#زندگی_به_رنگ_شهدا
سال ۸۵ ڪه رفتیم عقد ڪنیم یک دستخطے نوشت و خواست آن را امضا ڪنم داخل ڪاغذ نوشته بود دلم نمیخواهد یک تار موے شما را نامحرمے ببیند؛ من هم امضا ڪردم مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت این پسر خیلے سخت گیر است؛ اما من ناراحت نشدم چون فهمیدم میخواهد زندگے ڪند.
آقا مهدے دیپلم هم نداشت و در دانشگاه به من میگفتند ڪه شاید شما موقعیتهاے بهترے را داشته باشیدمن با خیلیها مشورت ڪردم اما در نهایت با خودم فڪر ڪردم ڪه خداوند فردے را سر راهم قرار داده ڪه با اخلاق و باایمان استو به خانواده اهمیّت میدهد و اهل نماز است و اینها بهتر از مدرک تحصیلے و ثروت است.
بسیار اهل شوخے بود؛
به سوریه ڪه رفته بود آخرین دفعه ڪه تماس گرفت دو روز قبل از شهادتش بود میگفتند قبل از آن رفت حرم حضرت زینب سلام الله علیه تنهایے نماز خواندو بعد هم رفت و شش صبح شهید شد.
*نهال: اسم دختر شهید♡
🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
🔷تاریخ تولد : ۲۸ آبان ۱۳۶۴
🔷تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴
🔷مزارشهید: زیباشهرقرچڪ،گلزارشهدایبی بے زبیده
🔷محل شهادت : خانطومان_سوریه
#سالروز_شهادت......🕊🌸
@sardare_dellha
سال ۸۵ ڪه رفتیم عقد ڪنیم یک دستخطے نوشت و خواست آن را امضا ڪنم داخل ڪاغذ نوشته بود دلم نمیخواهد یک تار موے شما را نامحرمے ببیند؛ من هم امضا ڪردم مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت این پسر خیلے سخت گیر است؛ اما من ناراحت نشدم چون فهمیدم میخواهد زندگے ڪند.
آقا مهدے دیپلم هم نداشت و در دانشگاه به من میگفتند ڪه شاید شما موقعیتهاے بهترے را داشته باشیدمن با خیلیها مشورت ڪردم اما در نهایت با خودم فڪر ڪردم ڪه خداوند فردے را سر راهم قرار داده ڪه با اخلاق و باایمان استو به خانواده اهمیّت میدهد و اهل نماز است و اینها بهتر از مدرک تحصیلے و ثروت است.
بسیار اهل شوخے بود؛
به سوریه ڪه رفته بود آخرین دفعه ڪه تماس گرفت دو روز قبل از شهادتش بود میگفتند قبل از آن رفت حرم حضرت زینب سلام الله علیه تنهایے نماز خواندو بعد هم رفت و شش صبح شهید شد.
*نهال: اسم دختر شهید♡
🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
🔷تاریخ تولد : ۲۸ آبان ۱۳۶۴
🔷تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴
🔷مزارشهید: زیباشهرقرچڪ،گلزارشهدایبی بے زبیده
🔷محل شهادت : خانطومان_سوریه
#سالروز_شهادت......🕊🌸
@sardare_dellha
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#زندگی_به_رنگ_شهدا🕊⚘
◽️خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچهها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند.
◽️حاج حسین خرازی بیقرار بود اما به رو نمیآورد. خیلیها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیمچی را صدا زد.
◽️حاجی گفت: هر جور شده با بیسیم، تورجیزاده را پیدا کن (شهید تورجیزاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود.
◽️خلاصه تورجیزاده را پیدا کردند. حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون.
◽️تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت. صدا را روی تمام بی سیمها انداخته بودند. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد؟
◽️وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچهها دارند تکبیر میگویند، خط را گرفته بودند. عراقیها را تار و مار کردند.
➕تورجی خونده بود:
در بین آن دیوار و در🥀
زهــرا صدا میزد پدر 🕯
دنبال حیـدر میدوید🥀
از پهلویش خون میچکید🕯
زهرای من، زهرای
#شبتونشهدایی
#زندگی_به_رنگ_شهدا🕊⚘
◽️خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچهها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند.
◽️حاج حسین خرازی بیقرار بود اما به رو نمیآورد. خیلیها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیمچی را صدا زد.
◽️حاجی گفت: هر جور شده با بیسیم، تورجیزاده را پیدا کن (شهید تورجیزاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود.
◽️خلاصه تورجیزاده را پیدا کردند. حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون.
◽️تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت. صدا را روی تمام بی سیمها انداخته بودند. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد؟
◽️وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچهها دارند تکبیر میگویند، خط را گرفته بودند. عراقیها را تار و مار کردند.
➕تورجی خونده بود:
در بین آن دیوار و در🥀
زهــرا صدا میزد پدر 🕯
دنبال حیـدر میدوید🥀
از پهلویش خون میچکید🕯
زهرای من، زهرای
#شبتونشهدایی
#زندگی_به_رنگ_شهدا
«خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند .
حاجی (حاج حسین خرازی) بی قرار بود اما به رو نمی آورد.
خیلیها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد.
حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم، تورجیزاده را پیدا کن (شهید تورجیزاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها )
مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود.
خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند.
حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون.
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت.
صدا را روی تمام بی سیمها انداخته بودند.
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند. خط را گرفته بودند. عراقیها را تارو مار کردند. تورجی خونده بود:
😭در بین آن دیوار و در
😭زهــرا صدا می زد پدر
😭دنبال حیـدر می دوید
😭از پهلویش خون می چکید
😭زهرای من، زهرای من...»
یاد شهدا با صلوات🌷
#شهیدمحمدرضاتورجی_زاده🌷
#سالروزشهادت🌷
@sardare_dellha