#معرفی_کتاب
✍️ مولانا در پایان جستجوهای بسیار که شمس را در هیچ جا نديد بالأخره او را بدان گونه که در خود مییافت پذیرفت. گمشده او در وجود خودش زندگی میکرد و او بیهوده نشان آن را از دیگران میپرسید. این احساس به او آرامش میداد. آفتابی که او آن را در تمام افقهای عالم ناپدید میپنداشت- در خودش دید همچو ماه پدید. با این حال هرگز خاطره شمس از اندیشه او دور نمیشد. حتی سالها بعد حجره او، حجرهیی که او با کیمیا خاتون در آن زیسته بود، در نزد او چنان با نظر تقدیس نگریسته میشد که به آسانی اجازه نمیداد میخ بر دیوار آن بکوبند. نه آیا در تمام آثارش، که تا سالها بعد از ماجرای شمس در قالب غزلیات و مثنوی به وجود آمده، تأثير شمس همه جا باقی بود؟
📕 #پله_پله_تا_ملاقات_خدا
👤 #عبدالحسین_زرین_کوب
🆔 @sayehsokhan
✍️ مولانا در پایان جستجوهای بسیار که شمس را در هیچ جا نديد بالأخره او را بدان گونه که در خود مییافت پذیرفت. گمشده او در وجود خودش زندگی میکرد و او بیهوده نشان آن را از دیگران میپرسید. این احساس به او آرامش میداد. آفتابی که او آن را در تمام افقهای عالم ناپدید میپنداشت- در خودش دید همچو ماه پدید. با این حال هرگز خاطره شمس از اندیشه او دور نمیشد. حتی سالها بعد حجره او، حجرهیی که او با کیمیا خاتون در آن زیسته بود، در نزد او چنان با نظر تقدیس نگریسته میشد که به آسانی اجازه نمیداد میخ بر دیوار آن بکوبند. نه آیا در تمام آثارش، که تا سالها بعد از ماجرای شمس در قالب غزلیات و مثنوی به وجود آمده، تأثير شمس همه جا باقی بود؟
📕 #پله_پله_تا_ملاقات_خدا
👤 #عبدالحسین_زرین_کوب
🆔 @sayehsokhan
دعای ایرانیان باستان به هنگام خواب:
پروردگارا!
سپیده دم که فلک بیدارمی شود، سرزمینم از دروغ و تهمت پاک شود.
پروردگارا!
اکنون روحم به استراحت می رود و
تو مراقبش باش...
📕 دو قرن سکوت
✍️🏻 #عبدالحسین_زرین_کوب
🆔 @Sayehsokhan
پروردگارا!
سپیده دم که فلک بیدارمی شود، سرزمینم از دروغ و تهمت پاک شود.
پروردگارا!
اکنون روحم به استراحت می رود و
تو مراقبش باش...
📕 دو قرن سکوت
✍️🏻 #عبدالحسین_زرین_کوب
🆔 @Sayehsokhan
🔴 شهربند گنجه ۴
🔹زندگی خانوادگی نظامی
✍دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸نظامی در روزگار جوانی با فرمانروای شروان ارتباطی نیکو و نوشت و خواندهایی دوستانه داشت.
یک بار شروانشاه کنیزک زیبایی، آفاق نام، از ترکان قبچاق را به شاعر هدیه کرد. با این هدیه عشق به خانهی نظامی راه یافت. آفاق که نظامی او را به همسری برگزید، چندی بعد پسری برای وی به دنیا آورد که محمد خوانده شد و روشنی چشم و مایهی امید پدر گردید.
آفاق هم که در نزد شاعر "همایونپیکری نغز و خردمند" بود نه فقط کدبانوی خانهی نظامی بود بلکه محبوبهی دلبند او نیز گشت. سالها بعد که این "محبوبهی کوته زندگانی" چشم از جهان بر بست، یادکرد نظامی از خاطرهی او در خسرو و شیرین، عاشقانه و شوقآمیز و آکنده از درد و نیاز بود. نظامی داستان خسرو و شیرین را اگرنه به یاد او لااقل تحت تاثیر خاطرهی دوران وصال او سرود و به هر حال چیزی از عشق و شوری را که در وی برانگیخته بود در عشق خسرو و در شور و شیدایی فرهاد منعکس کرد.
🔸دوران وصال آفاق، به ویژه از آن پس که نوزاد آنها محمد هم چشم به جهان گشود برای نظامی دوران جشن و شادمانی بود. چیزی که عزلت خانهی او را به صورت یک بهشت خلوت و یک دولت بی دردسر و خالی از دغدغه درآورده بود.
مقارنِ آن اوقات پادشاه ارزنجان روم، مَلِک فخرالدین بهرامشاه که مخزنالاسرار به او اهدا شده بود تحفههای ارزنده برای نظامی فرستاد. با این هدیهها شاعر از هرگونه تنگنای مالی رهایی یافت و خود را به جاذبهی عشق و شعر و کتاب تسلیم نمود. با این حال مثل گذشته و تا پایان عمر لب به شراب نزد. شکوه زهد را پاسدار حیثیت وقار عالمانهی خویش ساخت و عشق خانگی را از آلایش به طرز زندگی بیدردان خرابات مستغنی یافت.
🆔 @Sayehsokhan
🔹زندگی خانوادگی نظامی
✍دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸نظامی در روزگار جوانی با فرمانروای شروان ارتباطی نیکو و نوشت و خواندهایی دوستانه داشت.
یک بار شروانشاه کنیزک زیبایی، آفاق نام، از ترکان قبچاق را به شاعر هدیه کرد. با این هدیه عشق به خانهی نظامی راه یافت. آفاق که نظامی او را به همسری برگزید، چندی بعد پسری برای وی به دنیا آورد که محمد خوانده شد و روشنی چشم و مایهی امید پدر گردید.
آفاق هم که در نزد شاعر "همایونپیکری نغز و خردمند" بود نه فقط کدبانوی خانهی نظامی بود بلکه محبوبهی دلبند او نیز گشت. سالها بعد که این "محبوبهی کوته زندگانی" چشم از جهان بر بست، یادکرد نظامی از خاطرهی او در خسرو و شیرین، عاشقانه و شوقآمیز و آکنده از درد و نیاز بود. نظامی داستان خسرو و شیرین را اگرنه به یاد او لااقل تحت تاثیر خاطرهی دوران وصال او سرود و به هر حال چیزی از عشق و شوری را که در وی برانگیخته بود در عشق خسرو و در شور و شیدایی فرهاد منعکس کرد.
🔸دوران وصال آفاق، به ویژه از آن پس که نوزاد آنها محمد هم چشم به جهان گشود برای نظامی دوران جشن و شادمانی بود. چیزی که عزلت خانهی او را به صورت یک بهشت خلوت و یک دولت بی دردسر و خالی از دغدغه درآورده بود.
مقارنِ آن اوقات پادشاه ارزنجان روم، مَلِک فخرالدین بهرامشاه که مخزنالاسرار به او اهدا شده بود تحفههای ارزنده برای نظامی فرستاد. با این هدیهها شاعر از هرگونه تنگنای مالی رهایی یافت و خود را به جاذبهی عشق و شعر و کتاب تسلیم نمود. با این حال مثل گذشته و تا پایان عمر لب به شراب نزد. شکوه زهد را پاسدار حیثیت وقار عالمانهی خویش ساخت و عشق خانگی را از آلایش به طرز زندگی بیدردان خرابات مستغنی یافت.
