صالح نیک‌بخت
3.73K subscribers
3.17K photos
1.27K videos
89 files
3.2K links
کانال رسمی صالح نیک‌بخت
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی
Download Telegram
Forwarded from رنسانس
🔰 بازداشت زنان در جرمی که مجازات آن تدابیر جایگزین حبس یا جریمه نقدی  است، منطبق با قانون نیست

دکتر علی خالقی
وکیل دادگستری

علی خالقی در حساب اینستاگرامی خود نوشت:

در جرائم مشهود حکم و ترتیب قانونی بازداشت متهم در دو ماده ۴۴ و ۴۶ قانون آیین دادرسی کیفری ذکر شده است.

مطابق ماده نخست در این جرائم ضابطان میتوانند تمام اقدامات لازم را به منظور حفظ آلات ادوات آثار علائم و ادله وقوع جرم و جلوگیری از فرار یا مخفی شدن متهم و یا تبانی انجام دهند از جمله این اقدامات می‌تواند «جلب» متهم باشد اما به صراحت ماده فوق چنین اقدامی باید برای اهداف مذکور لازم باشد یعنی «ضرورت» داشته باشد.

مطابق ماده دوم هم اصولاً ضابطان «نمی‌توانند» متهم را تحت نظر نگه دارند و در جرائم مشهود نیز نگهداری وی توسط آنها در صورتی مجاز است که این اقدام برای تکمیل تحقیقات ضروری باشد.

از عناصر تشخیص ضرورت «تناسب» است، یعنی اقدام ضابط برای حفظ آلات و ادوات جرم و جلوگیری از فرار متهم و… باید متناسب با اهمیت جرم وضعیت متهم و ادله توجه اتهام به او باشد تا ضرورت داشته باشد.

به این ترتیب دستگیری و سلب آزادی حدود ۵۰۰ تن از زنان و دختران در روز نخست اجرای طرح نور در تهران توسط ضابطان در جرم مشهودی که مجازات قانونی آن صرفاً تدابیر جایگزین حبس یا حداکثر یک و نیم میلیون تومان جزای نقدی است برای رسیدن به اهداف مذکور در ماده ۴۴ «ضرورت» نداشته و منطبق با قانون نیست.

در صورت جلب نیز متهم باید فوراً به مرجع قضایی دادسرا و در جرم مذکور که به طور مستقیم در دادگاه مطرح می شود به دادگاه اعزام و در مورد او تعیین تکلیف شود بنابر این محل حضور و انجام وظیفه مقام قضایی از حیث رعایت استقلال و شأن قاضی نیز موضوعیت داشته و عزیمت او به مقر انتظامی برای تفهیم اتهام به متهمان دستگیر شده صحیح نیست/اختبار

#رنسانس_اخبارحقوقی‌روز
#حقوق‌بشر_حقوق‌شهروندی
http://telegram.me/renaissanceforbar
Forwarded from هفت اقلیم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#صد_سال_موسیقی_ایرانی
#کردی_کرمانجی


︎عنوان:
#روند(امان)
︎خواننده:
#آینور_دوغان
︎نوازنده شاه‌ کمان:
#کیهان_کلهر
︎پیانو:
#سلمان_قمبروف
︎تنبور:
#جمیل_گوچگیری
︎آلبوم:
#هاونیاز

هاونیاز نام آخرین آلبوم رسمی با آهنگ‌سازی و نوازندگی کیهان کلهر و خوانندگی آینور دوغان، خواننده و موسیقیدان زن کرد اهل کشور ترکیه است.
این آلبوم براساس موسیقی فولکلور کُردی، با گویش کرمانجی با صدای آینور دوغان و آهنگ‌سازی و نوازندگی شاه‌کمان توسط کیهان کلهر، همچنین سلمان قمبرف (Salman Gambarov) نوازنده اهل آذربایجان با پیانو و جمیل گوچگیری (Cemil Qocgiri) نوازنده کرد با تنبور نوازی در این اثر مشارکت کرده‌اند. هاونیاز برگرفته از لغتی در زبان کردی به معنی 'با هم بودن' با 'برای یکدیگر' است.

|
@haft_eghlims |
سابقه انتشار روزنامه «کوردستان»
صالح‌نیک‌بخت

🔸انتشار «کوردستان» اولین روزنامه در تاریخ ملت کرد گامی بزرگ و آغازی ارزشمند بود.از قراین چنین پیداست که روزنامه «کوردستان» سریع و وسیع به دست مردم کورد می رسیده و تأثیر مهمی نیز بر جای می گذاشته است.مثلاً در شماره 3 این روزنامه نامه ای چاپ شده از شام به امضای (ن.ح)خطاب به مقداد مدحت بدرخان، نویسنده نامه در کمال خوشوقتی از اهمیت و ارزش روزنامه کوردستان صحبت نموده و احساس خود را چنین بیان کرده است:"ره حمه ت  له بابی ته بت، خودتی ده وله تا مه زن بکات و  ...."
به دنبال همین نامه قطعه شعری از جوانی کورد از روژئاوا به اسم (شیخ ا.فتاح) بچاپ رسیده که اشاره دارد به اهمیت و تآثیر روزنامه کوردستان در بین توده مردم. در سایر شماره های کوردستان نمونه های دیگری از این قبیل بچشم می خورد.

🔸بی گمان نخستین روزنامه کوردی (روزنامه کوردستان) چراغی پرفروغ بوده که در افق عصر نوین مردم کورد برافروخته گردید و شمار زیادی از مورخین و نویسندگان کورد و غیر کورد، بر این واقعیت اذعان داشته اند ."دکتر شاکر خصباب" و "دکتربلچ شیرکو" دو نویسنده معاصرعرب و کورد، روزنامه کوردستان را مقدمه یک تحول فرهنگی در زندگی مردم کوردستان دانسته اند.همین اهمیت باعث ترس و نگرانی دولتمردان عثمانی یعنی اسلاف سلطان رجب کنونی گردید، تا جایی که از همان اولین قدم به مبارزه با روزنامه و انتشار کوردستان پرداختند.مقداد مدحت بدرخان را همانند یک مجرم فراری تلقی کرده و از دولت مصر درخواست کردند که وی را دستگیر و به دولت عثمانی تحویل نماید.

🔸همین فشارهای سیاسی و جو تهدید و ارعاب  باعث شد روزنامه کوردستان بعد از انتشار5 شماره آن در قاهره، کار خود را در مصر تعطیل کرده و ادامه انتشار روزنامه به «ژنو» منتقل شود. در ژنو هم بعد از چاپ چند شماره  انتشار آن متوقف و بعضی از شماره های آن در برلین انتشار یافت.

🔸تاریخ روزنامه نگاری کوردی به یکصد و بیست و ششمین سال عمر خود رسیده و 22 آوریل،"روز روزنامه نگاری کوردی " نام گرفته است. هر چند متأسفانه در تقویم ملی کورد به این امر مهم چندان پرداخته نمی شود. طی این ۱۲۶ سال به مرور در هر چهارپارچه کردستان و نیز در اتحاد جماهیر شوروی سابق و ارمنستان، آذربایجان و سایر کشورهای دیگر بخصوص اروپا نشریات کوردی یکی پس از دیگری پا به عرصه وجود نهادند و امروزه علاوه بر کانالهای مختلف رادیویی و تلویزیونی و نشریات الکترونیکی صدها نشریه به زبان کوردی در سراسر جهان چاپ و منتشر میشوند.

