🌴تا زمانــے ڪه سلـطان دلت...
خــــداسـت
ڪســے نمـے تـواند
دل خـوشـے هایـت را...
ویــران ڪنـــد...!!!
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
سلام✋
صبحتون شهدایی❣
@sardare_dellha
خــــداسـت
ڪســے نمـے تـواند
دل خـوشـے هایـت را...
ویــران ڪنـــد...!!!
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
سلام✋
صبحتون شهدایی❣
@sardare_dellha
#ماجرای_شهدا
🔸همیشه باهاش شوخی میڪردم و میگفتم:
اگر شربت
شهادت آوردن، نخوریا بریز دور
یادمه یه بار بهم گفت:
اینجا شربت شهادت پیدا نمیشه؛
چیڪار ڪنم؟!
بهش گفتم:
ڪاری نداره ڪه خودت درست ڪن
بده بقیه هم بخورند!
خندید و گفت:
اینطوری خودم شهید نمیشم ڪه بقیه شهید میشن...
شربت شهادت یه جورایی
رمز بین من و آقا ابوالفضل بود!❣
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🕊❤️
🌺🍃
@sardare_dellha
🔸همیشه باهاش شوخی میڪردم و میگفتم:
اگر شربت
شهادت آوردن، نخوریا بریز دور
یادمه یه بار بهم گفت:
اینجا شربت شهادت پیدا نمیشه؛
چیڪار ڪنم؟!
بهش گفتم:
ڪاری نداره ڪه خودت درست ڪن
بده بقیه هم بخورند!
خندید و گفت:
اینطوری خودم شهید نمیشم ڪه بقیه شهید میشن...
شربت شهادت یه جورایی
رمز بین من و آقا ابوالفضل بود!❣
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🕊❤️
🌺🍃
@sardare_dellha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه زیبا ملائک شدند زیستند
همان ها که هستند ولی نیستند !
کسانی که در جمع ما بوده اند
ولی حیف نفهمیده ایم کیستند.
#شهید_مدافـع_حـرم🇮🇷
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#شادے ارواح طیبه شهدا صلوات
@sardare_dellha
همان ها که هستند ولی نیستند !
کسانی که در جمع ما بوده اند
ولی حیف نفهمیده ایم کیستند.
#شهید_مدافـع_حـرم🇮🇷
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#شادے ارواح طیبه شهدا صلوات
@sardare_dellha
🌹🕊🕊🕊🕊🌹
یک شب در منطقه دیدم ابوالفضل ناراحته و انگار از بیماری رنج می بره و معلوم بود کمر درد داره . بهش که رسیدم گفتم چیه برادر ، چی شده . گفت: چیز خاصی نیست انشاءالله خوب میشه و گفت فقط ناراحتم از این که از رسیدگی به کارهای بچه ها و عملیات جا بمانم امیدوارم سریعتر خوب بشم.
خلاصه شروع کردم به ماساژ کمرش و می دانستم این کمردرد همینطوری نیست 2 -3 ساعت قبل خوب خوب بود . خیلی باهاش کلنجار رفتم که چی شده.بالاخره قفل زبانش شکسته شد و گفت: یک مکان از خط احتیاج مبرمی به مهمات داشت که به علت خطر زیاد کسی حاضر نشد مهمات به جلو ببره که باعث شد خودم به تنهایی چندین جعبه مهمات سنگین رو زیر تیر و ترکش به سختی ببرم همین امر، باعث کمر دردم شده.
با خودم گفتم هنوزم مثل شهید همت پیدا میشه.خودش فرمانده گردانه و جعبه مهمات می بره.
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
یک شب در منطقه دیدم ابوالفضل ناراحته و انگار از بیماری رنج می بره و معلوم بود کمر درد داره . بهش که رسیدم گفتم چیه برادر ، چی شده . گفت: چیز خاصی نیست انشاءالله خوب میشه و گفت فقط ناراحتم از این که از رسیدگی به کارهای بچه ها و عملیات جا بمانم امیدوارم سریعتر خوب بشم.
خلاصه شروع کردم به ماساژ کمرش و می دانستم این کمردرد همینطوری نیست 2 -3 ساعت قبل خوب خوب بود . خیلی باهاش کلنجار رفتم که چی شده.بالاخره قفل زبانش شکسته شد و گفت: یک مکان از خط احتیاج مبرمی به مهمات داشت که به علت خطر زیاد کسی حاضر نشد مهمات به جلو ببره که باعث شد خودم به تنهایی چندین جعبه مهمات سنگین رو زیر تیر و ترکش به سختی ببرم همین امر، باعث کمر دردم شده.
با خودم گفتم هنوزم مثل شهید همت پیدا میشه.خودش فرمانده گردانه و جعبه مهمات می بره.
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌹🕊🕊🕊🕊🌹
یک شب در منطقه دیدم ابوالفضل ناراحته و انگار از بیماری رنج می بره و معلوم بود کمر درد داره . بهش که رسیدم گفتم چیه برادر ، چی شده . گفت: چیز خاصی نیست انشاءالله خوب میشه و گفت فقط ناراحتم از این که از رسیدگی به کارهای بچه ها و عملیات جا بمانم امیدوارم سریعتر خوب بشم.
خلاصه شروع کردم به ماساژ کمرش و می دانستم این کمردرد همینطوری نیست 2 -3 ساعت قبل خوب خوب بود . خیلی باهاش کلنجار رفتم که چی شده.بالاخره قفل زبانش شکسته شد و گفت: یک مکان از خط احتیاج مبرمی به مهمات داشت که به علت خطر زیاد کسی حاضر نشد مهمات به جلو ببره که باعث شد خودم به تنهایی چندین جعبه مهمات سنگین رو زیر تیر و ترکش به سختی ببرم همین امر، باعث کمر دردم شده.
با خودم گفتم هنوزم مثل شهید همت پیدا میشه.خودش فرمانده گردانه و جعبه مهمات می بره.
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@sardare_dellha
یک شب در منطقه دیدم ابوالفضل ناراحته و انگار از بیماری رنج می بره و معلوم بود کمر درد داره . بهش که رسیدم گفتم چیه برادر ، چی شده . گفت: چیز خاصی نیست انشاءالله خوب میشه و گفت فقط ناراحتم از این که از رسیدگی به کارهای بچه ها و عملیات جا بمانم امیدوارم سریعتر خوب بشم.
خلاصه شروع کردم به ماساژ کمرش و می دانستم این کمردرد همینطوری نیست 2 -3 ساعت قبل خوب خوب بود . خیلی باهاش کلنجار رفتم که چی شده.بالاخره قفل زبانش شکسته شد و گفت: یک مکان از خط احتیاج مبرمی به مهمات داشت که به علت خطر زیاد کسی حاضر نشد مهمات به جلو ببره که باعث شد خودم به تنهایی چندین جعبه مهمات سنگین رو زیر تیر و ترکش به سختی ببرم همین امر، باعث کمر دردم شده.
با خودم گفتم هنوزم مثل شهید همت پیدا میشه.خودش فرمانده گردانه و جعبه مهمات می بره.
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@sardare_dellha