کانال سردار دلها
967 subscribers
49.4K photos
26.9K videos
257 files
2.32K links
💠بِسمِـ رَبَّ الحٌسٖــیِݩ﴿؏﴾💠
اگه خیمه ی اسلامی آسیب ببیند
بیت الله الحرام و قرآن آسیب خواهد دید
بخشی ازوصیت نامه ی
#حاج_قاسم_سلیمانی
خدایاداغ سردارهرگزتاظهورمهدی فاطمه
از دلها نمیره

آیدی مدیر کانال

@sardaredelha59



https://t.me/sardare_dellha
Download Telegram
ایشان بیش از ۲#سال به عنوان #امور تعمیراتی تراکتور و ادوات کشاورزی با شعار ” همه با هم جهاد سازندگی ”  به صورت  #افتخاری و #رایگان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
در سن ۱۸#سالگی و در #تابستان سال ۱۳۶۵# برای #اولین بار #عازم #جبهه های حق علیه باطل در #منطقه عملیاتی #مهران شد.
🍃🌷🍃
در این #سفر #رزمی و #جهادی خود در #منطقه  عملیاتی #مهران شاهد #شهادت  #دو تن از #دوستان و #هم رزمان و #هم روستایی های خود به نام های #حسین علی شمس آبادی و #محمد قدر آبادی بود.
🍃🌷🍃
ایشان در همانجا به صورت #پاسدار #افتخاری به #ادامه #نبرد بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت  و اینگونه #مرحله جدیدی از  #زندگی  و #حیات دوباره اش به عنوان #پاسدار در سال ۱۳۶۵# شکل گرفت.
🍃🌷🍃
درسن  ۱۹#سالگی با دختر دایی اش وبا انجام مراسمی #ساده و #معنوی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
ایشان در ادامه #خدمت خود با عنوان #مسئول #تسلیحات گردان عبد ا….🌷در م#نطقه عملیاتی جنوب با #انتظاری و #محمد حصاری آشنا شد.
🍃🌷🍃
#شهید دفاع مقدس، رضا حداد
🍃🌷🍃
در تاریخ  9#دى ماه سال 1341# در محمودآباد در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
🍃🌷🍃
ایشان از سال 1360# به بعد عمرش را وقف #جبهه كرده بود، متاهل بود، 18#روز پس از #ازدواج راهى #جبهه شد و بيش از #دو سال تمام در #جبهه
#مى جنگيد.
🍃🌷🍃
#سخت كوش و #شجاع بود، و #عشق به #خدا🤍 در #وجودش نهفته بود و به اين جهت در #جبهه بسيار #فعال بود و #مبارزى خشمگين براى #اسلام بود.
🍃🌷🍃
ایشان #عباداتش در كنار #مبارزاتش پيوسته روح ایشان را #شفاف تر می کرد،در #دو #جبهه به #نبرد پرداخته بود #جبهه در #درون و ديگرى در #سر #جهاد ايران، هر وقت كه به #جبهه ميرفت #سه الى #پنج ماه مى ماند و #كمتر براى #مرخصى مى آمد.
🍃🌷🍃
ميلي به #دنيا نداشت و #جبهه را بهترين جاى #عبادت مى دانست، #هشت بار به #جبهه رفته بود و هر گاه رفتن به #جبهه را کمی به #تاخير مى انداخت #ناراحت می شد.
🍃🌷🍃
با اينكه بيش از #چهار ماه در #منطقه بود و به ایشان #پايان #ماموريت ميدادند ولى به خانه نمى آمد و مجدداً #بخط مقدم مى رفت و ميگفت ميخواهم ببينم صدام چگونه ميخواهد #فاو را #پس بگيرد.
🍃🌷🍃
دو هفته درگیری و اعتصاب و مجلس ختم داشتیم. #شهادت شهید پیراینده مصادف بود با اولین روز آزادشدن اولین گروه آزادگان.
#شهید پیراینده بعد از #12 سال در مبادله برخی اسرای عراقی با #شهدای ما وقتی پیکرش را از قبر خارج کرده بودند می‌بینند #پیکر سالم هست😭🍃🍃

در معراج شهدا #بدن این شهید بزرگوار را من به همراه برادرش و بچه‌های معراج دوباره کفن کردیم. ما جریان را شنیده بودیم ولی خودمان ندیده بودیم. بدنی که 12 سال زیر خاک چیزی نشود 100 سال هم بماند عیب نمی‌کند. 😭🍃🍃

