ساسان حبیب‌وند
3.44K subscribers
839 photos
187 videos
81 files
732 links
کانال رسمی ساسان حبیب‌وند
روانشناس، مشاور و نویسنده حوزه فلسفه
و عرفان
وبسایت:
www.sasanhabibvand.com
کانال صوتی:
@sasanhabibvand_voice
اینستاگرام:
@sasanhabibvand
تماس:
@sasan_habibvand

اطلاعات بیشتر در کانال سنجاق شده است.
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
🌀 "بیگانه درون"
اغلب ما تصور می‌کنیم که آنچه رفتار و زندگی ما را اداره می‌کند تصمیم‌گیری‌های ماست. فکر می‌کنیم که ما برای روز و هفته و عمرمان آزادانه تصمیم می‌گیریم و بعد این تصمیمات را اجرا می‌کنیم. چنین تصوری به این دلیل است که از وجود قدرت‌های مافوقی به‌نام "پیش فرض‌ها" غافلیم.

🔹 پیش فرض، تصوری است که در ذهن ما جای گرفته و همواره ما را به نوع خاصی از فکر و رفتار وادار می‌کند. پیش فرض‌ها پیوسته در پس‌زمینه‌ی ذهن ما حضور دارند و احساسات و افکارمان را کنترل می‌کنند. آنها ارباب‌هایی هستند که در درون ما زندگی می‌کنند و فرمان آنها همواره حلقه‌ای بر گوش ماست. پیش‌فرض‌های ما نقشی اساسی در تعیین رفتار و نوع زندگی ما دارند، با این حال خود آنها برای ما چنان مسلم و بدیهی هستند که کمتر به آنها توجه می‌کنیم.

🔹 مثلا پیش فرض بعضی از ما این است که "دنیا جای کار کردن و انجام وظیفه است"، و لذا فکر می‌کنیم باید از صبح تا شب بی وقفه کار کنیم و شاید استثنائاً تفریحی هم داشته باشیم. پیش‌فرض بعضی دیگر این است که "من مسؤول رفع مشکلات همه افراد خانواده‌ام هستم. هر مسأله‌ای که روی بدهد منم که باید حلش کنم". پیش‌فرض بعضی این است که "من باید بی‌نقص و ایده‌آل باشم و سرزدن هر خطایی از من، گناهی نابخشودنی است". برخی دیگر هم فرض می‌کنند که: "این دیگران هستند که باید درباره‌ بدی و خوبی رفتارهای من تصمیم بگیرند، یا ارزش و بی ارزشی من را تعیین کنند"...

🔹 اغلب پیش فرض ها در کودکی از سوی محیط بر ذهن ما تلقین می‌شوند و با ابزار ترس و سرزنش به حکومت خود بر ما ادامه می‌دهند. به این ترتیب ما هیچ‌وقت به افکار و تصورات خود شک نمی‌کنیم و فکر نمی‌کنیم که می‌توان به شکل دیگری هم زندگی کرد. پیش‌فرض ها به‌شکلی خاموش و ناشناس بر ما حکومت می‌کنند و تا آخر عمر، دنیای ما را در تنگنای تصورات خاصی، نگاه می‌دارند. آنها مانع تغییر و باعث رنج و فشار هستند و از ما ربات‌هایی خودکار و مجبور می‌سازند. شناخت و نقد پیش‌فرض‌های خود یک گام بزرگ به‌سوی آرامش و آزادی است.

🔸 "بیگانه درون"
نوشته: ساسان حبیب‌وند

جهت سفارش آثار ساسان حبیب‌وند با نشر "سایه سخن" تماس بگیرید و کتاب ها را در محل خود دریافت کنید:
۶۶۴۹۶۴۱۰ ۶۶۴۹۵۲۸۰ ۶۶۹۶۲۴۵۶

@sasanhabibvand
از این قلم منتشر شد:

