✍️ #التیام_زخم_های_فرزند_پروری_ناکارآمد
اثر #لی_والاس با ترجمه #مریم_تقی_پور و با مقدمه #دکتر_محمد_رضا_سرگلزایی
📕 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
قبلا از همین مولف و مترجم توسط #انتشارات_سایه_سخن به زیور چاپ مزین شده بود.
👌#لی_والاس در این کتاب ارزشمند اثبات می کند که "برای داشتن دوران کودکی شاد هیچ وقت دیر نیست". کودک دیروز که بزرگسال امروز است، می تواند فرایند بازآفرینی را تجربه و به درستی رشد کند و از نو دوران بزرگسالی شادی را تجربه نماید.
این کتاب اثر خواندنی و درخشان دیگری در حوزۀ #فرزند_پروری است که در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.
برای تهیه این کتاب بسیار پر مایه و موثر می توانید اینجا کلیک کنید:
https://cutt.ly/eltiam
🌹🙏قدردان حمایت های شما هستیم 🙏🌹
🆔 @SayehSokhan
اثر #لی_والاس با ترجمه #مریم_تقی_پور و با مقدمه #دکتر_محمد_رضا_سرگلزایی
📕 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
قبلا از همین مولف و مترجم توسط #انتشارات_سایه_سخن به زیور چاپ مزین شده بود.
👌#لی_والاس در این کتاب ارزشمند اثبات می کند که "برای داشتن دوران کودکی شاد هیچ وقت دیر نیست". کودک دیروز که بزرگسال امروز است، می تواند فرایند بازآفرینی را تجربه و به درستی رشد کند و از نو دوران بزرگسالی شادی را تجربه نماید.
این کتاب اثر خواندنی و درخشان دیگری در حوزۀ #فرزند_پروری است که در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.
برای تهیه این کتاب بسیار پر مایه و موثر می توانید اینجا کلیک کنید:
https://cutt.ly/eltiam
🌹🙏قدردان حمایت های شما هستیم 🙏🌹
🆔 @SayehSokhan
#داستان_کوتاه :
« قضاوت زود هنگام »
مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود كه ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشههای یك نمایشگاه به سختی توجهاش را جلب كردهبود و از ته دل آرزو میكرد كه روزی صاحب آن ماشین شود.
مرد جوان، از پدرش خواستهبود كه برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او میدانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد.
بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصیاش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر كس دیگری در این دنیا دوست دارم.
سپس یك جعبه به دست او داد. پسر، كنجكاو ولی ناامید، جعبه را گشود و در آن یك انجیل زیبا، كه روی آن نام او طلاكوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر كشید و گفت: با تمام مال و دارایی كه داری، یك انجیل به من میدهی؟
كتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را برای همیشه ترك كرد.
سالها گذشت و مرد جوان در كار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانوادهای فوق العاده.
یك روز به این فكر افتاد كه پدرش، حتمن خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینكه اقدامی بكند، تلگرامی به دستش رسید كه خبر فوت پدر در آن بود و حاكی از این بود كه پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.
هنگامی كه به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی كرد. اوراق و كاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیكه اشك میریخت انجیل را باز كرد و صفحات آن را ورق زد و كلید یك ماشین را پشت جلد آن پیدا كرد. در كنار آن، یك کارت با نام همان نمایشگاه كه ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی کارت تاریخ روز فارغ التحصیلیاش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.
« پائولو کوئیلو »
🆔 @Sayehsokhan
« قضاوت زود هنگام »
مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود كه ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشههای یك نمایشگاه به سختی توجهاش را جلب كردهبود و از ته دل آرزو میكرد كه روزی صاحب آن ماشین شود.
مرد جوان، از پدرش خواستهبود كه برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او میدانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد.
بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصیاش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر كس دیگری در این دنیا دوست دارم.
سپس یك جعبه به دست او داد. پسر، كنجكاو ولی ناامید، جعبه را گشود و در آن یك انجیل زیبا، كه روی آن نام او طلاكوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر كشید و گفت: با تمام مال و دارایی كه داری، یك انجیل به من میدهی؟
كتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را برای همیشه ترك كرد.
سالها گذشت و مرد جوان در كار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانوادهای فوق العاده.
یك روز به این فكر افتاد كه پدرش، حتمن خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینكه اقدامی بكند، تلگرامی به دستش رسید كه خبر فوت پدر در آن بود و حاكی از این بود كه پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.