🔸در سال 1912  انتشار روزنامه ای به نام "کورد" یا کوردستان در شهر ارومیه آغاز گردید .جا دارد این موضوع مطرح شود که متأسفانه تاریخ نویسان کورد به دو مسئله ی انتشار روزنامه کوردستان و نقش خاندان بدرخانیان در مبارزات ملت کورد کمتر توجه کرده اند و آنقدر که در مدح و ثنای بعضی از رهبران و روسای عشیره ها نوشته شده در مورد بدرخانیان که روسای  آن کسانی بودند که پیش از دیگران خواستار حقوق  ملی کوردها شدند مطلبی ننوشته اند.

🔸ضمناً «کنگره بدرخان» درخصوص روزنامه نگاری کوردی چند سال در شهرهای دهوک، سلیمانیه و برلین و قاهره و وین برگزار شد و اینجانب به کنگره بدرخان دعوت شدم و در دو کنگره برلین و دهوک شرکت کرده و پیشنهاد دادم جشنواره مطبوعات کوردی هرساله برگزار و به روزنامه نگاران و روزنامه برتر جایزه داده شود.گرچه در کنگره دهوک این پیشنهاد پذیرفته شد ولی خروجی پیدا نکرد.
https://telegram.me/salehnikbakht
صالح نیک‌بخت
گفت‌وگوی صالح نیک‌بخت با هم‌میهن 👇👇👇👇 https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-23/15119-%D8%B9%D9%84%D9%86%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D9%85%D8%AE%D9%81%DB%8C
حضور گزینشی افراد در برخی محاکم

صالح نیکبخت، وکیل دادگستری هم بر این موضوع تاکید می‌کند که مطابق با قانون اساسی و قوانین عادی کشور، اصل بر برگزاری دادگاه‌ها به‌صورت علنی است. او با اشاره به استثنائات این اصل می‌گوید: «مشکل اساسی این است که در مواردی که علنی‌بودن دادگاه ایرادی ندارد، دادگاه‌ها به‌صورت غیرعلنی برگزار می‌شود، ‌به‌ویژه در دادگاه‌های انقلاب که معمولاً به پرونده‌های سیاسی یا به تعبیر مقامات، به پرونده‌های ضدامنیتی رسیدگی می‌کنند. مثلاً در سال گذشته، دادگاه تعدادی از وکلای دادگستری به اتهام تبلیغ علیه نظام، به‌صورت غیرعلنی برگزار شد و در این دادگاه‌ها وکلای مذکور، محکوم و از برخی حقوق اجتماعی نیز محروم شدند. بنابراین اگر رئیس دستگاه قضایی قصد استفاده از اختیارات قانونی خود را دارد، می‌تواند شرایطی را فراهم کند که دادگاه‌ها موارد برگزاری غیرعلنی جلسات رسیدگی را مطابق با قانون آئین دادرسی کیفری محدود به مواردی کنند که در این قانون مورد تاکید قرار گرفته است.»
این حقوقدان بر این موضوع هم تاکید می‌کند که غیرعلنی‌بودن دادگاه‌ها برخلاف آنچه در نص قانون آمده تبدیل به یک رویه شده و تقریباً همه دادگاه‌ها به همین شیوه برگزار می‌شوند،‌ مگر در مواردی که مقامات نظرشان بر علنی‌بودن دادگاه باشد: «تجربه نشان داده که تنها در برخی از جرائم سیاسی و حساس، دادگاه‌ها به‌صورت علنی برگزار شده‌‌اند و در این موارد هم غالباً افراد خاص و محدود موردنظر در دادگاه حضور داشته‌اند، یعنی برخی حاضران در دادگاه به‌صورت گزینشی انتخاب شده‌اند، این درحالی‌است که منظور از علنی‌بودن، حضور بدون مانع همه افراد در دادگاه و آگاهی آنها نسبت به جریان رسیدگی ازیک‌طرف و انتشار روند رسیدگی در دادگاه توسط رسانه‌هاست.»
او معتقد است، برگزاری دادگاه‌ها به‌صورت غیرعلنی (به‌جز در موارد ذکرشده در قانون) نه‌تنها با قانون اساسی و قوانین عادی کشور مغایرت دارد، بلکه نتیجه آن برای نظام قضایی کشور هم خوب نیست: «واقعیت این است که محاکمه غیرعلنی افراد اعم از فعالان سیاسی،‌ مدنی، وکلای دادگستری و افرادی که به‌دلیل فعالیت‌های حقوق بشری دستگیر می‌‌شوند، آثار بسیار منفی‌ای به‌دنبال دارد. مثلاً محکوم‌شدن برخی از افراد در محاکم غیرعلنی و محرومیت اجتماعی آنها در این محاکم، انعکاس بیرونی بسیار گسترده‌ای به‌دنبال داشته است، به‌همین‌دلیل هم برخی شعب دادگاه‌های تجدیدنظر، این موضوع را موردتوجه قرار داده و در اغلب موارد، آراء مذکور را اصلاح کرده‌اند،بنابراین باید از اجرایی‌شدن نظر ریاست قوه‌قضائیه استقبال شود. اما عملی‌نشدن این اظهارات به‌منزله شعاری‌بودن آنهاست که می‌تواند تاثیری منفی بر افکار عمومی بر جای گذارد.»
نیکبخت درباره تاثیر تصویب قانون جرم سیاسی و برگزاری علنی دادگاه فعالان سیاسی، تاکید می‌کند که قانون ما در حوزه جرم سیاسی ناقص است: «به‌عنوان مثال در این قانون، مواردی مانند افتراء یا نشراکاذیب، جرم سیاسی تلقی شده درحالی‌که عنوان اتهامی تبلیغ علیه نظام، در این قانون به‌عنوان جرم غیرسیاسی درنظر گرفته شده و در این قانون نیامده است. توجه به این موضوع ضروری است که تبلیغ علیه نظام همانطور که از نام آن پیداست به‌معنی تبلیغ علیه ساختار سیاسی و مبارزه با آن توسط افراد، اما بدون استفاده از خشونت است. این موضوع باعث شده، فعالیت افراد در حوزه سیاسی یا مدنی به‌عنوان جرم غیرسیاسی و امنیتی تلقی شده و با استفاده از این موضوع هم، دادگاه‌های مربوطه به‌صورت غیرعلنی برگزار شوند.»
او در پاسخ به این سوال که آیا دادگاه پرونده مهسا امینی و سایر معترضان سال 1401 بهتر نبود به‌صورت علنی برگزار شوند، می‌گوید: «در پرونده معترضان سال 1401، اقدامات و پیشنهاد رئیس قوه‌قضائیه برای عفو بازداشت‌شدگان، اقدامی بود که باعث شد بسیاری از افراد از زندان آزاد شوند، اما دادگاه‌ افرادی که در جریان حوادث آن‌سال دستگیر و با اتهامات محاربه، افساد فی‌الارض و... مواجه شدند، به‌صورت غیرعلنی برگزار شد که انعکاس این موضوع، اثر عفو عمومی انجام‌شده را نزد افکار عمومی کمرنگ کرد. اما درباره پرونده مهسا امینی، حقیقت این است که پرونده در دادسرا مانده، تحقیقات مورد درخواست ما هنوز انجام نشده و تاکنون هیچ دادگاهی برای این پرونده تشکیل نشده که بخواهیم از علنی یا غیرعلنی‌بودن آن سخن بگوییم.»
با این تأکیدات اما چرا کمتر شاهد برگزاری دادگاه‌های علنی بوده‌ایم؟ نیکبخت در پاسخ به این سوال می‌گوید: «براساس قانون آیین دادرسی کیفری، یکی از مواردی که می‌تواند منجر به برگزاری «غیرعلنی» دادگاه شود، تصمیم خود دادگاه و درخواست دادستان است. یعنی دادن این اختیار به قاضی و دادگاه، مانعی بزرگ بر سر اجرای این اصل ایجاد کرده است.
ادامه👇👇👇
https://telegram.me/salehnikbakht
صالح نیک‌بخت
گفت‌وگوی صالح نیک‌بخت با هم‌میهن 👇👇👇👇 https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-23/15119-%D8%B9%D9%84%D9%86%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D9%85%D8%AE%D9%81%DB%8C
مشکل این است که معمولاً شعب خاصی از دادگاه‌های انقلاب در این مسیر هستند که همه دادگاه‌ها را به‌صورت غیرعلنی برگزار کنند، مگر در مواردی که خودشان مصلحت بدانند. درواقع قضات این شعب، اصل را بر غیرعلنی‌بودن دادگاه گذاشته‌اند. توجه کنید که تقریباً همه رؤسای قوه‌قضائیه هم بر این موضوع تاکید کرده‌اند، اما این تاکیدها تاکنون نتیجه عملی نداشته است.»
این وکیل دادگستری همچنین وجود تبصره ذیل ماده 48 را از دیگر موانع برگزاری علنی دادگاه‌ها می‌داند: «علنی‌بودن دادگاه‌ها منوط به این موضوع است که افراد بتوانند همراه با وکیل انتخابی خود در دادگاه حاضر شوند. وقتی این تبصره، حق انتخاب وکیل را در مرحله تحقیقات از متهم سلب و برخلاف قانون اساسی میان وکلا، بر ایجادِ تبعیض می‌کند، علنی‌بودن دادگاه هم نمی‌تواند بر افکار عمومی تاثیرگذار باشد.»

