~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
بهترین دوستان حسن، بچههای جنوب شهری بودند. بچههایی که از وضع مالی خوبی برخوردار نبودند. یک روز دیدم حسن بدون کاپشن و کلاه آمده، گفتم: پس کاپشن و کلاهت کو؟ چیکارشون کردی؟!
گفت «یکی از دوستام سردش بود، دادم بهش.» با تعجب پرسیدم: پس خودت چی؟ خندید و حرف را عوض کرد.
#شهید_حسن_صوفی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
بهترین دوستان حسن، بچههای جنوب شهری بودند. بچههایی که از وضع مالی خوبی برخوردار نبودند. یک روز دیدم حسن بدون کاپشن و کلاه آمده، گفتم: پس کاپشن و کلاهت کو؟ چیکارشون کردی؟!
گفت «یکی از دوستام سردش بود، دادم بهش.» با تعجب پرسیدم: پس خودت چی؟ خندید و حرف را عوض کرد.
#شهید_حسن_صوفی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
داییش تلفن کرد گفت: «حسین تیکهپاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟!»
گفتم: « نه؛ خودش تلفن کرد گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته، پانسمان میکنه میاد شما نمیخواد بیاین.. خیلیهم سرحال بود! »
گفت: «چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده!!»
همون شب رفتیم بیمارستان یزد.
به دستش نگاه می کردم گفتم: «خراش کوچیک؟؟»
خندید… گفت: «دستم قطع شده، سرم که قطع نشده»
✍🏻به روایت مادر
#شهید_حاج_حسین_خرازی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
داییش تلفن کرد گفت: «حسین تیکهپاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟!»
گفتم: « نه؛ خودش تلفن کرد گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته، پانسمان میکنه میاد شما نمیخواد بیاین.. خیلیهم سرحال بود! »
گفت: «چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده!!»
همون شب رفتیم بیمارستان یزد.
به دستش نگاه می کردم گفتم: «خراش کوچیک؟؟»
خندید… گفت: «دستم قطع شده، سرم که قطع نشده»
✍🏻به روایت مادر
#شهید_حاج_حسین_خرازی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🌿جادوی فرمانده!!
⚘افسر رده بالای ارتش عراق بود. بیست روز پیش اسیر شده بود. با هیچ کدام از فرماندها حرف نمیزد. وقتی حسن آمد، تمام اطلاعاتی را که میخواستیم دو ساعته گرفت.
⚘بچه ها به شوخی میگفتند: «جادوش کردی؟» فقط لبخند میزد. میگفت: «به فطرتش برگشت.»
#شهید_حسن_باقری♥️🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🌿جادوی فرمانده!!
⚘افسر رده بالای ارتش عراق بود. بیست روز پیش اسیر شده بود. با هیچ کدام از فرماندها حرف نمیزد. وقتی حسن آمد، تمام اطلاعاتی را که میخواستیم دو ساعته گرفت.
⚘بچه ها به شوخی میگفتند: «جادوش کردی؟» فقط لبخند میزد. میگفت: «به فطرتش برگشت.»
#شهید_حسن_باقری♥️🕊
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
میخواستند تسبیحش را بگیرند
نداد ؛ گفت: ڪسے در میدان نبرد
تفنگش را به دیگرے نمیدهد
بعد از خداحافظے ،
یک نفر از طرفش
براے همه انگشتر آورد ...
#سردار_دلها🧡
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی♥️🕊
.
🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
میخواستند تسبیحش را بگیرند
نداد ؛ گفت: ڪسے در میدان نبرد
تفنگش را به دیگرے نمیدهد
بعد از خداحافظے ،
یک نفر از طرفش
براے همه انگشتر آورد ...
#سردار_دلها🧡
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی♥️🕊
.
🇮🇷@sardare_dellha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
بنی صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در #هویزه عقب نشینی كنند و به #سوسنگرد بیایند. حسین میگفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا میتوانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمیبرد، نامه ای به آیت الله خامنهای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی میمانیم!
#شهید_حسین_علمالهدی♥️🕊
.
