کانال. سرزمین کهن ایران دیار شاهان
387 subscribers
12.1K photos
12.6K videos
436 files
9.26K links
کانال :
#سرزمین_کهن_ایران_دیار_شاهان
#مشروطه_سلطنتی
#برپایی پادشاهی پارلمانی (سلطنت بر ایران. فقط از آن مردم است.)

ارتباط با ادمین..@Shahinzand2582


@Shahizazaza
Download Telegram
Forwarded from جادوی اندیشه (SH...l)
🔸🔸🖌

#بیعدالتی #فساد
#سکوت_عالمان_دین

📩« اینجانب بابک داد با احترام از آیت‌الله علوی گرگانی پرسشی دارم که امیدوارم این متن را به ایشان برسانند و جوابشان را به من!

حضرت آیت‌الله! می‌خواهم بپرسم وقتی امام زمان(عج) در مورد «راضی نبودنشان از دوچرخه سواری بانوان» به شما سخن می‌گفتند، در مورد «گناه سکوت علما در مقابل فسادهای حکومتی» چیزی نگفتند؟

من حقیقتاً آرزو دارم که کاش یکبار جای شما بودم و به حضورشان شرفیاب شده و از محضر امام زمان چیزهایی می‌پرسیدم! اما حال که چنین توفیقی ندارم، از شما که بحمدالله به حضرت حجت متصّل هستید، استدعا دارم سوال بفرمایید برای نامه‌ی پسر نوجوان معلولی که حتی اجازه « گل فروشی سر چهارراه» را هم به او نداده بودند، چه پاسخی دارند؟

پسرکی که برایم نوشته بود: «…بالاخره از بی‌تابی خواهرم و از گرسنگی خودم دیوانه شدم.… و رفتم و گذاشتم تا باز هم آن نانوای نامرد مرا دستمالی کند و به جایش یکی از نانهای خمیر که به مشتری ها نمی‌دهد، را به من بدهد.…

من تا خودِ خانه گریه کردم، اما نگذاشتم صورتم را خواهرم ببیند! رسیدم و نان خمیر را روی گاز گرمش کردم تا وسطش برشته بشود. دادم نان را خواهرم خورد. لقمه توی دهانش و بغض توی گلویش بود! آقای داد آخر چرا…؟»

حضرت آیت‌الله! به امام زمان بگویید آن پسر و خواهر کوچکش، هر دو فرزندان طلاقی هستند که با بیکاری پدر شروع شد و روی دست مادر فقیرشان ماندند!

این بچه از من پرسید: «…آقای داد! چرا هیچ شبی حضرت علی از کوچه ما نمی‌گذرد و بر درِ خانه ما یک کیسه غذا نمی‌گذارد؟ چرا لرزش عصای معلولیت مرا، وقتی که آن نامرد از پشت فشارم می‌دهد و لذت می‌برد را نمی بیند؟… آیا خدا به خاطر گناه من که به خاطر یک قرص نان به آن تن میدهم، ما را نفرین کرده؟! ]

حضرت آیت‌الله! منِ کمترین، از خواندن این نامه «چو بید، بر سرِ ایمانِ خویش لرزیدم»! آیا شما هم از خواندن این جملات حالتان بد شد یا همچنان نگران صدمه خوردن به دین خدا، از ناحیه دوچرخه سواری بانوان هستید؟!!!

شما و شمایانی که سالهای سال با خمس و زکات این مردم زندگی کرده و درس دین خوانده اید و در این روزهای سخت، به جای آنکه در مورد فسادهای رنگارنگ، عمامه بر زمین کوبیده و فریاد بزنید، ناگهان از عدم رضایت امام زمان از دوچرخه‌سواری زنان «خبر!» آورده‌اید؟

اصلا چرا آن پسر نوجوان معلول و دردمند، ناامید از شما برای منِ کمترین نامه می‌نویسد؟ والله اگر «عصایش که نجیبانه می‌لرزید» دل شما نلرزانده، باید که به ایمانتان و به عمری که با این عمامه تلف کرده‌اید، شک کنید! و این ایمان را دور بریزید که خداوند متعال «عالِمان دربار فرعون» را بیشتر از خود او لعنت کرده است! »

راستی اگر اینبار هم به محضر امام عصر شرفیاب شدید، به حضرت سلام برسانید و بگویید فلانی پرسید: از سکوت عالِمان دین به کجا باید شکایت ببریم؟

بابک داد
۹۸/۵/۲۴

@Magic_Thought1
Forwarded from جادوی اندیشه (SH...l)
🔸🔸🖌

#بیعدالتی #فساد
#سکوت_عالمان_دین

📩« اینجانب بابک داد با احترام از آیت‌الله علوی گرگانی پرسشی دارم که امیدوارم این متن را به ایشان برسانند و جوابشان را به من!