☘️ مولانا و فلسفه
✍️ #ساسان_حبیب_وند

🔅“فلسفی” کیست؟ آیا می‌توان مولوی را به‌معنای دقیق کلمه یک فیلسوف دانست؟ آیا، گذشته از نگاه عرفانی و عاشقانه مولوی، اندیشه‌ی او دارای جنبه‌ی فلسفی و پرسش‌گری‌های حکمی و منطقی نیز هست؟ در آن صورت، علت فروکوفتن فلسفه از سوی وی چیست؟ مولوی چرا مکررا تفلسف را تخطئه کرده و از فلسفه به‌مثابه دانشی ناتوان و تکیه‌ناپذیر سخن گفته است؟ در گفتار پیش‌رو به‌اختصار به این پرسش‌ها خواهیم پرداخت.

متن کامل👇
3danet.ir/9PXn7
🌾 @Sedanet | @Sasanhabibvand
ساسان حبیب‌وند
از این قلم منتشر شد: ☘️ مولانا و فلسفه ✍️ #ساسان_حبیب_وند 🔅“فلسفی” کیست؟ آیا می‌توان مولوی را به‌معنای دقیق کلمه یک فیلسوف دانست؟ آیا، گذشته از نگاه عرفانی و عاشقانه مولوی، اندیشه‌ی او دارای جنبه‌ی فلسفی و پرسش‌گری‌های حکمی و منطقی نیز هست؟ در آن صورت،…
🌀 چند نکته در خصوص مقالات "مولاناپژوهی این قلم

مدت‌ها بود که دلم می‌خواست کسی جهان‌بینی مولانا را بر اساس شواهد متقن و قانع کننده، به‌طور خلاصه به تصویر بکشد و در دسترس همگان بگذارد و به‌خصوص، دیدگاه‌های این شاعر و عارف تأثیرگذار و پرآوازه را در زمینه مفاهیمی چون "نفس"، "عقل" و "فلسفه" توضیح بدهد. و مثلا نشان بدهد که نظر مولوی درباره عقل چیست و چرا در مواضع مختلفی به نظر می رسد که او عقل را ناتوان شمرده و استدلالیان را تخطئه کرده است؟

🔹 یا این که آنچه مولوی آن را "نفس" می‌خواند چه سرشتی دارد و چگونه می‌توان تعارض میان دو توصیه به "کشتن" و "تهذیب" نفس را حل کرد؟ البته کارهای خوبی در این زمینه صورت گرفته بود ولی برای شخص من به قدر کافی اقناع کننده ‌نبود و نیاز به تدوین و ارائه مطلب به شکل نوشتاری مستدل و منسجم همچنان حس می‌شد. احساس چنین خلأی برایم آزارنده بود و شوق درمیان گذاشتن یافته‌های اندکم، بسیار. به همین جهت دست به‌کار شدم تا رشته‌ای از یافته‌های خود را در قالب مقالاتی با خصوصیات فوق به تحریر درآورم و با همگان تقسیم کنم.

🔹 ماحصل این اشتیاق، چندین مقاله بوده است که تا کنون سه فقره از آن‌ها تحت عنوان "جهان از نگاه مولوی (چکیده‌ای از هستی‌شناسی جلال‌الدین محمد بلخی)"، "خصم درون (پژوهشی در پدیده نفس از منظر مولوی)" و "مولانا و عقلانیت" منتشر شده و همگی در سایت "صدانت" موجود است. همین‌طور، لینک این مقالات را در همین کانال خواهید یافت.
در این نوشتارها حتی‌الامکان چند اصل یک کار پژوهشی علمی و آکادمیک رعایت شده است، از جمله: استناد به شواهد متقن و مستندات روشن، استناد به متن سخن خود مولوی بر اساس معتبرترین نسخ موجود با ذکر دقیق منبع و مأخذ، انسجام و ارتباط مطالب و در عین حال سادگی و روانی گفتار.

