کانال سردار دلها
963 subscribers
49.1K photos
26.7K videos
257 files
2.31K links
💠بِسمِـ رَبَّ الحٌسٖــیِݩ﴿؏﴾💠
اگه خیمه ی اسلامی آسیب ببیند
بیت الله الحرام و قرآن آسیب خواهد دید
بخشی ازوصیت نامه ی
#حاج_قاسم_سلیمانی
خدایاداغ سردارهرگزتاظهورمهدی فاطمه
از دلها نمیره

آیدی مدیر کانال

@sardaredelha59



https://t.me/sardare_dellha
Download Telegram
ایشان بیش از ۲#سال به عنوان #امور تعمیراتی تراکتور و ادوات کشاورزی با شعار ” همه با هم جهاد سازندگی ”  به صورت  #افتخاری و #رایگان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
در سن ۱۸#سالگی و در #تابستان سال ۱۳۶۵# برای #اولین بار #عازم #جبهه های حق علیه باطل در #منطقه عملیاتی #مهران شد.
🍃🌷🍃
در این #سفر #رزمی و #جهادی خود در #منطقه  عملیاتی #مهران شاهد #شهادت  #دو تن از #دوستان و #هم رزمان و #هم روستایی های خود به نام های #حسین علی شمس آبادی و #محمد قدر آبادی بود.
🍃🌷🍃
ایشان در همانجا به صورت #پاسدار #افتخاری به #ادامه #نبرد بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت  و اینگونه #مرحله جدیدی از  #زندگی  و #حیات دوباره اش به عنوان #پاسدار در سال ۱۳۶۵# شکل گرفت.
🍃🌷🍃
درسن  ۱۹#سالگی با دختر دایی اش وبا انجام مراسمی #ساده و #معنوی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
ایشان در ادامه #خدمت خود با عنوان #مسئول #تسلیحات گردان عبد ا….🌷در م#نطقه عملیاتی جنوب با #انتظاری و #محمد حصاری آشنا شد.
🍃🌷🍃
#شهید دفاع مقدس، رضا حداد
🍃🌷🍃
در تاریخ  9#دى ماه سال 1341# در محمودآباد در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
🍃🌷🍃
ایشان از سال 1360# به بعد عمرش را وقف #جبهه كرده بود، متاهل بود، 18#روز پس از #ازدواج راهى #جبهه شد و بيش از #دو سال تمام در #جبهه
#مى جنگيد.
🍃🌷🍃
#سخت كوش و #شجاع بود، و #عشق به #خدا🤍 در #وجودش نهفته بود و به اين جهت در #جبهه بسيار #فعال بود و #مبارزى خشمگين براى #اسلام بود.
🍃🌷🍃
ایشان #عباداتش در كنار #مبارزاتش پيوسته روح ایشان را #شفاف تر می کرد،در #دو #جبهه به #نبرد پرداخته بود #جبهه در #درون و ديگرى در #سر #جهاد ايران، هر وقت كه به #جبهه ميرفت #سه الى #پنج ماه مى ماند و #كمتر براى #مرخصى مى آمد.
🍃🌷🍃
ميلي به #دنيا نداشت و #جبهه را بهترين جاى #عبادت مى دانست، #هشت بار به #جبهه رفته بود و هر گاه رفتن به #جبهه را کمی به #تاخير مى انداخت #ناراحت می شد.
🍃🌷🍃
با اينكه بيش از #چهار ماه در #منطقه بود و به ایشان #پايان #ماموريت ميدادند ولى به خانه نمى آمد و مجدداً #بخط مقدم مى رفت و ميگفت ميخواهم ببينم صدام چگونه ميخواهد #فاو را #پس بگيرد.
🍃🌷🍃
به روایت از #حاج محمدرضا غیاث‌الدین #همرزم و #دوست #شهید :
#حاج محمود در دوران #دفاع مقدس #کارهای زیادی انجام می‌داد و #مسئولیت‌های زیادی هم داشت اما #حضور در واحد #اطلاعات #عملیات لشکر ۱۷
#علی بن ابیطالب (ع)🌷#مهمترین #مأموریت او بود.
🍃🌷🍃
از همان اوایل #دفاع مقدس تا #پایان #جنگ در مناطق #عملیاتی حضور داشت، همچنین بلافاصله بعد از #جنگ #پایه گذار حرکتی شد که امروز به #راهیان نور معروف است.
🍃🌷🍃
در همان زمان به صورت #خودجوش #کاروان‌هایی را به سمت #مناطق #جنگی هدایت می‌کرد که بعد از #دو الی #سه سال مقوله #راهیان نور در #سراسر #کشور #مطرح شد لذا در #راه اندازی این #کاروان #نقش محوری داشت.
🍃🌷🍃
#راهیان نور برای #دانشجویان را #راه اندازی کردند، همیشه یک #پشتیبان در #مجموعه #راهیان نور بود و هر مشکلی پیش می‌آمد ایشان آن را #برطرف می‌کرد.
🍃🌷🍃
در یکی از #سفرهایی که در #طلاییه به عنوان #راهیان نور داشت با یکی از #فرماندهان #تفحص #شهدای کشور ملاقاتی می‌کند و از آن پس کار #تفحص #شهدا نیز در زندگی این #شهید بزرگوار جای خود را باز می‌کند.
🍃🌷🍃
در کشور #آمریکا، نخست، ایشان دوره خود را در #دانشگاه شپارد آغاز و سپس به #دانشگاه تگزاس منتقل شد و استعدادش در #یادگیری و #هدایت هواپیما، باعث شد، به عنوان #دانشجوی ممتاز شناخته بشود.
🍃🌷🍃
ایشان به دلیل #مهارت خاصی که در #خلبانی داشت، دوره #شلیک موشک #ماوریک را که یک #موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می توان #انواع #شناورها را هدف قرار داد با #موفقیت پشت سر گذاشت.
🍃🌷🍃
سرانجام ایشان #دوره خلبانی پایان و با دریافت #گواهی نامه خلبانی در هواپیمای «اف ۴» به #ایران بازگشت و در #پایگاه ششم شکاری #بوشهر با #درجه ستوان دومی #مشغول به #خدمت شد.
🍃🌷🍃
با آغاز #جنگ، و بلافاصله پس از حمله عراقی‌ها، #نیروی هوایی ارتش ، دست به کار شده و ترتیب انجام #دو#عملیات را در همان روز دادند.
🍃🌷🍃
یک #عملیات با #رمز «البرز»و #هدف پایگاه #شعیبیه در استان #بصره بود،ایشان با #مهارت خاصی که در #شیرجه زدن با #هواپیما داشت، همه #اهداف را #بمباران و #سالم برگشت.
🍃🌷🍃
حمله ۱۴۰ عقاب به عراق ،
از پایگاه ششم شکاری به پرواز درآمده و به #عنوان #فرمانده یک دسته هشت فروند به بغداد حمله کردند.
🍃🌷🍃
#دو_نفری_که_هیچ‌کس_مدیونشان_نیست!!

