنین مصیبتی گرفتار آمد؟ شش روز، کار، و یک روز در قفس، برای آماده کردنِ خویش برای کار؟ این درست است واقعا؟
تو می پرسی: راستی انسان کار می کند برای آنکه به آسایش دست یابد، یا قدری می آساید فقط به خاطر آنکه توانایی کار کردن داشته باشد؟
انسان وسیله یی برای دوام بخشیدن به کارها، یا کار ابزاری است برای ایجادِ آسایش انسان؟
ما، در خدمت کاریم، یا کار در خدمت ماست؟
آخِر چه خاصیت که تو، پیوسته، با تمامی شور و حال و عاطفه ات، از عشق و معنویت سخن بگویی اما برده کارهای روزمره زندگی مان باشیم؟
مگر تو نمی گویی که عظمت و نیک بختی انسان در مجموعه یی از روزمرگی هاست؟ این شادمانی و عظمت، چگونه نصیبِ کارگر یا آموزگاری خواهد شد که تمام هفته، از طلوع تا غروب، چرخ ها را می چرخاند و جمعه – آن هم اگر جمعه یی داشته باشد- نعش وار در گوشه یی می افتد تا بتواند باز، تمام هفته، چرخ ها را بچرخاند؟
می گویم: چرا می خواهی که بیش از این، در یک برنامه هفتگیِ عاشقانه آرام، در بابِ موضوعی چنین سرد و آزارنده بحث کنیم؟ بس است! ما به دو روز تعطیل در هفته نیازمندیم، و به هر قیمتی که باشد، این دو روز را به دست می آوریم: پنج شنبه ها برای بیرون خانه، جمعه ها برای درون: پنج شنبه ها برای کوفته کردنِ شادمانه خویش، جمعه ها برای رفعِ شادمانه کوفتگی ها…»
منبع: « #یک_عاشقانه_آرام»، انتشارات روزبهان، صفحات ۱۹۷ تا ۱۹۹ (چاپ اول این کتاب، در سال ۱۳۷۶ بوده است و از تاریخ مقدمه اش برمی آید که در سال ۱۳۷۳ نوشته شده است.)
🆔 @SayehSokhan
#صرفا_برای_اندیشیدن
عشق در لحظه پدید می آید
دوست داشتن در امتداد زمان؛
این، اساسی ترین تفاوت
میان "عشق و دوست داشتن" است.
عشق، معیارها را درهم می ریزد...
دوست داشتن بر پایه ی معیارها
بنا می شود...
عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد
دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد...
عشق، قانون نمی شناسد!
دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست...
عشق، فوران می کند
چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیم ...
دوست داشتن، جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم !
عشق ویران کردن خویش است
دوست داشتن، ساختنی عظیم!
#نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
عشق در لحظه پدید می آید
دوست داشتن در امتداد زمان؛
این، اساسی ترین تفاوت
میان "عشق و دوست داشتن" است.
عشق، معیارها را درهم می ریزد...
دوست داشتن بر پایه ی معیارها
بنا می شود...
عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد
دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد...
عشق، قانون نمی شناسد!
دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست...
عشق، فوران می کند
چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیم ...
دوست داشتن، جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم !
عشق ویران کردن خویش است
دوست داشتن، ساختنی عظیم!
#نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from Mahboubeh Jamshidi
ما آمدهایم که با حضورمان جهان را دگرگون کنیم، نیامدهایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بیآزارتر بود و از گاو هم مظلومتر.
ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان و راه رفتنمان و نگاهکردنمان و لبخندزدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
ما نیامدهایم فقط بهخاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
#نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان و راه رفتنمان و نگاهکردنمان و لبخندزدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
ما نیامدهایم فقط بهخاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
#نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی،
قبل از هرچیز زندگیست.
گل میخواهد، موسیقی میخواهد، زیبایی میخواهد.
زندگی،
حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد،
خستگی در کردن میخواهد.
عطر شمعدانیها را بوییدن میخواهد.
خشونت هست، قبول؛
اما خشونت، أصل که نیست! زایده است...
انگل است... مرض است...
ما باید به اصلمان برگردیم.
زخم را با زخم نمیبندند!
با نوار نرم و پنبه پاک میبندند، با محبت، با عشق...
روز همه شما عزیزان همراه با عشق
#صبح_بخیر
#نادر_ابراهیمی
🆔@Sayehsokhan
قبل از هرچیز زندگیست.
گل میخواهد، موسیقی میخواهد، زیبایی میخواهد.
زندگی،
حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد،
خستگی در کردن میخواهد.
عطر شمعدانیها را بوییدن میخواهد.
خشونت هست، قبول؛
اما خشونت، أصل که نیست! زایده است...
انگل است... مرض است...
ما باید به اصلمان برگردیم.
زخم را با زخم نمیبندند!
با نوار نرم و پنبه پاک میبندند، با محبت، با عشق...
روز همه شما عزیزان همراه با عشق
#صبح_بخیر
#نادر_ابراهیمی
🆔@Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
"غم هرگز عقب نمینشیند مگر آن که به عقب برانیاش؛ آرام نمیگیرد مگر آن که بیرحمانه سرکوبش کنی
عزیز من!