🆔 @Sayehsokhan
🔴 شهربند گنجه ۱
🔹#نظامی_و_شاهنامه
✍ به قلم شادروان #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸نظامی در گنجه، در سرزمین "اران" (کشور آذربایجان فعلی) به دنیا آمد. سال ۵۳۵ هجری یا یکی دو سالی پیش و پس. نام او الیاس بود و پدرش یوسف نام داشت. مادرش را هم خود او "رئیسه کُرد" میخواند و از نام این زن و برادرش "خواجه عمر" شاید بتوان حدس زد که این خانوادهی کُرد در گنجه فاقد برخی امتیازات اجتماعی نبودهاند. بازرگان بودهاند یا آب و مِلکی داشتهاند و به هر حال در شهر با نظر حرمت نگریسته میشدهاند.
از سالهای نخست عمرِ شاعر تقریباً هیچ اطلاعی به ما نرسیده است. اینکه در لیلی و مجنون از مرگ پدر و مادر خود و از وفات خالش خواجه عمر با نوعی درد و تاثر آشکار یاد میکند، نشان میدهد که تا نزدیکِ سالهای نظمِ این منظومه(حدود ۵۸۴ هجری) آنها هنوز حیات داشتهاند و شاعر تا مدتها بعد از آغازِ شاعری از شفقت و حمایت آنها بهرهمند بوده است. اینکه در آثار خود بارها به آشنایی با دانشهای عصر اشارت دارد، معلوم میدارد که بخش عمدهیی از سالهای آموختگاری او باید در صحن مدرسهها یا صحبت استادان عصر گذشته باشد.
🔸در بین آثاری که ظاهراً از همین سالهای نخستِ عمر توجه او را جلب کرد، به نظر میآید شاهنامهی فردوسی، ویس و رامین فخر گرگانی و کلیله و دمنهی (ظاهراً) بهرامشاهی را باید نام برد. از دقیقههای علوم، خاصه فلسفه و نجوم نیز در همین سالها معلومات قابل ملاحظه به دست آورد. اشتیاق به مطالعه، و بینیازی از اشتغال به حرفهیی که برای ادارهی معیشت ضرورت داشت، او را از همان سالهای جوانی به عزلت و انزوا کشانید. آنچه شاعرِ ما را گهگاه از این عزلتِ نیمه زاهدانه و نیمه فلسفی بیرون میآورد به احتمال قوی ذوقِ تفرّج در کوه و صحرا و علاقه به صحبت دوستان جانی بود.
🔸با آنکه به حکم شواهد، در سالهای جوانی علاقه به زهد و ریاضت و مطالعه و تفکر، شاعر را به عزلت و خلوت کشانیده بود، قراین دیگر -از جمله کثرت امثال و آداب و رسوم عامیانه در کلام او- نشان میدهد که شاعر قبل از التزامِ عزلت باید با عامِ خلق نیز فرصت اُنس و مصاحبت طولانی حاصل کرده باشد و دربارهی احوال و عقاید طبقات مردم معلومات و تجارب ارزندهیی آموخته باشد.
شاید تربیت سواری و سلاحداری، در مصاحبت جوانان گنجه، وی را با این گنجینهی فرهنگ عامه آشنا کرده باشد. ظاهراً الیاس جوان در سالهای آموختگاری، غیر از درس و بحث، از سرگرمیهای عادی جوانان عصر بیبهره نبوده است. به احتمال قوی این تمرینها باید فرصتی به شاعر داده باشد تا قسمتی از اوقات خود را با جوانانی از اصنافِ بازار به سر برده باشد و لاجرم به وسیلهی آنها با فرهنگ عامیانه آشنایی پیدا کرده باشد.
🔸توجه به شاهنامهی فردوسی هم، اگرنه برای تمام جوانان لااقل برای کسانی از آنها که قریحهی پهلوانی و ذوق شعر داشتهاند، قسمتی از همین تربیت سلاحداری بوده است و علاقهیی که نظامی به شاهنامه نشان میدهد حاکی از سابقهی این اُنس و آشنایی است.
البته مطالعهی شاهنامه که ظاهراً وی از همان اوان نوجوانی مفتون آن بود در لحظههایی که از درس و بحث ملالتی حاصل میشد، خاطر شاعر جوان را نوازش میداد. اما به پارهیی از قصههای آن ظاهراً علاقهیی بیشتر نشان میداد. قصهی اسکندر، قصهی بهرام گور و قصهی خسرو و شیرین. این قصهها در روایت شاهنامه با آنچه در روایات قصهگویان عصر نظامی نقل میشد تفاوت داشت و او که صلابت اندیشه و قدرت بیان فردوسی را با دیدهی تحسین و اعجاب مینگریست از همان سالهای جوانی این اندیشه را که او نیز در نظم کردن این قصهها طبع آزمایی کند برای خود شوقانگیز مییافت. اینکه فردوسی به عشق خسرو و شیرین نپرداخته بود در نظر وی ناشی از این معنی بود که او به هنگام نظم داستان پادشاهی خسرو پرویز، سالهای پیری را میگذرانید و از شور و هیجان سالهای جوانی فاصله گرفته بود. در مورد قصههای بهرام گور و داستان اسکندر هم هرکس با سبک بیان فردوسی آشنایی داشت میدانست که اشتغال به نقل آنگونه داستانها[به شیوهای که نظامی نقل کرده] به وحدت و تمامیت و تجانس محتوای شاهنامه لطمه میزد، و فردوسی اگر هم به آنگونه روایات که در عصر و محیط نظامی در باب آنها نقل میشد دسترس داشت به نظم و نقل آنها نمیپرداخت.
(به تلخیص از کتاب "پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد" صفحات ۱۴ تا ۱۹)
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
🔹#نظامی_و_شاهنامه
✍ به قلم شادروان #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸نظامی در گنجه، در سرزمین "اران" (کشور آذربایجان فعلی) به دنیا آمد. سال ۵۳۵ هجری یا یکی دو سالی پیش و پس. نام او الیاس بود و پدرش یوسف نام داشت. مادرش را هم خود او "رئیسه کُرد" میخواند و از نام این زن و برادرش "خواجه عمر" شاید بتوان حدس زد که این خانوادهی کُرد در گنجه فاقد برخی امتیازات اجتماعی نبودهاند. بازرگان بودهاند یا آب و مِلکی داشتهاند و به هر حال در شهر با نظر حرمت نگریسته میشدهاند.
از سالهای نخست عمرِ شاعر تقریباً هیچ اطلاعی به ما نرسیده است. اینکه در لیلی و مجنون از مرگ پدر و مادر خود و از وفات خالش خواجه عمر با نوعی درد و تاثر آشکار یاد میکند، نشان میدهد که تا نزدیکِ سالهای نظمِ این منظومه(حدود ۵۸۴ هجری) آنها هنوز حیات داشتهاند و شاعر تا مدتها بعد از آغازِ شاعری از شفقت و حمایت آنها بهرهمند بوده است. اینکه در آثار خود بارها به آشنایی با دانشهای عصر اشارت دارد، معلوم میدارد که بخش عمدهیی از سالهای آموختگاری او باید در صحن مدرسهها یا صحبت استادان عصر گذشته باشد.
