گفت میدونی چرا فکر میکنی اون راه بهتره؟
چون هنوز امتحانش نکردی.
و تا وقتی تجربهاش نکنی نمیتونی نظر بدی کدومش بهتره.
چون هنوز امتحانش نکردی.
و تا وقتی تجربهاش نکنی نمیتونی نظر بدی کدومش بهتره.
اگر داری جون میکنی تا فکر اون رویا رو از سرت بیرون کنی و هیچجوره نمیتونی ازش دل بکنی، خب شاید دیگه نباید واسه دست کشیدن ازش تلاش کنی. احتمالا حالا وقتشه برای به حقیقت پیوستنش قدم برداری.
نشستم کنار بابا، بعد از یکم سکوت گفت تلویزیون فلان چیز رو گفته. حالا تو باید چیکار کنی؟ گفتم قضیه این و این و اینه. گفت ولی خیلی اطلاعاتی ازش نداریم که. گفتم نگران اونش نباش من کمک گرفتم میتونم حلش کنم. گفت باشه، خوبه. گفتم این سری درستش میکنم. گفت ایشالا.
فهمیدم این چندروز بهش فکر کرده، رفته پرسیده، سعی کرده یه اطلاعاتی بدست بیاره و دراخر ازم سوال کرده تا مطمئن شه.
پیام دادم به دخترداییم. گفتم بابا ازم سوال پرسید. جدیم گرفته. بالاخره باور کرد.
حالا که بابا جدی گرفته، من نمیتونم شل کنم. حالا که میخواد بهم اعتماد کنه دیگه نمیتونم برگردم. حالا که تصمیم گرفته یکبار دیگه بهم باور داشته باشه، نمیتونم این فرصت رو تبدیل به آخرین بار کنم و تا همیشه بیاعتمادش کنم. حالا دیگه وقت مسخرهبازی و شل گرفتن و عقب انداختن و حالا نشد، فردا میشه نیست. فکر میکنم این آخرین فرصته تا بالاخره یککاری بکنم. آخرین بار برای یک ساختن دوباره. فکر نکنم بعد از این دیگه چیزی دستگیرم بشه. یا این بار رو میبرم و یا تا همیشه میبازم.
فهمیدم این چندروز بهش فکر کرده، رفته پرسیده، سعی کرده یه اطلاعاتی بدست بیاره و دراخر ازم سوال کرده تا مطمئن شه.
پیام دادم به دخترداییم. گفتم بابا ازم سوال پرسید. جدیم گرفته. بالاخره باور کرد.
حالا که بابا جدی گرفته، من نمیتونم شل کنم. حالا که میخواد بهم اعتماد کنه دیگه نمیتونم برگردم. حالا که تصمیم گرفته یکبار دیگه بهم باور داشته باشه، نمیتونم این فرصت رو تبدیل به آخرین بار کنم و تا همیشه بیاعتمادش کنم. حالا دیگه وقت مسخرهبازی و شل گرفتن و عقب انداختن و حالا نشد، فردا میشه نیست. فکر میکنم این آخرین فرصته تا بالاخره یککاری بکنم. آخرین بار برای یک ساختن دوباره. فکر نکنم بعد از این دیگه چیزی دستگیرم بشه. یا این بار رو میبرم و یا تا همیشه میبازم.
یک قمار بزرگ روی کل زندگیم. هنوز هم مطمئن نیستم که از پسش برمیام، ولی نمیتونم صبر کنم تا مطمئن شم چون هیچوقت قرار نیست کامل مطمئن باشی.
نمیتونی منتظر بمونی تا شرایط پرفکت شه و بالاخره شروع کن، هیچ زمانی نمیرسه که همهچیز کامل باشه. با شرایط ناقص حرکت کن و ریسک کن تا شاید بتونی.
Last chance
نمیتونی منتظر بمونی تا شرایط پرفکت شه و بالاخره شروع کن، هیچ زمانی نمیرسه که همهچیز کامل باشه. با شرایط ناقص حرکت کن و ریسک کن تا شاید بتونی.
Last chance
Kharaabam
Navid
نه اونقدر لاغر بودیم سربازیمون رو معاف شیم، نه اون هیکلی که دافامونو داشته باشیم.
نه اونقدر خوب، نه اونقدر بد. خیرالامور حد وسط.
نه اونقدر خوب، نه اونقدر بد. خیرالامور حد وسط.
۲ روز دیگه نامهای که ۶ ماه پیش برای خودم نوشته بودم، واسم ایمیل میشه.
کاش یچیز خوب و امیدوار کننده نوشته باشم که اینروزها خیلی به شنیدنش احتیاج دارم. صبر کنیم ببینیم ثمینِ ۶ ماه پیش تو چه فکری بوده و کجا سِیر میکرده؟
اگر خواستید برای خودتون نامه بنویسید و ارسالش کنید به آینده.
کاش یچیز خوب و امیدوار کننده نوشته باشم که اینروزها خیلی به شنیدنش احتیاج دارم. صبر کنیم ببینیم ثمینِ ۶ ماه پیش تو چه فکری بوده و کجا سِیر میکرده؟
اگر خواستید برای خودتون نامه بنویسید و ارسالش کنید به آینده.
بابام بهش گفت به چه اطمینانی وسایلت رو گذاشتی و رفتی؟ نگفتی ما یهو بدزدیمشون و بریم؟
گفت به اعتماد خانواده. شما با خانوادهتون بودید. خانواده اعتبارش بیشتر از چهارتا وسیلهاست.
گفت به اعتماد خانواده. شما با خانوادهتون بودید. خانواده اعتبارش بیشتر از چهارتا وسیلهاست.