کانال سردار دلها
967 subscribers
49.4K photos
26.9K videos
257 files
2.32K links
💠بِسمِـ رَبَّ الحٌسٖــیِݩ﴿؏﴾💠
اگه خیمه ی اسلامی آسیب ببیند
بیت الله الحرام و قرآن آسیب خواهد دید
بخشی ازوصیت نامه ی
#حاج_قاسم_سلیمانی
خدایاداغ سردارهرگزتاظهورمهدی فاطمه
از دلها نمیره

آیدی مدیر کانال

@sardaredelha59



https://t.me/sardare_dellha
Download Telegram
وی ادامه می‌دهد: زمانی که داعش به‌وجود آمد و یک عده به نام اسلام می‌خواستند چهره اسلام را مخدوش کنند، جنایات فجیعی را انجام می‌دادند. از صحنه‌های دلخراش بریدن سرها تا تجاوز به زنان باردار را از گفت‌وگوهای همسرم شنیده بودم. چطور می‌شود یک بچه هیئتی مسلمان که توانایی نظامی هم دارد، فقط بنشیند و از دور آن‌ها را نظاره کند، او نمی‌توانست این‌ها را تحمل کند.
همسر شهید مدافع حرم تأکید می‌کند: همسرم از زندگی دنیایی بهترین‌ها را برای ما می‌خواست. او در ورزش نیز جایگاه #دان۵ هاپکیدو را داشت وعلاوه بر کارش در بانک به #باشگاه‌های مختلفی برای ورزش می‌رفت. عضو بسیج بود و جایگاه اجتماعی خوبی داشت، اما از همه#امکانات مادی و علایق فردی خویش برای بدست آوردن #جایگاه معنوی رفیع‌تری دست کشید که کار آسانی هم نیست.
سال ۹۴ او برای اولین بار به سوریه اعزام شد. فرزند دوم مان شیرخوار بود و فشار زیادی روی من بود، مدام بعد از خوابیدن بچه‌ها تا صبح گریه می‌کردم و او برای آرامش من می‌گفت برای آموزش برادران مهاجر می‌رود در حالی که او در عملیات‌ها نیز شرکت می‌کرد، اما این قسمت را به من نمی‌گفت. اوضاع روحی من خیلی به‌هم ریخته بود.
وی ادامه می‌دهد: زمانی که داعش به‌وجود آمد و یک عده به نام اسلام می‌خواستند چهره اسلام را مخدوش کنند، جنایات فجیعی را انجام می‌دادند. از صحنه‌های دلخراش بریدن سرها تا تجاوز به زنان باردار را از گفت‌وگوهای همسرم شنیده بودم. چطور می‌شود یک بچه هیئتی مسلمان که توانایی نظامی هم دارد، فقط بنشیند و از دور آن‌ها را نظاره کند، او نمی‌توانست این‌ها را تحمل کند.
همسر شهید مدافع حرم تأکید می‌کند: همسرم از زندگی دنیایی بهترین‌ها را برای ما می‌خواست. او در ورزش نیز جایگاه #دان۵ هاپکیدو را داشت وعلاوه بر کارش در بانک به #باشگاه‌های مختلفی برای ورزش می‌رفت. عضو بسیج بود و جایگاه اجتماعی خوبی داشت، اما از همه#امکانات مادی و علایق فردی خویش برای بدست آوردن #جایگاه معنوی رفیع‌تری دست کشید که کار آسانی هم نیست.
سال ۹۴ او برای اولین بار به سوریه اعزام شد. فرزند دوم مان شیرخوار بود و فشار زیادی روی من بود، مدام بعد از خوابیدن بچه‌ها تا صبح گریه می‌کردم و او برای آرامش من می‌گفت برای آموزش برادران مهاجر می‌رود در حالی که او در عملیات‌ها نیز شرکت می‌کرد، اما این قسمت را به من نمی‌گفت. اوضاع روحی من خیلی به‌هم ریخته بود.