🔸در بین آثاری که ظاهراً از همین سالهای نخستِ عمر توجه او را جلب کرد، به نظر میآید شاهنامهی فردوسی، ویس و رامین فخر گرگانی و کلیله و دمنهی (ظاهراً) بهرامشاهی را باید نام برد. از دقیقههای علوم، خاصه فلسفه و نجوم نیز در همین سالها معلومات قابل ملاحظه به دست آورد. اشتیاق به مطالعه، و بینیازی از اشتغال به حرفهیی که برای ادارهی معیشت ضرورت داشت، او را از همان سالهای جوانی به عزلت و انزوا کشانید. آنچه شاعرِ ما را گهگاه از این عزلتِ نیمه زاهدانه و نیمه فلسفی بیرون میآورد به احتمال قوی ذوقِ تفرّج در کوه و صحرا و علاقه به صحبت دوستان جانی بود.
🔸با آنکه به حکم شواهد، در سالهای جوانی علاقه به زهد و ریاضت و مطالعه و تفکر، شاعر را به عزلت و خلوت کشانیده بود، قراین دیگر -از جمله کثرت امثال و آداب و رسوم عامیانه در کلام او- نشان میدهد که شاعر قبل از التزامِ عزلت باید با عامِ خلق نیز فرصت اُنس و مصاحبت طولانی حاصل کرده باشد و دربارهی احوال و عقاید طبقات مردم معلومات و تجارب ارزندهیی آموخته باشد.
شاید تربیت سواری و سلاحداری، در مصاحبت جوانان گنجه، وی را با این گنجینهی فرهنگ عامه آشنا کرده باشد. ظاهراً الیاس جوان در سالهای آموختگاری، غیر از درس و بحث، از سرگرمیهای عادی جوانان عصر بیبهره نبوده است. به احتمال قوی این تمرینها باید فرصتی به شاعر داده باشد تا قسمتی از اوقات خود را با جوانانی از اصنافِ بازار به سر برده باشد و لاجرم به وسیلهی آنها با فرهنگ عامیانه آشنایی پیدا کرده باشد.
🔸توجه به شاهنامهی فردوسی هم، اگرنه برای تمام جوانان لااقل برای کسانی از آنها که قریحهی پهلوانی و ذوق شعر داشتهاند، قسمتی از همین تربیت سلاحداری بوده است و علاقهیی که نظامی به شاهنامه نشان میدهد حاکی از سابقهی این اُنس و آشنایی است.
البته مطالعهی شاهنامه که ظاهراً وی از همان اوان نوجوانی مفتون آن بود در لحظههایی که از درس و بحث ملالتی حاصل میشد، خاطر شاعر جوان را نوازش میداد. اما به پارهیی از قصههای آن ظاهراً علاقهیی بیشتر نشان میداد. قصهی اسکندر، قصهی بهرام گور و قصهی خسرو و شیرین. این قصهها در روایت شاهنامه با آنچه در روایات قصهگویان عصر نظامی نقل میشد تفاوت داشت و او که صلابت اندیشه و قدرت بیان فردوسی را با دیدهی تحسین و اعجاب مینگریست از همان سالهای جوانی این اندیشه را که او نیز در نظم کردن این قصهها طبع آزمایی کند برای خود شوقانگیز مییافت. اینکه فردوسی به عشق خسرو و شیرین نپرداخته بود در نظر وی ناشی از این معنی بود که او به هنگام نظم داستان پادشاهی خسرو پرویز، سالهای پیری را میگذرانید و از شور و هیجان سالهای جوانی فاصله گرفته بود. در مورد قصههای بهرام گور و داستان اسکندر هم هرکس با سبک بیان فردوسی آشنایی داشت میدانست که اشتغال به نقل آنگونه داستانها[به شیوهای که نظامی نقل کرده] به وحدت و تمامیت و تجانس محتوای شاهنامه لطمه میزد، و فردوسی اگر هم به آنگونه روایات که در عصر و محیط نظامی در باب آنها نقل میشد دسترس داشت به نظم و نقل آنها نمیپرداخت.
(به تلخیص از کتاب "پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد" صفحات ۱۴ تا ۱۹)
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
نظامی گنجوی
مروری شنیداری بر آثار نظامی گنجوی؛
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
🔴 شهربند گنجه ۲
🔹عزلت و شهرت
✍ دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸چیزی که نظامی را در سالهای جوانی به پرداختن به قصههایش ترغیب مینمود، غیر از جذبهی عشق که در آن ایّام به سراغش آمده بود و زهد و عزلت وی در مقابل آن یارای مقاومت نداشت، جلوههای گونهگون حیثیت و عظمتِ گوهر انسانی بود که در سرشت و سرنوشت نامآوران این قصهها اندیشه را خیره میکرد.
محیطی که نظامی در آن میزیست سرشار بود از ابتذال و جهل و ریاکاری. پرداختن به قهرمانان قصهها و غرق شدن در دنیای آنها به شاعر جوان این امکان را میداد تا ضمن انصراف از ابتذالِ زمانه، با نمونههای کمالِ انسانی که جامعهی وی روز به روز از آن فاصله میگرفت آشنایی پیدا کند و خود را برای جستجوی کمال مطلوب انسانی و الگوی انقلاب واقعی در این "مدینهی جاهله" آماده سازد.
🔸سیمای نظامی در این سالهای عمر، سیمای متفکری آرمانگرا را به تصویر میآورد. عزلتجویی او ظاهراً از استقلال طبع ناشی میشد و از اینکه دوست داشت همواره چنانکه مینمود باشد و به خاطر پسند و ناپسند اهلِ زمانه هر روز خود را به شکل دیگر درنیارد. این عزلتگزینی زاهدانه و عاری از تظاهر که عکسالعملی بود نسبت به ریاکاریهای رایج، در عین حال به حیثیت اجتماعی او در نظر اهل زمانه هیبت و حرمت قابل ملاحظهیی میداد.
اینکه نظامی دایم در اشعارش از حاسدان و مدعیان شکایت داشت در واقع جریمهیی بود که او برای همین فاصلهگیری از جریانهای مبتذل و منحطّ محیط میپرداخت. نظامی با این حاسدان و مدعیان چنان بیگانه میزیست که گویی از دنیای دیگری آمده بود یا به دنیای دیگری تعلق داشت. نه از آنها نام میبرد و نه طعن و قدح آنها را درخور جوابگویی مییافت.
