کانال سردار دلها
966 subscribers
49.4K photos
26.9K videos
257 files
2.32K links
💠بِسمِـ رَبَّ الحٌسٖــیِݩ﴿؏﴾💠
اگه خیمه ی اسلامی آسیب ببیند
بیت الله الحرام و قرآن آسیب خواهد دید
بخشی ازوصیت نامه ی
#حاج_قاسم_سلیمانی
خدایاداغ سردارهرگزتاظهورمهدی فاطمه
از دلها نمیره

آیدی مدیر کانال

@sardaredelha59



https://t.me/sardare_dellha
Download Telegram
فرازهایی‌از‌وصیتنامه:

من برای #کسی وصیت ندارم ولی یک #مشت‌درد‌و‌رنج دارم که بر این صفحه کاغذ میخواهم #همچون تیغی یا تیری بر #قلب سیاه دلانی که این آزادی را #حس نکرده اند و بر سر اموال دنیا #ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و #نابودی میکشانند فرود آورم.

#خداوندا خود شاهد بودی که من #تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش #ارج نهادم.

📚منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ

🔹‌ نهم شهریور تولد آقا محمد جهان آرا مبارک باد ...
#شهدا شرمندہ ایم

🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸

🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔

@sardare_dellha
هر دو سه روزی یک بار تماس میگرفت و صدای گرمش آرام بخش وجود من میشد ؛ بعد از گذشت ۲۰ روز در ۶ آبان‌ ماه بود که در تماس آخرش گفت دست کم یک هفته‌ای منتظر تماسهایش نباشم و من در آن مکالمه کوتاه تنها یک جمله گفتم «دوستت دارم و مراقب خودت باش».😔

یک هفته بعد از آخرین تماسمان بود که همه همرزمان «محمد»🥀برگشتند و تنها من ماندم و دلواپسی و چشم انتظاری آن روزها بود که #حس مادران شهدای جاویدالاثر🥀را با عمق وجود درک کردم

زمانی که محمدجان🥀 عازم سویه شد ، ریحانه فقط ۱۸ ماه داشت و مثل دیگر کودکان در این سن نسبت به نبود پدرش خیلی احساس دلتنگی و بیقراری نمیکرد ، اما اکنون نمیدانم سؤال‌ها و خواسته‌های دوران کودکی‌اش را
چگونه پاسخ دهم.😔

دو ماه زندگی‌ام در برزخ گذشت تا اینکه خبر شهادت «محمد»🥀 را آوردند . آری «محمد»🥀 با بال آرزوهایش پَر کشید و مرا در حیرت و بهت عمیق جای گذاشت .
لحظات دلتنگی های «ریحانه» برای «محمد» به کُندی میگذرد.😔
🍃آوینی نصوح انقلاب ماست
.
🍃احتیاج به یک بارقه‌ی #نور و #نفس مسیحایی داشت تا راه بشناسد، شناخت و در مسیر، پیشتاز شد به سمت #آرمان شهر.
.
🍃همه ما ادعای درستی پیمایش #مسیر را در غب‌غب خود داریم و زور می‌زنیم مسیر خود را تلقین کنیم بر اطرافیان، که من بر طریق اعلی هستم، شاید بخاطر این #تلاش می‌کنیم اشتباه بودن مسیر را نپذیریم، چون از راهی که آمده‌ایم و #سختی‌ای که کشیده‌ایم می‌ترسیم که بیهوده بوده باشد.
.
🍃اما #آوینی آنگاه که دم #مسیحایی و اتمسفر #خون و #خاک را دید و صوت ربنای #آزادی را به چشم دید و به گوش شنید، بی ترس از راه آمده و قهرمانانه مسیر درست را پذیرفت تا از آن به بعد #محکم و #استوار #قدم بردارد. تا نه دلش لرزان باشد نه گام هایش.
.
🍃رسید به دیدگاهی که گفت شاید امام زمانم از سیگار کشیدنم راضی نباشد.😣 مچاله کرد #سیگار و تعلقش را، و پرتاب...
.
🍃شد صوت شناخت ما از بوی باروت و خون و خاک و #آتش.
و نگاشت آنچه را که در مکاشفه‌های ذهنش #حس کرد.
.
به مناسبت شهادت #شهید_سید_مرتضی_آوینی
.
نویسنده: #محمد_صادق_زارع
.
📆تاریخ تولد: ۲۱ شهریور ۱۳۲۶ شهرری تهران
.
📆تاریخ شهادت: ۲۰ فروردین ۷۲ فکه خوزستان
.
هر دو سه روزی یک بار تماس میگرفت و صدای گرمش آرام بخش وجود من میشد ؛ بعد از گذشت ۲۰ روز در ۶ آبان‌ ماه بود که در تماس آخرش گفت دست کم یک هفته‌ای منتظر تماسهایش نباشم و من در آن مکالمه کوتاه تنها یک جمله گفتم «دوستت دارم و مراقب خودت باش».😔

یک هفته بعد از آخرین تماسمان بود که همه همرزمان «محمد»🥀برگشتند و تنها من ماندم و دلواپسی و چشم انتظاری آن روزها بود که #حس مادران شهدای جاویدالاثر🥀را با عمق وجود درک کردم

زمانی که محمدجان🥀 عازم سویه شد ، ریحانه فقط ۱۸ ماه داشت و مثل دیگر کودکان در این سن نسبت به نبود پدرش خیلی احساس دلتنگی و بیقراری نمیکرد ، اما اکنون نمیدانم سؤال‌ها و خواسته‌های دوران کودکی‌اش را
چگونه پاسخ دهم.😔

دو ماه زندگی‌ام در برزخ گذشت تا اینکه خبر شهادت «محمد»🥀 را آوردند . آری «محمد»🥀 با بال آرزوهایش پَر کشید و مرا در حیرت و بهت عمیق جای گذاشت .
لحظات دلتنگی های «ریحانه» برای «محمد» به کُندی میگذرد.😔
هر دو سه روزی یک بار تماس میگرفت و صدای گرمش آرام بخش وجود من میشد ؛ بعد از گذشت ۲۰ روز در ۶ آبان‌ ماه بود که در تماس آخرش گفت دست کم یک هفته‌ای منتظر تماسهایش نباشم و من در آن مکالمه کوتاه تنها یک جمله گفتم «دوستت دارم و مراقب خودت باش».😔

یک هفته بعد از آخرین تماسمان بود که همه همرزمان «محمد»🥀برگشتند و تنها من ماندم و دلواپسی و چشم انتظاری آن روزها بود که #حس مادران شهدای جاویدالاثر🥀را با عمق وجود درک کردم

زمانی که محمدجان🥀 عازم سویه شد ، ریحانه فقط ۱۸ ماه داشت و مثل دیگر کودکان در این سن نسبت به نبود پدرش خیلی احساس دلتنگی و بیقراری نمیکرد ، اما اکنون نمیدانم سؤال‌ها و خواسته‌های دوران کودکی‌اش را
چگونه پاسخ دهم.😔

دو ماه زندگی‌ام در برزخ گذشت تا اینکه خبر شهادت «محمد»🥀 را آوردند . آری «محمد»🥀 با بال آرزوهایش پَر کشید و مرا در حیرت و بهت عمیق جای گذاشت .
لحظات دلتنگی های «ریحانه» برای «محمد» به کُندی میگذرد.😔