هنگامی كه به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی كرد. اوراق و كاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیكه اشك میریخت انجیل را باز كرد و صفحات آن را ورق زد و كلید یك ماشین را پشت جلد آن پیدا كرد. در كنار آن، یك کارت با نام همان نمایشگاه كه ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی کارت تاریخ روز فارغ التحصیلیاش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.
« پائولو کوئیلو »
🆔 @Sayehsokhan
پسر جوان با دقت گلدان سفالی را شکست و ریشه های گیاه را آزاد کرد. او از دیدن این که چطور ریشه هایی به این وسعت آن جا رشد کرده اند حیرت زده شد. به نظر می رسید شبکۀ ریشه ها خیلی زنده بودند. بنا بر این جایی نیمه سایه، نیم آفتابی با خاکی غنی و پر منفذ و کمی دورتر از بقیه گیاهان پیدا کرد و گودالی به قدر کافی عمیق برای ریشه های گیاه حفر کرد تا آنها را درون خاک محکم کند. به نرمی آنها را از یکدیگر جدا کرد و گسترد و با مهربانی شیارهای مناسب در زمین اطراف ریشه ها ایجاد کرد تا به خوبی با خاک غنی، مرطوب و گرم پوشانده شوند و پس از آن به آرامی زمین را فشرد، بنابراین ریشه ها در جایی امن بودند تا آزادانه در هر جهت رشد کنند.
...
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 150
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
...
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 150
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
✍️ #التیام_زخم_های_فرزند_پروری_ناکارآمد
اثر #لی_والاس با ترجمه #مریم_تقی_پور و با مقدمه #دکتر_محمد_رضا_سرگلزایی
📕 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
قبلا از همین مولف و مترجم توسط #انتشارات_سایه_سخن به زیور چاپ مزین شده بود.
👌#لی_والاس در این کتاب ارزشمند اثبات می کند که "برای داشتن دوران کودکی شاد هیچ وقت دیر نیست". کودک دیروز که بزرگسال امروز است، می تواند فرایند بازآفرینی را تجربه و به درستی رشد کند و از نو دوران بزرگسالی شادی را تجربه نماید.
این کتاب اثر خواندنی و درخشان دیگری در حوزۀ #فرزند_پروری است که در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.
برای تهیه این کتاب بسیار پر مایه و موثر می توانید اینجا کلیک کنید:
https://cutt.ly/eltiam
🌹🙏قدردان حمایت های شما هستیم 🙏🌹
🆔 @SayehSokhan👇👇👇
اثر #لی_والاس با ترجمه #مریم_تقی_پور و با مقدمه #دکتر_محمد_رضا_سرگلزایی
📕 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
قبلا از همین مولف و مترجم توسط #انتشارات_سایه_سخن به زیور چاپ مزین شده بود.
👌#لی_والاس در این کتاب ارزشمند اثبات می کند که "برای داشتن دوران کودکی شاد هیچ وقت دیر نیست". کودک دیروز که بزرگسال امروز است، می تواند فرایند بازآفرینی را تجربه و به درستی رشد کند و از نو دوران بزرگسالی شادی را تجربه نماید.
این کتاب اثر خواندنی و درخشان دیگری در حوزۀ #فرزند_پروری است که در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.
برای تهیه این کتاب بسیار پر مایه و موثر می توانید اینجا کلیک کنید:
https://cutt.ly/eltiam
🌹🙏قدردان حمایت های شما هستیم 🙏🌹
🆔 @SayehSokhan👇👇👇
بادنمای کوچک به دقت گوش کرد و پس از سکوتی متفکرانه گفت:" چیزی را که گفتی دوست دارم." صدا پاسخ داد:" و البته آن را انجام می دهی. بنا بر این حالا بگو قصد داری چه کار کنی؟" و بادنما گفت:" خوب، می خواهم به خاطر بسپارم که من تکیه گاهی محکم روی این بام دارم و این که وظیفه ام را به خوبی انجام می دهم و مجبور نیستم شبیه خوک یا گاو باشم. مجبور نیستم شبیه مزرعه دار یا شیرفروش باشم. وظیفه من نشان دادن جهت وزش باد است، پس فکر می کنم من فقط باید انجام این وظیفه را ادامه دهم؛ وظیفه ای که به صورت طبیعی و با شادی از این پس انجام خواهم داد."