🔸اما این عزلتگرایی مانع از شهرت او نشد و شعر او که از همین گوشهی انزوا به همه جا میرفت در اندک مدت، دوستان نادیده و ستایشگران صمیمی و پرشوری برایش حاصل کرد. در شاعری شیوهی او غریب بود، و او خود بدین مینازید و آن را وسیلهیی برای رهایی از ابتدال محیط تلقی میکرد. عزلت جویی، او را نازک خیال و باریک اندیش کرده بود. طرز دید او، به شعرش حال و هوای یک هنر غیر عادی میداد. در این عزلت رهیده از ابتذال در هرچه میدید چیزهایی مییافت که آن چیزها به ندرت ممکن بود به چشم دیگران بیاید. همه چیز در نظر او از ورای پردهیی از ابهام روی مینمود. نگاه نافذ او جزئیات ناشناختهیی را در مظاهرِ طبیعت کشف میکرد. زبان و ذهن تصویرسازِ او به آنها رنگ و حیات میداد و آنگاه قافیه میآمد و به این ناشناختهها بال و پری برای پرواز میداد. پرواز بر فراز سر انسانهایی که شاعر از ابتذال دنیای آنها فاصله گرفته بود و با این حال دوست داشت پیوند خود را با آنها استوار کند.
(به تلخیص از کتاب "پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد" صفحات ۱۹ تا ۲۱)
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
🔹عزلت و شهرت
✍ دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸چیزی که نظامی را در سالهای جوانی به پرداختن به قصههایش ترغیب مینمود، غیر از جذبهی عشق که در آن ایّام به سراغش آمده بود و زهد و عزلت وی در مقابل آن یارای مقاومت نداشت، جلوههای گونهگون حیثیت و عظمتِ گوهر انسانی بود که در سرشت و سرنوشت نامآوران این قصهها اندیشه را خیره میکرد.
محیطی که نظامی در آن میزیست سرشار بود از ابتذال و جهل و ریاکاری. پرداختن به قهرمانان قصهها و غرق شدن در دنیای آنها به شاعر جوان این امکان را میداد تا ضمن انصراف از ابتذالِ زمانه، با نمونههای کمالِ انسانی که جامعهی وی روز به روز از آن فاصله میگرفت آشنایی پیدا کند و خود را برای جستجوی کمال مطلوب انسانی و الگوی انقلاب واقعی در این "مدینهی جاهله" آماده سازد.
🔸سیمای نظامی در این سالهای عمر، سیمای متفکری آرمانگرا را به تصویر میآورد. عزلتجویی او ظاهراً از استقلال طبع ناشی میشد و از اینکه دوست داشت همواره چنانکه مینمود باشد و به خاطر پسند و ناپسند اهلِ زمانه هر روز خود را به شکل دیگر درنیارد. این عزلتگزینی زاهدانه و عاری از تظاهر که عکسالعملی بود نسبت به ریاکاریهای رایج، در عین حال به حیثیت اجتماعی او در نظر اهل زمانه هیبت و حرمت قابل ملاحظهیی میداد.
اینکه نظامی دایم در اشعارش از حاسدان و مدعیان شکایت داشت در واقع جریمهیی بود که او برای همین فاصلهگیری از جریانهای مبتذل و منحطّ محیط میپرداخت. نظامی با این حاسدان و مدعیان چنان بیگانه میزیست که گویی از دنیای دیگری آمده بود یا به دنیای دیگری تعلق داشت. نه از آنها نام میبرد و نه طعن و قدح آنها را درخور جوابگویی مییافت.
🔸اما این عزلتگرایی مانع از شهرت او نشد و شعر او که از همین گوشهی انزوا به همه جا میرفت در اندک مدت، دوستان نادیده و ستایشگران صمیمی و پرشوری برایش حاصل کرد. در شاعری شیوهی او غریب بود، و او خود بدین مینازید و آن را وسیلهیی برای رهایی از ابتدال محیط تلقی میکرد. عزلت جویی، او را نازک خیال و باریک اندیش کرده بود. طرز دید او، به شعرش حال و هوای یک هنر غیر عادی میداد. در این عزلت رهیده از ابتذال در هرچه میدید چیزهایی مییافت که آن چیزها به ندرت ممکن بود به چشم دیگران بیاید. همه چیز در نظر او از ورای پردهیی از ابهام روی مینمود. نگاه نافذ او جزئیات ناشناختهیی را در مظاهرِ طبیعت کشف میکرد. زبان و ذهن تصویرسازِ او به آنها رنگ و حیات میداد و آنگاه قافیه میآمد و به این ناشناختهها بال و پری برای پرواز میداد. پرواز بر فراز سر انسانهایی که شاعر از ابتذال دنیای آنها فاصله گرفته بود و با این حال دوست داشت پیوند خود را با آنها استوار کند.
(به تلخیص از کتاب "پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد" صفحات ۱۹ تا ۲۱)
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
نظامی گنجوی
مروری شنیداری بر آثار نظامی گنجوی؛
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
🔴 شهربند گنجه ۳
🔹اشتباه نظامی
✍دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸طرز غریبی که نظامی در شعر داشت، هم اندیشهاش را تازگی میداد و هم زبانش را زیبایی میبخشید. به خاطر همین تازهجویی در زبان بود که او به استعاره بیش از تشبیه و به تشبیه بیش از توصیفِ عادی گرایش داشت. تخیّل خلاقِ او تعادلی به اجزاء شعرش میداد که نظیر آن در کلام معاصرانش بسیار نبود. برخلاف اکثر این شاعران که در جستجوی ممدوح، دایم از یک ولایت به ولایت دیگر میرفتند و از یک دربار به دربار دیگر سرک میکشیدند، وی از این دربار گردی خود را برکنار میداشت. با این حال به خاطر قصایدی که گهگاه، ظاهراً به جهت تامین فراغت و عزلتِ خویش، ناچار میشد برای بعضی از پادشاهان اطراف بفرستد هدایای ارزندهای برای او میرسید و شاعر که خود هرگز با دیوان و درگاه آشنایی نداشت از قیاس این هدیههای محبت آمیز که گاه با نامهها و دلنوازیهای شاهانه همراه بود دربارهی این پادشاهان تصورهای مبالغهآمیز پیدا میکرد و از دور به آنها علاقه میورزید.
🔸این پادشاهان اطراف، با دربارهای کوچک و قدرتهای تقسیم شدهی خویش در آینهی خیال شاعر هم جلال و شکوهِ پادشاهان باستانی را جلوه میدادند هم نمونههای دادگری و دانشپروری به نظر میرسیدند و علاقهی آنها به عشق و شراب و موسیقی در نزد وی به صورت ذوقِ شعر و شناختِ سخن تعبیر میشد. اگر نظامی به دربار آنها میرفت بیشک این نقش آرمانی از خاطرش زدوده میشد اما او به هیچیک از این دربارها نرفت و لاجرم در مورد آنها در اشتباه رویا انگیزِ خویش باقی ماند. از این رو هر کتابی را که به نام آنها نظم کرد یا به خاطر آنها دست به نظم کردنش زد از چنان امیدها و خوشباوریهایی آکند، که فقط با صورت آرمانی این ممدوحان تناسب داشت و با حقیقتِ حال موافق نبود.
