#رسم_خوبان
✍ خستگے نداشت. مے گفت؛
من حاضرم تو ڪوہ با همہ تون
مسابقہ بذارم، هر ڪدوم خستہ شدين،
بعدے ادامہ بدہ...
اينقدر بدن آمادہ اے داشت ڪہ تو
#جبهہ گذاشتنش #بيسيم_چے.
بيسيم چیِ شهيد #پوراحمد...
اصلاً دنبال شناختہ شدن و #شهرت نبود.
بہ اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ
اگہ واقعاً ڪارے رو براے خود #خدا بڪنے،
خودش عزيزت مے ڪنہ...
آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا
عڪس شهادتش اينطور معروف بشہ.
💢قسمتی از وصیتنامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی:
(بیسیمچی گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول الله)
❗️"اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم،
به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم..."❗️ 😔
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
✍ خستگے نداشت. مے گفت؛
من حاضرم تو ڪوہ با همہ تون
مسابقہ بذارم، هر ڪدوم خستہ شدين،
بعدے ادامہ بدہ...
اينقدر بدن آمادہ اے داشت ڪہ تو
#جبهہ گذاشتنش #بيسيم_چے.
بيسيم چیِ شهيد #پوراحمد...
اصلاً دنبال شناختہ شدن و #شهرت نبود.
بہ اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ
اگہ واقعاً ڪارے رو براے خود #خدا بڪنے،
خودش عزيزت مے ڪنہ...
آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا
عڪس شهادتش اينطور معروف بشہ.
💢قسمتی از وصیتنامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی:
(بیسیمچی گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول الله)
❗️"اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم،
به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم..."❗️ 😔
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
💔
#رسم_خوبان
آقازاده بود.
پسرِ #سردارداودقربانی😎
نه جایی میگفت که پدرش چه کاره است، نه از پدرش میخواست که برای ورود به #سپاه کمکش کند.
۲ سال طول کشید تا از راه معمول وارد سپاه شد.💪
روحیهاش در مقایسه با بعضی از #آقازاده های امروز عجیب و خاص بود🤔.
بله هنوز هم هستند کسانی که #تقوایالهی پیشه میکنند و میشوند محبوب خدا😍 ...
مانند #شهید مدافع حرم
#شهیدروحاللهقربانی
به روح پاکش صلوات
┈•🌸 @saghalain_bums 🌸•┈
#رسم_خوبان
آقازاده بود.
پسرِ #سردارداودقربانی😎
نه جایی میگفت که پدرش چه کاره است، نه از پدرش میخواست که برای ورود به #سپاه کمکش کند.
۲ سال طول کشید تا از راه معمول وارد سپاه شد.💪
روحیهاش در مقایسه با بعضی از #آقازاده های امروز عجیب و خاص بود🤔.
بله هنوز هم هستند کسانی که #تقوایالهی پیشه میکنند و میشوند محبوب خدا😍 ...
مانند #شهید مدافع حرم
#شهیدروحاللهقربانی
به روح پاکش صلوات
┈•🌸 @saghalain_bums 🌸•┈
#رسم_خوبان🌷
🔹ماجرای ایستگاه مترو #جوانمرد_قصاب!
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب ... این جوانمرد همیشه👌🏼 با وضو بود.
🔸می گفتند: عبدالحسین! چه خبر از وضع کسب و کار؟؟
می گفت: الحمدلله 🤲ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه!
🔹هیچکس دو کفه ترازوی ⚖عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود😉.
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت:
🔸«برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید😊. مقداری گوشت🥩 می پیچد توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مادی خوبی نداشت، یا حدس می زد🤔 که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را دو برابر پول مشتری گوشت می داد🤗.
🔹گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند🤫، وانمود می کرد که پول گرفته است.
گاهی هم پول💵 را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره بر میگرداند به مشتری.‼️❗️
🔸گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»😍
✅عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست!💞
این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به #شهادت رسید.🌹
_
💢''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است!
✅همه ما میتوانیم مانند جوانمرد قصاب، در کار خود و برخورد با مردم، جوانمردانه رفتار کنیم !
شادی روح پاک این جوانمرد و همه شهدای جوانمردمان صلوات
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
🔹ماجرای ایستگاه مترو #جوانمرد_قصاب!
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب ... این جوانمرد همیشه👌🏼 با وضو بود.
🔸می گفتند: عبدالحسین! چه خبر از وضع کسب و کار؟؟
می گفت: الحمدلله 🤲ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه!
🔹هیچکس دو کفه ترازوی ⚖عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود😉.
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت:
🔸«برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید😊. مقداری گوشت🥩 می پیچد توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مادی خوبی نداشت، یا حدس می زد🤔 که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را دو برابر پول مشتری گوشت می داد🤗.