🔹 در مقاله نخست ("جهان از نگاه مولوی") تلاش کرده‌ام تصویری کلی از جهان‌بینی و تفکر مولوی به دست بدهم تا زمینه‌ای باشد برای درک تمامیت نگاه او. روشن است که جزئیات زندگی و آراء هر متفکری در دل مجموعه کلی نگرش وی، بهتر و درست‌تر فهمیده می گردد. لذا به‌خصوص مطالعه آن مقاله را به علاقمندان توصیه می‌کنم.
در مقاله اخیر نیز که با عنوان "مولانا و فلسفه" به گفتارهای منتشر شده از این قلم پیوست، نگاه فلسفی مولوی را شرح کرده و مخالفت او با "فلسفه" را توضیح داده‌ام.
امیدوارم با این کارها گامی در جهت روشن ساختن شخصیت واقعی مولوی برداشته شود و از چهره و اندیشه این مرد بزرگ تاریخ عرفان و اندیشه ابهام‌زدایی و خرافه‌پیرایی گردد.
از دریافت دیدگاه‌ها و راهنمایی‌های دوستان جان خوشحال و سپاسگزار خواهم شد.
@sasanhabibvand
💠 ترس از مرگ

🔶 استاد، با ترس بعد از مرگ چه کنم؟ من تو یک محیط مذهبی بزرگ شدم.
توی کتاب ها نوشتین علت ترس و اضطراب و نگرانی، در تحلیل نهایی خودباختگیه، اینو قبول دارم
به همین خاطر از وقتی خودشناسی رو شروع کردم، تقریبا میشه گفت همه ترسهام از بین رفته.
ولی این ترس هنوز هست، هنوزم وقتی این افکار میاد ذهنم یه حس ناخوشایندی رو تجربه میکنم.

🔷 پاسخ:
اپیکور می‌گوید:
"مرگ به ما مربوط نیست، چون مادامی که ما هستیم، مرگی نیست و وقتی که مرگ هست، ما نیستیم".
من می خواهم اضافه کنم که ما مرگ را هرگز نخواهیم دید و وحشت از آن، نتیجه یک خطای ذهنی است - مثل بسیاری خطاهای دیگر ذهن.
🔹 اما ترس بعد از مرگ:
اگر خدا و جهان پس از مرگ وجود داشته باشد، کافی است آدم خوبی باشید، در آن صورت اتفاقات خوبی در انتظار شماست و جای نگرانی نیست. اگر خدا و جهان پس از مرگی نباشد، حالت اپیکوری پیش خواهد آمد و جای نگرانی نیست.
بنابراین در همه حالت، ترس از مرگ یک خطای فکری و ذهنی است.

🔸درست میگین. ولی اگه بعد از مرگ اون حالت هایی پیش بیاد که تو مذهب اومده. با اون سختگیری هاش و این چیزها. با عذاب الیم و جاودان...

🔹 اگر به‌جای محیطی خشن و نادان و کم‌درک، در فرهنگی باگذشت و پرمهر و انسان‌گرا بار می‌آمدیم، دلیلی وجود نداشت که خدایی سخت‌گیر و بی‌گذشت و "نفهم" را تصور کنیم که منتظر مردن ماست تا خشم ها و عقده‌های خودش را با شکنجه کردن موجوداتی بی پناه ارضا کند -
فرهنگ‌های بی‌انصاف و تربیت‌های خشن، همواره تصویری متناسب با خودشان را از خدا در ذهن آدم‌ها نشانده‌اند. اهمیت توجه به خودشناسی قبل از دین و هر چیز دیگری همین است.
@sasanhabibvand
🌀 دیدگاه شما.
خانم "الی" عزیز در پاسخ به مطلب بالا ("ترس از مرگ") نوشته اند:

