کانال سردار دلها
967 subscribers
49.4K photos
26.9K videos
257 files
2.32K links
💠بِسمِـ رَبَّ الحٌسٖــیِݩ﴿؏﴾💠
اگه خیمه ی اسلامی آسیب ببیند
بیت الله الحرام و قرآن آسیب خواهد دید
بخشی ازوصیت نامه ی
#حاج_قاسم_سلیمانی
خدایاداغ سردارهرگزتاظهورمهدی فاطمه
از دلها نمیره

آیدی مدیر کانال

@sardaredelha59



https://t.me/sardare_dellha
Download Telegram
💌#خاطرات_شهدا

💠شهید مدافع‌حرم یدالله قاسم‌زاده


همسر شهید نقل می‌کنند:
دو چیز را همیشه به همراه داشت✌️🏻
یکی هندزفــــری‌اش🎶
که با آن به فایل‌های آموزش عربی📃
و سخنرانی‌های علامه جعفری👳‍♂
و آیت‌الله مجتبی تهرانی گوش می‌داد
و دیگری کتــــابی کوچک📖
که در مسیر رفت یا برگشت به سرِ کار🚶‍♂
مطالعه کند. از کمترین فرصت‌ها
برای مطالعه و یادگیری استفاده می‌کرد.
معمولاً بعد از نماز صبح🌞
بیدار می‌ماند و کتاب می‌خواند📚
هیــــچ‌وقــــت او را بیکــــار ندیــــدم!

یدالله می‌گفت:
«این عمر سرمایه‌ای است که خداوند🕋
در اختیارمان گذاشته و به‌عنوان یک‌بنده
وظیفه ماست که به بهتــــرین شکـــل👌
از آن استفــــاده کنیــــم و بهــــره ببریم»


🎁به مناسبت سالروز ولادت🎈🎂🎈

🎁هدیه به روح مطهر شهید صلوات

اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد

🇮🇷 @sardare_dellha
#خاطرات_شهدا

🌷 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرف‌ هایم گوش کرد، گفت: تو چقدر قرآن میخونی؟

گفتم: اگه وقتی بشه میخونم؛ ولی وقت نمیشه. بیست و چهار ساعته دارم میدوم.

گفت: نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر میخونی؟ باز همان جواب را دادم.

چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه! گفتم: چطور آقا مهدی؟

گفت: تو با همون ایمان سنتی‌ای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوخته‌ای نداری؛ نه مطالعه‌ای داری، نه قرآن میخونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایه‌ای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی!

من میگم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو ببند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.

#شهید_مهدی_باکری

🌷شادی روح جمیع شهدا صلوات


🇮🇷 @sardare_dellha
#خاطرات_شهدا

🌷 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرف‌ هایم گوش کرد، گفت: تو چقدر قرآن میخونی؟

گفتم: اگه وقتی بشه میخونم؛ ولی وقت نمیشه. بیست و چهار ساعته دارم میدوم.

گفت: نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر میخونی؟ باز همان جواب را دادم.

چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه! گفتم: چطور آقا مهدی؟

گفت: تو با همون ایمان سنتی‌ای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوخته‌ای نداری؛ نه مطالعه‌ای داری، نه قرآن میخونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایه‌ای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی!

من میگم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو ببند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.

#شهید_مهدی_باکری

🌷شادی روح جمیع شهدا صلوات

🇮🇷 @sardare_dellha
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹

📃#خاطرات_شهدا✏️

🌷گفت حاجی قسمت می دم به حضرت زینب(س)مخالفت نکن بزارمن برم. حاجی من مال اینجانیستم.من اونجا راحتم،گفتم برو دوره مربیگری بعد،گفت حاجی من دوست دارم برم منطقه،دیدم حسین واقعابند نیست رو زمین.بعد از برگشت ازمنطقه روحیاتش خیلی تغییر کرده بود ویه وقت های بهش نگاه می کردم،می دیدم توخودشه و ذهنش با خودش درگیره،باخودش کلنجارمیره. راستش افرادزیادی روواسطه کرده بود که رضایت بدم دوباره بره ماموریت و من همش مخالفت می کردم،حتی از فرماندهی زنگ زدن گفتن منطقه اعلام نیازحسین رو فرستادن که من بازاجازه ندادم.چون معتقد بودم باید بچه ها با فاصله زمانی خاصی برن منطقه[سوریه] ولی حسین من رو تو یه شرایط خاصی قرارداد،واقعانتونستم بهش بگم نه، وقتی قسمم داد،یه جورایی شل شدم و دل من لرزید،حس خوبی نداشتم، احساس کردم خیلی آسمانی شده.😔

🌹بعداکه رفت منطقه،خبردارشدیم، اول مجروح شده بعدحدودبیست وچهار ساعت مفقودشده بود،بعدپیکرش روطی مراحلی پیداکردن ومشخص شد شهیدشده.🕊😭

✏️راوی:فرمانده شهید

🥀#شهید_حسین_معزغلامی
💌#خاطرات_شهدا


💌بسمـ رب الشـهدا....

