﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#خاطرات_شهدا🌱
بار آخري كه از جبهه آمد،
موي سر و صورتش بلند شده بود.
به او گفتم:
_«حاجي! موي سر و ريشت خيلي بلند شده، اصلاح كن».
در جوابم گفت:
_«مي خواهم آن را خضاب ببندم».
خنديدم و گفتم: «از رنگ قرمز حنا خوشم نمي آيد».
در جوابم گفت: «اين موها و ريش ها مي خواهند با #خون سرخ خضاب بسته شوند».
وقتي پيكر مطهر شهيد را برايمان آورده بودند، ريشش با خون خضاب شده بود.💔
✍🏻به روایت همسر
#شهيد_حاج_حسین_بصیر
@sardare_dellha
#خاطرات_شهدا🌱
بار آخري كه از جبهه آمد،
موي سر و صورتش بلند شده بود.
به او گفتم:
_«حاجي! موي سر و ريشت خيلي بلند شده، اصلاح كن».
در جوابم گفت:
_«مي خواهم آن را خضاب ببندم».
خنديدم و گفتم: «از رنگ قرمز حنا خوشم نمي آيد».
در جوابم گفت: «اين موها و ريش ها مي خواهند با #خون سرخ خضاب بسته شوند».
وقتي پيكر مطهر شهيد را برايمان آورده بودند، ريشش با خون خضاب شده بود.💔
✍🏻به روایت همسر
#شهيد_حاج_حسین_بصیر
@sardare_dellha