جناب حبيب وند گرامی
با تشكر از مطالب و محتواي عالي كانال شما.
مطلبي از دريافت خودم از ترس از مرگ رو خواستم خدمتتون عرض كنم و اون اينه كه هر چه بيشتر "خود واقعي"ام رو زندگي ميكنم به همون اندازه از ترس از مرگ دور ميشم.
به نظرم ترس از مرگ شايد از اين هم باشه كه زندگي رو كه وجود ما مي طلبه زندگي نكرديم والا مرگ، مثل افتادن برگ درخت ميتونه باشه به همين سادگي...
باید زندگي كنیم اونطور كه وجود و جوهر واقعي ما مي طلبه كه اين با تلاش براي بدست آوردن هاي مداوم مادي و موفقيتهاي ظاهري دنيايي قطعا متفاوته.
البته اين دريافت من هست.
@sasanhabibvand
همراه شو عزیز- شعر از برزین آذرمهر
شجریان، مشکاتیان
🎼 "همراه شو عزیز"
محمدرضا شجریان
@sasanhabibvand
گاهی فکر می‌کنم وقتی یک کودک در سوئیس سراغ یخچال می‌رود تا شکلات صبحانه‌اش را بردارد، کودکی در یک قبیله آفریقایی با این ترس بیدار می‌شود که نکند امروز به وسیله مردان قبیله دیگر که به دین و آیین آنها نیستند کُشته شود! اگر در عربستان به دنیا می‌آمدیم احتمالاَ اسم‌مان عبدالعزیز می‌شد، جوراب نمی‌پوشیدیم، بنز سوار می‌شدیم. اگر در جامائیکا بودیم مسیحی می‌شدیم، غذاهای تند می‌خوردیم، می‌رقصیدیم و اگر کسی می‌گفت میای بریم شمال جوج بزنیم! نمی‌فهمیدیم چه می‌گوید! اگر در دانمارک به دنیا می‌آمدیم اسطوره‌هایمان وایکینگ‌ها بودند، پیرو کلیسای پروتستان می‌شدیم، احتمالاً به ازدواج همجنسگرایان رای می‌دادیم و به جای شجریان از یورِن اینگمَن لذت می‌بردیم.

وقتی همه چیز تا این اندازه می‌تواند در عین سادگی، این همه پیچیده و خارج از کنترل ما باشد، یقه دریدن و خود را حق مطلق فرض کردن روی کره زمین چقدر واقعیت دارد؟

حال شما چطور است فرزندان جغرافیا...؟

سعی کن کسی که تو را می‌بیند، آرزو کند مثل تو باشد...
از ایمان سخن نگو!
بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کند.
از عقیده برایش نگو!
بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد.
از عبادت برایش نگو!
بگذار آن را جلوی چشمش ببیند.
از اخلاق برایش نگو!
بگذار آن را از طریق مشاهده تو بپذیرد.
از تعهد برایش نگو !
بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند!

@KhiyabooneFaree
@Sayehsokhan
@sasanhabibvand
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌀 مگر تمدن، بدون آزادی می‌شود؟!
گفتگو با دکتر بیژن عبدالکریمی، فیلسوف معاصر:

در جامعه ما جُهال بیش از اهل فرهنگ و تفکر سخن می‌گویند.
تمدن، بدون آزادی نمی‌شود.
تمدن بدون عقلانیت نمی شود.
چگونه مدعی تمدن هستید درحالی‌که یک مشت خوارج در «جاهل‌خانه‌ای» به اسم [اداره] ارشاد کتاب را خفه می‌کنند؟
این ملت دارد نابود می‌شود!
نمی توان درب‌های کشور را بست و قلعه نظامی درست کرد و گفت: می‌خواهیم تمدن‌سازی بکنیم.
استبداد، فضای حیاتی را سرکوب کرده است.
@sasanhabibvand
🌀 نوبت شما
همراهان گرامی کانال سلام.
توسط یکی از رسانه ها، مصاحبه ای با من در مورد این کانال تگرامی و اهداف و فعالیت های آن در دست تهیه است.
با توجه به این که هدف این مصاحبه، طرح سؤالات و دیدگاه‌های شماست، از شما خواهشمندم هر گونه پرسش، دیدگاه یا نقدی را از طریق نشانی مستقیم من در میان بگذارید تا در این مصاحبه مطرح و به آن پاسخ داده شود، سوالاتی از این دست که:
هدف از تشکیل این کانال چیست؟
مطالب کانال از چه منابعی تهیه می شود؟
آیا ارسال پست‌ها از نظم و قاعده خاصی پیروی می کند؟
و این که جای چه مطالبی در کانال خالی است.
و یا هر نوع پرسش مرتبط دیگر که از من دارید.
طرح دیدگاه‌های شما عزیزان به پربارتر شدن کانال خودتان کمک خواهد کرد.
منتظر دریافت نظرت شما هستم.
لینک تماس:
@sasan_habibvand

با مهر بسیار، ساسان حبیب‌وند
@sasanhabibvand
🌀 "بندباز" به چاپ دوم رسید!