من، محتاج آن لحظههای دلنشین لبخندم لبخندی در قلب
علیرغم همه چیز"
#چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
#نادر_ابراهیمی
🆔@Sayehsokhan
"غم هرگز عقب نمینشیند مگر آن که به عقب برانیاش؛ آرام نمیگیرد مگر آن که بیرحمانه سرکوبش کنی
عزیز من!
من، محتاج آن لحظههای دلنشین لبخندم لبخندی در قلب
علیرغم همه چیز"
#چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
#نادر_ابراهیمی
🆔@Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جایی_که_نمیشناختیم
یادی از زنده یاد #نادر_ابراهیمی
با ترانه ای از سروده های او
@ahaliyeeshgh
🆔 @Sayehsokhan
یادی از زنده یاد #نادر_ابراهیمی
با ترانه ای از سروده های او
@ahaliyeeshgh
🆔 @Sayehsokhan
بهار، همه چیزش با تابستان، با زمستان و با پاییز فرق دارد.
حق است که بهار را یک آغاز پر شکوه بدانیم؛ نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده،
بلکه به علت حسی از خواستن، طلبیدن، عاشق شدن، بالا پریدن، فریاد کشیدن، خندیدن، شکوفه کردن، باز شدنِ روح ...
📗 #یک_عاشقانه_آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
حق است که بهار را یک آغاز پر شکوه بدانیم؛ نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده،
بلکه به علت حسی از خواستن، طلبیدن، عاشق شدن، بالا پریدن، فریاد کشیدن، خندیدن، شکوفه کردن، باز شدنِ روح ...
📗 #یک_عاشقانه_آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
کسی که در برابر بتهوون،
باخ و موتزارت،
فروتنانه سکوت اختیار کند،
به تار جلیل شهناز،
عود نریمان،
آواز شجریان
و ترانهی "اندک اندک" شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد،
چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد...
کسی که مولوی را قدری بشناسد،
حافظ را قدری بخواند،
خیام را گهگاه زیر لب زمزمه کند،
و تک بیتهای ناب صائب را دوست بدارد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد...
کسی که زیبایی نستعلیق و شکسته، اندوه مناجات سحری در ماه رمضان، عظمت خوفانگیز کاشیکاریهای اصفهان،
و اوج زیبایی طبیعت را در رودبارک احساس کرده باشد،
چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد...
" شاید سخت،
شاید دردمندانه،
شاید در فشار؛
اما بدون شک به درستی زندگی خواهد کرد..."
چهلمین نامه
#نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
باخ و موتزارت،
فروتنانه سکوت اختیار کند،
به تار جلیل شهناز،
عود نریمان،
آواز شجریان
و ترانهی "اندک اندک" شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد،
چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد...
کسی که مولوی را قدری بشناسد،
حافظ را قدری بخواند،
خیام را گهگاه زیر لب زمزمه کند،
و تک بیتهای ناب صائب را دوست بدارد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد...
کسی که زیبایی نستعلیق و شکسته، اندوه مناجات سحری در ماه رمضان، عظمت خوفانگیز کاشیکاریهای اصفهان،
و اوج زیبایی طبیعت را در رودبارک احساس کرده باشد،
چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد...
" شاید سخت،
شاید دردمندانه،
شاید در فشار؛
اما بدون شک به درستی زندگی خواهد کرد..."
چهلمین نامه
#نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگى، قبل از هرچيز زندگىست!
گل مىخواهد، موسيقى مىخواهد
زيبايى مىخواهد
زندگى، حتى اگر يكسره جنگيدن هم باشد،
خستگى در كردن مىخواهد
عطر شمعدانىها را بوييدن مىخواهد
خشونت هست، قبول؛
اما خشونت، اصل كه نيست
زايده است، انگل است، مرض است
ما بايد به اصلمان برگرديم.
زخم را كه مظهر خشونت است
با زخم نمىبندند
با نوار نرم و پنبه پاک مىبندند
با محبت، با عشق
#نادر_ابراهیمی
#روزگارتان_خوش
🆔@Sayehsokhan
گل مىخواهد، موسيقى مىخواهد
زيبايى مىخواهد
زندگى، حتى اگر يكسره جنگيدن هم باشد،
خستگى در كردن مىخواهد
عطر شمعدانىها را بوييدن مىخواهد
خشونت هست، قبول؛
اما خشونت، اصل كه نيست
زايده است، انگل است، مرض است
ما بايد به اصلمان برگرديم.
زخم را كه مظهر خشونت است
با زخم نمىبندند
با نوار نرم و پنبه پاک مىبندند
با محبت، با عشق
#نادر_ابراهیمی
#روزگارتان_خوش
🆔@Sayehsokhan
در این روزگار، که ما بیش از هر چیز به امید و ایمان احتیاج داریم، مگذار ناامیدی، روزنی به اندازهی سر سوزنی در قلبت پیدا کند و از آنجا هجوم بیاورد.
امید را برای روزهای بد، ساختهاند؛ چراغ را برای تاریکی.