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 134
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 134
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
در میان سایر پیام های این داستان پرتناقض، به مری فرصت داده شد از احساس ناشی از پرخوری و استفراغ خود رهایی یابد. پرخوری عصبی او بیشتر به دلیل مخالفت با محدودیت و سرزنش های ناشی از استانداردهای مادر بود. بعد از جلسۀ داستان گویی، مری از از تغییراتی که پیاپی ایجاد می شد خبر داد. اول از همه تصمیم گرفت هر زمان که احساس اجبار و اضطرار برای پرخوری داشت از خانه خارج شود، زیرا متوجه شد فقط وقتی تنهاست شروع به پرخوری می کند و هرگز در جمع این کار را نمی کند. به زودی او خبر داد دفعات پرخوری و استفراغ فقط به سه تا چهار بار در هفته رسیده است. به یک باشگاه تندرستی ملحق شد و تمرینات ورزشی منظمی را در پیش گرفت. چیزی که باعث خوشحالی شد این بود که نه تنها وزن اضافه نکرد، بلکه بر عکس شروع به لاغر شدن کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 179 و 180
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 179 و 180
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
بادنمای کوچک به دقت گوش کرد و پس از سکوتی متفکرانه گفت:" چیزی را که گفتی دوست دارم." صدا پاسخ داد:" و البته آن را انجام می دهی. بنا بر این حالا بگو قصد داری چه کار کنی؟" و بادنما گفت:" خوب، می خواهم به خاطر بسپارم که من تکیه گاهی محکم روی این بام دارم و این که وظیفه ام را به خوبی انجام می دهم و مجبور نیستم شبیه خوک یا گاو باشم. مجبور نیستم شبیه مزرعه دار یا شیرفروش باشم. وظیفه من نشان دادن جهت وزش باد است، پس فکر می کنم من فقط باید انجام این وظیفه را ادامه دهم؛ وظیفه ای که به صورت طبیعی و با شادی از این پس انجام خواهم داد."
...
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 134
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
...
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 134
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
دختر کوچک به صدای درونش گفت:" هیس، شکمو! دو قاشق شکر! مطمئنی که یک قاشق کافی نیست؟ ممکن است پیرزن این کار را دوست نداشته باشد." صدا گفت:" پیرزن به تو گفت تصمیم بگیر. من اراده تو هستم." و دختر کوچک گفت :" اُه!" و نگاهی به پیرزن کرد و گفت:" من ... من دو قاشق شکر می خواهم؟" و منتظر واکنش پیرزن ماند. پیرزن فقط لبخند زد:" و البته کمی شیر لطفاً... فقط یک کمی" اما صدای درونش گفت:" اما من فقط یک کم شیر نمی خواهم، من بیشتر از یک کم می خواهم."
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 77
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔@Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 77
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔@Sayehsokhan
در میان سایر پیام های این داستان پرتناقض، به مری فرصت داده شد از احساس ناشی از پرخوری و استفراغ خود رهایی یابد. پرخوری عصبی او بیشتر به دلیل مخالفت با محدودیت و سرزنش های ناشی از استانداردهای مادر بود. بعد از جلسۀ داستان گویی، مری از تغییراتی که پیاپی ایجاد می شد خبر داد. اول از همه تصمیم گرفت هر زمان که احساس اجبار و اضطرار برای پرخوری داشت از خانه خارج شود، زیرا متوجه شد فقط وقتی تنهاست شروع به پرخوری می کند و هرگز در جمع این کار را نمی کند. به زودی او خبر داد دفعات پرخوری و استفراغ فقط به سه تا چهار بار در هفته رسیده است. به یک باشگاه تندرستی ملحق شد و تمرینات ورزشی منظمی را در پیش گرفت. چیزی که باعث خوشحالی شد این بود که نه تنها وزن اضافه نکرد، بلکه بر عکس شروع به لاغر شدن کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 179 و 180
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔@Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #داستان_هایی_برای_گوش_سوم
✍️ اثر: #لی_والاس
👌 ترجمه: #مریم_تقی_پور
📖 صفحه: 179 و 180
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔@Sayehsokhan
👈در پانزدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار میزبانی از سرکار خانم #مریم_تقی_پور نصیبمان شده است.
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
👈در پانزدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار میزبانی از سرکار خانم #مریم_تقی_پور نصیبمان شده است.
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
👈در پانزدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار میزبانی از سرکار خانم #مریم_تقی_پور نصیبمان شده است.