.
🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
بنی صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در #هویزه عقب نشینی كنند و به #سوسنگرد بیایند. حسین میگفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا میتوانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمیبرد، نامه ای به آیت الله خامنهای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی میمانیم!
#شهید_حسین_علمالهدی♥️🕊
.
.
🇮🇷@sardare_dellha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
فرمانده بود ولی هرگز کسی ندید
دستور بده یا از بالا به کسی نگاه کنه و به حالت ریاست و برتری حرف بزنه...
می گفت کار دست خودتونه، فقط هر کاری می خواهید انجام بدید با هماهنگی باشه...
#شهید_محمدتقی_سالخورده♥️🕊
.
🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
فرمانده بود ولی هرگز کسی ندید
دستور بده یا از بالا به کسی نگاه کنه و به حالت ریاست و برتری حرف بزنه...
می گفت کار دست خودتونه، فقط هر کاری می خواهید انجام بدید با هماهنگی باشه...
#شهید_محمدتقی_سالخورده♥️🕊
.
🇮🇷@sardare_dellha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🌹~خیر در آنچه خدا بخواهد~🌹
⚘شاید داستان معجزه اذان ابراهیم هادی را شنیده باشید، او فرمانده نیروها بود، شاید دوست داشت خیلی زود ارتفاع آزاد شود و رزمندگان پیروز شوند، اما خدای ابراهیم چیز دیگری میخواست.
ارتفاع آزاد نشد. ابراهیم اذان صبح گفت و با اذان او دلهای نیروهای دشمن متوجه خدا گردید. هجده نفر از آنها تسلیم شدند و ارتفاع آزاد و عملیات پیروز شد.
آن ها بعد ها به سپاه اسلام پیوستند و همگی در راه خدا شهید شدند.
⚘اینجاست که باید به این کلام نورانی خدا بیشتر فکر کنیم:
"چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد."
🍁[ نسا،19]
📚#خدای_خوب_ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی♥️🕊
.
.
♡🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
🌹~خیر در آنچه خدا بخواهد~🌹
⚘شاید داستان معجزه اذان ابراهیم هادی را شنیده باشید، او فرمانده نیروها بود، شاید دوست داشت خیلی زود ارتفاع آزاد شود و رزمندگان پیروز شوند، اما خدای ابراهیم چیز دیگری میخواست.
ارتفاع آزاد نشد. ابراهیم اذان صبح گفت و با اذان او دلهای نیروهای دشمن متوجه خدا گردید. هجده نفر از آنها تسلیم شدند و ارتفاع آزاد و عملیات پیروز شد.
آن ها بعد ها به سپاه اسلام پیوستند و همگی در راه خدا شهید شدند.
⚘اینجاست که باید به این کلام نورانی خدا بیشتر فکر کنیم:
"چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد."
🍁[ نسا،19]
📚#خدای_خوب_ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی♥️🕊
.
.
♡🇮🇷@sardare_dellha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
✨حسّاسیّت ویژه به بیتالمال
🍃حامد، عزیز دلم و همدمم بعد از فوت پدرش بود. از ابتدای جنگ سوریه در این کشور حضور داشت. سوم فروردینماه پس از پنجبار اعزام از ما خداحافظی کرد. آخرین صحبتهایمان این بود که گفت مراقب خودم باشم و مثل همیشه که محکم هستم، اگر اتفاقی هم افتاد، محکم بایستم. حامد گفت مراقب دخترم باش! او یک دختر کوچولو به نام روشنا دارد.
🍃همیشه میگفت «نیاز است ما به آنجا برویم. مرزهای اسلام جوان میخواهد.» میگفتم آنجا امنیت ندارد و ممکن است اتفاقی برای تو بیفتد، میگفت «شهادت لیاقت میخواهد، اگر قسمت من مُردن باشد، فردا تصادف میکنم؛ پس چه بهتر شهید شوم». او ۲۰فروردین۱۳۹۷ طیّ حملهی هوایی رژیم صهیونیستی به پایگاه هواییT4 سوریه به شهادت رسید.