منبع :هم‌میهن

https://telegram.me/salehnikbakht
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چقدر رقت انگیز است حال کسی که به بهای اضمحلال شخصیت و سلامت جسمی اش، هنوز به دنبال جمع کردن است...
گفت چشم تنگ دنیادوست را
یا
#قناعت پر کند یا #خاک_گور


@salehnikbakht
Forwarded from Mohammad Mostowfi
اگر از برهنگی بیزارید اول پای برهنه را علاج کنید !!!!!؟

*سعدی را به محکمه فراخواندند که دخترت بی باک است و هتاک ، نه پروای حجاب دارد نه الفتی به روبنده و نقاب، با آمرین به معروف و ناهیان منکر درآویخته و آبروی شحنگان ریخته، چندان که همه در حیرتند و گویند بعید است که سعدی چنین دختی پرورده باشد که بویی از ادب نبرده و شرم و حیا را فرو خورده*
*سعدی از گستاخی قاضی بر آشفت ، تیغ زبان از نیام برکشید و دلیرانه خروشید و گفت: اگر کاکل موی و طرۀ گیسوی از حجاب بیرون افتد، آسمان به زمین نیاید و این ترٌهات که بر زبان آمد، قاضی محکمه را نشاید . اگر از برهنگی در رنج هستید ،اول پای برهنه را علاج کنید که گیسوی برهنه در مقابل  آن هیچ است و این بیت بفرمود:*
*ترسم که به کعبه نرسی اعرابی / این ره که تو می روی به ترکستان است*
*قاضی گفت: کشف حجاب خلاف دین مبین است و موجب وهن مسلمین . از بی حجابی نسوان، جوانان آلوده گناه شوند و از فرط معصیت به دوزخ روند. صواب آنست که دُخت خویش را زنهار دهی تا توبه نماید و ابواب رحمت بر خویش بگشاید و گرنه باید تاوان* *معصیت خویش بپردازد و به حکم شرع، او را از تعزیر گریزی نیست.*
*سعدی در دفاع از دُخت خویش  بگفت:*
*گیــرم که برهنه کرده گیسو/ درویش نمــا تو دیــدۀ خویش*
*با چوب و چماق ای بی خرد / کاری نرود در آخر از پیش*
*آنگاه  قاضی را به طعنت گفت: اگر ایمان شما به مویی بند است ، پس میزان تقوایتان به چند است؟*
*کفر زلف دلبران کی رهزن ایمان بُوَد*/ *هرکه باور دارد این، پس خانه اش ویران بُوَد*
*قاضی پس از استماع سخنان سعدی* *چاره جز تسلیم نداشت و به استحلاص* *دُخت او فرمان بداد. و خطاب به سعدی گفت:*
*نتوان با تو پنجه افکندن
که هماورد تو نباشد کس*
*در بَرِ تو دهان خود بستم
بر نیاید دگر ز بنده نَفَس*

چه داستان اشنایی!!!؟
Forwarded from شارنامه
🔺دانشگاه های آمریکا: پیش به سوی مه 2024

طغیان دانشجویان دانشگاه های آمریکا، یادآور جنبش ضد جنگ ویتنام و شورش های دانشجویی  دهه 60 است که در مه 1968 به اوج خود رسید.
چهار روز است که دهها هزار دانشجو در شهرهای مختلف آمریکا در اعتراض به جنگ ویرانگر غزه به تظاهرات می پردازند و از حضور در کلاس ها خودداری می کنند.
تاکنون صدها نفر بازداشت شدە اند و تهدیداتی دربارەی ورود گارد ملی به دانشگاه ها وجود دارد.
خواستەی اصلی دانشجویان آمریکایی، پایان حمایت تسلیحاتی دولت متبوعشان از اسرائیل و آتش بس فوری در غزه است.

در دهەی 60 هم درگیری خونین آمریکا در ویتنام که با بمباران گستردەی غیرنظامیان همراه بود و چشم اندازی هم برای پیروزی فوری واشنگتن در آن دیده نمی شد، افکار عمومی جهان را شوراند.
جنگ ناعادلانەی ویتنام به اخگری تبدیل شد که در خرمن سیاست و اجتماع غرب افتاد و شعلەی جنبش های اجتماعی جدید از قبیل دانشجویان، سبزها، ضد جنگ ها و مخالفان سیستم از آن زبانه کشید.

به نظر می رسد تاریخ در حال تکرار شدن است. دولت دست راستی نتانیاهو عملا روی رایش سوم را سپید کرده است.
"نسل کشی آنلاین " و در برابر دیدگان باز میلیاردها نفر از ساکنان سیاره، پدیدەای جدید است که پرده از نظم ناعادلانەی حاکم بر جهان بر می دارد.
شورش دانشجویان آمریکایی علیه این بی عدالتی،  تداعی گر طغیان نسل 68 علیه محافظه کاری سیستم های حاکم و ارزش های پدرسالارانەی محمول در آنهاست.

جنبش های دانشجویی به مثابەی بخش آوانگارد جامعه همیشه از ظرفیت های و قابلیت های بهتری برای به زیر پرسش کشیدن هنجارهایی برخوردارند که به ضرب قدرت عادی تلقی می شوند.

زمانی کارل مارکس در دفاع از اصل تغییر جهان و سرزنش ایدەی تسلیم در برابر وضع موجود می گفت:
سانسور مانند بردگی هرگز بر حق نیست، حتی اگر هزار بار شکل قانونی پیدا کند.
بدین معنا، که ایدەی عقلانی کردن جهان موجود باید بر تز محافظه کارانەی; هر آنچه واقعی است، عقلانی است، برتری داشته باشد.

