سهند ایرانمهر
40.9K subscribers
11.7K photos
7.47K videos
77 files
7.83K links
دغدغه های احدی از رعیت مملکت محروسه ایران

ارتباط با ادمین: @sahandiranmehrr
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«جان استوارت» در دیلی شو و باقی ماجرا…
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایران [که در نوشته‌هایم] از آن حرف زیاد به میان می‌آید نباید موردِ سوء تعبیر قرار گیرد، به هیچ وجه معنی‌اَش وطن‌خواهیِ ابلهانه، رمانتیک، تعصّب‌آمیز یا تو‌خالی نیست. اگر بخواهم در یک کلمه‌ی ساده بگویم که منظور از آن چیست، خواهم گفت: «شهرِ یادگار»، «خزانه‌ی اُنس و دلبستگی‌ها». ایران به ظاهر همين هامون و بیابان و کوهسار و خرابه‌ها و کوچه باغ‌ها و بناهاست (از ویرانه‌های شوش تا مسجد سپهسالار)، ولی از سوی دیگر یک عمقِ طولی در آن است که می‌رود به دورِ دور؛ بیابانی که لشکرِ سَلْم و تور در آن گم شد، و کوهی که ضحّاک در آن به بند کشیده گشت.

آری «شهرِ یادگار»، ولی باروَرترین یادگارها، یعنی آنچه از صافیِ قرون گذشته و دست ما را می‌گیرد و به گردشِ روزگارها می‌برد، که بعضی جاهایش به قول مولوی «باغِ سبزِ عشق» است و جاهای دیگر به گفته‌ی حافظ: «دشتِ مُشوّش»، ولی در هر حال وجودِ ما را می‌آکَند و عمری به درازیِ عمرِ تاریخ می‌بخشد.

✍️ دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
سالگرد درگذشت
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸ریچارد فاینمن، فیزیکدان برنده جایزه نوبل، ندانستن پاسخ سوال‌های مهم زندگی و حیرت درباره آنها را بسیار جذاب‌تر از داشتن پاسخ‌هایی می‌داند که احتمالا اشتباه هستند.

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرت‌اند

از صفحه:
aramyazdizad
@sahandiranmehr
✔️برای چیزی بجنگ که بیارزه!

شهریار گفت: شنیدم که رایِ هند( صاحب‌منصب و‌امیر هند) را ندیمی بود هنرپرور و دانش‌پرست…روزی در میانِ حکایات از نوادر و اعاجیب بر زبانِ او گذشت ( چیز عجیبی گفت)که من مرغی دیده‌ام آتش‌خوار که سنگ تافته و آهن گداخته فرو خوردی ( سنگ و‌ آهن داغ می‌خورد). ندماءِ مجلس و جلساءِ حضرت( حاضران در مجلس) جمله برین حدیث انکار کردند( ادعایش را رد کردند)و همه به تکذیب او زبان بگشودند و هر چند به براهین عقل و دلایلِ علم جوازِ این معنی می‌نمود، سود نمی‌داشت( هرچه دلیل می‌آورد کسی باور نمی‌کرد)... با خود اندیشه کرد که حجابِ این شبهت از پیشِ دیدهٔ افهامِ این قوم جز بمشاهدهٔ حسّ بر نتوان گرفت،( به خودش گفت استدلال بی‌فایده است و تا آن مرغ را نیاورم باور نمی‌کنند).

همان زمان از مجلسِ شاه بیرون آمد و روی به بغداد نهاد و مدّتی دراز منازل و مراحل می‌نوشت و مخاوف و مهالک می‌سپرد تا آن جایگه رسید که شترمرغی چند بدست آورد( مدت زمان طولانی سختی‌ها و‌خطرات مرگبار را به جان خرید و مرغ آتشخوار را پیدا کرد) … و سویِ کشور هندوستان …آمد تا در ضمانِ سلامت به نزدیک درگاه شاه آمد. شاه از آمدنِ او خبر یافت، فرمود تا حاضر آمد.

چون به خدمت پیوست، رسمِ دعا و ثنا را اقامت کرد.