🍃حامد خیلی در استفاده از اموال بیتالمال حسّاسیّت داشت؛ تا جایی که حتی یک خودکار هم از پادگان با خودش به خانه نمیآورد و میگفت مال خودم نیست. او خیلی در این موارد دقت داشت.
✍راوی:مادر شهید
#شهید_حامد_رضایی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
✨حسّاسیّت ویژه به بیتالمال
🍃حامد، عزیز دلم و همدمم بعد از فوت پدرش بود. از ابتدای جنگ سوریه در این کشور حضور داشت. سوم فروردینماه پس از پنجبار اعزام از ما خداحافظی کرد. آخرین صحبتهایمان این بود که گفت مراقب خودم باشم و مثل همیشه که محکم هستم، اگر اتفاقی هم افتاد، محکم بایستم. حامد گفت مراقب دخترم باش! او یک دختر کوچولو به نام روشنا دارد.
🍃همیشه میگفت «نیاز است ما به آنجا برویم. مرزهای اسلام جوان میخواهد.» میگفتم آنجا امنیت ندارد و ممکن است اتفاقی برای تو بیفتد، میگفت «شهادت لیاقت میخواهد، اگر قسمت من مُردن باشد، فردا تصادف میکنم؛ پس چه بهتر شهید شوم». او ۲۰فروردین۱۳۹۷ طیّ حملهی هوایی رژیم صهیونیستی به پایگاه هواییT4 سوریه به شهادت رسید.
🍃حامد خیلی در استفاده از اموال بیتالمال حسّاسیّت داشت؛ تا جایی که حتی یک خودکار هم از پادگان با خودش به خانه نمیآورد و میگفت مال خودم نیست. او خیلی در این موارد دقت داشت.
✍راوی:مادر شهید
#شهید_حامد_رضایی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
پدرخانمش میگه ماشین مال اداره بود خونه اش هم اجاره ای، تا اینجا قابل درک است، اونجا که گفت به امام حسین بچه اش رو با این ماشین مدرسه نمیبرد میگفت اشکال شرعی دارد فرو ریختم!💔
آقایان مسئول باید این یک جمله بیدارتون کند ! همین
#شهید_صیاد_خدایی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
پدرخانمش میگه ماشین مال اداره بود خونه اش هم اجاره ای، تا اینجا قابل درک است، اونجا که گفت به امام حسین بچه اش رو با این ماشین مدرسه نمیبرد میگفت اشکال شرعی دارد فرو ریختم!💔
آقایان مسئول باید این یک جمله بیدارتون کند ! همین
#شهید_صیاد_خدایی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
⚘فرزند شهید نقل میکند: در ماه مبارک رمضان، پدرم همیشه نمازهایش را به جماعت در مسجد میخواند؛ قرآنش را در خانه تلاوت میکرد و به هیئت علاقه داشت. معمولا برای ماه رمضانها همان غذاهای معمول نان و پنیر به همراه سوپ یا آش داشتیم.
⚘پدرم اصرار داشت اگر چیزی درست کردهایم، چندتا ظرف هم به همسایهها بدهیم. میگفت اگر نمیتوانیم چند دهنفر را مهمانی بدهیم اما میتوانیم با این کار، در افطاری همسایهها شریک شویم.
#شهید_حسن_رزاقی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha
🌴#برگیازخاطرات✨
⚘فرزند شهید نقل میکند: در ماه مبارک رمضان، پدرم همیشه نمازهایش را به جماعت در مسجد میخواند؛ قرآنش را در خانه تلاوت میکرد و به هیئت علاقه داشت. معمولا برای ماه رمضانها همان غذاهای معمول نان و پنیر به همراه سوپ یا آش داشتیم.
⚘پدرم اصرار داشت اگر چیزی درست کردهایم، چندتا ظرف هم به همسایهها بدهیم. میگفت اگر نمیتوانیم چند دهنفر را مهمانی بدهیم اما میتوانیم با این کار، در افطاری همسایهها شریک شویم.
#شهید_حسن_رزاقی♥️🕊
🇮🇷@sardare_dellha