آیا کشتار جمعی بیش از دو میلیون نفر از ساکنان گرسنه و قحطی زدەی یک منطقەی کوچک، چون بر اساس برتری مطلق قدرت نظامی اسرائیل و حمایت بی چون و چرای تنها ابرقدرت موجود جهان از آن صورت می گیرد، عقلانی است؟
نسل مه 68 این شجاعت را داشت که نه بگوید و علیه عنصر اتوریته و اقتدار غیردمکراتیک از خانواده گرفته تا کشور و جهان بپاخیزد.
جنبش دانشجویی فرانسه، پویش دانشجویان آمریکا ضد جنگ ویتنام و تلاش اصلاح طلبان کمونیست چکوسلواکی برای رهایی از یوغ مسکو در بهار پراگ، جلوەهایی از تلاش برای تحقق عنصر رهایی در جهان مه 1968 بودند.

اکنون هم داستان همان است و چیزی تغییر نکرده است.
نمی توان پوتین را به جهت تجاوز به اوکراین محکوم کرد ولی از عملیات نظامی بدون تناسب اسرائیل با توجیه; دفاع از خود جانبداری نمود.
این گونه  استدلال کردن های انگیزشی واجد تناقض هایی بزرگند.
همانطور که دو سال قبل هم در ابتدای تجاوز روسیه برخی می گفتند: تقصیر خود اوکراین بود که با چرخش به سمت غرب به پوتین گزک داد!

مبنای منطقی هر دو درست مثل این است که بجای همدردی با زنی که مورد تجاوز به عنف قرار گرفته، بجای همدردی بگویی: اگر لباس مناسب تری می پوشیدی، این اتفاق نمی افتاد!
این عوض کردن جای شهید و جلاد و قربانی و متجاوز است.
از ابتدای جنگ غزه، پیمایش ها و مطالعات آماری حکایت از این داشت که میان نسل جوان غرب و پدران آنها تفاوت نگرشی محسوس دربارەی بحران خاورمیانه وجود دارد.
جوان ها بیشتر هوادار فلسطین و مسن ترها طرفدار دیدگاه های دولت اسرائیلند.
از قضا یکی از پویایی های جنبش 68 نیز، شکاف نسلی میان والدین و فرزندان بود.
بخشی از پویایی رادیکالیسم دهەی 60 ناشی از طغیان علیه پدرسالاری و محافظەکاری حاکم بر خانوادەها بود.
ظاهرا این متغیر اکنون هم موجود است. جنبش های اجتماعی در جوامع توسعه یافته مانند تب هایی گذرا هستند که اختلال و بیماری سیستم را برملا می کنند.
دولت های غربی گرچه در برابر موج انقلاب دانشجویان به طرزی موفق ایستادگی کردند، اما این به یمن پذیرش تدریجی بیشتر مطالبات آنها و جذب رادیکال ها در ساختارهای سیاسی بود.
آنها به اصطلاح صدای انقلاب جوانان را شنیدند.
پس از بیش تر از نیم قرن ظاهرا موقع یک آپدیت دیگر فرا رسیده است.
قساوت و سبعیت خارج از تصور اسرائیل، بی عدالتی نظام جهانی و سیستم های غربی را نشان داد و جوانان خالی از محافظه کاری پیران آن را فریاد کردەاند.
هنوز چند روز تا ماه مه باقی مانده است، اما سالی که نکوست از بهارش پیداست!
آیا جنگ وحشیانەی غزه یک مه 68 دیگر را در آستین دارد؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
ايرادات شكلي و ماهوي حكم توماج صالحي

صالح نیک بخت
اعتماد

در خصوص حكم صادره براي آقاي توماج صالحي به نظر مي‌رسد، دادگاه صادر كننده حكم هم از لحاظ شكلي و هم از لحاظ ماهوي به خطا رفته باشد. توضيح اين نكته ضروري است كه در سال‌هاي اخير برخي مراجع قضايي، عملا تبديل به منبع تبليغ عليه نظام در پرونده‌هاي سياسي يا به تفسير همين مراجع؛ «پرونده‌هاي امنيتي» شده‌اند، زيرا امروز هيچ تبليغي عليه نظام به اندازه صدور اين حكم (و ياچنين احكامي) در دنيا عليه ايران انعكاس نيافته است. به همين جهت، صدور اين حكم به تيتر نخست اخبار اغلب رسانه‌هاي ديداري و شنيداري جهان (جز روسيه و چين و سوريه) تبديل شده است. در حالي كه اولين و مهم‌ترين وظيفه قضات ايران در همه جرايم اعم از اينكه مجازات آن حد يا قصاص يا تعزير از درجات هشت‌گانه تعزيرات باشد ، تطبيق حكم با قانون مستند است. اين در حالي است كه به شرح زير اقدامات توماج قابل تطبيق با ماده ٢٨٦ قانون مجازات اسلامي نيست. در مورد صدور حكم و ماده استنادي براي اين حكم، به نظر مي‌رسد، دادگاه صادر كننده حكم يا اساسا به مفهوم و تفسير اين قانون توجه نكرده يا اينكه عمدا خواسته است رويه‌اي در دستگاه قضايي كشور ايجاد كند كه از اين پس استناد به ماده 286 قانون مجازات اسلامي تحت عنوان «افساد في‌الارض»به رويه‌اي عمومي براي قضات دادگاه انقلاب تبديل شود.
در اين مورد بايد گفت ماده استنادي هرچند در زمان تصويب خود به علت گستردگي مصاديق و امكان تفسير موسع از آن، مورد ايرادات حقوقدانان مختلف قرار گرفت، با اين حال حتي به صورت كنوني به گونه‌اي نيست كه سروده‌هاي يك خواننده رپ از مصاديق افساد در زمين باشد. در واقع صدور يك چنين حكمي در آينده بيشتر مورد اعتراض در جهان و ايران قرار خواهد گرفت. در اين ماده به اين مساله اشاره شده است كه هركس «به‌طور گسترده» عليه تماميت جسماني افراد، عليه امنيت داخلي يا خارجي كشور، نشر اكاذيب، اخلال در نظام اقتصادي كشور و... مرتكب جنايت شود به صورتي كه در ذيل ماده آمده است مفسدفي‌الارض تلقي شده و به اعدام محكوم مي‌شود. بايد گفت قيد «به‌طور گسترده» در صدر ماده، عملا تمام موارد بيان شده در ماده را زير سوال مي‌برد. زيرا حدومرز گسترده در ماده مشخص نيست و كليد تفسير در دست قاضي اصفهان است. چنانچه مشاهده مي‌شود، اين ماده را به هر شكل تفسير كنيم جز تفسير دادگاه انقلاب اصفهان، كارهاي توماج صالحي مشمول آن نمي‌شود. اين روند جز اينكه زمينه‌اي را فراهم كند تا در آينده صدور چنين احكامي باب گردد و رويه قضايي براي قضاتي مانند رياست دادگاه انقلاب اصفهان شود هيچ منشأ قانوني و نيز نتيجه‌اي ندارد.افزون بر اين گويا در صدور حكم اعدام نامبرده، قيد شده است كه با توجه به سابقه پرونده و اقدامات توماج صالحي چنانچه حكم صادره در ديوان عالي كشور تاييد شود با درخواست عفو ايشان در كميسيون عفو و بخشودگي يك درجه تخفيف به وي داده مي‌شود. هرچند وكلاي آقاي صالحي وجود يك چنين گزاره‌اي در حكم را تكذيب كرده‌اند اما به لحاظ شكلي حتي اگر دادگاه چنين موضوعي را در حكم صادره آورده باشد عملا اين اقدام دادگاه به نوعي فرار به جلو تلقي مي‌شود. به عبارت روشن‌تر، دادگاه از قبل براي اينكه در مظان انتقادات شديد قضايي قرار نگيرد، چنين گزاره‌اي را در حكم خود قرار داده است. در حالي كه دادگاه حق اعطاي مجوز عفو و بخشودگي و اقداماتي كه پس از صدور حكم در مورد متهماني كه محكوم مي‌شوند ندارد. زيرا حكم دادگاه بايد صريح و قطعي و بدون قيد و شرط باشد. اساسا اينكه ديوان عالي كشور چنين حكم غير مستند و غيرقانوني را تاييد كند يا نكند و مبتني بر آن در زمان اجراي حكم يك درجه تخفيف به متهم يا محكوم‌عليه داده شود، ارتباطي به دادگاه صادركننده حكم ندارد. به نظر مي‌رسد قاضي دادگاه زماني كه حكم را صادر كرده است، متوجه آثار زيانبار اين حكم نادرست خود شده و اينچنين فرار به جلو را در رأي صادره برنامه‌ريزي كرده است. معتقدم اين موضوع اگر در حكم قرار داده شده باشد به اين جهت بوده تا از زهر حكم و انعكاس گسترده آن در كشور عليه نظام قضايي و بلكه حاكميت مطلع بوده است. به اين دليل، اين موضوع را كه ارتباطي به قاضي صادر كننده حكم ندارد مطرح كرده است، همچنين طبق اظهارات وكلاي توماج راي قبلي ديوان عالي كشور را ارشادي تلقي كرده و بدون تبعيت از آن براساس مواد ٤٦٩ و ٤٧٠ قانون آيين دادرسي كيفري با تغيير عناوين مجرمانه تفهيم شده و پس از صدور حكم و نقض آن در ديوان همه اتهامات را به افسادفي‌الارض تبديل كرده و متهم را محكوم به اعدام نموده است كه بدعتي است عليه نظام قانونمند درمحاكمات.
قاضي اصفهان درك درستي از قانون ولازم‌الاجرا شدن آن ندارد و مانند فتاواي عالمان صاحب فتوا و مراجع عالي كشور قانون را به مولوي و ارشادي تقسيم كرده است كه باب شدن آن وبال گردن مي‌شود.
https://telegram.me/salehnikbakht
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرکسی باید پاسخگوی اعمال خود باشد.
مرور زمان موجب زوال مسولیت و پاسخگویی به رفتارها و کردارهای غیر شرافتمندانه و خلاف نیست.گرچه برخی درس نمی‌گیرند تا اینکه روزگار به آنان درس دهد و عبرت سایرین شوند