رای پرسید که چندین گاه سببِ غیبت چه بودست؟ گفت: فلان روز در حضرت حکایتی بگفتم ( فلان روز در حضور شما گفتم)که مرغی آتش‌خوار دیده‌ام، مصدّق نداشتند( باور نکردند)… نخواستم که من گزاف‌گوی باشم( دوست نداشتم فکر کنید من چرت‌وپرت می‌گویم) …برخاستم و به بغداد رفتم …و با مقصود باز آمدم و اینک مرغی چند آتش‌خوار آوردم تا آنچ از من بخبر شنیدند، به عیان بینند( رفتم مرغ آتشخوار را آوردم تا ببینید راست گفتم) …

رای گفت: مرد که به پیرایه خرد و سرمایهٔ دانش آراسته بود، جز راست نگوید، لیکن سخنی که در اثباتِ آن عمرِ یک‌ساله صرف باید کرد، ناگفته اولی‌تر( نگفتنش بهتر).

✍️مرزبان‌نامه( باب پنجم)، سعدالدین وراوینی

🔸جمله آغاز ویدیو: «امیدوارم چیزی که براش می‌جنگی، ارزشش رو داشته باشه!»
@sahandiranmehr
روش‌های کثیف برای پیروزی در مناظره
(و شیوه‌هایی برای خنثی‌کردن آن‌ها)

هدف مجادله یا مناظره، نه کشف حقیقت، بلکه اقناع مخاطب است. همچنین، مناظره و جدل، بخشی جدایی‌ناپذیر از کارکرد اصلی دموکراسی و حکومت پارلمانی است. اما گاهی اوقات، تلاش یک یا چند طرف دعوا، برای پیروزی در مجادله‌ها، با استفاده از فنون و شیوه‌های ناخوشایندی انجام می‌شود که با دشوار یا حتی ناممکن‌کردن امکان تداوم گفت‌وگو، رسیدن به هرگونه اجماع و توافق موقت یا دائمی را که کارکرد اصلی دولت مدرن است، به‌مخاطره می‌افکند.

بو سئو، قهرمان دو دوره مسابقات جهانی مناظره و یکی از اعضای برجسته در جامعه این حرفه است. او با تأیید این نکته که قالب و ساختار مناظره امکان سوءاستفاده دارد، معتقد است، این ظرفیت درون همه هست که با یکدیگر خوب یا بد مخالفت کنیم.

سئو مجادله‌کنندگان بد را به چهار دسته تقسیم می‌کند: اولی، طفره‌زن، کسی که از موضوعی به موضوع دیگر می‌پرد؛ دوم، دغل‌کار، کسی که نکته اصلی استدلال مطرح شده را بد بازنمایی می‌کند؛ سوم، مشاجره‌گر، کسی که هرگز راضی نمی‌شود و هرگز گزینه بدیلی ارائه نمی‌کند؛ و چهارم، دروغ‌گو، کسی که گزاره‌های اشتباه یا گمراه‌کننده‌ای بیان می‌کند. از نظر سئو، برای رسیدن به مجادله‌ای مفید و مثبت، ضروری است که انگیزه‌های منفی این‌چنینی را مدیریت و هدایت کرد.

ترجمه و زیرنویس: شهاب غدیری
@hamporseh


@sahandiranmehr
سال ۱۳۴۱ آل‌احمد در سفر به هلند با زنی فرنگی آشنا می‌شود. این آشنایی به آنجا می‌انجامد که آل‌احمد برای خانم در یک هتل اتاقی کرایه می‌کند. اتاقی مشترک. خبر به گوش دانشور می‌رسد. نامه‌ای به جلال می‌نویسد پر از ناز و نیاز و خشم و عتاب و رنجش. نامه‌ای خواندنی و مفصل ‌است (نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل‌احمد، به کوشش مسعود جعفری، کتاب سوم، صص۳۴۴- ۳۵۱).

دانشور نوشته که ماجرا را اول به خلیل ملکی و همسرش که از دوستان نزدیک او و جلال بودند، اطلاع داده. خانم ملکی با جیغ و گریه گفته: تو که حق طلاق داری برو طلاقت را بگیر. خلیل ملکی هم «تبسمی کرد و گفت پس جلال از شما هم انشعاب کرد. بعد گفت جلال غربزدگی نوشته، اما در غرب به یک زن غربی پناه برده. آقای ملکی هم زد به گریه». سخن ملکی مهم است.