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
🔹اشتباه نظامی
✍دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸طرز غریبی که نظامی در شعر داشت، هم اندیشهاش را تازگی میداد و هم زبانش را زیبایی میبخشید. به خاطر همین تازهجویی در زبان بود که او به استعاره بیش از تشبیه و به تشبیه بیش از توصیفِ عادی گرایش داشت. تخیّل خلاقِ او تعادلی به اجزاء شعرش میداد که نظیر آن در کلام معاصرانش بسیار نبود. برخلاف اکثر این شاعران که در جستجوی ممدوح، دایم از یک ولایت به ولایت دیگر میرفتند و از یک دربار به دربار دیگر سرک میکشیدند، وی از این دربار گردی خود را برکنار میداشت. با این حال به خاطر قصایدی که گهگاه، ظاهراً به جهت تامین فراغت و عزلتِ خویش، ناچار میشد برای بعضی از پادشاهان اطراف بفرستد هدایای ارزندهای برای او میرسید و شاعر که خود هرگز با دیوان و درگاه آشنایی نداشت از قیاس این هدیههای محبت آمیز که گاه با نامهها و دلنوازیهای شاهانه همراه بود دربارهی این پادشاهان تصورهای مبالغهآمیز پیدا میکرد و از دور به آنها علاقه میورزید.
🔸این پادشاهان اطراف، با دربارهای کوچک و قدرتهای تقسیم شدهی خویش در آینهی خیال شاعر هم جلال و شکوهِ پادشاهان باستانی را جلوه میدادند هم نمونههای دادگری و دانشپروری به نظر میرسیدند و علاقهی آنها به عشق و شراب و موسیقی در نزد وی به صورت ذوقِ شعر و شناختِ سخن تعبیر میشد. اگر نظامی به دربار آنها میرفت بیشک این نقش آرمانی از خاطرش زدوده میشد اما او به هیچیک از این دربارها نرفت و لاجرم در مورد آنها در اشتباه رویا انگیزِ خویش باقی ماند. از این رو هر کتابی را که به نام آنها نظم کرد یا به خاطر آنها دست به نظم کردنش زد از چنان امیدها و خوشباوریهایی آکند، که فقط با صورت آرمانی این ممدوحان تناسب داشت و با حقیقتِ حال موافق نبود.
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
نظامی گنجوی
مروری شنیداری بر آثار نظامی گنجوی؛
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
🔴 شهربند گنجه ۵
🔹دربارهی مخزنالاسرار
✍ شادروان دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸مخزنالاسرار که اولین ثمرهی عزلت و ریاضت نظامی بود در عین حال اولین تجربهی عمدهی شاعرانهی عصرِ وی در پیوند شعر با شرع بود. در این اثر که به شیوهی حدیقهی سنایی نظم شد، شاعر شعر را به دنیای صومعه و ریاضت کشانده بود اما بر خلاف الگوی خود، سنایی با آنکه به زهد و تشرّع علاقه نشان میداد اصراری در تعلیم تصوّف رسمی عصر نداشت. این منظومه سراسر فریاد اعتراضی بود بر آنچه ناظران شرع به نام آن انجام میدادند.
🔸مخزنالاسرار در واقع فقط یک مرحله از جستجویی بود که ذهن شاعر در تکاپوی وصول به یک مدینهی فاضله در پیش گرفته بود و البته ادامهی این جستجو در همان امتداد دیگر ضرورت نداشت. به علاوه این منظومه با اینکه مورد تحسین شعر شناسان عصر واقع شد آن شهرت و قبولی را که شاعر انتظار داشت در محافل صوفیه پیدا نکرد. زبانش با وجود زیبایی، دشوار و محتوایش با وجود اشتمال بر وعظ و تحقیق، از جنس آنچه در حدیقهی سنایی توجه خاص اهل خانقاه را بر میانگیخت نبود. پس این نکته که گویندهی مخزنالاسرار در دنبال آنهمه وعظ و تحقیق زاهدانهی مندرج در آن کتاب به نظم کردن هوسنامهای مثل خسرو و شیرین دست بزند آن اندازه که برای یاران ملامتگرش غریب و دستاویز اعتراض مینمود، با دیدگاه و شیوهی فکر خود او مغایرت نداشت. او قبل از هر چیز شاعر بود و طبع آزمایی در شیوههای شعر بیش از هر چیز دیگر برایش جالب بود. خاصه که این طبعآزمایی به او امکان میداد تا برای رهایی از محدودیت مدینهی جاهلهی واقعی، تصویر مدینهی فاضلهیی را که از دروغ و فریب و ریا خالی باشد در قلمرو شعر و افسانه جستجو کند.
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
🔹دربارهی مخزنالاسرار
✍ شادروان دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸مخزنالاسرار که اولین ثمرهی عزلت و ریاضت نظامی بود در عین حال اولین تجربهی عمدهی شاعرانهی عصرِ وی در پیوند شعر با شرع بود. در این اثر که به شیوهی حدیقهی سنایی نظم شد، شاعر شعر را به دنیای صومعه و ریاضت کشانده بود اما بر خلاف الگوی خود، سنایی با آنکه به زهد و تشرّع علاقه نشان میداد اصراری در تعلیم تصوّف رسمی عصر نداشت. این منظومه سراسر فریاد اعتراضی بود بر آنچه ناظران شرع به نام آن انجام میدادند.
🔸مخزنالاسرار در واقع فقط یک مرحله از جستجویی بود که ذهن شاعر در تکاپوی وصول به یک مدینهی فاضله در پیش گرفته بود و البته ادامهی این جستجو در همان امتداد دیگر ضرورت نداشت. به علاوه این منظومه با اینکه مورد تحسین شعر شناسان عصر واقع شد آن شهرت و قبولی را که شاعر انتظار داشت در محافل صوفیه پیدا نکرد. زبانش با وجود زیبایی، دشوار و محتوایش با وجود اشتمال بر وعظ و تحقیق، از جنس آنچه در حدیقهی سنایی توجه خاص اهل خانقاه را بر میانگیخت نبود. پس این نکته که گویندهی مخزنالاسرار در دنبال آنهمه وعظ و تحقیق زاهدانهی مندرج در آن کتاب به نظم کردن هوسنامهای مثل خسرو و شیرین دست بزند آن اندازه که برای یاران ملامتگرش غریب و دستاویز اعتراض مینمود، با دیدگاه و شیوهی فکر خود او مغایرت نداشت. او قبل از هر چیز شاعر بود و طبع آزمایی در شیوههای شعر بیش از هر چیز دیگر برایش جالب بود. خاصه که این طبعآزمایی به او امکان میداد تا برای رهایی از محدودیت مدینهی جاهلهی واقعی، تصویر مدینهی فاضلهیی را که از دروغ و فریب و ریا خالی باشد در قلمرو شعر و افسانه جستجو کند.
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
نظامی گنجوی
مروری شنیداری بر آثار نظامی گنجوی؛
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
🔴 شهربند گنجه ۶
🔹انگیزههای آفرینش خسرو و شیرین
✍دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸نظامی طرح داستان خسرو و شیرین را به نام "طغرل بن ارسلان" ریخت. این آخرین بازماندهی سلجوقیانِ عراق که در کامجویی، عشرتطلبی و هوسبازی یادِ خسرو پرویز پادشاه ساسانی را در خاطر شاعر زنده کرده بود به شعر دوستی و شاعری هم شهرت داشت. گرفتاریها و فتنههایی که او در آغاز سلطنت با آنها مواجه شد و از آنها پیروز بیرون آمد نیز در خاطر نظامی یادآور احوال خسرو و گرفتاریهای او در شورش بهرام چوبین بود. همچنین زیبایی عشقانگیزِ شیرین، ملکهی ارمن برای شاعر خاطرهی آفاقِ ناگهان کوچ کرده از دنیا را زنده میکرد.
