ابراهیم، پچ پچ کنان پرسید:
" تو تا حالا کتاب خواندی؟ "
عبدل بغضش را فرود داد و گفت:
" نه "
" #خوشت_می_آید_کتاب_بخوانی؟ "
"چه فایده دارد؟ "
" آدم وقتی کتاب می خواند احساس تنهایی نمی کند. غصه هایش را از یاد می برد.
می فهمد چطور زندگی کند."
عبدل گفت:
"در کتابها حقیقت وجود ندارد!"
ابراهیم گفت:
"نه همه ی کتابها. کتابهایی هم هست که از حقیقت سخن بگویند."
عبدل گفت:
"کتاب مال اعیانهاست، با روزی پنج تومن که نمی شود کتاب خرید."
ابراهیم گفت:
من روزی یک تومان برای #خرید_کتاب پس انداز می کردم. ماهی سی تومان کتاب می خریدم. حالا صد جلدی کتاب دارم.
...
عبدل گفت:
"من کتاب خوب و بد را نمی شناسم. پول هم ندارم کتاب بخرم. وگرنه خیلی دلم می خواهد که کتاب بخرم."
ابراهیم آهی کشید و گفت:
" باهم کار می کنیم و کتاب می خوانیم. "
صفحه 77_ 78
پاجوش
منصور یاقوتی
📚...🆔 @Sayehsokhan
" تو تا حالا کتاب خواندی؟ "
عبدل بغضش را فرود داد و گفت:
" نه "
" #خوشت_می_آید_کتاب_بخوانی؟ "
"چه فایده دارد؟ "
" آدم وقتی کتاب می خواند احساس تنهایی نمی کند. غصه هایش را از یاد می برد.
می فهمد چطور زندگی کند."
عبدل گفت:
"در کتابها حقیقت وجود ندارد!"
ابراهیم گفت:
"نه همه ی کتابها. کتابهایی هم هست که از حقیقت سخن بگویند."
عبدل گفت:
"کتاب مال اعیانهاست، با روزی پنج تومن که نمی شود کتاب خرید."
ابراهیم گفت:
من روزی یک تومان برای #خرید_کتاب پس انداز می کردم. ماهی سی تومان کتاب می خریدم. حالا صد جلدی کتاب دارم.
...
عبدل گفت:
"من کتاب خوب و بد را نمی شناسم. پول هم ندارم کتاب بخرم. وگرنه خیلی دلم می خواهد که کتاب بخرم."
ابراهیم آهی کشید و گفت:
" باهم کار می کنیم و کتاب می خوانیم. "
صفحه 77_ 78
پاجوش
منصور یاقوتی
📚...🆔 @Sayehsokhan