@salehnikbakht
درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست گفت این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را

ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار

به چه کار آیدت جهانداری
مُردنت به که مردم آزاری
@salehnikbakht
اندیشه مرگ

ما به مرگ فکر نمی‌کنیم؛ مرگ است که به ما فکر می‌کند.
لمیده در صندلی‌اش، دست‌هایش را می‌مالد به هم و می‌کشد به ریشش و می‌گوید: «به استرند فکر می‌کنم.فکر می‌کنم به این‌که یکی از همین روزها
دوباره پا می‌گذارم در حیاط، داسم را در هوا تابی می‌دهم، یا در برابرِ مه‌تاب به ساعت‌شنی‌ام نگاه می‌اندازم و سر و کله‌ی استرندِ ژاکت‌پوشیده‌ی کراوات‌زده پیدا می‌شود.با هم ، زیرِ درختانِ بی‌برگِ خیابان قدم‌زنان به سوی شهرِ ارواح می‌رویم.
وقتی به میدانِ بزرگ با آن عمارت‌های مرمری‌اش می‌رسیم،جمعیتی که منتظرمان بوده‌اند با فریادهایی از تهِ دل
به ما خوش‌آمد می‌گویند و اشک‌هاشان
که از فرطِ نباریدن شیشه‌وار و سفت و سخت شده‌اند،جرنگی بر سنگ‌های زیرِ پاشان می‌ریزند.
ای کاش زودی اتفاق بیفتد.زودِ زود.»

(#مارک_استرند. مرد و شتر. ترجمه‌ی #امیرمحمد_شیرازیان. تهران: خوانه. ۱۴۰۲. چاپِ ۱. صفحه‌ی ٣٧.)

@salehnikbakht
Forwarded from کردستان نامه
🔶گردشگری یا تخریبگری؟

اسماعیل شمس

🔻پیشتر درباره تٲثیرات خطرناک کولبری بر زیست‌بوم و زندگی مردم کردستان به ویژه هورامان نوشته‌ و تٱکید کرده‌ام که کولبری و درآمد فوری آن سبب بی‌علاقگی جوانان به تحصیل و رهاکردن کارهای تولیدی شده است؛ به نوعی که مردم برای آبیاری و دامداری ناچارند از کارگر غیربومی استفاده کنند. در گذشته، چشم‌انداز زیست و معیشت در هورامان به‌سبب جغرافیا و تنوع آب و هوایی، ترکیبی بود. مردم به‌شکل همزمان کشاورزی،دامداری،باغداری،زنبورداری،مرغداری و حتی صید ماهی می‌کردند و مازاد محصول خود را در نقاط دور و نزدیک می‌فروختند. آنان صدها گیاه و محصول خودروی زیر و روی زمین و جنگلها و مراتع را می‌شناختند و بخش اعظم خوراک خود و دامهایشان را از جنگلهای منطقه به دست می آوردند. در این جنگل، یک درخت و درختچه و گیاه و بوته بی‌فایده نبود و از هر وجب آن استفاده مطلوب می‌شد و آسیبی هم به محیط زیست و چرخه طبیعت وارد نمی‌گردید. ۴۰سال پیش در هرکدام از روستاهای هورامان حداقل ۴۰۰ رٲس بز، صد گاو شیرده و دهها گوسفند وجود داشتند و نه تنها کسی از شهر لبنیات نمی‌خرید، بلکه مازاد آن هم به شهر فرستاده می‌شد. با کمال تٲسف امروز در بیشتر این روستاها دامداری سنتی دیده نمی‌شود و جنگلها یا طعمه آتش می‌شوند و یا توسط برخی‌گردشگران و افراد بی‌مسئولیت از بین می‌روند و برای تهیه زغال فروخته می‌شوند.

🔻موضوع این یادداشت و در ادامه یادداشت قبلی، گردشگری افسارگسیخته‌ای است که این‌روزها در حال اتمام کار ناتمام کولبری است و در آینده‌ای نزدیک آخرین میخ را بر تابوت چشم‌انداز ترکیبی هورامان خواهد زد. هورامان منطقه‌ای کوهستانی است و آب و خاک و جنگل آن بسیار محدود است. متٲسفانه شمار زیاد گردشگران، بافت جنگلی منطقه را تخریب و زباله‌ و پسماند آنان به سبب شیب بالای زمین، آب و محیط زیست را آلوده می‌کند. همین الان بیشتر فاضلاب و زباله‌های موجود بازیافت نمی‌شوند و در گودالهای پایین و کنار شهر و روستا دفن می‌شوند که سبب آلودگی آب چشمه‌های پایین دستی و گسترش انواع بیماریها شده اند. افزون بر آن هورامان موزه تاریخ و فرهنگ و گنجینه لغات و اصطلاحات این سرزمین است. نابودی زبان و فرهنگ و میراث مادی و معنوی هورامان تنها به فرهنگ کرد آسیب نمی‌رساند، بلکه به کلیت فرهنگ ایران و اسلام هم صدمه می‌زند.برخی کتیبه‌ها و کتابهای کهن فارسی بدون آشنایی با زبان مردم هورامان که تنها بازمانده زبانهای باستانی این سرزمین است، به هیچ وجه قابل خواندن نیستند. فلسفه و عرفان و برخی آثار اسلامی را هم نمی‌توان بدون درک میراث معنوی هورامان بازخوانی کرد.همچنین جمعیت گویشوران هورامی بسیارکم و زبان آنها در حال انقراض است و اگر روند خرید املاک و سکونت مردمان مختلف در هورامان ادامه یابد،این زبان از تاریخ حذف خواهد شد. هورامان منطقه خاص و نادری است که نظیر آن در ایران وجود ندارد و بنابراین باید آن را حفظ کرد. من نمی‌فهمم که چرا باید این همه جشنواره در هورامان برگزار شود؟ مراسماتی که قبلاً نبودند یا محلی بودند و صبغه عمومی و عامه‌پسند کنونی را نداشتند. به‌راستی کجای ایران اینگونه است؟ گردشگران و تورلیدرها هم بیشتر به خاطر این مراسمها به هورامان می‌آیند و از فرهنگ و تاریخ منطقه بی‌خبرند و با آن هم آشنا نمی‌شوند.
 