🌷عملیات «والفجر مقدماتی» (زمستان ۱۳۶۱)، شب شروع و دم صبح منجر به عقب نشینی شد. این عملیات برای نیروهای «تخریب»، دو تا عملیات به حساب می‌آمد. چون هم موقع شروع باید برای عبور بچه‌ها معبر می‌زدند، هم موقع عقب‌نشینی. مسیر برگشت نیروهای «تیپ ‌۱۲ امام حسن (صلوات الله علیه)» ناهموار بود. قرار شد برویم آن‌جا. ولی آن‌روز صبح خیلی درگیر بودیم. تعداد زیادی مجروح و شهید در کانال‌های محدوده عملیاتی «لشکر ۸ نجف» داشتیم که همین، خیلی وقت ما را گرفت. وقتی رسیدیم آن‌جا، دیدیم معبر زده شده بود. در انتهای معبر - که به خط عراق ختم می‌شد- هنوز سیم خاردارها متصل بود.

🌷دو جسد هم روی سیم‌خاردارها دیده می‌شد. سریع بچه‌ها را صدا زده، مسیر را برای بازگشت نیروها باز کردیم. دو جسد را هم از روی سیم خاردارها برداشتیم و کنار هم گوشه‌ای خواباندیم. در فاصله‌ای که نیروها عبور می‌کردند، فرمانده گردان‌شان از من پرسید: «این دو نفر چی شدند؟!» گفتم: «کدوم دو نفر؟» گفت: «همین دو تایی که روی سیم خاردار بودند.» گفتم: «گذاشتیم‌شون کنار.» گفت: «من اول باید اون‌ها رو منتقل کنم عقب.» گفتم: «خب حالا نیروهاتو منتقل کن، بعد....» گفت: «تو نمی‌دونی این‌ها دیشب چی کار کردن!» یک جوری نگاهش کردم که یعنی: «خب چی کار کردن؟» ادامه داد:...

🌷ادامه داد: «این دو تا تخریبچی بودن، اومدن معبر ما رو باز کنن. وقتی رسیدن به انتها، پیغام دادن که معبر آماده است، گردان بیاد داخل. وقتی اومدیم داخل، من دیدم همین‌طور متحیر پای سیم‌خاردار ایستادن. پرسیدم چی شده؟ گفتن «ما اژدربنگال رو اول معبر جا گذاشتیم.» من عصبانی شدم و با اخم گفتم: «یعنی چی؟! چرا جا گذاشتین؟» این دو تا نگاهی به هم انداختن و گفتن: «مشکلی نیست، گردان عبور کنه.» گفتم: «چطوری؟!» اولی خودش رو پرت کرد روی سیم خاردار، بعد بلافاصله دومی هم خودش رو پرت کرد. بعد گفتن: «به گردان بگو عبور کنن. وقت نیست! قتل‌عام می‌شن!»