خانم دانشور در پایان نوشته: «من از تو جدا می‌شوم. من ممکن است آدم کوچکی باشم، اما آنقدر حقیر نیستم که به حقارت تن بدهم. چقدر روی من سرمایه‌گذاری شده تا به این مرحله رسیده‌ام؟ چندهزار صفحه کتاب خوانده‌ام؟ چند هزار ورق یادداشت برداشته‌ام؟ چند صد ساعت کلاس را تحمل کرده‌ام؟ و ادعاها و غرورم هم يقينا از تو کمتر نیست. من ادعا می کنم که طرفدار اعتلای زن ایرانی و احقاق حقوق او هستم. هر کس هر حرفی می‌زند اول خودش باید عمل بکند. من می‌توانم و باید الگوی زن ایرانی باشم و اگر الگو هم نباشم، این الگو را در برابر چشمان زن ایرانی قرار می‌دهم. نشانشان می‌دهم که آن زندگی که به شما تحمیل شده غلط است. این تن دادن‌ها به ستم، این زجرها که شما می‌کشید، این وابستگی‌ها همه‌اش غلط‌‌اندرغلط است. شاید سیلی از سر من گذشته باشد. از این سیل شسته‌ورفته بیرون می‌آیم و در این مرز تازه آدم نوی، زن نوی می‌شوم و به زن ایرانی هم تفهیم خواهم کرد که بایستی زن نوی بشود».

اما سیمین دانشور با همۀ رنجیدگی و خشم و خروش از همسرش جدا نشد. راه توجیه و اعتذار و بازگشت را برایش باز گذاشت. درنهایت هم او را بخشید.با طلاق نگرفتن آنچه را که در این نامه موجب اعتلای زن ایرانی و احقاق حقوق زنان نامیده بود، البته محقق نکرد. شاید سخن ملکی را پذیرفت که:«حالا موقع دادن شعار زنان پیشرو نیست».

دانشور به خانم ملکی گفته بود:« درست است که من هر آن می‌توانم طلاق بگیرم، اما غلبه عقل بر عشق زمان می‌خواهد. بایستی با دقت و بررسی همه جانبه فصل آخر این کتاب را بنویسم».

اگر مبنا نوشته‌ها و گفته‌های سیمین دانشور باشد او تا آخر عاشق آل‌احمد ماند.

✍️میلاد عظیمی

امروز زادروز سیمین دانشور است
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صدای دکتر محمد معین

خواندن بیت‌های آغازین
دفتر دوم مثنوی معنوی

دکتر محمد معین
(۹ اردی‌بهشت ۱۲۹۷ رشت – ۱۳ تیر ۱۳۵۰ تهران)
از صفحه اینستاگرام مصطفی کاظمی
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفتار گله‌ای یا توده‌ای (Herd behavior)
رفتاریست که افراد در یک گروه بدون تفکر و بدون برنامه‌ریزی قبلی انجام می‌دهند و از عملکرد گروه تبعیت می‌کنند، ریشهٔ این اصطلاح مربوط است به رفتاری که حیوانات در گله‌ها، رمه‌ها از خود بروز می‌دهند.

جان مینارد کینز در کتاب نظریهٔ عمومی در سال ۱۹۳۶ می‌گوید:
خرد دنیوی به شما می‌آموزد که به خاطر حفظ آبرویتان همرنگ جماعت شوید و شکست بخورید تا اینکه بر خلاف جریان آب شنا کنید و موفق شوید.
این نقل قول نشان‌دهندهٔ این مشاهدهٔ کینز است که شکست خوردن به همراه جماعت شما را از انتقادات دور می‌کند. اگر همه یک اشتباه یکسان را مرتکب شوند، برای ارتکاب این اشتباه سرزنش‌تان نمی‌کنند؛ بنابراین، پیروی از جمع شما را در زمین بازی یکسانی با دیگران قرار می‌دهد.
Clean.minded
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«خورخه لوئیس بورخس» (زادهٔ ۱۸۹۹) شاعر، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ پرآوازه‌ آرژانتینی و از برجسته‌ترین نویسندگان آمریکای لاتین در قرن بیستم است. او را از پیشگامان داستان پست‌مدرن می‌دانند. بورخس مهارت ویژه‌ای در به هم آمیزی واقعیت و فانتزی داشت و به نگارش داستان‌های کوتاه نامور بود. از میان بهترین آثار بورخس می‌توان به «تاریخچه‌ای عمومی از بی‌عدالتی و شر» و «کتابخانه‌ بابل» اشاره کرد.