🔻این یادداشت به منزله مخالفت با اصل گردشگری و دفاع از جامعه بسته نیست،بلکه خواهان توجه به زیرساختها و حفظ میراث مادی و معنوی هورامان است.گردشگری بدون زیرساختهای لازم هرچند سود کوتاه‌مدتی به بخشی از ساکنان می‌رساند،اما بهای آن نابودی زیست بوم و میراث معنوی در بلند مدت است.این فاجعه در حالی در هورامان رخ می‌دهد که در پیشرفته‌ترین کشورهای جهان هم حتی با وجود زیرساختها مقررات ویژه‌ای برای گردشگران گذاشته‌اند و در عین حال سنتی‌ترین لایه‌های زندگی خود را حفظ کرده اند.چند سال پیش در سفر به سویس در روستاها و فاصله بین شهرها گله‌های بزرگ گاو و گوسفندی دیدم که مشغول چرا بودند. در این کشور مدرن در کنار دامداری صنعتی، دامداری سنتی هم به شکل گسترده رایج بود و دولت آن را تشویق و تسهیل می‌کرد. یکی از بزرگ‌ترین کارخانه‌های لبنیات سویس که پنیر آن یک برند مشهور جهانیست در روستای گرویر قرار داشت و روزانه هزاران توریست از مراحل تولید آن بازدید می‌کردند.در روستاهای دامنه آلپ هم که سالانه محل گردهمایی بزرگان سیاست، اقتصاد و هنر دنیاست، یکی از سنتی‌ترین شکلهای دامداری و کلبه‌های عشایری وجود داشت که نظیر آن در میان عشایر ما هم کمتر یافت می‌شود.

🔻می‌شد در هورامان هم چنین کرد، اما زهی افسوس، نه‌تنها چنین نیست، بلکه ما از تولیدکننده اصلی محصولات دامی، باغی وکشاورزی ارگانیک به مصرف‌کننده تبدیل شده‌ایم و حالا هم محیط زیست، معماری سنتی،زبان کهن،فرهنگ تاریخی و میراث معنوی خود را فدای گردشگری می‌کنیم.

@kurdistanname
باید پرده ها برافتد

گاهی سرنوشت در بالای سراشیبی پلیدی، تو را در کنار و جنب رذالت قرار می دهد. قدم اول را که برداری باقی سرازیری به سمت دره است. به دنیای رذالت که وارد شوی دیر یا زود به قواعد آن تن میدهی. بعد هم مثل همه قبلی ها به آلودگی عادت میکنی.مثل زندگی در اصطبل، مثل همنشینی با پستی ، مثل دلدادگی با نجاست، مثل دوستی با پلیدی، مثل خوردن نان حرام ، مثل سیاهی ، مثل آب و هوای آلوده ، مثل حسادت ، مثل دروغ ، مثل دنائت و حقارت....
همین هم هست که یک وقت هایی تمام ماجرا همان قدم اول است.جایی که تفاوت آدم ها رقم میخورد،برداشتن یا برنداشتن قدم اول است.
اگر دست روزگار ما را در کنار شخص رذلی نشاند، شاید برای این است که پستی و رذالت پنهان او را افشا کنیم، نه اینکه دست در دست پلیدی به سمت جهنم دست ساز او به حرکت درآییم.
افشای رذالت ها و پستی هایی که در پشت نقاب ها و ظواهر فریبنده پنهان شده است، جزو بدیهی ترین وظایف انسانی و اخلاقی است.روز برافتادن نقاب از چهره های پلید و ریاکار و دروغگو، روز بسیار مبارکی است.

@salehnikbakht
Forwarded from رنسانس
🔰 بدعتِ تخلّف‌انگاری

دکتر محسن برهانی
وکیل دادگستری |استاد دانشگاه

در لایحه حجاب و عفاف -که مخفیانه میان مجلس و شورای نگهبان در حال رفت و برگشت است- جریمه نقدی بانوان به نیروی انتظامی سپرده شده و عملاً با قیاس بی‌حجابی و تخلفات رانندگی، دستگاه قضایی حذف و جزای نقدی مورد استفاده قرار گرفته است. این رویکرد منطبق بر قواعد حقوقی و فقهی نیست.

از نظر حقوقی، نمی‌توان بی‌حجابی را تخلّف محسوب کرد چرا که:

در قانون مجازات عمومی سال ۱۳۰۴، جرایم به سه دسته جنایت و جنحه و خلاف تقسیم و خلاف، سبکترین نوع جرائم‌ محسوب می‌شد. صرفنظر از اینکه این تقسیم سه‌گانه سالهاست که کنار گذاشته شده است، جزای نقدی تعیین‌شده در لایحه کذایی از نوع درجه پنج و شش است و این یعنی اسم تخلّف را می‌آورند اما مجازات نقدی سنگین را تحمیل می‌کنند!

در تخلف‌انگاری نه‌ خبری از حق دفاع متهم است و نه رسیدگی و نه حق اعتراض. عملاً پلیس جای دادستان و قاضی می‌نشیند. تخلفات رانندگی امری استثنایی است که به علت سبک بودن، به عنوان تخلف شناخته شده است (برخی اندیشمندان، تخلفات رانندگی را جرم می‌دانند و تخلف بودن آن را مورد انتقاد قرار می‌دهند) و در بسیاری موارد خودرو جریمه می‌شود و نه راننده. نمی‌توان با تخلف‌انگاری، اقدام به سلب حقوق دفاعی شهروندان نمود.

بیش از ۴۰ سال است عدم رعایت حجاب، جرم بوده است. حال چه اتفاقی افتاده که جرم را بتوان تبدیل به تخلف کرد؟ آیا می‌توان باور کرد طراحان دلشان برای خانم‌ها سوخته است که جرم را به تخلف تبدیل کرده‌اند؟ ظاهراً در باطن هدفشان تسهیل در برخورد و سختگیری بیشتر بر بانوان و نقض حقوق زنان است.

اصل ۳۶ قانون اساسی مقرر می‌دارد: «حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد». جریمه همان جزای نقدی است و جزای نقدی نو‌عی مجازات است. براساس اصل ۳۶ مجازات باید از طریق دادگاه صالح اعلام و اعمال شود. نمی‌توان برای ضابطین عام و دوربین‌ها چنین صلاحیتی ایجاد نمود.

از نظر فقهی، نمی‌توان بی‌حجابی را تخلف دانست چرا که بی‌حجابی از باب حرمت عمل، ممنوع و قابل تعزیر است (التعزیر لکلّ عملٍ محرّم) و نمی‌توان امر تعزیر را به غیر قاضی و ناآشنایان به حقوق و قانون تفویض نمود. قاعده «التعزیر بما یراه الحاکم» مانع از آن است که تعیین تعزیر به فراجا سپرده شود. آشنایی ابتدایی به حقوق و قانون باید در شخص مفوّضٌ‌الیه وجود داشته باشد.

