عزیز! مادهی سرخورده، نر نمیخواهد
پسر بلوغ شدست و پدر نمیخواهد
بهپای نیشکر اما نمک نمیریزند
پرندهی قفسی بالوپر نمیخواهد
درختهای قطور از تبر نمیترسند
نهال را بشکن! چون تبر نمیخواهد
چه زخمهای عمیقی زدی، مگر چه شده؟
بس است نیشترم، بیشتر نمیخواهد!
ولی تو باز زدی، زخم و بوسه را باهم
به من که خواستمت بعدِ هر «نمیخواهد»
#حسین_شیردل،،
⊱✾☕️☕️✾⊰
پسر بلوغ شدست و پدر نمیخواهد
بهپای نیشکر اما نمک نمیریزند
پرندهی قفسی بالوپر نمیخواهد
درختهای قطور از تبر نمیترسند
نهال را بشکن! چون تبر نمیخواهد
چه زخمهای عمیقی زدی، مگر چه شده؟
بس است نیشترم، بیشتر نمیخواهد!
ولی تو باز زدی، زخم و بوسه را باهم
به من که خواستمت بعدِ هر «نمیخواهد»
#حسین_شیردل،،
⊱✾☕️☕️✾⊰
برایم زلف را درهم کن از هر جا که میخواهی
اگرنه،عمرمن را کم کن از هر جا که میخواهی
یقین کردے اگر امروز با من هرز میگردی
عقب گردے کن و ترکم کن از هر جا که میخواهی
من او را میوهے ممنوعه دیدم [برهوسلعنت!]
خداوندا!مراآدم کن از هر جا که میخواهی
بهغیراز بوسه و گیسو،دگرچیزے نمیخواهم
تو مختارے،مرامحرم کن از هر جا که میخواهی
انارے بر زمین افتادهام،پاشیدهاماز هم
کمے آهستهتر جمعم کن از هر جا که میخواهی
#حسین_شیردل،،
⊱✾☕️☕️✾⊰
اگرنه،عمرمن را کم کن از هر جا که میخواهی
یقین کردے اگر امروز با من هرز میگردی
عقب گردے کن و ترکم کن از هر جا که میخواهی
من او را میوهے ممنوعه دیدم [برهوسلعنت!]
خداوندا!مراآدم کن از هر جا که میخواهی
بهغیراز بوسه و گیسو،دگرچیزے نمیخواهم
تو مختارے،مرامحرم کن از هر جا که میخواهی
انارے بر زمین افتادهام،پاشیدهاماز هم
کمے آهستهتر جمعم کن از هر جا که میخواهی
#حسین_شیردل،،
⊱✾☕️☕️✾⊰
مرا یک گلّه دلتنگی است، کو هِی های چوپانم؟
چنان مویی که در آتش بسوزد؛ سوختی جانم
چو زنبوری که از کندو به گل میرفت و برمیگشت
میان چشم و لبهای تو سرگردان و حیرانم
شبیه شانه در موی پریشان، راه گم کردم
خدایا! راه بیرونشد، نمیدانم نمیدانم
چو تیری در کمان باشد مردد، حال من این است
نمیدانم تو را، من نیمهی خالیِ لیوانم
هدف وقتیکه حرکت میکند من میروم از حال
تو از وقتی شکار من شدی، دائم غزلخوانم
که من چون شیرهای عاشقم، درگیر آهویم
غذایم غنچهی گلهاست، مصنوعی است دندانم.
#حسین_شیردل،،
💚⊱✾☕️☕️✾⊰💚
چنان مویی که در آتش بسوزد؛ سوختی جانم
چو زنبوری که از کندو به گل میرفت و برمیگشت
میان چشم و لبهای تو سرگردان و حیرانم
شبیه شانه در موی پریشان، راه گم کردم
خدایا! راه بیرونشد، نمیدانم نمیدانم
چو تیری در کمان باشد مردد، حال من این است
نمیدانم تو را، من نیمهی خالیِ لیوانم
هدف وقتیکه حرکت میکند من میروم از حال
تو از وقتی شکار من شدی، دائم غزلخوانم
که من چون شیرهای عاشقم، درگیر آهویم
غذایم غنچهی گلهاست، مصنوعی است دندانم.
#حسین_شیردل،،
💚⊱✾☕️☕️✾⊰💚
با بوسه به لبهای تو چاقو زده بودم
انگار نمڪ بر تن زالو زده بودم
محدودهی پیشانی تو بیشهی من بود
من شیرم و در پای تو زانو زده بودم
ایڪاش ڪه دریازده باشم، ولی انگار
در آبیِ چشمان تو آهو زده بودم
تصویر ڪن آن شب ڪه چه ها بر سرم آمد
آن شب ڪه چنان شانه به گیسو زده بودم
#حسین_شیردل💕
💙⊱✾☕️☕️✾⊰❤️
انگار نمڪ بر تن زالو زده بودم
محدودهی پیشانی تو بیشهی من بود
من شیرم و در پای تو زانو زده بودم
ایڪاش ڪه دریازده باشم، ولی انگار
در آبیِ چشمان تو آهو زده بودم
تصویر ڪن آن شب ڪه چه ها بر سرم آمد
آن شب ڪه چنان شانه به گیسو زده بودم
#حسین_شیردل💕
💙⊱✾☕️☕️✾⊰❤️
سایهای شومم به بام آفتاب افتادهام
سیلم اما در مسیرم از شتاب افتادهام
عکس گیسوی توأم وقتی به باد آغشته بود
بخت بد را بین که از هر سو به قاب افتادهام
چشمهایت دام خوشبینی است اما وای من
گرچه شیرم لیک در چنگ عقاب افتادهام
آسمانی ساکت و مغموم و خالی داشتی
ناگهان در دامنت همچون شهاب افتادهام
هر لبت زالوی خون خواریست در درمان من
آه اگر لب تر کنی؛ از پیچوتاب افتادهام
مثل آن مورم که گم کردست راه خویش را
اشتباهاً جای قندان در شراب افتادهام!