[بچه‌های معراج می‌گفتند : چهار ماه پیش قرار بوده مبادله انجام بشود و عراقی‌ها بهانه می‌آوردند. مبادله انجام نمی‌شد و علتش این بوده که وقتی پیکر شهید پیراینده را از قبر خارج می‌کنند می‌بینند بدن سالمه😭🍃🍃]

#دو ماه زیر آفتاب می‌گذارند اتفاقی نمی‌افتد و فکر می‌کنند رابطه‌ای بین سر با سلامت بدن وجود دارد. به همین خاطر #سر را جدا می‌کنند.😭جلوی سر را برداشته و داخل سر را خالی کرده بودند 😭 باز اتفاقی نیفتاده بود 😭
🍃🍃
رفیقی خوبه ؛
که بویِ دنیا نده ...
رفیقِ شفیق ما باشید
چه در دنیا و چه در عقبی

#دو_رفیق_دو_شهید
#شهید_ابراهیم_احمدی‌نژاد
#شهید_علیرضا_حیدری‌نژاد

@sardare_dellha
#معرفی برادران شهید🍃🍃🍃🍃

#شهیدمحمد علی برادر دوقلوهادر ٣۰ دی ماه ۶۵ و#دو قلوها در ٣۰ دی ماه ۶۶ به #شهادت رسیدند. در #اولین سالروز برادرشهیدشان#محمد علی ، شهید شدند.

معرفی#۳ برادر شهید
به روایت از خواهرگرامی شان:

مادرمان سال ۱۳۹۰ و پدرمان سال ۱۳۸۸ به رحمت خدا رفتند. ما ۷ خواهر و برادر بودیم. پدر و مادرم زحمات زیادی برای تربیت و پرورش بچه‌ها کشیدند و #نتیجه‌ اش شهادت #محمد علی ، #محسن و #مصطفی شد.

ما اصالتاً یزدی هستیم. پدرم برای کسب‌ و کار به تهران آمد و در کابینت‌ سازی مشغول شد. ایشان خیلی مقید بود. اهل نماز و قرآن بود. والدینمان در یک خانواده ی مذهبی در یزد پرورش پیدا کرده بودند.

پدرم کارگر و خیلی زحمتکش بود. بعد‌ها که مغازه ی لبنیات و ماست‌ بندی رو راه‌ اندازی کرد همه ی بچه‌ها و مادرمان در تهیه و چرخاندن مغازه به پدر کمک می‌کردند. در زمان جنگ هم که#برادر‌ها و پدر یکی بعد از دیگری راهی #جبهه شدند. ما به کمک مادر می‌رفتیم تا دست‌ تنها نماند.
#محمد علی قبل جنگ در زمان انقلاب فعالیت داشت. برادرم سرباز بود که با فرمان امام خمینی (ره) از محل خدمتش فرار کرد. به ما هم سفارش کرده بود اگر دنبال من آمدند بگویید نمی‌ دانیم کجا رفته است و اطلاعی ازش نداریم.😔

می‌ ترسیدیم نکنه بیایند و پیداش کنند و اتفاقی برایش بیفتد.#محمد علی ۲۷ سال داشت که راهی جبهه شد. متأهل بود و #دو فرزند پنج ساله و سه ساله هم داشت. دو سال بعد از حضور در جبهه به #شهادت رسید.😔

#محمد علی ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در #عملیات کربلای ۵ شهید شد.😔 ترکش به شقیقه‌اش خورده بود.#پدرم همزمان با محمد علی در #جبهه بود.

#همرزمان پدر که متوجه #شهادت برادرمان شده بودند از ایشان خواستند چند روزی مرخصی بگیرد و به خانه برگردد. فردای روزی که پدر به خانه رسید چند نفر از اهالی مسجد به دیدار پدر آمدند و خبر #شهادت محمد علی را دادند.😔

محمد علی #اهل گذشت بود. می‌گفت : اگر از کسی دلگیرید #گذشت کنید. هر زمانی که می‌ خواست به منطقه برود همه ی خواهر‌ها و برادر‌ها را دور هم جمع می‌کرد و یک ولیمه برای خداحافظی می‌ داد و از همه حلالیت می‌ طلبید.😔
بعد از #محمد علی پدرمان در جبهه رفت و آمد می‌کرد اما سه ماه بعد از #شهادت محمد علی #دو قلو‌ها هم عزم رفتن کردند. ابتدا #محسن و بعد هم #مصطفی رفت.😔

بچه‌ ها در مغازه ی ماست‌ بندی کمک دست پدر و مادر بودند. مادر می‌گفت : اگر همه ی شما به جبهه بروید من دست تنها می‌مانم.