شهید مدافع‌حرم اسدالله ابراهیمی

گشودن گره از کار خلق‌الله


😢خانه من و اسدالله نزدیک هم بود. یک شب آمد خانه ما و گفت:«عبدالله! یک بنده‌خدایی توان پرداخت کرایه خانه‌اش را ندارد و صاحب‌خانه وسایلش را بیرون ریخته!

🙏اگر برایت مشکلی ایجاد نمی‌شود، اجازه بده چند روزی وسایل‌شان را در پارکینگ خانه تو بگذارند. بنده‌خدا چند شب است با زن و بچه گوشه خیابان می‌خوابد.»

به محض اینکه جواب مثبت را از من گرفت، فوراً رفت ماشینی را هماهنگ کرد و وسایل آنها را به پارکینگ خانه‌ام منتقل کرد. بعد از چند روز با کمک دوستانش مبلغی تهیه کرد و برای آن خانواده سرپناهی پیدا کرد.

هیچ‌وقت آرام و قرار نداشت و برای حلّ مشکل مردم بال‌بال می‌زد. به هر دَری می‌زد تا گره از کار خلق‌الله باز کند.

🎙راوے: برادر شهید

🎂#به‌مناسبت_سالروز_ولادت



پنج شنبه که میشود.
ثانیـه هایمـان
🍂سخت بوی دلتنگي میدهد

🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹

🇮🇷 @sardare_dellha
📸 شهید حسین معزغلامی، شهدای مدافع حرم

🌷مادر شهید می گوید:هر وقت حسین به سوریه می‌رفت دست به دامن یک شهید می‌شدم بار اول متوسل به شهید آقامحمودرضا بیضایی شدم که حسین سالم بیاید. بار دوم متوسل به شهید آقا جواد الله کرم شدم و حسین سالم بیاید و نذرم در هر بار ادا می‌کردم. بار آخر شهید سجاد زبرجدی را انتخاب کردم که حسین سالم برگرده شله‌زرد بپزم و به نیت ایشان پخش‌کنم. چند شب قبل از شهادت حسین خواب دیدم شهید سجاد زبرجدی در عالم رؤیا به من گفت «نذرت قبول‌شده ادا کن.» نذر من قبول نشد چون حسین از من مستجاب‌الدعوه‌تر بود؛ و شهید سجاد زبرجدی در اصل بشارت شهادت حسین رو داده بود.💔
#خاطرات_شهدا

🇮🇷 @sardare_dellha
📨#خاطرات_شهدا

🌕شهید مدافع‌حرم محمدحسن قاسمی

🔷اولین شهید مدافع‌حرم جامعه پزشکی


🌻پدر شهید نقل می‌کند: محمدحسن در دوران دانشگاه بسیار فعّال و پویا بود. رشته‌ تحصیلی‌اش، تکنسین هوشبری اتاق عمل بود ولی در بیمارستان، از آموختنِ هیچ چیزی دریغ نمی‌کرد.

🦋این را وقتی متوجه شدیم که در سوریه به فاصله‌ی یکی دوهفته از رفتنش، بعنوان مسئول بیمارستان انتخاب شد. همرزمانش می‌گفتند او وقتی بیمارستانی را تحویل می‌گرفت، صفر تا ۱۰۰ کارها را یک‌تنه راه‌اندازی می‌کرد و تحویل پرسنل می‌داد.

🌻فرقی نمی‌کرد بخش رادیولوژی باشد یا آزمایشگاه یا اتاق عمل؛ قاعده‌ی هر کدام را به خوبی می‌دانست و معتقد به کار بر مبنای آخرین فناوریِ روز بود. چون زبان انگلیسی را خوب می‌فهمید، مطالب لازم را از بروزترین منابع تخصصی‌اش می‌دید و اجرا می‌کرد.

🦋بعد از شهادتش به ما گفتند: ما نیروی بسیار ارزشمندی را از دست دادیم. می‌خواستیم در آینده، او را به عنوان مسئول کل تشکیلات پزشکی ایران در سوریه قرار دهیم، چون این قابلیّت را داشت.

