Forwarded from فریبرز کرمی زند
وقت آن رسیده که اپوزسیون(به دلیل داشتن چهره موجه،محبوبیت،تریبون،نقش لیدری و...)در خصوص برخی موضوعات با جزئیات بیشتری صحبت کند زیرا کلی گویی تنها موجب ایجاد شک و شبهه شده و در نهایت منجر به اختلاف میشود.چرا؟معمولا به دلیل این کلی گویی و عدم وجود یک چهارچوب مشخص افراد بر اساس دیدگاههای خود از این صحبت ها برداشتهای متفاوت مثبت یا منفی میکنند یکی از موضوعات مهم که تا کنون صرفا با کلی گویی در مورد آن اظهار نظر شده و اتفاقا نوک پیکان بحث مطرح شده به طرف مردم هم بوده مبحث #خشونت_پرهیزی است.
این عدم ارائه تعریف روشن(حداقل از دیدگاه خود اپوزسیون و برخی فعالان سیاسی که در اینخصوص موضع گیری های مبهمی می گیرند)و تعیین نکردن شاخص و معیار و چهارچوب برای اقدامات #خشونت بار موجب شده که دو دیدگاه عمده شکل بگیرد👇
۱: دیدگاهی مبتنی بر اینکه حتی کوچکترین روش های دفاع مشروع به مانند لغزنده کردن مسیر موتورسواران سرکوبگر که با سلاح و ادوات سرکوب به سمت مردم هجوم میبرند را هم اقدامی خشونت بار بدانند و آن را مضموم بشمارند.
۲: دیدگاهی مبتنی بر اینکه اساسا هیچگونه اقدامی را مصداق #خشونت نمی دانند و برای آن محدودیت قائل نیستند.
این دو دیدگاه هر دو به نوعی افراطی محسوب میشوند زیرا در دیدگاه شماره( ۱ )به دلیل نفی حق دفاع مشروع و دفع سرکوبگران و جانیان حکومتی انقلاب کاملا عقیم میشود و در دیدگاه شماره(۲) وضعیت به سمت غیر قابل پیش بینی و کنترل میرود(کلی عرض کردم این بحث مفصل است).
کسانی که دیدگاه اول را دارند نمی دانند که اساسی ترین حق انسانها را که همان حفظ جان است کتمان می کنند و حتی به نوعی رفتار خود را هم زیر سوال میبرند خود آنها شاید بارها از مکانیسم دفاعی به شیوه های مختلف استفاده کرده باشند برای مثال فرد هتاک(شدیدترین آن را لحاظ کردیم حتی منتقد هم بوده)را در شبکه های اجتماعی خود بلاک میکنند(تا این حد نگران سلامت روان خود هستند بعد دیگران حق دفاع از جسم خود را ندارند؟)یعنی حق دفاع از خود را به رسمیت می شناسند حتی در دنیای مجازی پس چگونه است منکر این حق در دنیای حقیقی می شوند؟این یک تناقض است در ثانی یکی از اصولی ترین شرایط انقلاب بحث دفاع از خود است و نفی آن یعنی نفی روح انقلابی گری چون انگیزه اصلی مردم یک جامعه از تغییر رژیم برای دفاع از جان و مال و آینده ای است که توسط رژیم حاکم در معرض خطر و نابودی قرار دارند بنابراین نمی توان دفاع را که زیربنا و پی این ساختمان است منکر شد.
از طرفی طرفداران دیدگاه (۲)باید بدانند که دیدگاه و روش آنها ممکن است تا بعد از سرنگونی هم هزینه ساز باشد و غیر قابل کنترل یعنی ممکن است ادامه داشته باشد و رسیدن به ثبات را زمان بر کند.
یک نکته ای هم که نمیتوان از آن غافل شد این است که هر بار یکی از این دو دیدگاه بولد میشود و در قالب موجی مطرح میشود و مورد توجه قرار میگیرد و چون این موج افکار عمومی را تحت تاثیر میگذارد(موج سواری نه بلکه اثر گذاری دارد زیرا وقتی یک شخص ببیند هزاران نفر با یک عقیده موافق یا مخالف هستند هر چند هم بر عقیده خود استوار باشد و نسبت به آن اطمینان داشته باشد در نهایت باز هم متاثر از آن موج میشود)و این دیدگاهها در ظاهر موج های دوره ای (۱و۲)می آیند و می روند و همین سبب سردرگمی در افکار عمومی و تزلزل در اعمال انقلابیون میشود(بحث روانشناسی).
این موارد توضیحی مختصر بود اما هدف این بود که مشخص شود که وقتی از خشونت پرهیزی صحبت میشود در واقع معیار و مصداق رفتار خشونت بار چیست؟ آیا دفاع مشروع را هم در بر میگیرد؟
به هر حال این موارد باید مشخص شود و از کلی گویی پرهیز شود تا نه انقلاب عقیم شود نه اینکه با برخی دیدگاهها و رفتارها به سمت و سویی برود که پس از سرنگونی هم در ثبات جامعه (امنیت) تاخیر ایجاد شود.
کلی گویی صرفا بر شک و شبهه ها و برداشت های متفاوت شخصی می افزاید و موجب سردرگمی میشود.