داستانگرد
@sahandiranmehr
✔️محمود غزنوی و زمانه سخت سپرکردن دین برای قدرت

✍️سهند ایرانمهر

🔸امروز سالگرد درگذشت ابوالقاسم محمود بن سبکتکین (۳۶۱–۴۲۱ ه‍. ق)، ملقب به یمین‌الدوله، غازی و مشهور به‌سلطان محمود غزنوی پادشاه سلسله غزنویان است.
تردیدی نیست که او فردی جنگاور و فرمانروایی مقتدر بوده است و بسیار کوشید با جهاد و دین‌نمایی، زیرکانه از زیر سایه خلیفه وقت خلاصی یابد اما اگر این نگاه مارکس را بپذیریم که نظریات تابعی از روزگار نظریه‌پردازان هستند می‌توان
«تاکید بر خردگرایی» و « تجربه اندیشی» معاصران غزنویان از بیهقی تا فردوسی و ناصرخسرو را واکنشی انتقادی به دوران محمود بدانیم‌.

🔸 فردوسی در شاهنامه هم خردگریزی غزنویان(مبارزه با معتزله) را به سخره می گیرد و هم استفاده ابزاری محمود غزنوی از دین برای توسعه قدرت و افزایش قلمرو و هم تعصب دین را:

سلطان محمود در مذهب حنفی تعصب داشت. او از مریدان عبدالله بن کرام بود و تحت تاثیر او بر شیعیان و اعتزالیان سخت می‌گرفت و بسیار کسان کشت و مجدالدوله را به این گناه از دم تیغ گذراند و قسمت اعظم کتابخانهٔ نفیس مجدوالدوله طعمهٔ آتش سلطان محمود شد.
(محمد بن عبدالکریم شهرستانی در ملل و نحل).

🔸وجه خردستیزانه محمود آنجا بود که وی به تاسی از متوکل عباسی، بنای عناد با باطنیان (معتزله) گذاشت و برخلاف تساهل و مدارای آل بویه که زمینه را برای معتزله و رویکرد عقلانی آنان فراهم کرده بود، سرتاسر قلمرو غزنویان عرصه ستیز با این گروه و تعصب دینی از طریق ایراد اتهام بی دینی و قرمطی گری(هواداری از فاطمیون مصر) بود.

جالب آنکه پس زمینه اتهام قرمطی‌گری حتا خود مسایل مذهبی نبود و عموم افرادی که در مظان اتهام قرار داشتند مانند حسنک وزیر، دارای ملک و ضیاع فراوان بودند:

نام نهی اهل علم و حکمت را
قرمطی و شیعی و معتزلی
ناصرخسرو

بیچاره ای را گفتند:
«بلغنا انک قرمطی» (گفتن که تو قرمطی هستی)
گفت :«نه لیکن اکنون دوست دارم هرچه دارم از ملک و ضیاع به شما بخشم!» گفتند: پس لعنت بر آنکه ما را بر قرمطی بودن تو دلیل گردید!
(مجمل التواریخ ص۴۰۳).

این هم نمونه ای مداحی‌های آن زمان:

ملک ری از قرمطیان بستدی
میل تو اکنون به منا و صفاست
هرکه از ایشان به هوی کارکرد
بر سر چوبی خشک اندر هواست
عنصری

🔸این ادعای مسلمانی در حالی است که بیهقی چنین می‌نویسد:

..«و سلطان محمود غلامان بر پای نشانیدی و اسباب طرب فراهم نمودی و تا چاشتگاه نوشیدی »

🔸بنابراین بخش های عمده ای اشعار فردوسی که مبتنی بر ستایش خردگرایی است علاوه بر معنای عامِ خرد، در آن برهه زمانی و برای مخاطب آن زمان که حکومت غزنوی را مخالف جدی معتزله و عقل گرایی آنان می‌دانستند هم واجد معنا بوده است.

🔸نکته دومی که فردوسی آشکارا آن را به ریشخند می‌گیرد، دروغ بزرگ محمود غازی(جنگنده) در ادعای ریشه دینی و ارزشی حمله و دخالت در کشورهای مجاور(مثل هند) بوده است که در باطن نشان‌گر تقلای او در رقابت با خلیفه عباسی برای محوریت یافتن در جهان اسلام است.

🔸سخره گرفتن محمود در شاهنامه در قالب شخصیت اسفندیار تجلی پیدا می‌کند آنجا که اسفندیار همچون محمود داعیه دعوت رستم به دین را دارد:
اسفندیار:

نخستین کمر بستم از بهر دین
تهی کردم از بت پرستان زمین!