🔸این دو مشابهت وسوسهی نظم کردنِ این قصه را در نظامی میافزود. مرگ بیهنگام آفاق که پروردهی صحراهای وحشی بود، خاطر نظامی را چنان دچار حسرت و اشتیاق ساخته بود که ذکر هرگونه زیبایی و دلربایی زنانه در طی این قصه برایش مایهی تسلی بود و لاجرم با طرح قصهی خسرو و شیرین، بر خلاف میل و آئین، سرّ عشق خویش را فاش کرد و بر خلاف رسمِ عصر، حتی نام این عشق خانگی را که حرم او محسوب میشد، در طی یادکردِ خاطرهی وی بر زبانها انداخت! در قدام به این کار نظامی دوستان زاهد را که بر اشتغال وی بر احیاء قصههای آتشپرستان اعتراض زاهدانه میکردند، با خواندن ابیاتی از این کتاب به سکوت و تسلیم واداشت.
🔸بعد از پنج سال کار نسخهای از آن را به طغرل اهدا کرد (۵۷۶ هجری) و سلطان آن را در خورِ تحسین یافت. با این همه عوامل متعددی سبب شد که پاداشی آنگونه که انتظار میرفت در قبال خسرو و شیرین نصیب شاعر نگردد.
در این سالها نظامی مرزهای چهل سالگی را پشت سر گذاشته بود اما خاطرهی آفاق را در وجود فرزندش محمد همچنان زنده و شوقانگیز مییافت. محمد میبالید و تا نظامی به خود آمد یازده ساله شد. (۵۸۱) در این مدت که شاعر پرورش کودکِ بیمادر را بر عهده داشت، اندیشههایی در باب تربیت و اصول و حدود آن نیز در خاطرش میشکفت و در کنار تامّلات اخلاقی و فلسفی دیگر، ذهن روشن و نکتهیاب او را به خود مشغول میداشت. محمد یادگار عشقش بود و کنجکاوی کودکانهی او پدر را به آیندهی وی امید فراوان میداد و دیدارش محنت فراق آفاق را برایش قابل تحمل میکرد.
(به تلخیص از کتاب "پیر گنجه")
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
🔹انگیزههای آفرینش خسرو و شیرین
✍دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸نظامی طرح داستان خسرو و شیرین را به نام "طغرل بن ارسلان" ریخت. این آخرین بازماندهی سلجوقیانِ عراق که در کامجویی، عشرتطلبی و هوسبازی یادِ خسرو پرویز پادشاه ساسانی را در خاطر شاعر زنده کرده بود به شعر دوستی و شاعری هم شهرت داشت. گرفتاریها و فتنههایی که او در آغاز سلطنت با آنها مواجه شد و از آنها پیروز بیرون آمد نیز در خاطر نظامی یادآور احوال خسرو و گرفتاریهای او در شورش بهرام چوبین بود. همچنین زیبایی عشقانگیزِ شیرین، ملکهی ارمن برای شاعر خاطرهی آفاقِ ناگهان کوچ کرده از دنیا را زنده میکرد.
🔸این دو مشابهت وسوسهی نظم کردنِ این قصه را در نظامی میافزود. مرگ بیهنگام آفاق که پروردهی صحراهای وحشی بود، خاطر نظامی را چنان دچار حسرت و اشتیاق ساخته بود که ذکر هرگونه زیبایی و دلربایی زنانه در طی این قصه برایش مایهی تسلی بود و لاجرم با طرح قصهی خسرو و شیرین، بر خلاف میل و آئین، سرّ عشق خویش را فاش کرد و بر خلاف رسمِ عصر، حتی نام این عشق خانگی را که حرم او محسوب میشد، در طی یادکردِ خاطرهی وی بر زبانها انداخت! در قدام به این کار نظامی دوستان زاهد را که بر اشتغال وی بر احیاء قصههای آتشپرستان اعتراض زاهدانه میکردند، با خواندن ابیاتی از این کتاب به سکوت و تسلیم واداشت.
🔸بعد از پنج سال کار نسخهای از آن را به طغرل اهدا کرد (۵۷۶ هجری) و سلطان آن را در خورِ تحسین یافت. با این همه عوامل متعددی سبب شد که پاداشی آنگونه که انتظار میرفت در قبال خسرو و شیرین نصیب شاعر نگردد.
در این سالها نظامی مرزهای چهل سالگی را پشت سر گذاشته بود اما خاطرهی آفاق را در وجود فرزندش محمد همچنان زنده و شوقانگیز مییافت. محمد میبالید و تا نظامی به خود آمد یازده ساله شد. (۵۸۱) در این مدت که شاعر پرورش کودکِ بیمادر را بر عهده داشت، اندیشههایی در باب تربیت و اصول و حدود آن نیز در خاطرش میشکفت و در کنار تامّلات اخلاقی و فلسفی دیگر، ذهن روشن و نکتهیاب او را به خود مشغول میداشت. محمد یادگار عشقش بود و کنجکاوی کودکانهی او پدر را به آیندهی وی امید فراوان میداد و دیدارش محنت فراق آفاق را برایش قابل تحمل میکرد.
(به تلخیص از کتاب "پیر گنجه")
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
نظامی گنجوی
مروری شنیداری بر آثار نظامی گنجوی؛
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
🔴 شهربند گنجه ۷
🔹سالهای بعد از #خسرو_و_شیرین
✍شادروان دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸مقارن با سالهای پس از نظم خسرو و شیرین، در منطقهی اران و آذربایجان "قزل ارسلان" که به جای برادرش اتابک پهلوان، عنوان اتابک یافته بود نتوانست اعتماد سلطانِ عصر، طغرل سوم را جلب کند و مدام با او در مخاصمه بود. روزی نظامی به بارگاه اتابک دعوت شد. در آن دیدار قزل ارسلان چنان حرمت و علاقهای نسبت به وی اظهار کرد که شاعر در همان دیدار شیفتهی دلنوازیهای او گشت و به رغم طغرل که سلطان عصر بود به ستایش این معارض وی لب گشود. اتابک در این دیدار، به هنگام ورود نظامی، بلافاصله دستور داد تا اسباب عیش و نوش را از مجلس بیرون برند، ساقی و مطرب را هم مرخص کرد. خودِ وی نیز در پیش پای مهمان از جای برخاست، او را در کنار گرفت و تمام روز را به صحبت با او اختصاص داد. بعد هم از نظامی شعر شنید و نصیحت و دعا خواست و سرانجام چون دریافت که آنچه برادرش به عنوان صلهی خسرو و شیرین به شاعر وعده داده بود به وی عاید نگشته، در تدارک عذر کوشید و یک پاره دیه(=روستا) به عنوان مِلکِ طلق به او داد و بدینگونه وی را خرسند کرد.