"بندباز"، اثر جذاب ساسان حبیب‌وند، اولین رمان فارسی با موضوع خودشناسی و فلسفه زندگی است.

🔶 آشنایی
"بندباز" رمانی فلسفی است که ما را به سفری جذاب و بی سابقه به زندگی می‌برد.
داستان "بندباز" نگاهی متفاوت را به خواننده می‌شناساند و بینشی تحول بخش را در او متولد می‌کند. در این داستان، با مسیر زندگی یک انسان همراه می‌شویم، دنیای درون او را می‌کاویم و شاهد هستیم که احساس او به خود و زندگی چگونه شکل می‌گیرد. و دست آخر سعی می کنیم راه دست یافتن به اعتمادبه‌نفس و شادمانی را به او نشان دهیم... و این انسان خود ما هستیم.

چاپ دوم "بندباز" با ویرایش کلی و طرح جلدی زیبا و بهای مناسب توسط نشر "سایه سخن" عرضه شده است.
شماره های تماس و سفارش:
۶۶۴۹۶۴۱۰ ۶۶۴۹۵۲۸۰ ۶۶۹۶۲۴۵۶
@sasanhabibvand
آیا_بجز_عقل_راهی_بسوی_حقیقت_داریم؟.mp3
15.8 MB
🌀 "آیا بجز عقل، راهی به حقیقت داریم؟"
آیا مولوی مخالف عقلانیت بود؟
رابطه عقل و احساس باطنی چیست؟
@sasanhabibvand
🔶 "نفرت"
سلام آقای حبیب وند. وقت بخیر.
من اکثر مطالب کانال رو خوندم.
میخوام بگم تقریبا معنای بعضی واژه ها برام عوض شد...اما احساسی که این روزها با خودم حمل میکنم تنفر نسبت به بعضی آدمها هست که علتش رو نمیدونم...خشم نسبت به بعضی آدم ها هست که علت این رو هم نمیدونم.
سعی می کنم این احساسات رو سرکوب کنم اما توی بهترین لحظات میان و من رو منقلب میکنند...
و جالب اینکه واقعا رفتارم هم تحت تاثیر قرار میگیره و این چیزی هست که من نمیخوام.
ممنون میشم اگه در این مورد من رو راهنمایی کنید.

🔹 سلام.
به گمان من نفرت شما برخاسته از فیلترهایی است که از طریق آنها آدم ها را می بینید، برچسب هایی که ذهن شما به آدم ها می چسباند‌.
در واقع، نفرت شما از خود یک شخص نیست، شما از لنزهای ذهنی خودتان متنفر هستید. و این نکته ایست که باید به آن آگاه باشید. سرکوب کردن البته هیچ مشکلی را حل نمی‌کند.
به این لنزها و فیلترها دقت کنید. آنها را به روشنی خواهید دید. این جاست که به ماهیت مساله آگاه می شوید و این، همان حل مساله است.
ممنون که همراه هستید.
@sasanhabibvand
Forwarded from کتابدونی
🌀 "صورتک"
تام نگاهی به باغچۀ گل‌کاری شده و زیبای حیاط انداخت و ادامه داد:
بر اثر فشارهای جامعه، انسان تصمیم می‌گیره شخصیت خودش رو اون جوری که محیط می‌پسنده نشون بده. پس یک ماسک همه‌پسند به چهره می‌زنه و در پشت این صورتک بزک‌شده پناه می‌گیره.
از همین‌جا در وجود آدم، دو "من" شکل می‌گیره: "من نامطلوب" که هویت فعلیِ اونه، و "من ایده‌آل" که باید به اون دست پیدا کنه. از این جریانه که نهال یک کشمکش پررنج در درون انسان جوانه میزنه: جنگ میان اونچه که هست و اونچه که باید باشه. همه اضطراب‌های انسان ناشی از همین تضاده.
سالی پرسید: اما "خود" واقعی آدم این وسط چی می‌شه؟
تام جواب داد: مطلب مهم همینه. خود واقعی آدم در هجوم این دو بیگانه به اسارت میره.
پیتر گفت: یعنی...
تام گفت: یعنی آدم در پشت یک صورتک تحمیلی، "خود" واقعیش رو گم می‌کنه، وقتی به خودش رجوع می کنه می بینه نمی‌دونه کیه و چی می‌خواد و چه چیز خوشحالش می‌کنه. و این مایۀ اندوه و اضطراب اون می‌شه...