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
👈در پانزدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار میزبانی از سرکار خانم #مریم_تقی_پور نصیبمان شده است.
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان کارشناس ارشد روانشناسی و #واقعیت_درمانگر هستند.
ما در انتشارات سایهسخن افتخار چاپ دو کتاب بینظیر و فوقالعادۀ 📚 #داستان_هایی_برای_گوش_سوم و 📚 #التیام_زحم_های_فرزندپروی_ناکارآمد با ترجمه سرکار خانم تقیپور داشتهایم.
👈موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖 سال نوی میلادی، تبادلات مثبت و منفی بین فرهنگی
خواهد بود.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه بیست و یکم دیماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
داستان زندگی چرچیل
@podchi
پادکست رخ-بزرگترین بریتانیایی
بزرگ ترین بریتانیایی تاریخ یا سیاست مداری کثیف ، فرشته نجات دنیا یا سمبل استعمار و استثمار ، مقتدر و قوی یا دورنگ و دورو، چرچیل کی بود؟
#داستان_زندگی
📻@podchi
🆔 @Sayehsokhan
بزرگ ترین بریتانیایی تاریخ یا سیاست مداری کثیف ، فرشته نجات دنیا یا سمبل استعمار و استثمار ، مقتدر و قوی یا دورنگ و دورو، چرچیل کی بود؟
#داستان_زندگی
📻@podchi
🆔 @Sayehsokhan
"شهید" همواره از میانِ ستم و جهل، سر برمیآورد تا نیروی ضدّ بدی را توجیه و تجهیز کند. مردم هرچه بیشتر در معرضِ ستمگری بودهاند، زمینهی شهیدپذیری را در خود فراهمتر داشتهاند:
_ شهادتِ سقراط، جوابگوی نیازِ مردم برای صیانتِ واقعیّتِ علمی و عقلی و فکرِ پوینده و جوان است در برابرِ خرافهها و کژ فکریهای رسوب شدهی زمان.
_ شهادت حلّاج، محکومیّتِ مسخشدگیِ دین را اعلام میکند.
_ شهادت مسیح، اعتراضی است بر ستم و خشونت و تعصّب در دورانی که فساد ناشی از بیدادِ حکّام رومی (از جمله پیلاطس) در یهودیّه، با فساد ناشی از ستمکشیدگیِ قوم یهود، دست به دست هم دادهاند.
_ باید ایرج و سیاووشی بیگناه کشته شوند تا پیکار با تورانیها که تجسّمِ نیروی شرّ هستند، امکانپذیر گردد.
#داستان_داستانها
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @Sayehsokhan
_ شهادتِ سقراط، جوابگوی نیازِ مردم برای صیانتِ واقعیّتِ علمی و عقلی و فکرِ پوینده و جوان است در برابرِ خرافهها و کژ فکریهای رسوب شدهی زمان.
_ شهادت حلّاج، محکومیّتِ مسخشدگیِ دین را اعلام میکند.
_ شهادت مسیح، اعتراضی است بر ستم و خشونت و تعصّب در دورانی که فساد ناشی از بیدادِ حکّام رومی (از جمله پیلاطس) در یهودیّه، با فساد ناشی از ستمکشیدگیِ قوم یهود، دست به دست هم دادهاند.
_ باید ایرج و سیاووشی بیگناه کشته شوند تا پیکار با تورانیها که تجسّمِ نیروی شرّ هستند، امکانپذیر گردد.
#داستان_داستانها
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @Sayehsokhan
🔴هجوم وغارت ایران توسط اعراب جهاد نبود
قبلا در معرفی کتاب #دو_قرن_سکوت از مرحوم دکتر #عبدالحسین_زرینکوب اشاره کردم آنچه ظلم وتجاوز در فتوحات نومسلمانان از زمان خلیفه دوم #عمر تا دوران اموی و عباسی انجام شده هیچکدام ربطی به اسلام ندارد در حقیقت از احساسات مسلمانان و به نام جهاد سوء استفاده شد تا اموال و خزانه ایرانیان به مدینه و بعد دمشق و بغداد منتقل گردد و زنان و بچههای ایرانی کنیز و غلام شده و فروخته شود.
امامان شیعه هیچکدام به این فتوحات راضی نبودند و آنچه در #تاریخ_طبری از مشورتگرفتن عمر از #امیرمومنان نقل شده برای رفتن خلیفه با اعراب به جهاد برای فتح ایران و نرفتن، هم نه تنها دلالتی به رضایت امام به این کشورگشاییها ندارد که با مشورتدادن به خالینکردن مدینه مقدمات باقیماندن خلیفه و برخی از قوا را فراهم آورد و از واردشدن خسارت بیشتر پیشگیری نمود.