🔸در همین ایام که سرانجام خاطر شاعر تا حدی از سوگ همسر از دست رفتهاش "آفاق" تسلی یافته بود، به خاطر رفع تنهایی یا برای مراقبت و تربیت فرزند خود را به تدارک اسباب یک ازدواج دوباره ناچار یافت. فرزندش "محمد" نیز سالهای کودکی را پشت سر میگذاشت و وقتی چهارده ساله شد آن اندازه رشد و تمیز داشت که با صحبت دلنواز خویش خاطر پدر را خرسند دارد و با سازگاری با نامادری، خانهی محنتزدهی پدر را از غمزدگی و خاموشی بیرون آورد.
(به تلخیص از کتاب "پیر گنجه")
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
🔹سالهای بعد از #خسرو_و_شیرین
✍شادروان دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
🔸مقارن با سالهای پس از نظم خسرو و شیرین، در منطقهی اران و آذربایجان "قزل ارسلان" که به جای برادرش اتابک پهلوان، عنوان اتابک یافته بود نتوانست اعتماد سلطانِ عصر، طغرل سوم را جلب کند و مدام با او در مخاصمه بود. روزی نظامی به بارگاه اتابک دعوت شد. در آن دیدار قزل ارسلان چنان حرمت و علاقهای نسبت به وی اظهار کرد که شاعر در همان دیدار شیفتهی دلنوازیهای او گشت و به رغم طغرل که سلطان عصر بود به ستایش این معارض وی لب گشود. اتابک در این دیدار، به هنگام ورود نظامی، بلافاصله دستور داد تا اسباب عیش و نوش را از مجلس بیرون برند، ساقی و مطرب را هم مرخص کرد. خودِ وی نیز در پیش پای مهمان از جای برخاست، او را در کنار گرفت و تمام روز را به صحبت با او اختصاص داد. بعد هم از نظامی شعر شنید و نصیحت و دعا خواست و سرانجام چون دریافت که آنچه برادرش به عنوان صلهی خسرو و شیرین به شاعر وعده داده بود به وی عاید نگشته، در تدارک عذر کوشید و یک پاره دیه(=روستا) به عنوان مِلکِ طلق به او داد و بدینگونه وی را خرسند کرد.
🔸در همین ایام که سرانجام خاطر شاعر تا حدی از سوگ همسر از دست رفتهاش "آفاق" تسلی یافته بود، به خاطر رفع تنهایی یا برای مراقبت و تربیت فرزند خود را به تدارک اسباب یک ازدواج دوباره ناچار یافت. فرزندش "محمد" نیز سالهای کودکی را پشت سر میگذاشت و وقتی چهارده ساله شد آن اندازه رشد و تمیز داشت که با صحبت دلنواز خویش خاطر پدر را خرسند دارد و با سازگاری با نامادری، خانهی محنتزدهی پدر را از غمزدگی و خاموشی بیرون آورد.
(به تلخیص از کتاب "پیر گنجه")
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
▪️شهربند گنجه ۸
▫️نظم لیلی و مجنون
✍ #عبدالحسین_زرین_کوب
▪️وقتی نامهی شاه اخستان (فرمانروای شروان و دربند) به نظامی رسید، محمد چهارده ساله بود (۵۸۴ هجری) و نظامی نزدیک پنجاه سال داشت. نامه به خط پادشاه بود که طی ده پانزده سطر از وی درخواسته بود تا داستان عشق لیلی و مجنون را به نام او به رشتهی نظم کشد و دوباره اثری همانند خسرو و شیرین به وجود آورد "تا گوهر قیمتی شود جفت". درخواست پادشاه شروان رد کردنی نبود اما قبولش هم برای شاعر کاری غیر ممکن به نظر میرسید. داستان لیلی و مجنون در سرزمینهای بیابانی عربستان صورت میگرفت.
سختی زندگی بادیه و تنگی محیط بیابانِ عاری از آبادی را نظامی مانعِ هنرنمایی شاعرانه در نظم قصه میدید و در پذیرفتن دعوت شاهِ شروان مردد بود. با این حال به الزام و اصرار محمد که از وصول دستخط شاهانه به شوق آمده بود و علاوه بر آن اشتغال به کاری تازه را موجب دفع تنهایی و ملال پدر مییافت، دعوت و درخواست پادشاه را پذیرفت و در مدت چهار ماه آن را به پایان آورد.
▪️از آنچه در پایان نظم این قصه، از خزانهی شروانشاه عاید شاعر شد هیچ چیز دانسته نیست اما اینکه تا سالها بعد و حتی بعد از مرگ شاه اخستان نیز نظامی با خاندان شروانشاهان ارتباط داشت معلوم میدارد پادشاه عربنژاد شروان و دربند باید به خاطر نظم این قصه، هدیهی ارزندهای به شاعر گنجه داده باشد.
▪️مقارن با پایان این قصه، نظامی دومین همسر خود را نیز از دست داد (۵۸۴ هجری) و باز یک چند مونس او ورای مطالعه و تفکر، صحبت محمد بود. با آنکه نظم لیلی و مجنون چهار ماه بیش مدت نگرفت، در پایان آن نظامی چنان خسته بود که تا چند سال بعد دست به کار تازهای نزد. مرگ دومین همسر و شاید ضرورت مراقبت و سرکشی به املاک، عامل عمدهای در این فترت بود. نظارت در تربیت محمد هم که در این سالها تجربهی بلوغ را در پیش داشت، خاطر شاعر را از توجه به کار منظم دیگر منصرف میساخت.
(به تلخیص از کتاب پیر گنجه)
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
▫️نظم لیلی و مجنون
✍ #عبدالحسین_زرین_کوب
▪️وقتی نامهی شاه اخستان (فرمانروای شروان و دربند) به نظامی رسید، محمد چهارده ساله بود (۵۸۴ هجری) و نظامی نزدیک پنجاه سال داشت. نامه به خط پادشاه بود که طی ده پانزده سطر از وی درخواسته بود تا داستان عشق لیلی و مجنون را به نام او به رشتهی نظم کشد و دوباره اثری همانند خسرو و شیرین به وجود آورد "تا گوهر قیمتی شود جفت". درخواست پادشاه شروان رد کردنی نبود اما قبولش هم برای شاعر کاری غیر ممکن به نظر میرسید. داستان لیلی و مجنون در سرزمینهای بیابانی عربستان صورت میگرفت.
سختی زندگی بادیه و تنگی محیط بیابانِ عاری از آبادی را نظامی مانعِ هنرنمایی شاعرانه در نظم قصه میدید و در پذیرفتن دعوت شاهِ شروان مردد بود. با این حال به الزام و اصرار محمد که از وصول دستخط شاهانه به شوق آمده بود و علاوه بر آن اشتغال به کاری تازه را موجب دفع تنهایی و ملال پدر مییافت، دعوت و درخواست پادشاه را پذیرفت و در مدت چهار ماه آن را به پایان آورد.
▪️از آنچه در پایان نظم این قصه، از خزانهی شروانشاه عاید شاعر شد هیچ چیز دانسته نیست اما اینکه تا سالها بعد و حتی بعد از مرگ شاه اخستان نیز نظامی با خاندان شروانشاهان ارتباط داشت معلوم میدارد پادشاه عربنژاد شروان و دربند باید به خاطر نظم این قصه، هدیهی ارزندهای به شاعر گنجه داده باشد.