حضرت آیت‌الله! می‌خواهم بپرسم وقتی امام زمان(عج) در مورد «راضی نبودنشان از دوچرخه سواری بانوان» به شما سخن می‌گفتند، در مورد «گناه سکوت علما در مقابل فسادهای حکومتی» چیزی نگفتند؟

من حقیقتاً آرزو دارم که کاش یکبار جای شما بودم و به حضورشان شرفیاب شده و از محضر امام زمان چیزهایی می‌پرسیدم! اما حال که چنین توفیقی ندارم، از شما که بحمدالله به حضرت حجت متصّل هستید، استدعا دارم سوال بفرمایید برای نامه‌ی پسر نوجوان معلولی که حتی اجازه « گل فروشی سر چهارراه» را هم به او نداده بودند، چه پاسخی دارند؟

پسرکی که برایم نوشته بود: «…بالاخره از بی‌تابی خواهرم و از گرسنگی خودم دیوانه شدم.… و رفتم و گذاشتم تا باز هم آن نانوای نامرد مرا دستمالی کند و به جایش یکی از نانهای خمیر که به مشتری ها نمی‌دهد، را به من بدهد.…

من تا خودِ خانه گریه کردم، اما نگذاشتم صورتم را خواهرم ببیند! رسیدم و نان خمیر را روی گاز گرمش کردم تا وسطش برشته بشود. دادم نان را خواهرم خورد. لقمه توی دهانش و بغض توی گلویش بود! آقای داد آخر چرا…؟»

حضرت آیت‌الله! به امام زمان بگویید آن پسر و خواهر کوچکش، هر دو فرزندان طلاقی هستند که با بیکاری پدر شروع شد و روی دست مادر فقیرشان ماندند!

این بچه از من پرسید: «…آقای داد! چرا هیچ شبی حضرت علی از کوچه ما نمی‌گذرد و بر درِ خانه ما یک کیسه غذا نمی‌گذارد؟ چرا لرزش عصای معلولیت مرا، وقتی که آن نامرد از پشت فشارم می‌دهد و لذت می‌برد را نمی بیند؟… آیا خدا به خاطر گناه من که به خاطر یک قرص نان به آن تن میدهم، ما را نفرین کرده؟! ]

حضرت آیت‌الله! منِ کمترین، از خواندن این نامه «چو بید، بر سرِ ایمانِ خویش لرزیدم»! آیا شما هم از خواندن این جملات حالتان بد شد یا همچنان نگران صدمه خوردن به دین خدا، از ناحیه دوچرخه سواری بانوان هستید؟!!!

شما و شمایانی که سالهای سال با خمس و زکات این مردم زندگی کرده و درس دین خوانده اید و در این روزهای سخت، به جای آنکه در مورد فسادهای رنگارنگ، عمامه بر زمین کوبیده و فریاد بزنید، ناگهان از عدم رضایت امام زمان از دوچرخه‌سواری زنان «خبر!» آورده‌اید؟

اصلا چرا آن پسر نوجوان معلول و دردمند، ناامید از شما برای منِ کمترین نامه می‌نویسد؟ والله اگر «عصایش که نجیبانه می‌لرزید» دل شما نلرزانده، باید که به ایمانتان و به عمری که با این عمامه تلف کرده‌اید، شک کنید! و این ایمان را دور بریزید که خداوند متعال «عالِمان دربار فرعون» را بیشتر از خود او لعنت کرده است! »

راستی اگر اینبار هم به محضر امام عصر شرفیاب شدید، به حضرت سلام برسانید و بگویید فلانی پرسید: از سکوت عالِمان دین به کجا باید شکایت ببریم؟

بابک داد
۹۸/۵/۲۴

@Magic_Thought1