این اقدام‌ در ظاهر به نفع خانم‌هاست و با یک تعیین جریمه، ایشان را عازم دادگاه نمی‌کنند اما در واقع به ضرر ایشان است چرا که با سلب حقوق دفاعی ایشان، اجازه نمی‌دهد از خود دفاعی نمایند و از سوی دیگر بصورت فلّه‌ای اقدام به جریمه می‌کنند و هزاران هزار خانم را با گزارش‌های صحیح و غیرصحیح درگیر می‌نمایند. زنان شیء نیستند که به مثابه ماشینی که مرتکب سرعت غیرمجاز شده است، جریمه‌ شوند؛ نیمی از جامعه هستند که باید با ایشان به مانند یک انسان برخورد نمود.

#رنسانس_نقدونظر
#رنسانس_اخبارحقوقی‌روز
#حقوق‌بشر_حقوق‌شهروندی
http://telegram.me/renaissanceforbar
یونگ وفاشیسم
زمانی که فاشست ها درالمان ‌واتریش روی کار امدند ، یونگ به قدرت رسیدن ان هارا یک پدیده مذهبی دانست واسم این پدیده را مذهب اوباش نهاد !
فاشسست ها برشانه های اوباش سوار می شوند:
تکنیک موفقیت انها اینست که یک مذهب جدید خلق می کنند ، مذهبی که در ان اطاعت از پیشوا تنها شرط رستگاری است!
در مذهب خلق شده توسط فاشیست ها بر خلاف اغلب مذاهب رایج عالم نیازی به پرهیز گاری ، پارسایی ،درون نگری ،وارتباط شخصی با اولوهیت وجود ندارد . همه ی ایین مذهبی در مناسک جمعی وباشور وغلیان هیجانات صورت می گیرد :
مراسم رژه ،گرد هم ایی های عظیم خیابانی ،تکان دادن پرچم ها وبه بازو بستن ،بازوبندهایی که عضویت در ایین پیشوا را نشان می دهد .
اوباش کسانی هستند که فاقد یک هویت فردی ویک نظام ارزشی درونی هستند . ان ها نه تمایل به پارسایی وانضباط دارند ونه توان درون نگری وگوشه گیری واعتکاف .
پس برای چنین کسانی که همیشه دچار احساس گناه واحساس حقارت عمیق بوده اند مذهب فاشست ها نور امید رستگاری است : بجای سکوت شعار بدهید وفریاد بزنید ،به جای تنهایی برای شما اعتکاف گروهی فراهم میکنیم وبه جای ارتباط درونی با اولو هیت یک ارتباط جمعی با پیشوا را به شما پیشنهاد می کنیم ،فاشیست ها به اوباش اعتماد به نفس می دهند ،به انها وعده تعمید ورستگاری می دهند واین همان چیزی است که اوباش به ان نیاز دارند .
این چنین است که فاشیست ها به راحتی لشکری از اوباش هارا فراهم می اورند ولشکری که خشونت را عبادت می داند وهمچون یک ماشین غول پیکر ارعاب وسر کوب به پیش می رود.
هیتلر راجع به نژاد بسیار حساس بود ، اموزه های نژادی او پر از تناقض وبه لحاظ علمی بی اساس است . مفهوم نژاد هر گز تعریف نمی شود . مردم ، نژاد ، قبیله ، گونه ، وملت تقریبا به یک معنا بکار می روند ! اگر چه او مسئله ی نژادی را کلید تاریخ جهان می داند ،واقعیات زیست شناسی وژنتیک ربطی به او ندارند ، نظریه او منحصرا در خدمت تبیین وتوجیه نفرت وتعصب پیروانش نسبت به دیگران قراردارد .
همچنین است یهودی ستیزی هیتلر :
هیتلر همه دشمنانش را بدون استثنا یهودی می داند . (به زعم او )دموکراسی وجامعه ملل ,صلح طلبی ، مارکسیسم وهنر مدرن همه از ابداعات یهودیت بین المللی هستند!
به همین دلیل بین اوباش وپشوا یک تفاهم عمیق ایجاد می شود .
هیتلر علیه همه نهاد های مدرن اعلام جنگ میکند ،نهاد هایی که برای اوباش غیر قابل درک وثقیل اند ، پس هیتلر به اوباش این پیام را می دهد:انچه برای شماغیر قابل فهم است بد است ،نابودش کنید !!
حزب نازی در انتخابات ۱۹۳۲ پیروز شد در ۱۰ می ۱۹۳۳ مراسم کتاب سوزان در بر لین برگزار شد ودر ۱۱ اوریل ۱۹۳۳ پاک سازی موزه ها وگالری ها اغاز شد ! هیتلر در ۱۹۳۹ کشور المان را وارد جنگ بد سرانجام کرد .جنگی که پس از شش سال تخریب وکشتار وبا نابودی کشور و خود کشی پیشوا پایان یافت !
بر گرفته از کتاب جنون قدرت وقدرت نا مشروع .
دکتر محمد سر گلزایی
@salehnikbakht
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صالح نیکبخت : شادروان دکتر باطنی که برجسته ترین زبان شناس ایران هم بود، در زمان دانشجوییم خیلی به من محبت داشت.
@salehnikbakht
صالح نیک‌بخت
صالح نیکبخت : شادروان دکتر باطنی که برجسته ترین زبان شناس ایران هم بود، در زمان دانشجوییم خیلی به من محبت داشت. @salehnikbakht
زندگینامه

محمدرضا باطنی، مترجم، استاد دانشگاه و زبان‌شناس نامی در سال ۱۳۱۳ در اصفهان به دنیا آمد. این زبان‌شناس، فرهنگ‌نویس، نویسنده و مترجم در روز سه‌شنبه، ۲۱ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ درگذشت.

دوران ابتدایی را در اصفهان به تحصیل مشغول شد و در تمام سال‌های ابتدایی شاگرد اول بود، اما زمانی که پدرش به دلیل بیماری لاعلاجی دچار شد، به دلیل فقر مالی در ۱۲ سالگی از تحصیل دست شست و به کار پادویی در بازار اصفهان پرداخت.

پس از چند سال کار در بازار، شاگرد یک مغازه خرازی فروشی در چهار باغ اصفهان شد و این نقطه عطفی در زندگی‌اش به حساب آمد. از این زمان ضمن کار در مغازه با شرکت در کلاس‌های شبانه در هیجده سالگی، سیکل اول دبیرستان را به پایان برد و وارد کار معلمی شد.

پنج سال در روستاها و دهات استان اصفهان به شغل معلمی سرگرم بود. در این ایام به دلیل روح حقیقت جویش مدام با برخی مدیرانی که در پی سوء استفاده‌های مالی از دانش آموزان روستایی بودند درگیر می‌شد و همین امر سبب شد در این مدت به چند روستا انتقالش دهند که ‌ْآخرینش روستای دولت آباد بود.

در این جا بود که بار دیگر شروع کرد به درس خواندن کرد. می‌خواست دیپلم ریاضی بگیرد اما لازمه‌اش این بود که به طور مرتب کلاس برود و او نمی‌توانست. ناچار به فکر دیپلم ادبی افتاد چون نیاز به حضور مرتب در کلاس نداشت و می‌توانست درس‌ها را پیش خودش بخواند و امتحان بدهد.