🎁#به‌مناسبت_سالروز_ولادت

هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🪴اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🪴

🇮🇷 @sardare_de
💌#خاطرات_شهدا

🟣شهید مدافع‌حرم رحمان بهرامی


فرزند شهید نقل می‌کند: شهید بهرامی همیشه سعی می‌کرد همگی در صلح و آرامش باشند و اگر دو نفر کدورتی با هم داشتند، آنها را آشتی می‌داد. با بزرگ و کوچک طوری رفتار می‌کرد که هیچکس از پدرم رنجور نمی‌شد. زمانی که فردی را نصیحت می‌کرد، از ابراز پشیمانی و ناراحتی آن شخص نیز ناراحت می‌شد و با وی همدردی می‌کرد.

موقعی که پدرم در مناطق عملیاتی بانه کردستان بود، یک روز در زمانِ برگشت به استان زنجان، پدرم در اتوبوس، جوانی را می‌بیند که در خودش فرو رفته و ناراحت است. دلیل ناراحتی‌اش را می‌پرسد و متوجه می‌شود که آن جوان با خانواده خود قهر کرده است و قصد دارد شهرش را ترک کند. پدرم آن جوان را به خانه‌ی خودمان در خرمدره آورد و خیلی با او صحبت کرد و متوجه شد که فرزند کیست. با خانواده‌اش تماس گرفت که نگران نباشند و سرانجام این جوان را به کانون گرم خانواده‌اش بازگرداند.

🎁#به‌مناسبت_سالروز_ولادت

هدیه به روح مطهر شهید صلوات
❤️اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❤️

🇮🇷 @sardare_dellha
💌#خاطرات_شهدا

🟣شهید مدافع‌حرم مجید سلمانیان

♨️به نام خدا و با یاد خدا و برای خدا

🎙راوے: دوست شهید

اول صبح بود🌥
تاکســـــی رسید🚕
ســــــــوار شدیـــــــم
حاج مجید طبق معمول
خوش و بشی با راننده کرد🤝
راننده در همان‌حال گذاشت توی دنده💨
که حرکت کند ولی یِهو بی‌هوا
حاج مجید رو کرد به راننده و گفت:
خامــــــــوش کــــــــن!😡
راننده کُپ کرده و مات مونده بود
که چی شده و چه بکنه!🤭

مجــــــــدداً
حاج مجید با جدّیّت و ملاطفت گفت:
سوئیچ رو ببند آقا جان🔑
بنده‌خدا با تردید ماشینو خاموش کرد🤯
حاج مجید رو کرد به راننده که:
اول صبح‌که‌میخوای‌ماشین‌روشن‌کنی
نیت کن برای☝️🏻
نون حلال خودت و زن و بچه‌ات که👨‍👩‍👦
"به نام خدا و با یاد خدا و برای خدا"📿
نه این کار بلکه توی هر کاری✋🏻
همین‌طور باش ان‌شاءالله!
حالا بگو و ماشین رو روشن کن!☺️

🇮🇷 @sardare_dellha
📨#خاطرات_شهدا

🔵شهید مدافع‌حرم ابراهیم اسمی

برادر شهید نقل می‌کنند:
ابراهیم بین دوستان هیأتی
به سخاوتمندی معروف بود💰
غیر ممکن بود کسی ازش قرض بخواد
و دست رد به سینه‌اش بزنه♥️

یه روز بهش گفتم: ابراهیم!😕
اون کسائیکه بهشون پول قرض میدی،
اصلا آه در بساط ندارند،
نمی‌تونند پولت رو برگردونند💶
بالاخره‌توهم‌بایدتشکیل‌خانواده‌بدی💍
این پول‌ها لازمت میشه🎊
ابراهیم با تبسم گفت:
خدا بزرگه!😊
اگه ندادند هم برام مهم نیست💚
من متعلق به این دنیای فانی نیستم!🕊


🇮🇷@sardare_dellha
#خاطرات_شهدا🕊

🍃نمازگزاران مسجد که من را می شناختند
می گفتند: زیاد به این پسر دل نبند
حسین ماندگار نیست و پرواز می کند
یک روز که در مراسم تشییع پدر دوست حسین رفتیم
دوست حسین در ماشین که نشسته بودیم،
گفت: می‌خوام مطلبی به شما بگم
ناراحت که نمیشید؟
گفتم: نه
گفت: حسین شما موندگار نیست
شهید میشه
زیاد بهش دل نبندید
گفتم: این حرف ها چیه؟
شهادت که به این آسونی نیست
شهادت یک تکامله!
گفت: نه همینجوری نمیگم
با بررسی‌ که از اخلاق و رفتار حسین کردم میگم
حتی قبل از ورود حسین به سپاه،اخلاق و رفتارش شهدایی بود...
راوی: پدر شهید
#شهید_حسین_معزغلامی