انسان اگر با مشقّت و درد و مصیبت روبرو نمیشد، نه به چیزی ایمان میآورد، نه به آیندهای دل میبست، و نه از امید، سلاحی میساخت به پایداری کوه.
#آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
امید را برای روزهای بد، ساختهاند؛ چراغ را برای تاریکی.
انسان اگر با مشقّت و درد و مصیبت روبرو نمیشد، نه به چیزی ایمان میآورد، نه به آیندهای دل میبست، و نه از امید، سلاحی میساخت به پایداری کوه.
#آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
زندگی، بدون روزهای بد نمیشود، بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.
اما روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزند، و در زیر پاهای تو اگر بخواهی، استخوان میشکنند، و درخت، استوار و مقاوم، برجای میماند.
عزیز من، برگهای پاییزی، بیشک، به تداوم بخشیدن به مفهوم درخت، و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند…
📕 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
✍🏽 #نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
اما روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزند، و در زیر پاهای تو اگر بخواهی، استخوان میشکنند، و درخت، استوار و مقاوم، برجای میماند.
عزیز من، برگهای پاییزی، بیشک، به تداوم بخشیدن به مفهوم درخت، و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند…
📕 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
✍🏽 #نادر_ابراهیمی
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای عزیز!
انسان، آهسته آهسته عقب نشینی میکند
هیچ کس یکباره معتاد نمیشود
یکباره سقوط نمیکند
یکباره وا نمیدهد
یکباره خسته نمیشود، رنگ عوض نمیکند، تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد
و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند.
باید بسیار هوشیار باشیم و نخستین تلنگرها را، به هنگام و حتی قبل از آنکه ضربه فرود آید، احساس کنیم.
هرگز نباید آن روزی برسد که ما صبحی را با سلامی محبانه آغاز نکنیم.
خستگی نباید بهانهای شود برای آنکه کاری را که درست میدانیم، رها کنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.
قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدمهای بعدی را شتابان برخواهیم داشت.
ما باید تا آخرین روز زندگیمان که اینگونه به دشواری بر پا نگهش داشتهایم، تازه بمانیم.
به خدا قسم که این حق ماست.
#نادر_ابراهیمی
چهل نامه کوتاه به همسرم
@sayehsokhan
انسان، آهسته آهسته عقب نشینی میکند
هیچ کس یکباره معتاد نمیشود
یکباره سقوط نمیکند
یکباره وا نمیدهد
یکباره خسته نمیشود، رنگ عوض نمیکند، تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد
و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند.
باید بسیار هوشیار باشیم و نخستین تلنگرها را، به هنگام و حتی قبل از آنکه ضربه فرود آید، احساس کنیم.
هرگز نباید آن روزی برسد که ما صبحی را با سلامی محبانه آغاز نکنیم.
خستگی نباید بهانهای شود برای آنکه کاری را که درست میدانیم، رها کنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.
قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدمهای بعدی را شتابان برخواهیم داشت.
ما باید تا آخرین روز زندگیمان که اینگونه به دشواری بر پا نگهش داشتهایم، تازه بمانیم.
به خدا قسم که این حق ماست.
#نادر_ابراهیمی
چهل نامه کوتاه به همسرم
@sayehsokhan
VID_20240425_235924_166.mp4.mov
3.3 MB
بهار، همهچیزش با تابستان، با زمستان و با پاییز فرق دارد.
حق است که بهار را یک آغاز پرشکوه بدانیم، نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده.
امروز، بوتهٔ سبز روشن؛ فردا غرق صورتی گلمحمدی؛ امروز، یاس بستهٔ خاموش؛ فردا سیلاب نوازندهٔ عطر. نهفقط به دلیل این رویش خیرهکننده، بل به علت حسی از خواستن، طلبیدن، عاشق شدن، بالا پریدن، فریاد کشیدن، شکوفه کردن، باز شدن روح...
بهار، بیش از آنکه حادثهای در طبیعت باشد، حادثهای است در قلب آدمی.
و پیش از آنکه در طبیعت، محسوس باشد، در حسی انسانی وقوع می یابد.
این، در بهاران گل نیست که باز میشود، گرههای روح انسان است.
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
@molanatarighat
🆔 @sayehsokhan
حق است که بهار را یک آغاز پرشکوه بدانیم، نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده.
امروز، بوتهٔ سبز روشن؛ فردا غرق صورتی گلمحمدی؛ امروز، یاس بستهٔ خاموش؛ فردا سیلاب نوازندهٔ عطر. نهفقط به دلیل این رویش خیرهکننده، بل به علت حسی از خواستن، طلبیدن، عاشق شدن، بالا پریدن، فریاد کشیدن، شکوفه کردن، باز شدن روح...
بهار، بیش از آنکه حادثهای در طبیعت باشد، حادثهای است در قلب آدمی.
و پیش از آنکه در طبیعت، محسوس باشد، در حسی انسانی وقوع می یابد.
این، در بهاران گل نیست که باز میشود، گرههای روح انسان است.
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
@molanatarighat
🆔 @sayehsokhan