🔹گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند🤫، وانمود می کرد که پول گرفته است.
گاهی هم پول💵 را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره بر میگرداند به مشتری.‼️❗️
🔸گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»😍
✅عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست!💞
این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به #شهادت رسید.🌹
_
💢''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است!
✅همه ما میتوانیم مانند جوانمرد قصاب، در کار خود و برخورد با مردم، جوانمردانه رفتار کنیم !
شادی روح پاک این جوانمرد و همه شهدای جوانمردمان صلوات
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
Telegram
attach 📎
#رسم_خوبان
خواهرش پیراهن👕 برایش فرستاده بود، من هم یک شلوار👖 خریدم تا وقتی از منطقه اومد، با هم بپوشه، لباس ها رو که دید، گفت: تو این شرایط جنگی وابستهم می کنین به دنیا، گفتم: آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماها هم سربزنی؟ بالاخره پوشید، وقتی اومد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود چیزی نپرسیدم، خودش گفت: یکی از بچه های سپاه عقدش 💑بود، لباس درست و حسابی نداشت.
🌷شهید مهدی زینالدین🌷
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
خواهرش پیراهن👕 برایش فرستاده بود، من هم یک شلوار👖 خریدم تا وقتی از منطقه اومد، با هم بپوشه، لباس ها رو که دید، گفت: تو این شرایط جنگی وابستهم می کنین به دنیا، گفتم: آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماها هم سربزنی؟ بالاخره پوشید، وقتی اومد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود چیزی نپرسیدم، خودش گفت: یکی از بچه های سپاه عقدش 💑بود، لباس درست و حسابی نداشت.
🌷شهید مهدی زینالدین🌷
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💫 #رسم_خوبان
💠 و َمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ
🎙حاج حسین یکتا
┄┅┄┅┄┄┅┄┅┄
#کلیپ
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
💠 و َمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ
🎙حاج حسین یکتا
┄┅┄┅┄┄┅┄┅┄
#کلیپ
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
#رسم_خوبان 🌹
🔹 از مطرح شدن فراری بود
یه جایی بودیم، پاچه ی شلوار اصغر تو جورابش بود، برای او که فرمانده بود، صحنه جالبی نبود اشاره کردم درست کنه اما او نکرد🙁 و گفت: بگذار فکر کنند ما چیزی حالیمون نیست اینطوری کسی رو ما حساب نمیکنه کمتر مطرح میشیم...🤗
🔸همه کارهای او برای☝️🏼♥️ رضای خدا بود میگفت این فرماندهی گردان، ما رو باد میکنه اگر به خودمون سوزن نزنیم، دنیا به ما سوزن میزنه....😉
تو #شلمچه، کنار کانال ماهی بودیم، یکدفعه دیدم اصغر #پلاک خودش رو از گردن خارج کرد و انداخت داخل آب...
با تعجب گفتم: داش اصغر چیکار کردی؟😧
گفت: بذار از ما چیزی نمونه دوست ندارم وقتی خبر ما تو محل پخش میشه، همه بگن سردار فرمانده؛ دوست دارم اگر هم پیکرم پیدا شد، کسی نشناسه...😇
🔹یاد آخرین صحبت های او با مادرش افتادم، میگفت: مادر! من دوست دارم به عشق حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) فانی فیالله شوم...🥀
اصغر با یک تیربار، عراقی ها را معطل کرده بود تا نیروهای گردانش به عقب بروند، بعد هم تنها و غریب به سوی خدا رفت...🕊
جسم خاکی او بر خاک شلمچه افتاد و دیگر از اصغر خبری نشد بعدها دو برادر دیگر اصغر هم به کاروان شهدا پیوستند
🔸جانشین گردان میگفت: وقتی مقام معظم رهبری به منزل شهیدان ارسنجانی مشرف شدند، به مادر اصغر اشاره کردند و فرمودند این خانه نور است و این مادر، نورٌ علی نور...💫
#شهید_علیاصغر_ارسنجانی
┈•🌸 @saghalain_bums 🌸•┈
🔹 از مطرح شدن فراری بود
یه جایی بودیم، پاچه ی شلوار اصغر تو جورابش بود، برای او که فرمانده بود، صحنه جالبی نبود اشاره کردم درست کنه اما او نکرد🙁 و گفت: بگذار فکر کنند ما چیزی حالیمون نیست اینطوری کسی رو ما حساب نمیکنه کمتر مطرح میشیم...🤗
🔸همه کارهای او برای☝️🏼♥️ رضای خدا بود میگفت این فرماندهی گردان، ما رو باد میکنه اگر به خودمون سوزن نزنیم، دنیا به ما سوزن میزنه....😉
تو #شلمچه، کنار کانال ماهی بودیم، یکدفعه دیدم اصغر #پلاک خودش رو از گردن خارج کرد و انداخت داخل آب...