🇮🇷 @sardare_dellha
💌#خاطرات_شهدا

🌕شهید #مجتبی_ذوالفقار_نسب

♨️موهبت الهی دو فرزند شهید

🌻همسر شهید نقل می‌کند: فرزند اولم، علی در سال۱۳۸۲ به دنیا آمد. شیر نمی‌خورد. واهمه داشتم که اگر علی شیر نخورد، مجبور خواهم بود از شیرخشک استفاده کنم. مجتبی کتاب قرآن را برداشت، نیت کرد، قرآن را باز کرد و سوره محمدﷺ آمد. علی را در آغوش گرفت و سوره محمدﷺ را آرام‌آرام در گوشش خواند و در کنار آن آیات زیبا گریه می‌کرد. صدای زیبایش طنین‌انداز اتاق شده بود و اشک‌هایی که روی گونه‌هایش جاری بود، از ذهنم پاک نمی شود. پس از آن، به راحتی علی شیر خورد.

🌻عباس، پسر دومم، سال۱۳۸۴ به دنیا آمد. قبل از تولدش در خواب سواری را با اسب سفید دیدم که از او طلب شفای فرزندم را داشتم و حسّی می‌گفت که او حضرت عباس علیه‌السلام است. خواب را برای مجتبی تعریف کردم و او نیّت کرد که هر ساله در روز تاسوعا نذری بدهیم. زمانی که عباس به دنیا آمد، حال جسمی خوبی نداشت. پس از چند مدت حالش خوب شد و هیچ نشانه‌ای از بیماری در بدنش نبود. مجتبی دلداده اهل‌بیت بود و در ایّام ولادت ائمه، شیرینی می‌گرفت و به منزل می‌آورد یا در پادگان بین سربازان پخش می‌کرد.


🇮🇷@sardare_dellha
📨#خاطرات_شهدا

🌹شهید مدافع‌حرم #وحید_نومی_گلزار

🦋همسر شهید نقل می‌کنند: یک روز وحید ناراحت از سر کار به خانه آمد و مستقیم به آشپزخانه رفت و وسایل را جدا می‌کرد؛ نصف وسایل را برداشت. بهش گفتم: «وحید این وسایل را چه‌کار میخواهی بکنی؟» گفت: «دوستم تازه ازدواج کرده، در منزلشان هیچی ندارند. از لوازم منزل، آنهایی که از نظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم.»

🦋در آن مدتی که در بندرعباس بودند، این کار وحید سه‌مرتبه تکرار شد. حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید تا دوستش و همسرش به گردش بروند و زندگی مشترک‌شان نابود نشود.

🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊

🇮🇷@sardare_dellha
📨#خاطرات_شهدا

🌹شهید مدافع‌حرم #وحید_نومی_گلزار

🦋همسر شهید نقل می‌کنند: یک روز وحید ناراحت از سر کار به خانه آمد و مستقیم به آشپزخانه رفت و وسایل را جدا می‌کرد؛ نصف وسایل را برداشت. بهش گفتم: «وحید این وسایل را چه‌کار میخواهی بکنی؟» گفت: «دوستم تازه ازدواج کرده، در منزلشان هیچی ندارند. از لوازم منزل، آنهایی که از نظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم.»

🦋در آن مدتی که در بندرعباس بودند، این کار وحید سه‌مرتبه تکرار شد. حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید تا دوستش و همسرش به گردش بروند و زندگی مشترک‌شان نابود نشود.

🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊


🇮🇷@sardare_dellha
وسط جبهه
بهش گفتم بچه!
الان چه وقتِ نماز خواندنه؟
گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم
و شروع کرد نماز خواندن ....
السلام‌علیکم‌ورحمة‌الله‌وبرکاته را که گفت
یک خمپاره آمد و بُردش ....

🌷#خاطرات_شهدا
🕯#شادی_ارواح_طیبه_شهداصلوات



🇮🇷@sardare_dellha
وسط جبهه
بهش گفتم بچه!
الان چه وقتِ نماز خواندنه؟
گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم
و شروع کرد نماز خواندن ....
السلام‌علیکم‌ورحمة‌الله‌وبرکاته را که گفت
یک خمپاره آمد و بُردش ....