مهمتر آن است که ما در منابع روایی خود روایات صریح داریم در نهی ائمه معصومین از مشارکت شیعیان در این فتوحات.
📣چند دقیقه در این خصوص در گروه گفتگو صحبت کردم.
🎞فیلم سخنان دردمندانه دکترشفیعی کدکنی در خصوص هجوم اعراب به ایران و پاسداشت مقام فردوسی در خدمت به زبان و فرهنگ فارسی را میتوانید اینجا ببینید
https://t.me/virayeshe_zehn
@ketabeabii
🆔 @Sayehsokhan
قبلا در معرفی کتاب #دو_قرن_سکوت از مرحوم دکتر #عبدالحسین_زرینکوب اشاره کردم آنچه ظلم وتجاوز در فتوحات نومسلمانان از زمان خلیفه دوم #عمر تا دوران اموی و عباسی انجام شده هیچکدام ربطی به اسلام ندارد در حقیقت از احساسات مسلمانان و به نام جهاد سوء استفاده شد تا اموال و خزانه ایرانیان به مدینه و بعد دمشق و بغداد منتقل گردد و زنان و بچههای ایرانی کنیز و غلام شده و فروخته شود.
امامان شیعه هیچکدام به این فتوحات راضی نبودند و آنچه در #تاریخ_طبری از مشورتگرفتن عمر از #امیرمومنان نقل شده برای رفتن خلیفه با اعراب به جهاد برای فتح ایران و نرفتن، هم نه تنها دلالتی به رضایت امام به این کشورگشاییها ندارد که با مشورتدادن به خالینکردن مدینه مقدمات باقیماندن خلیفه و برخی از قوا را فراهم آورد و از واردشدن خسارت بیشتر پیشگیری نمود.
مهمتر آن است که ما در منابع روایی خود روایات صریح داریم در نهی ائمه معصومین از مشارکت شیعیان در این فتوحات.
📣چند دقیقه در این خصوص در گروه گفتگو صحبت کردم.
🎞فیلم سخنان دردمندانه دکترشفیعی کدکنی در خصوص هجوم اعراب به ایران و پاسداشت مقام فردوسی در خدمت به زبان و فرهنگ فارسی را میتوانید اینجا ببینید
https://t.me/virayeshe_zehn
@ketabeabii
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
ویرایش ذهن | شهابالدین حائری شیرازی
نگاه محمدحسن(شهاب الدین)حائری شیرازی به مسائل روز
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
در یکی از مساجد، خیرین قصد جمعآوری پول برای خرید بخاری داشتن و صندوقی رو جلوی نمازگزاران چرخوندن.
به محض اینکه صندوق روبروی من قرار گرفت یه دونه هزار تومنی درآوردم و تو صندوق انداختم.
بعد از چند لحظه پشت سریم زد رو کتفم و مقداری پول بهم داد برا اینکه بندازم تو صندوق. از هم جداشون کردم.
چهارتا تراول ۵۰ تومنی،
۳۰ تا ده هزار تومنی،
چند تا ۵ تومنی.
خلاصه بعد از اینکه همه رو انداختم برگشتم و بهش گفتم حاجی قبول باشه.
حاجی بهم گفت از شما قبول باشه پول خودت بود، وقتی هزار تومنی رو درآوردی از جیبت افتادن.
🏷 #داستان_کوتاه
@eshghoaramsh
🆔 @Sayehsokhan
به محض اینکه صندوق روبروی من قرار گرفت یه دونه هزار تومنی درآوردم و تو صندوق انداختم.
بعد از چند لحظه پشت سریم زد رو کتفم و مقداری پول بهم داد برا اینکه بندازم تو صندوق. از هم جداشون کردم.
چهارتا تراول ۵۰ تومنی،
۳۰ تا ده هزار تومنی،
چند تا ۵ تومنی.
خلاصه بعد از اینکه همه رو انداختم برگشتم و بهش گفتم حاجی قبول باشه.
حاجی بهم گفت از شما قبول باشه پول خودت بود، وقتی هزار تومنی رو درآوردی از جیبت افتادن.
🏷 #داستان_کوتاه
@eshghoaramsh
🆔 @Sayehsokhan