#حسین_شیردل
💚⊱✾☕️☕️✾⊰💚
سیلم اما در مسیرم از شتاب افتادهام
عکس گیسوی توأم وقتی به باد آغشته بود
بخت بد را بین که از هر سو به قاب افتادهام
چشمهایت دام خوشبینی است اما وای من
گرچه شیرم لیک در چنگ عقاب افتادهام
آسمانی ساکت و مغموم و خالی داشتی
ناگهان در دامنت همچون شهاب افتادهام
هر لبت زالوی خون خواریست در درمان من
آه اگر لب تر کنی؛ از پیچوتاب افتادهام
مثل آن مورم که گم کردست راه خویش را
اشتباهاً جای قندان در شراب افتادهام!
#حسین_شیردل
💚⊱✾☕️☕️✾⊰💚
حدیث تلخ من و تو شده است نَقل رَباب:
که ما به هم نرسیدیم مثل روغن و آب
من و تو داخل یک خُم شدیم و در عجبم
زمانه ساخت ز من سرکه، از تو ساخت شراب
چه غولپیکرم اینجا که آب کمعمق است
چه ناشیانه گرفتی نهنگ با قلاب!
چه اسمهای قشنگی که سنگ گور شدند
چه خاطرات عزیزی که عکس شد در قاب
چه رفته بر سرِ ما؟ آه یا اولِی الاَبصار
کجاست عقل؟ چه شد عشق؟ یا اولِی الاَلباب!
#حسین_شیردل
💚⊱✾☕️☕️✾⊰💚
که ما به هم نرسیدیم مثل روغن و آب
من و تو داخل یک خُم شدیم و در عجبم
زمانه ساخت ز من سرکه، از تو ساخت شراب
چه غولپیکرم اینجا که آب کمعمق است
چه ناشیانه گرفتی نهنگ با قلاب!
چه اسمهای قشنگی که سنگ گور شدند
چه خاطرات عزیزی که عکس شد در قاب
چه رفته بر سرِ ما؟ آه یا اولِی الاَبصار
کجاست عقل؟ چه شد عشق؟ یا اولِی الاَلباب!
#حسین_شیردل
💚⊱✾☕️☕️✾⊰💚
به شانهی تو سری موبهمو بدهکارم
به لطف شانهی تو روی شانه، سر، دارم
به شانهای که نشانی ز خود بجا نگذاشت
که من چو موی گرهخوردهای گرفتارم
زمام زلف رها کردی و چه سرکش شد
مرا زمین زده بود اسب وحشیِ یارم
مرا به خاک نشاند و لگد به بختش زد
ندید قیچیام و مثل یک سگ هارم
ندید مثل کشاورزهای دلداده
به فصل شانه زدن بذر زلف میکارم
ندید ابر دو ابروی ابریام این بار
دلم گرفته و یکریز شانه میبارم
به شوخطبعی او فکر میکنم هرروز
ندید ... بلکه شنید اینکه دوستش دارم ...
□
بهروز زخم، به مویت دخیل میبندم
خدا کند که گره وا نگردد از کارم
ضریح زلف تو آماج دردهای من است
فلج شدست دلم، آه، سخت بیمارم
فلج شدست دلم، روبهقبلهام بگذار
که جان خستهی خود را ز خانه در آرم
ضریح زلف تو، این آخرین پناه من است
چو روزه دارِ دم لحظههای افطارم
لبت نهایتِ شیرینیِ نمک سوده
نمک بریز که من عاشق نمکزارم
ضریح زلف تو و این دل فلج شدهام
به غیر شانه چه در این ضریح بگذارم؟
دخیل من، گره روسری او بود و ...
دعا کنید گره وا شود از این کارم!
#حسین_شیردل
💚⊱✾☕️☕️✾⊰💚
به لطف شانهی تو روی شانه، سر، دارم
به شانهای که نشانی ز خود بجا نگذاشت
که من چو موی گرهخوردهای گرفتارم
زمام زلف رها کردی و چه سرکش شد
مرا زمین زده بود اسب وحشیِ یارم
مرا به خاک نشاند و لگد به بختش زد
ندید قیچیام و مثل یک سگ هارم
ندید مثل کشاورزهای دلداده
به فصل شانه زدن بذر زلف میکارم
ندید ابر دو ابروی ابریام این بار
دلم گرفته و یکریز شانه میبارم
به شوخطبعی او فکر میکنم هرروز
ندید ... بلکه شنید اینکه دوستش دارم ...
□
بهروز زخم، به مویت دخیل میبندم
خدا کند که گره وا نگردد از کارم
ضریح زلف تو آماج دردهای من است
فلج شدست دلم، آه، سخت بیمارم
فلج شدست دلم، روبهقبلهام بگذار
که جان خستهی خود را ز خانه در آرم
ضریح زلف تو، این آخرین پناه من است
چو روزه دارِ دم لحظههای افطارم
لبت نهایتِ شیرینیِ نمک سوده
نمک بریز که من عاشق نمکزارم
ضریح زلف تو و این دل فلج شدهام
به غیر شانه چه در این ضریح بگذارم؟
دخیل من، گره روسری او بود و ...
دعا کنید گره وا شود از این کارم!
#حسین_شیردل
💚⊱✾☕️☕️✾⊰💚