🌷من هم به گردان گفتم: «برید.» چهارصد، پانصد نفر نیرو از روی اونا عبور کردن. توی اون تاریکی شب، من که حال و روز اونا رو نمی‌دیدم. خودم دنبال نیروها راه افتادم و فقط تندی بهشون گفتم: «شما دیگه نیاز نیست بیایید، برگردین برین عقب.» ولی اونا هیچ حرکتی نکردن. وقت نبود و من با گردان رفتم. الان که اومدم، شما می‌گین شهید شدن، باورم نمی‌شه. من درست کنارشون ایستاده بودم. تمام مدت نه آهی، نه فریادی، هیچ صدایی از اینا در نیومد. من اصلاً نفهمیدم کی تموم کردن.

#راوی: رزمنده دلاور قربانعلی صلواتیان از نیروهای واحد تخریب «قرارگاه خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه)»
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️
به #روایت از #سخنگوی #سازمان آتش نشاني و #خدمات ايمنی شهرداری تهران آقای سید جلال ملکی: #شهيد علي قانع #بيست و چهارمين #شهيد #عملياتی #سازمان آتش نشانی #پايتخت است.
🍃🌷🍃
#شهيد علی قانع در سال 1385# در #سازمان آتش نشانی شهر #تهران استخدام شدند و پس از #كسب #تجربيات گرانبهاي خود در #عمليات های #مختلف #امداد و #نجات موفق به #اخذ #درجه #پنجم
#آتش نشانی شده بودند.
🍃🌷🍃
اين #شهيد متاهل و دارای #دو فرزند #دو و #پنج ساله و در #ايستگاه 27#آتش نشانی در #غرب تهران #مشغول به #فعاليت بوده است.
🍃🌷🍃
#شهيد علی قانع سرانجام پس از 11#سال #ايثار و #فداكاري در #سازمان آتش نشانی #بامداد (جمعه) برای #نجات جان يك #شهروند در #حادثه #آتش سوزی در يك #منزل مسكونی در #جنت آباد جنوبی #خيابان پژوهنده #جان خود را از #دست داد.😔
🍃🌷🍃
وقتی قصد #رفتن کرد چمدانی از مادر امانت گرفت، بارش را از لباس، مسواک، خمیر دندان و ... سبک بست و شلواری که دیگر به پایش نشد و با #زخم ترکش به هم دوخته شد، چمدانی که گشوده نشد، نبات، آجیل محلی، عناب و انجیری که مادر در چمدان گذاشت تا #سوریه رفت و در چمدان #برگشتی #باقی ماند.😭
🍃🌷🍃
#دو برگ از دفترچه ای که #شب آخر با هم بودن #وصیت هایش را در آن نوشت، #قرض ها و #بدهی هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با #فامیل و#دوستانش گذراند و گفته و نگفته #حلالیت طلبید.😭
🍃🌷🍃
زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی #آخرین عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭  زود رفت تا #دل کندن #راحت تر باشد.😭
🍃🌷🍃
در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل #خانواده و #طاها  می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در #سوریه بگوید، می گفت #کارمان #سخت است #دعا کنید.
🍃🌷🍃
آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، #مرتضی آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز می‌کند که حتما از آن خبر می گیرد.
🍃
#دو_مانع_بر_سر_راه_سعادت_انسان

#نهج_البلاغه

💥وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخافُ عَلَيْکُمُ اثْنَتانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى، وَ طُولُ الاَْمَلِ.

🟤همانا، وحشتناک‌ترین چیزی که بر شما می ترسم، هواپرستی،و آرزوهای دراز است.پس، از این دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید.

در واقع اين دو موضوع، بزرگ ترين مانع راه و وحشتناک ترين عوامل گناه است; زيرا، هواپرستى، هيچ حدّ و مرزى را به رسميّت نمى شناسد و هنگامى که بر انسان چيره شود، چشم و گوش او را نابينا و کر مى کند;نه قدرت شنوايى سخنان حقّ پيامبران و پيشوايان معصوم را دارد و نه چشم دلش، توانايى ديدن آنچه را در اين جهان، در اطراف او مى گذرد دارا است و به اين ترتيب او مانند کوران و کرانى است که در جاده پرخطرى به راه افتاده و هر لحظه احتمال سقوطش در پرتگاه مى رود.و امّا آرزوهاى دور و دراز دنيا و مواهب مادّى را چنان در چشم انسان تزيين مى کند که گويى جايگاه ابدى همين جا است و به اين ترتيب، در بيابان زندگى گرفتار سرابهايى مى شود و براى هميشه از رسيدن به مقصد باز مى ماند.


📘#خطبه_28
رفیقی خوبه ؛
که بویِ دنیا نده ...
رفیقِ شفیق ما باشید
چه در دنیا و چه در عقبی

#دو_رفیق_دو_شهید
#شهید_ابراهیم_احمدی‌نژاد
#شهید_علیرضا_حیدری‌نژاد

🇮🇷 @sardare_dellha
🏴دلے لبريز #اشڪ و آه دارد
🏴نگاهے سوے #قربانگاه دارد

🏴شده آمادهٔ حج #حسينے
🏴ڪہ با خود #دو_ذبيح_الله دارد

#بهترین_بنده‌ےخدا_زینب💚
#بانے_روضہ‌هاےغم_زینب🏴

🏴@sardare_dellha