🔸 تهیه آثار ساسان حبیب‌وند:
نشر سایه سخن:
۶۶۴۹۶۴۱۰ ۶۶۴۹۵۲۸۰ ۶۶۹۶۲۴۵۶

🔸 معرفی و گزیده هایی از "بندباز" در کانال نویسنده موجود است👇👇👇
@sasanhabibvand
🌀 «عامل اصلی»
چرا شخصیت و منش آدم ها در همه ادیان و فرهنگ ها متفاوت است؟ چرا آدم ها از ادیان و مکاتب و جوامع مختلف، خوب و بد دارند؟ چرا حتی تحصیل‌کرده بودن، دیندار بودن و ثروت یا مقام داشتن، یک انسان را لزوما متواضع‌تر، منطقی‌تر، مهربان‌تر یا شادتر و شکوفاتر نمی‌کند؟
🔹 گویی در بین همه آدم‌های متکبر، ظالم یا متعصب، صرف‌نظر از دین و ملیت و سطح سواد و مقام‌شان، یک نقص و کاستی مشترکی وجود دارد. گویی عامل اصلی و قبلی‌ای هست که مهم‌تر از همه عوامل دیگر است و آن عامل است که تعیین کننده‌ی شخصیت و منش آدم‌هاست.
آن عامل چیست؟ چه چیزی در جامعه کم است که باید باشد تا آدم‌ها را به انسان‌هایی آگاه و فروتن تحول دهد؟
🔹 پاسخ این است که آن چیز، خودشناسی است. خودشناسی که همان «اراده به آگاهی و شکوفایی» است اصل بنیادین و تعیین کننده‌ی اخلاق و رفتار و شخصیت انسان است. همه عوامل دیگر، فرع بر میزان و درجه خودشناسی شخص هستند. اگر خودشناسی یعنی شوق به شکوفایی و رشد و آگاهی نباشد، همه چیزهای دیگر اعم از قدرت و علم و دین در خدمت یک وجود کور و نادان قرار خواهند گرفت.
🔹میزان خودشناسی و خودآگاهی انسان، نیت و شخصیت و منش او را تعیین می‌کند و علم و دین و استعداد و همه چیز در خدمت این شخصیت و نیت قرار می‌گیرند.
علم و مال و مقام، همگی داشته و ابزار هستند در خدمت شخصیت و انگیزه های فرد. آنها شخص را داراتر می‌کنند نه لزوما خوب‌تر یا حتی شادتر. آن که خود شخص را تغییر می‌دهد، خودشناسی است.
@sasanhabibvand
در هفده سالگی دنبال به دست آوردن اسلحه‌ای بودم.
می‌خواستم در یکی از عبورهای شاه به سمت فرودگاه، به شکلی خودم را به او برسانم، با آن اسلحه او را بکشم تا ایران نجات پیدا کند.
در آن زمان، واقعاً فکر می‌کردم اگر الگوی میرزا رضای کرمانی، ضارب ناصرالدین شاه، را اجرا کنیم دیگر همه چیز ختم به خیر می‌شود.
ولی وقتی به زندان پاگذاشتم، دیدم هفت هزار زندانی سیاسی، می‌توانند به هفت هزار شاه بدل شوند؛ در زندان هم هر کدام‌شان اگر فرصت پیدا کنند، چه بلاهایی که بر سر هم نمی‌آورند.
(محسن مخملباف)
@essarat
@sasanhabibvand
Audio
🌀 تحول از منظر مولوی
شرح بیت "آب کم جو، تشنگی آور به دست"
@sasanhabibvand
🌀 کانال درسگفتارها
همراهان عزیز
فایل صوتی تمامی درسگفتارها، مصاحبه ها و سخنرانی های این قلم به طور جداگانه در کانال درسگفتارها موجود است.
🔸 لینک کانال درس گفتارها:

t.me/darsgoftar_sasanhabibvand
Forwarded from اتچ بات
🔶 دیدگاه شما
خانم الهام عزیز نوشته اند:
با درود خدمت آقای حبیب‌ وند عزیز
آرزو میکنم که روزها را به شادمانی سپری کنید.
قبلا با خودم فکر میکردم که چرا وقت خواندن کتاب‌های زیادتری را ندارم. مثل اینکه هفته ای یک کتاب بخونم و سطح سواد و معلومات خودم را بالا ببرم . تا اینکه به صورت خیلی اتفاقی این شانس بزرگ زندگیم را پیدا کردم که با اولین مصاحبه شما که معرفی کتابهایتان هم بود آشنا بشوم، و بعد هم خرید آنها و آغاز خواندن ...
🔹 با خواندن اولین کتاب (کتاب "بندباز") چشمم به دنیای جدیدی باز شد که هیچ زمان قبل از این تجریه نکرده بودم و درباره اش نمیدونستم، کتابی با بیان بسیار روان و ساده و در عین حال عمیق و ارزنده با نگارشی متفاوت از دیگر کتابهایی که تا کنون خوانده بودم . کتاب خودشناسی که به سبک یک رمان زیبا و قابل فهم نوشته شده بود.
تا اینکه کتاب سوم شما ("بیگانه درون") بیرون آمد که مشتاقانه تهیه کردم و شروع به خواندن کردم.
🔹 بازهم با یک کتاب برجسته و عمیق روبرو شدم با نگارشی ساده ولی با این تفاوت که احساس کردم کتابی است که صفحه به صفحه باید با دقت بخونم و یادداشت برداری کنم و زیر مطالبش رو خط بکشم.
کتابی که هر خطش پر از مفاهیم و اطلاعاتی است که از سر فهم و درک واقعی و بدون هیچ گونه عرض ورزی و یا خیال پردازی و گنده گویی باشه.
و البته از نظر من این کتاب بسیار نزدیک به افکار استاد ملکیان و دکتر پیمان آزاد است ولی به قلمی ساده تر و روانتر و البته با نظمی قابل تحسین...
و تازه اینجا دریافتم که مهم زیاده خواندن نیست ، مهم کتابهای درست و گزیده خواندن و آنها را با تمام وجود درک کردن و در زندگی بکار بردن هست.
🔹 واقعا از صمیم قلب دوست داشتم از شما تشکر کنم و بنویسم که کتابها و سخنرانیها و مطالب شما که در کانال تلگرام میگذارید بسیار موثر و راهنما هستند در آگاهی و بیداری من.
با عرض پوزش از زیاده گویی که کردم .
براتون از صمیم قلب آرزوی پایندگی و شادمانی را دارم .💚
@sasanhabibvand
🌀 "مسألۀ روز"

