فرمانده عملیاتے تیپ ذوالفقار لشگر 27 محمد رسول الله بودن ، در شیمیایے سال 67 حلبچه ، شیمیایے شدن 😔 موقع قبول قطعنامه مثل بارون گریه مے ڪردند😔 تو عملیات مرصاد ، بعد قطعنامه ، با پرواز به جبهه میرن براے باز پس گیرے محور عملیاتے شلمچه
اول به دو ڪوهه میرن و سه روز خودشو تو یه اتاق حبس مے ڪنن و مناجات مے ڪنند ڪه : خدایا ! من فڪر نمے ڪردم درِ شهادت🥀 بسته بشه و ...همیشه دائم الوضو بودند به تمام معنا ، #همیشه آستینش براے وضو گرفتن بالا بوداگه شب تا صبح ، چند بارم بیدار میشد ، باید حتماً وضو مے گرفتند.
علاقه شدیدے به سوره واقعه داشتند قبل از خواب مے خواندند.
همیشه قرآن مے خواندند و....
عڪس پسرمون محسن همیشه همراهش بود ، #ولے روزاے آخر ، عڪس رو تو ساڪش گذاشت (انگار چیزے ڪه مانع شهادتش🥀 شده بود ، همین محبت بود) 😭تاریخ شهادت🥀 : ساعت 7 شب روز جمعه مورخ 67/5/7 بود.
تو رادیوهاے بیگانه خبر شهادتشون🥀 اعلام شدتشییعش تو چند تا شهر انجام شد و یک هفته طول ڪشید برسه تهران آوردنش سردخونه پایگاه شهید بهشتے تو نظام آباد موقع ڪنار زدن روپوش شهید🥀 ، بوے عجیبے از بدنش مے اومد و معطر بودن😔
اول به دو ڪوهه میرن و سه روز خودشو تو یه اتاق حبس مے ڪنن و مناجات مے ڪنند ڪه : خدایا ! من فڪر نمے ڪردم درِ شهادت🥀 بسته بشه و ...همیشه دائم الوضو بودند به تمام معنا ، #همیشه آستینش براے وضو گرفتن بالا بوداگه شب تا صبح ، چند بارم بیدار میشد ، باید حتماً وضو مے گرفتند.
علاقه شدیدے به سوره واقعه داشتند قبل از خواب مے خواندند.
همیشه قرآن مے خواندند و....
عڪس پسرمون محسن همیشه همراهش بود ، #ولے روزاے آخر ، عڪس رو تو ساڪش گذاشت (انگار چیزے ڪه مانع شهادتش🥀 شده بود ، همین محبت بود) 😭تاریخ شهادت🥀 : ساعت 7 شب روز جمعه مورخ 67/5/7 بود.
تو رادیوهاے بیگانه خبر شهادتشون🥀 اعلام شدتشییعش تو چند تا شهر انجام شد و یک هفته طول ڪشید برسه تهران آوردنش سردخونه پایگاه شهید بهشتے تو نظام آباد موقع ڪنار زدن روپوش شهید🥀 ، بوے عجیبے از بدنش مے اومد و معطر بودن😔