#خاطرات_افلاکیان
#گفت: “توی دنیا بعد از شهادت فقط یک #آرزو دارم؛ اونم اینکه تیر بخوره به #گلوم…”
تعجب کردیم. بعد گفت: یک صحنه از #عاشورا همیشه قلبمو #آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی #حضرت_علی_اصغر… والفجر یک بود که مجروح شد… یک تیر تو آخرین حد گردنش خورده بود به گلوش.وقتی می بردنش، داشت از گلوش خون می آمد؛ #می_گفت:
“ #آرزویی_ندارم_مگر_شهادت”…
🌷 #شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
@sardare_dellha
#گفت: “توی دنیا بعد از شهادت فقط یک #آرزو دارم؛ اونم اینکه تیر بخوره به #گلوم…”
تعجب کردیم. بعد گفت: یک صحنه از #عاشورا همیشه قلبمو #آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی #حضرت_علی_اصغر… والفجر یک بود که مجروح شد… یک تیر تو آخرین حد گردنش خورده بود به گلوش.وقتی می بردنش، داشت از گلوش خون می آمد؛ #می_گفت:
“ #آرزویی_ندارم_مگر_شهادت”…
🌷 #شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
@sardare_dellha
در روز 6 اسفند ماه سال 1362 در منطقه کردستان ، به همراه یک گردان پس از باز کردن معبر مین به سیم خاردار حلقوی رسیدند که به هیچ عنوان نمیشده آنرا قطع کنند ، اگر سیم را قطع میکردند سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد .
در این وقت با همرزمش با نام «شریفی مقدم» #تصمیم میگیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد ، ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد ، ولی ایشان به او التماس کرد و او را قسم داد که بگذارد این کار را انجام بده و این افتخار را از او نگیرد 😔
#سرانجام بر روی سیمهای خاردار خوابید و در حالی که خون از بدنش جاری بوده ، بیش از 160 نفر و بنا بر روایتی 300 نفر از روی بدنش عبور کردند . وقتی همه عبور کردند ، شهید رجب علی غلامی🥀 را از روی سیمها بلند میکنند ، میبینند تمام بدنش غرق در خون است و درد میکشد در همین حال دست به دعا برداشت و #گفت خدایا شهادت🥀 مرا برسان ، در این لحظه بلافاصله تیری از سوی نیروهای عراقی شلیک شد و به چشم چپ ایشان اصابت کرد و همانجا به شهادت🥀 رسید.»
در این وقت با همرزمش با نام «شریفی مقدم» #تصمیم میگیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد ، ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد ، ولی ایشان به او التماس کرد و او را قسم داد که بگذارد این کار را انجام بده و این افتخار را از او نگیرد 😔
#سرانجام بر روی سیمهای خاردار خوابید و در حالی که خون از بدنش جاری بوده ، بیش از 160 نفر و بنا بر روایتی 300 نفر از روی بدنش عبور کردند . وقتی همه عبور کردند ، شهید رجب علی غلامی🥀 را از روی سیمها بلند میکنند ، میبینند تمام بدنش غرق در خون است و درد میکشد در همین حال دست به دعا برداشت و #گفت خدایا شهادت🥀 مرا برسان ، در این لحظه بلافاصله تیری از سوی نیروهای عراقی شلیک شد و به چشم چپ ایشان اصابت کرد و همانجا به شهادت🥀 رسید.»