اخیرا با دوست عزیزی صحبت می کردم که می‌گفت سالها قبل، لیسانس فلسفه خوانده ولی بعد منصرف شده و تغییر رشته داده است.
🔹 ایشان فرد مسنی بود و استاد دانشگاه. وقتی علت انصراف از فلسفه را پرسیدم گفت: علتش آن بود که آن زمان (دهه پنجاه) اوج فعالیت های سیاسی و حزبی و اجتماعی بود و من متوجه شدم که مساله ی روز، چیز دیگری است. مساله جامعه ما، انقلاب و حرکت و عمل بود، نه فلسفه.
پیش خودم فکر کردم که: ایشان لیسانس فلسفه هم خوانده است، واقعیت های جلوی چشمش را هم دیده است ولی متوجه ارتباط مهم و عمیق میان اینها نشده است.
🔹 در دنیا چه روزی بوده که مساله روز، فلسفه نبوده است؟ به تاریخ نگاه کنید. کدام حرکت فردی و اجتماعی و حزبی و سیاسی بدون فلسفه به وجود می آید؟ و کدام حرکتی بوده که با فلسفه غلط و مبهم، یا با "سفسطه به اسم فلسفه"، به تباهی و تیره روزی فرد یا ملتی منجر نشده است؟
@sasanhabibvand
🌀 "با کمبود محبت چه کنم؟"

🔶 پرسش یکی از دوستان:
مردی ۳۰ ساله هستم و متاهل.
من در محیطی گرم و پرمهر بار نیامدم بلکه برعکس، از کودکی مورد کم توجهی و بی مهری خانواده بودم. جای مهرورزی و شفقت در کودکی من خالی است. و امروز وقتی نگاه می کنم تأثیر این کمبود را را در زندگی و رفتار و روابطم احساس میکنم. چه کنم؟

🔷 سلام و درود:
به گمان من شما باید وجود عاطفی تان را بپرورانید. باید مانند پدری خردمند و مهربان، خودتان را از نو بزرگ کنید و درونتان را از مهر و توجه و تجربه های لطیف سیراب سازید.
برای این منظور باید رفتاری را که محیط با شما کرده (یا نکرده) بدون خشم و سرزنش شناسایی کنید و معکوس آن را برای خودتان انجام بدهید.
لازم است عشق‌ورزی و دلسوزی و توجه کردن را تمرین کنید و در خود نهادینه سازید. از این طریق ناخودآگاهِ خود را با عشق و توجه آشنا کنید.
🔹 از جمله اینکه:
۱. کسانی را که به شما کم‌مهری و کم‌توجهی کرده اند ببخشید. دلایلی پیدا کنید برای تبرئه و شفقت‌ورزی به این افراد- دلیل بسیار است.
۲. مهرورزی به خود را تمرین کنید. به خود سخت نگیرید و عاشقانه خود را دوست بدارید. در ذهن خود دلایلی پیدا کنید برای تبرئه و شفقت‌ورزی به خویش- دلایل فراوان است- مقاله "مهرورزی به خویش" من را بخوانید.
۳. به اطرافیان خود با نگاه شفقت‌آمیز توجه کنید، آنها را دوست بدارید و به آنها محبت کنید و در حد توان به مشکلات آنها فکر کنید و به آنها کمک کنید (این البته غیر از ساده‌لوحی است). اگر سخت است از مهرورزی به یک گیاه و یک حیوان شروع کنید.
🔹 ۴. در خطاب به دیگران کلمات و جملات محبت‌آمیز به کار ببرید.
۵. به اطراف خود توجه کنید؛ به زیبایی صبح، به جیک جیک پرندگان، به تقلای حشرات کوچک، به رنج آدم‌های ضعیف و حتی رنج مضاعف انسان‌های به‌ظاهر پرمدعا و قوی.
۶. شعر و رمان و داستان بخوانید و همدلی و شفقت‌ورزی به اشخاص داستان (واقعی، تخیلی یا تاریخی) را تجربه کنید.
۷. آموخته های خود را با دیگران تقسیم کنید. به آدم ها و بخصوص بچه های بااستعدادی که می شناسید، کمک کنید تا شکوفا شوند.
🔹 ۸. گه‌گاهی، زندگی را از ته به سر ببینید: از سمت مرگ به چشم‌انداز زندگی نگاه کنید.

راههای زیادی برای زنده کردن عشق و توجه در خود وجود دارد. سعی کنید خودتان هم راه های بیشتری پیدا کنید و به کار ببندید.
از آموخته هایتان ما را هم بی‌نصیب نگذارید.
به امید شادمانی تان
@sasanhabibvand