🌷#خاطرات_شهدا
🕯#شادی_ارواح_طیبه_شهداصلوات

🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷

🇮🇷@sardare_dellha
#خاطرات_شهدا🕊

🍃نمازگزاران مسجد که من را می شناختند
می گفتند: زیاد به این پسر دل نبند
حسین ماندگار نیست و پرواز می کند
یک روز که در مراسم تشییع پدر دوست حسین رفتیم
دوست حسین در ماشین که نشسته بودیم،
گفت: می‌خوام مطلبی به شما بگم
ناراحت که نمیشید؟
گفتم: نه
گفت: حسین شما موندگار نیست
شهید میشه
زیاد بهش دل نبندید
گفتم: این حرف ها چیه؟
شهادت که به این آسونی نیست
شهادت یک تکامله!
گفت: نه همینجوری نمیگم
با بررسی‌ که از اخلاق و رفتار حسین کردم میگم
حتی قبل از ورود حسین به سپاه،اخلاق و رفتارش شهدایی بود...
راوی: پدر شهید
#شهید_حسین_معزغلامی

•┈••✾•🌸✾••┈•


🇮🇷 @sardare_dellha
🖋 #خاطرات_شهدا

اوایل زندگی اوضاع مالی مناسبی نداشتیم به کسی هم این مسئله رو عنوان نمیکردم سعی میکردم خودم بیشتر تلاش کنم واسه اینکه منّت کسی رو نکشم خودم کار میکردم.....
یه روز یکی از همسایه ها کباب پخته بود بوی غذا همه جا پیچیده بود اصغر گفت مامان چه بوی خوبی میاد ...
گفتم مامان جان بوی همیشگی غذا هستش .... گفت نه این یه چیز دیگه ست.....
با کلی بغض شروع کردم به سرخ کردن پیاز ....حسابی که بو در منزل پیچید ... با لبخند گفتم دیدی مامان جان اون بو هم مثل همین بود....
اصغر هم باور کرد و دیگه کنجکاوی بوی غذای همسایه رو نکرد......
اصغر قلب مهربان و دلی بزرگ داشت و با سختی بزرگ شد ...

راوی مادر شهید

🌹 #شهید #علی_اصغر_الیاسی

🇮🇷@sardare_dellha
💌#خاطرات_شهدا

🌕شهید مدافع‌حرم هادی طارمی


🎙راوے: پدر شهید

💞هادی ابتدا در پادگان قدس به نیروهای عراقی و سوری که جهت آموزش به ایران می‌آمدند، آموزش نظامی می‌داد. مدتی به این کار مشغول بود تا اینکه سال۱۳۹۰ به سوریه رفت و مدتی در سوریه حاضر بود.

💛زمانی که در سوریه بود، جهت محافظت از سردار سلیمانی، چندباری همراهش شده بود و بعد از مدتی علاقه‌ی شدیدی بین سردار و هادی برقرار شد و هادی، شیفته‌ی سردار شده بود؛ سردار سلیمانی هم بسیار به هادی علاقه‌مند بود.

💞با سردار سلیمانی رفت‌وآمد خانوادگی هم داشت. بعضی وقتها از میوه درختان حیاط منزل سردار سلیمانی برایمان می‌آورد. هادی برای سردار سلیمانی یک نیرو نبود بلکه هادی برای سردار، اندازه چندین نیرو بود و با سردار سلیمانی بسیار مأنوس شده بود.

💛سردار سلیمانی همیشه به هادی می‌گفته«من و هادی با هم شهید خواهیم شد.» با سردار سلیمانی بسیار صمیمی بودند؛ سردار به فرزندان هادی هم بسیار علاقه‌مند بود و مثل پدر، دوست‌شان داشت.

🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊

🇮🇷@sardare_dellha
#خاطرات_شهدا

اولین روز عملیات خیبر بود ، از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم بر می‌ گشتم عقب.
توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت می‌ آمد ،
این‌ طور راه رفتن توی آن جاده ، آن‌ هم روز اول عملیات ، یعنی خودکشی.
جلوی ماشین را گرفتم ، راننده آقا مهدی بود ، بهش گفتم ،
چرا این ‌جوری می ‌روی؟! ، می‌ زنندت‌ ها!
گفت ، می‌خواهم به بچه‌ ها روحیه بدهم ، عراقی ‌ها را هم بترسانم !
می‌خواهم کاری کنم آن ‌ها فکر کنند نیروهای ‌مان خیلی زیادند.....

سردار
#شهیدمهدی_باکری
📕 ستارگان خاکی

🇮🇷@sardare_dellha