در نهایت همانطور که بار ها گفته ایم انقلاب نتیجه نافرمانی های مدنی موثر به مانند اعتصاب و اقدامات میدانی به مانند تسخیر خیابانها است این دو مکمل یکدیگر هستند و در ارائه دیدگاههای مبارزاتی باید هر دو را در نظر گرفت و به رسمیت شناخت.
#مهسا_امينی
این عدم ارائه تعریف روشن(حداقل از دیدگاه خود اپوزسیون و برخی فعالان سیاسی که در اینخصوص موضع گیری های مبهمی می گیرند)و تعیین نکردن شاخص و معیار و چهارچوب برای اقدامات #خشونت بار موجب شده که دو دیدگاه عمده شکل بگیرد👇
۱: دیدگاهی مبتنی بر اینکه حتی کوچکترین روش های دفاع مشروع به مانند لغزنده کردن مسیر موتورسواران سرکوبگر که با سلاح و ادوات سرکوب به سمت مردم هجوم میبرند را هم اقدامی خشونت بار بدانند و آن را مضموم بشمارند.
۲: دیدگاهی مبتنی بر اینکه اساسا هیچگونه اقدامی را مصداق #خشونت نمی دانند و برای آن محدودیت قائل نیستند.
این دو دیدگاه هر دو به نوعی افراطی محسوب میشوند زیرا در دیدگاه شماره( ۱ )به دلیل نفی حق دفاع مشروع و دفع سرکوبگران و جانیان حکومتی انقلاب کاملا عقیم میشود و در دیدگاه شماره(۲) وضعیت به سمت غیر قابل پیش بینی و کنترل میرود(کلی عرض کردم این بحث مفصل است).
کسانی که دیدگاه اول را دارند نمی دانند که اساسی ترین حق انسانها را که همان حفظ جان است کتمان می کنند و حتی به نوعی رفتار خود را هم زیر سوال میبرند خود آنها شاید بارها از مکانیسم دفاعی به شیوه های مختلف استفاده کرده باشند برای مثال فرد هتاک(شدیدترین آن را لحاظ کردیم حتی منتقد هم بوده)را در شبکه های اجتماعی خود بلاک میکنند(تا این حد نگران سلامت روان خود هستند بعد دیگران حق دفاع از جسم خود را ندارند؟)یعنی حق دفاع از خود را به رسمیت می شناسند حتی در دنیای مجازی پس چگونه است منکر این حق در دنیای حقیقی می شوند؟این یک تناقض است در ثانی یکی از اصولی ترین شرایط انقلاب بحث دفاع از خود است و نفی آن یعنی نفی روح انقلابی گری چون انگیزه اصلی مردم یک جامعه از تغییر رژیم برای دفاع از جان و مال و آینده ای است که توسط رژیم حاکم در معرض خطر و نابودی قرار دارند بنابراین نمی توان دفاع را که زیربنا و پی این ساختمان است منکر شد.
از طرفی طرفداران دیدگاه (۲)باید بدانند که دیدگاه و روش آنها ممکن است تا بعد از سرنگونی هم هزینه ساز باشد و غیر قابل کنترل یعنی ممکن است ادامه داشته باشد و رسیدن به ثبات را زمان بر کند.
یک نکته ای هم که نمیتوان از آن غافل شد این است که هر بار یکی از این دو دیدگاه بولد میشود و در قالب موجی مطرح میشود و مورد توجه قرار میگیرد و چون این موج افکار عمومی را تحت تاثیر میگذارد(موج سواری نه بلکه اثر گذاری دارد زیرا وقتی یک شخص ببیند هزاران نفر با یک عقیده موافق یا مخالف هستند هر چند هم بر عقیده خود استوار باشد و نسبت به آن اطمینان داشته باشد در نهایت باز هم متاثر از آن موج میشود)و این دیدگاهها در ظاهر موج های دوره ای (۱و۲)می آیند و می روند و همین سبب سردرگمی در افکار عمومی و تزلزل در اعمال انقلابیون میشود(بحث روانشناسی).
این موارد توضیحی مختصر بود اما هدف این بود که مشخص شود که وقتی از خشونت پرهیزی صحبت میشود در واقع معیار و مصداق رفتار خشونت بار چیست؟ آیا دفاع مشروع را هم در بر میگیرد؟
به هر حال این موارد باید مشخص شود و از کلی گویی پرهیز شود تا نه انقلاب عقیم شود نه اینکه با برخی دیدگاهها و رفتارها به سمت و سویی برود که پس از سرنگونی هم در ثبات جامعه (امنیت) تاخیر ایجاد شود.
کلی گویی صرفا بر شک و شبهه ها و برداشت های متفاوت شخصی می افزاید و موجب سردرگمی میشود.
در نهایت همانطور که بار ها گفته ایم انقلاب نتیجه نافرمانی های مدنی موثر به مانند اعتصاب و اقدامات میدانی به مانند تسخیر خیابانها است این دو مکمل یکدیگر هستند و در ارائه دیدگاههای مبارزاتی باید هر دو را در نظر گرفت و به رسمیت شناخت.
#مهسا_امينی