▪️مقارن با پایان این قصه، نظامی دومین همسر خود را نیز از دست داد (۵۸۴ هجری) و باز یک چند مونس او ورای مطالعه و تفکر، صحبت محمد بود. با آنکه نظم لیلی و مجنون چهار ماه بیش مدت نگرفت، در پایان آن نظامی چنان خسته بود که تا چند سال بعد دست به کار تازهای نزد. مرگ دومین همسر و شاید ضرورت مراقبت و سرکشی به املاک، عامل عمدهای در این فترت بود. نظارت در تربیت محمد هم که در این سالها تجربهی بلوغ را در پیش داشت، خاطر شاعر را از توجه به کار منظم دیگر منصرف میساخت.
(به تلخیص از کتاب پیر گنجه)
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
▪️شهربندِ گنجه ۹
▫️سکوت پس از لیلی و مجنون تا نظمِ هفتپیکر و اسکندرنامه...
✍ #عبدالحسین_زرین_کوب
▪️علیرغم کشمکشهایی که قزل ارسلان(اتابک آذربایجان) با طغرل(پادشاه سلجوقی) داشت، نظامی بارها قزل ارسلان را دعا و ستایش کرده بود. از این رو بعید نیست که پس از قتل قزلارسلان به تحریک طغرل، شاعر گنجه نیز معروض خشم شاه سلجوقی و دستخوش آزارِ ایادی او در اران و گنجه بوده باشد. چنین شرایطی احتمالاً مهمترین دلیل سکوت چند سالهی نظامی پس از نظم لیلی و مجنون است.
▪️شاید اقدام او به نظم قصهی هفتپیکر هم که چند سال بعد به علاءالدین کُرپارسلان، خداوند مراغه اهدا شد، به منظور ایمن ماندن از خشم و قهر سلطان انجام شده باشد. این فرمانروای مراغه در کشمکشهای طولانی میان قزل ارسلان و طغرل به حمایت از سلطان سلجوقی برخاسته بود و طغرل نیز او را نواخته بود و عنوان اتابک داده بود. نظم هفت پیکر سه سالی بعد از مرگ طغرل به پایان آمد(۵۹۳.هجری) اما تصنیف چنان اثری با آن همه ریزهکاری و شگرف اندیشی نمیتوانست کمتر از چهار سال یا بیشتر مدت گرفته باشد و پیداست که در این صورت آغاز نظم آن باید با آخرین سال حیات طغرل مقارن بوده باشد. اینکه علاءالدین خود از شاعر نظم کردن این قصه را درخواست کرده باشد نیز ممکن است مبنی بر ارادهی او به جلب علاقهی شاعر به جرگهی هواخواهانِ طغرل بوده باشد.
▪️البته در چنان احوالی لحن شوخ و شنگ این منظومه و ریزهکاریهای ظریف صنعتی که در ساختار و گفتار آن رعایت شده بود از شاعری که در آن ایام به مرزهای شصتسالگی رسیده بود، نوعی معجزه ادبی محسوب میشد. معجزهی بزرگتر هم تصنیف قصهی اسکندر بود که در همین سالها همراه یا به دنبال نظم هفتپیکر خاطر شاعر را به خود مشغول میداشت. آیا همدلی و دلنوازی سومین همسر که ظاهراً در همین ایام خانهی شاعر را دوباره حال و هوایی شادمانه داده بود در توفیق شاعر به انجام دادن این دو معجزهی ادبی نیز تاثیر داشت؟!
بدون شک این سومین ازدواج، که قبل از پایان اسکندرنامه با مرگِ این آخرین عروس دلبند نظامی به پایان آمد(حدود ۵۹۵ هجری) در آمادگی شاعر برای ایجاد این دو اثر باید نقش قابل ملاحظهای داشته باشد.
(به تلخیص از کتاب پیر گنجه)
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
▫️سکوت پس از لیلی و مجنون تا نظمِ هفتپیکر و اسکندرنامه...
✍ #عبدالحسین_زرین_کوب
▪️علیرغم کشمکشهایی که قزل ارسلان(اتابک آذربایجان) با طغرل(پادشاه سلجوقی) داشت، نظامی بارها قزل ارسلان را دعا و ستایش کرده بود. از این رو بعید نیست که پس از قتل قزلارسلان به تحریک طغرل، شاعر گنجه نیز معروض خشم شاه سلجوقی و دستخوش آزارِ ایادی او در اران و گنجه بوده باشد. چنین شرایطی احتمالاً مهمترین دلیل سکوت چند سالهی نظامی پس از نظم لیلی و مجنون است.
▪️شاید اقدام او به نظم قصهی هفتپیکر هم که چند سال بعد به علاءالدین کُرپارسلان، خداوند مراغه اهدا شد، به منظور ایمن ماندن از خشم و قهر سلطان انجام شده باشد. این فرمانروای مراغه در کشمکشهای طولانی میان قزل ارسلان و طغرل به حمایت از سلطان سلجوقی برخاسته بود و طغرل نیز او را نواخته بود و عنوان اتابک داده بود. نظم هفت پیکر سه سالی بعد از مرگ طغرل به پایان آمد(۵۹۳.هجری) اما تصنیف چنان اثری با آن همه ریزهکاری و شگرف اندیشی نمیتوانست کمتر از چهار سال یا بیشتر مدت گرفته باشد و پیداست که در این صورت آغاز نظم آن باید با آخرین سال حیات طغرل مقارن بوده باشد. اینکه علاءالدین خود از شاعر نظم کردن این قصه را درخواست کرده باشد نیز ممکن است مبنی بر ارادهی او به جلب علاقهی شاعر به جرگهی هواخواهانِ طغرل بوده باشد.
▪️البته در چنان احوالی لحن شوخ و شنگ این منظومه و ریزهکاریهای ظریف صنعتی که در ساختار و گفتار آن رعایت شده بود از شاعری که در آن ایام به مرزهای شصتسالگی رسیده بود، نوعی معجزه ادبی محسوب میشد. معجزهی بزرگتر هم تصنیف قصهی اسکندر بود که در همین سالها همراه یا به دنبال نظم هفتپیکر خاطر شاعر را به خود مشغول میداشت. آیا همدلی و دلنوازی سومین همسر که ظاهراً در همین ایام خانهی شاعر را دوباره حال و هوایی شادمانه داده بود در توفیق شاعر به انجام دادن این دو معجزهی ادبی نیز تاثیر داشت؟!
بدون شک این سومین ازدواج، که قبل از پایان اسکندرنامه با مرگِ این آخرین عروس دلبند نظامی به پایان آمد(حدود ۵۹۵ هجری) در آمادگی شاعر برای ایجاد این دو اثر باید نقش قابل ملاحظهای داشته باشد.
(به تلخیص از کتاب پیر گنجه)
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
نظامی گنجوی
مروری شنیداری بر آثار نظامی گنجوی؛
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09
کستباکس:
https://castbox.fm/va/3124088
اپل پادکست:
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/id1554445947
توئیتر:
https://twitter.com/nezami_ganjavi?s=09