نشر سایه سخن
9.76K subscribers
13.1K photos
4.76K videos
270 files
3.79K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔷🔆بنیاد مهندس مهدی بازرگان برگزار می کند ؛ بزرگداشت بیست و پنجمین سال مهندس مهدی بازرگان با عنوان؛

🔆 "بازرگان، اصلاحات و نقد انقلاب"

🖥 کلیپ معرفی سخنرانان و شرکت‌کنندگان در میزگرد

📌 زمان: ۲۶ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۵ الی ۱۹:۳۰

📌مکان: کانون توحید

#بزرگداشت_مهندس_مهدی_بازرگان
#بنیاد_فرهنگی_بازرگان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

🆔 @Bonyadbazargan
#بزرگداشت_شیخ_شهاب‌الدین_سهروردی‌
۸#_مرداد

بخشی از زندگی شهاب‌الدین سهروردی

شهاب‌الدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری/۱۱۵۵ میلادی در دهکده سهرورد از توابع شهرستان خدابنده واقع در استان زنجان ایران متولد شد. سهروردی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.

سهروردی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید.
در گزارش‌ها معروف است که یکی از هم‌درسان وی، فخرالدین رازی، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.

شهاب‌الدین سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. سهروردی همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان‌چه از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی (سردار معروف مسلمانان در جنگ‌های صلیبی) دیدار کرد.

ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. شیخ شهاب‌الدین سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.
اما سخن گفتن‌های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.

درگذشت شیخ شهاب‌الدین سهروردی

سرانجام به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند (اتهام او معاندت با شرایع آسمانی اعلام شد).

صلاح‌الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیان بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تأیید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.
به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان‌جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهروردی شهر حلب می‌باشد.علت مستقیم وفات وی معلوم نیست. (البته مشهور آن است که سهروردی را در پوست الاغ سوزاندند)


🆔@Sayehsokhan
روز #اول_شهريورماه ، به پاس #بزرگداشت #ابوعلی‌سينا ستاره پرفروغ عرصه #طب در ايران ، #روز_پزشک ناميده شده است.

در دنياي امروز كمتر ملتي است كه به مفاخر گذشته خود توجه نكند زيرا يكي از علايم حيات و زنده بودن ملت‌ها ملتفت بودن و توجه داشتن به مفاخر گذشته فلسفی، علمی، فرهنگی، ادبی، سياسی، اجتماعی و ملی آن‌هاست كه اين گذشتگان با وجود گذشت روزگار و سير زمان و وقوع حوادث ناگوار با هزاران خون دل براي آينده‌گان خود به ميراث گذاشته ‏اند كه بايد آن را گرامی و عزيز داشت و بارور ساخت

🆔@Sayehsokhan
✍️مثنوی؛ بزرگترین حماسهٔ روحانیِ بشریّت


▪️از هنگامی که حضرت مولانا به سرودن مثنوی شریف پرداخته است کلمهٔ مثنوی _که نام یکی از قوالب شعرِ فارسی است_ علَمِ بالغلبه شده است برای این کتاب. سال‌ها پیش ازین، دوستی از من خواست که دربارهٔ شرحی که بر مثنوی نوشته بود چند کلمه بنویسم. همان‌‌جا در  حضورِ او بالبداهه مطلبی نوشتم که مضمون آن را درین لحظه بیشتر به یاد می‌آورم:

«مثنوی معنوی حضرت مولانا بزرگ‌ترین حماسهٔ روحانی بشریّت است که خداوند برای جاودانه کردنِ فرهنگ ایرانی آن را به زبان پارسی هدیه کرده است.»

این نکته را بعدها که چاپ شد هر وقت خواندم احساس شادمانی کردم که حقیقتی بر قلمِ من جاری شده بود بی‌آنکه در آن لحظه اندیشه‌ای درین‌باره داشته باشم. حقّا که چنین است. مثنوی یکی از بزرگ‌ترین یادگارهای نبوغ بشری است و کتابی است که هرچه بیشتر خوانده شود تازگی‌های بیشتری از خود نشان می‌دهد، برخلاف اغلبِ آثار ادبی که با یک بار و دو بار خواندن، انسان از خواندن آنها احساس بی‌نیازی می‌کند.

▪️محال است که شما یک صفحه از مثنوی را، برای نمونه، ده بار بخوانید و هر بار در نظر شما جلوه‌ای دیگر نداشته باشد. این از معجزات این کتاب است، کتابی که نه آغازِ آن به شیوهٔ دیگرِ کتابها است و نه پایانِ آن. جای دیگری نوشته بودم انس و الفت با ادب عرفانی، اگر به حقیقت برای کسی حاصل شود، مثنوی را «به لحاظِ صورت و فُرم نیز قوی‌‌ترین اثرِ زبان فارسی به شمار خواهد آورد.» نه اینکه بگوید معانیِ بسیار خوبی است اما در شیوهٔ بیان یا صورتْ دارای ضعف و نقص است.

▪️وقتی از درونِ این منظومه بنگرید، ضعیف‌ترین و ناهنجارترین ابیاتِ مثنوی مولوی هماهنگ‌ترین سخنانی است که می‌توان در زبان فارسی جستجو کرد. این سخنِ مرا کسانی که از فرم و صورتی درکی ایستا داشته باشند، از مقولهٔ شطحیّاتِ صوفیه تلقّی خواهند کرد. اما اگر کسی به این نکته رسیده باشد در آنجا پست و بلندی احساس نمی‌کند. همه جا زیبایی است و همه جا صورت‌ها در کمالِ جمال‌اند. با این تفاوت که ما می‌توانیم بگوییم که گاه از بعضی ابیات یا پاره‌ها به دلایل خاصی_که به نیازهای روحی ما وابسته است_ لذت بیشتری می‌بریم و آن بخش‌ها جمال خود را به ما بیشتر می‌نمایانند.

اما لحظه‌هایی هم خواهید داشت_ و این در زندگی زمانش قابل پیش‌بینی نیست_ که ساعتها مستِ ابیاتی از مثنوی معنوی شوید که در حالاتِ عادی از درک جمال‌شناسی آن ابیات عاجز بوده‌اید. درین قلمروِ جمال‌شناسی، معانی نواند و صورت‌ها نواند و از «عاداتِ زبانی» و لذت‌های حاصل از شناخت سنت‌های ادبی یاری گرفته نمی‌شود، به گفتهٔ مولانا:
قاصر از معنیّ نو، لفظ کهن

▪️مثنوی ساختاری پیچیده و سیّال دارد. بوطیقای روایت و قصّه، در آن، پیوسته شکل عوض می‌کند و به هیچ‌روی قابل طبقه‌بندی نیست، هرچند این طبقه‌بندی گسترده و متنوع باشد. سراینده، در هر لحظه‌ای فهمی تازه از روایت دارد و بوطیقای نوی، برای همان لحظه، می‌آفریند. در ادبیات جهان برای هر مؤلفی می‌توان فرم‌های خاصی در نظر گرفت و حاصل آفرینش او را در آن فرم‌ها طبقه‌بندی کرد الّا مثنوی که مثل جریانِ رودخانه، هر لحظه به شکلی درمی‌آید.

محمدرضا شفیعی کدکنی
غزلیات شمس تبریزی،
جلد اول، تهران: ۱۳۸۸، صص ۳۹–۳۸
#بزرگداشت_مولانا


🆔 @Sayehsokhan