باطنی دیپلم ادبی‌اش را در تابستان ۱۳۳۶ گرفت، زمانی که بیست و سه ساله بود. بعد از آن برای رفتن به سربازی عازم تهران می‌شود اما اتفاقی تصادفی وی را از سربازی معاف می‌کند. بعد از آن وی در رشته اقتصاد دانشگاه حقوق قبول می‌شود اما به دلیل تنگنای مالی بعد از چند ماه به رغم آنکه در امتحان ورودی آن جا هم پذیرفته شده بود ترجیح داد با دریافت کمک هزینهً تحصیلی (ماهی ۱۵۰ تومان) در رشتهً زبان و ادبیات انگلیسی به تحصیل ادامه دهد.

در آن زمان شاگردان اول رشته های مختلف دانشگاهی را برای ادامهً تحصیل به خارج اعزام می‌کردند و او آن طور که خود می‌گوید به رغم آنکه در هیچ یک از سه سال شاگرد اول نشده بود، اما برآیند معدل سه ساله وی در بالاترین مرتبه قرار داشت و بدین ترتیب باطنی شاگرد اول شد.

در سال ۱۳۳۹ به استخدام دانشسرای عالی درآمد و در سال ۱۳۴۰ به انگلستان اعزام شد. دانشگاه لیدز او را به طور مشروط پذیرفت چون لیسانس زبان انگلیسی را از دانشگاه‌های ایران قبول نداشتند. اما در لیدز درجه ممتاز آورد و فوق لیسانس‌اش را همان جا گذراند. سپس از لیدز به لندن رفت چون می‌خواست با مایکل هالیدی که بزرگترین استاد زبانشناسی آن روز انگلستان بود کارکند.

دو سال با هالیدی کار کرد اما نتوانست رساله‌اش را به پایان برساند، حدودهشت ماه برایش وقت باقی مانده بود که از سفارت خواست بورس‌اش را تمدید کنند که به دلیل برخی گزارش‌ها از فعالیت‌های ضد رژیمش دولت وقت این کار را انجام نمی‌دهد و وی به تهران می‌آید و در همان فرودگاه بازداشت و تحت بازجویی قرار می‌گیرد. یکی از اتهاماتش این بود که در ماجرای ترور شاه در کاخ مرمر دست داشته است.

چندی بعد همان رساله‌ای را که قرار بود در لندن از آن دفاع کند، با جرح و تعدیل‌هایی به فارسی برگرداند و با عنوان «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» در دورهً تازه تأسیس دکترای زبانشناسی دانشگاه تهران از آن دفاع کرد و دکترایش را گرفت.

از این رو بهتر دید خود را به دانشگاه تهران که تازه رشتهً زبان شناسی دایر کرده بود منتقل کند. در این زمان دکتر محمد مقدم رئیس دپارتمان زبان شناسی دانشگاه بود و هم او بود که زمینه انتقال محمدرضا باطنی را به دانشگاه تهران فراهم کرد. از همان روز اول که پا در دانشگاه تهران رشته زبان شناسی گذاشت، متوجه شد، تقریبا هیچ کس نمی‌داند زبان شناسی یعنی چه. همه فکر می‌کردند زبان شناس کسی است که چندین زبان خارجی می‌داند، یا دربارهً ریشهً لغات اطلاعات وسیعی دارد. افراد دانشگاهی ایران هم از زبان شناسی تصور فیلولوژی یا فقه اللغه داشتند
باطنی برای زدودن چنین تصویر اشتباهی تلاش‌های فراوانی صورت داد و از همان ابتدا  اولین مقاله را با این عنوان نوشت که «زبان شناسی چیست؟». از آن پس مقاله‌های بسیاری نوشت و کتاب های متعددی در زمینه زبان شناسی از او به چاپ رسید که پاره‌ای از آن‌ها بارها و بارها تجدید چاپ شده است.
دکتر باطنی در زمان ریاست عالیخانی بر دانشگاه تهران یک سال به عنوان مأمور خدمت، ریاست اداره آموزش دانشسرای عالی را بر عهده گرفت و به وضعیت آن جا سر و سامانی داد. در آن یک سال به قدری موفق بود که پس از پایان ماموریت، دکتر عالیخانی از او خواست که ریاست اداره آموزش دانشگاه تهران را برعهده گیرد. دکتر باطنی قبول این پیشنهاد را مشروط به اجرای بی چون و چرای برنامه خود و اجرای مقررات و آئین نامه آموزشی کرد.
@salehnikbakht
صالح نیک‌بخت
صالح نیکبخت : شادروان دکتر باطنی که برجسته ترین زبان شناس ایران هم بود، در زمان دانشجوییم خیلی به من محبت داشت. @salehnikbakht
اما بسامان کردن امور آموزش، و اجرای آیین نامه، همان گونه که دکتر باطنی پیش بینی کرده بود، سبب بروز تنش هایی در دانشگاه شد. تنش ها بالا گرفت و انعکاس آن به کنفرانس انقلاب آموزشی که هر سال با حضور شاه در رامسر برگزار می شد، رسید. پس از کنفرانس رامسر، عالیخانی را از ریاست دانشگاه تهران برداشتند و آنطور که دکتر باطنی می‌گوید همه چیز به سرجای اولش برگشت و از کوشش های یک ساله او برای بسامان کردن وضعیت دانشگاه و اجرای آئین نامه چیزی برجا نماند.
باطنی به تدریس برگشت اما ساواک دیگر چنین استادانی را در محیط دانشگاه تحمل نمی‌کرد. حسین کاظم زاده وزیر وقت علوم او را صدا کرد و از او خواست به وزارت علوم منتقل شود. به وی گفت که ساواک نسبت به او حساس شده و بهتر است چندی در دانشگاه نباشد تا آبها از آسیاب بیفتد.
با وساطت کاظم زاده یک حکم مأموریت مطالعاتی یک ساله برای فرانسه گرفت. برای سال بعد هم یک بورس تحقیقاتی فولبرایت داشت. راهی فرانسه و سپس دانشگاه برکلی در آمریکا شد.
بدین ترتیب دو سال گذشت اما هنوز اوضاع برای بازگشت به دانشگاه تهران مساعد نبود. نامه‌ای به نوأم چامسکی در ام. آی. تی در ماساچوست نوشت و ضمن تشریح وضع خود تقاضای بورس کرد. اگر چه بورسی دریافت نکرد اما توانست مدتی به عنوان استاد مهمان در ام. آی. تی بماند. اوضاع که عادی شد، به ایران و به کار تدریس در دانشگاه تهران بازگشت.
دکتر باطنی در فرصت مطالعاتی خارج از کشور به سر می‌برد که انقلاب شد. سال ۵۸ به ایران بازگشت، زمانی که ادارهً امور دانشگاه و دانشکده ها شورایی شده بود. او نیز به عنوان نمایندهً انتخابی استادان عضو شورای سرپرستی دانشکدهً ادبیات شد.  
نزدیک به یک سال این وضع ادامه داشت تا آن که انقلاب فرهنگی شد. باطنی سپس به ترجمه روی آورد که کتاب فلسفه بوخنسکی یادگار این دوران است.
از اواسط دهه شصت از سوی انتشارات فرهنگ معاصر برای راه اندازی ومدیریت واحد پژوهش این انتشاراتی سرگرم کار شد  که تا به امروز هم این همکاری ادامه دارد که حاصل آن انتشار عناوین مهمی در فرهنگ‌های دو زبانه است که آخرین آن فرهنگ پویا و فرهنگ افعال گروهی است.
دکتر باطنی علاوه بر تدریس و تحقیق در رشته زبان‌شناسی کار با مطبوعات و نوشتن مقاله‌هایی در زمینه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی را هم پی گرفته است.