شش ماه بعد از رفتن #محسن ، مصطفی گفت : من هم می‌ روم. وقتی مصطفی می‌ خواست برود مادر مخالفت کرد. گفت : محمد علی که #شهید شد. #پدرتان که #جبهه است و #محسن هم که در منطقه است. تو هم که بروی من دست تنها می‌مانم و مغازه باید بچرخد. یکی دیگر از برادرهام هم در سیستان و بلوچستان سرباز بود.😔

اما #محسن می‌گفت : من باید بروم. اجازه نمی‌ دهم که #اسلحه ی برادرم زمین بماند. می‌ روم تا #انتقام محمد علی را بگیرم. محسن بعد از نوشتن #وصیتنامه و #گذراندن دوره ی آموزشی به جبهه رفت.😔

مادر به تمام مساجد و پایگاه‌های اطراف خانه و محله‌ مان سفارش کرده بود مصطفی را ثبت‌نام نکنند. اما برادرم به مسجد جامع گوهر دشت کرج رفت و ثبت‌ نام کرد.
آنجا به #مصطفی گفته بودند شما #یکی از برادرانتان #شهید شده و یکی دیگر از #برادرهایتان در جبهه است اما #مصطفی زیر بار نرفته بود و گفته بود آن‌ ها پسر عموهایم هستند.😔

#مصطفی با هر #ترفندی بود به جبهه رفت. راستش را بخواهید بعد از #شهادت محمد علی رقابت بین #دو قلو‌ها برای رفتن شدت گرفت. #مصطفی می‌گفت : #محسن همیشه زرنگی می‌کند و می‌رود و من #جا می‌مانم.

بهترین‌ ها همیشه برای #محسن است ! من باید به محسن برسم. برای اینکه عقب نماند خودش را به محسن رساند. در جبهه هم با هم رقابت داشتند.

#محسن به مصطفی می‌گفت : تو برو خانه مادر دست تنهاست. مصطفی می‌گفت : تو شش ماهی است که اینجا هستی تو برو من می‌مانم. حالا نوبت من است. به همرزمانشان گفته بودند ما پسر عمو هستیم و آن‌ ها بعد از #شهادت متوجه رابطه ی #برادریشان شده بودند.😔
#نحوه ی شهادت دو قلو ها🍃🍃🍃:
محسن و مصطفی در روند عملیات بیت‌ المقدس ۲ در ماووت عراق بودند. #گردان عمل‌ کننده ی محسن ، المهدی و #گردان مصطفی حر بود. عملیات در منطقه ی کوهستانی ماووت عراق اجرایی شد. #گردان محسن در ابتدا وارد عمل می‌شود

که به دلایلی اکثر بچه‌ها به #شهادت می‌ رسند. بعد از گذشت چند ساعت از #شهادت محسن ، #گردان حر وارد منطقه ی عملیاتی بیت‌ المقدس ۲ می‌شود و #مصطفی هم در ادامه ی عملیات به #شهادت می‌رسد.😔

ما چیز زیادی نمی‌دانیم. یعنی اصلاً نمی‌دانیم که مصطفی از #شهادت محسن مطلع شده بود یا نه ، فقط #نکته ی جالبی که همرزمان و دوستان برادرانم برایمان گفتند این بود که بعد از #شهادت محسن و در بحبوحه ی عملیات ، امکان انتقال پیکر محسن به عقب فراهم نمی‌ شود.

به همین خاطر #محسن را به داخل غاری در کوه منتقل می‌کنند تا بعد از عملیات عقب ببرند. کمی بعد با ریزش کوه ، دهانه ی غار بسته می‌شود. #مصطفی که #شهید شد پیکرش را نگه می‌دارند تا پیکر #محسن پیدا شود. با پیدا شدن پیکر محسن هر #دو برادر را با هم به عقب می‌آورند.
سرانجام #شهید امین آقا بابا شیرازی
عصر روز شنبه ۶ شهریور ماه سال ۹۶ هنگامی که نیسان #جهادگران پس از پایان کار آن روز در راه بازگشت به محل اسکان بود با بی‌ احتیاطی راننده ، نیسان واژگون شد.

در این حادثه #دو نفر از جهادگران یعنی #امین آقا بابا شیرازی و#سید امیر فارس‌ حسینی ۲۱ ساله #دانشجوی ترم آخر معماری دانشگاه امیر کبیر #شهید شدند و ١١ نفر دیگر مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند.

مزارشهید امین آقا بابا شیرازی
تهران ، گلزار امام زاده علی اکبر چیذر علیه السلام .

#یاد شهیدان با ذکر صلوات🍃