نوع خطاب رستم و ریشخند اسفندیار به خامی:
بدو گفت رستم که ای پهلوان
نوآیین و نوساز و فرخ جوان

در کتاب تاریخ سیستان به وضوح ریشه این جنگ مذهبی میان رستم خردورز و اسفندیار دین گستر آمده است:

«سبب پیکاری که میان رستم و اسفندیار افتاد، آن بود که چون زرتشت برخاست و دین مزدیسنان(خداپرستی) آورد، رستم نپذیرفت و بدان سبب از پادشاه گشتاسپ سرکشید و هرگز ملازمت تخت نکرد و چون گشتاسپ را جاماسب(داماد زرتشت) گفته بود که مرگ اسفندیار به دست رستم خواهد بود و گشتاسب او را به به جنگ رستم فرستاد تا کشته شود!».

🔸با این مقدمه طولانی می‌توان ادعا کرد که ماهیت بسیاری از داستان ها و توصیف جدال‌ها در شاهنامه اشاراتی به مدعیان دین در عصر و زمانه خود او هم بوده است و این نگاه فردوسی به ماهیت واقعی ادعای دین مداری گشتاسپ و نادانی اسفندیار پسر او، به خوبی نشان می‌دهد که چرا تصویر ارایه شده از گشتاسپ در اوستا با تصویری که فردوسی از او در شاهنامه می‌دهد تا بدین حد متفاوت است .

🔸 بنابراین و به احتمال زیاد محمود غزنوی با آن هوش و فراستی که داشته به خوبی مقصود توام با ریشخند فردوسی را در مقوله تقبیح خرد ستیزی و ادعای دین مداری و دین گستری گشتاسپ و اسفندیار دریافته و به همین دلیل نیز از او و شاهنامه‌اش روی گردانیده است( دلایل نژادی که این‌روزها مطرح است با قالب مفاهیم آن زمانه چندان منطبق نیست). ..
ادامه در پایین🔻
..ادامه متن بالا🔻

از این منظر فکر نمی‌کنم این توجیه که محمود ترک غرنوی با روحیه ملی‌گرای فردوسی سرعناد داشته است همه ماجرا باشد و آن قول که مزیت سپاهیانش را بر امثال رستم یادآور شده و فردوسی هم آن را جواب گفته اگر هم صحیح باشد فرع بر قضیه است.

🔸غزنویان، با معتزله سرعناد داشتند و بر اثر تعصب بر مذهب حنفی ، شیعیان را خوش نمی‌داشتند اما مزورانه وزیر شیعی چون ابوعلی حسن بن محمد میکال (حسنک وزیر) را منصب وزارت می داد، حرم امام هشتم شیعیان به دستور او بنای عمارت شد و به بهانه گسترش دین، به هند لشگر کشید و این همه در لابه لای حماسه فردوسی به زبانی ظریف به عنوان خرد ستیزی، ادعای دروغین دین مداری و نظایر آن به نقد کشیده شده است. پس بیراه نیست که این دوره از تاریخ را دوره دین‌نمایی و استفاده ابزاری از آن و البته برآمدن منتقدان صریح‌اللهجه‌ای چون ناصرخسرو، فردوسی و به نحوی پنهان‌تر بیهقی بدانیم.

@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه چیز از آن عشقِ نافرجام شروع شد. عشق غزل‌پرداز و ترانه‌سرای نام‌دار به دختری اشراف‌زاده(مریم فیروز ) که آرمان‌هایش را ارجح دانست به عشقِ رهی. شاید همین هجران بود که چنین آثارش را پرآوازه کرد.
او به دلیل‌ چیره‌دستی در تلفیق گرایش‌های کهن و برداشت‌های ویژه خود از دنیای پیرامون، محبوبیت‌ فراوانی کسب کرد و با تأسی از نام‌آورانی چون، سعدی، نظامی، حافظ‌ و ... توانایی خویش را در هر سبک و شیوه به اثبات رساند و سروده‌های وطنی، وی را فردی ملی‌گرا، معرفی کرد؛ اگرچه هم‌چنان عشق، اصلی‌ترین مضمون آثارش بود. به تعدادی از آثارش گوش کنید و این شعرش را زمزمه که: «آن‌ چه نایاب است در عالم، وفا و مهر ماست ورنـه او سنگیـن دلِ نامهربـانی بیش‌ نیست‌»
زادروز
.
رهی معیری
Musicema.com
@sahandiranmehr
🔸خرید آنلاین رمان
«گزارش آخرین تابستان»

https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان
«تنگه هرمز» از مجموعه‌ی «بهشت گمشده» گئورگ گرستر

دهم اردیبهشت، روز ملی #خلیج_فارس (دریای پارس/شاخاب پارس) است.
از صفحه ایکس: سام گیوراد
@sahandiranmehr