با تعجب گفتم: داش اصغر چیکار کردی؟😧
گفت: بذار از ما چیزی نمونه دوست ندارم وقتی خبر ما تو محل پخش میشه، همه بگن سردار فرمانده؛ دوست دارم اگر هم پیکرم پیدا شد، کسی نشناسه...😇
🔹یاد آخرین صحبت های او با مادرش افتادم، میگفت: مادر! من دوست دارم به عشق حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) فانی فیالله شوم...🥀
اصغر با یک تیربار، عراقی ها را معطل کرده بود تا نیروهای گردانش به عقب بروند، بعد هم تنها و غریب به سوی خدا رفت...🕊
جسم خاکی او بر خاک شلمچه افتاد و دیگر از اصغر خبری نشد بعدها دو برادر دیگر اصغر هم به کاروان شهدا پیوستند
🔸جانشین گردان میگفت: وقتی مقام معظم رهبری به منزل شهیدان ارسنجانی مشرف شدند، به مادر اصغر اشاره کردند و فرمودند این خانه نور است و این مادر، نورٌ علی نور...💫
#شهید_علیاصغر_ارسنجانی
┈•🌸 @saghalain_bums 🌸•┈
#رسم_خوبان 🌷
۱۳ ساله بود ...
سراسیمه به تهـران آمد ...
شنیده بود که باید به خیابان پاستور برود ، آن روزها حضرت آیتالله خامنهای رئیس جمهور بود.
به محضر آقا رسید ...
با همان لهجه شیرین آذری گفت :
یک خواهش داشتم ..!
خواهش می ڪنم ...
به آقایـان روحانـی و مداحـان دستـور بدهیـد دیگر روضهی حضرت قاسـم (؏) نخوانند !! 😔
آقا پرسیدند چرا فرزنـدم ⁉️
هق هق گریه امانش نمیداد ، گفت :
آقا حضرت قاسـم (؏) هم سنِ من ۱۳ ساله بود ڪہ امام حسیـــن (؏) به او اجازه میدان داد ولـی فرمانـده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم میگوید ۱۳سالهها را نمیفرستیم ..💔😭
همین جملات ڪافی بود ڪہ با خوشحالـی به اردبیل برگردد و با نشـان دادن مجـوز آقـا وارد تیپ عاشورا شد ، و در روز ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ با شجاعت تمام در عملیات بدر شرڪت ڪرد و در جزیزه مجنون به جمع عاشوراییان پیوست.🕊🥀
#شهید_مرحمت_بالازاده
#نوجوانان_عاشورایی
┈•✿ @saghalain_bums ✿•┈
۱۳ ساله بود ...
سراسیمه به تهـران آمد ...
شنیده بود که باید به خیابان پاستور برود ، آن روزها حضرت آیتالله خامنهای رئیس جمهور بود.
به محضر آقا رسید ...
با همان لهجه شیرین آذری گفت :
یک خواهش داشتم ..!
خواهش می ڪنم ...
به آقایـان روحانـی و مداحـان دستـور بدهیـد دیگر روضهی حضرت قاسـم (؏) نخوانند !! 😔
آقا پرسیدند چرا فرزنـدم ⁉️
هق هق گریه امانش نمیداد ، گفت :
آقا حضرت قاسـم (؏) هم سنِ من ۱۳ ساله بود ڪہ امام حسیـــن (؏) به او اجازه میدان داد ولـی فرمانـده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم میگوید ۱۳سالهها را نمیفرستیم ..💔😭
همین جملات ڪافی بود ڪہ با خوشحالـی به اردبیل برگردد و با نشـان دادن مجـوز آقـا وارد تیپ عاشورا شد ، و در روز ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ با شجاعت تمام در عملیات بدر شرڪت ڪرد و در جزیزه مجنون به جمع عاشوراییان پیوست.🕊🥀
#شهید_مرحمت_بالازاده
#نوجوانان_عاشورایی
┈•✿ @saghalain_bums ✿•┈
#رسم_خوبان
🔸️بهش گفتم: از این #سیدعلی تون که اینقدر سنگش رو به سینه میزنی، برام بگو.
🔹️راستش آن اوایل تا میدیدمش، مدام به رهبر، بد و بیراه میگفتم.
او هم سرش را میانداخت پایین و لام تا کام حرفی نمیزد.
🔸️آن روز گفت: گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش!
چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا.
🔹️️بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار #رهبری ، گفتیم تو هم بیای.
🔸️ پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها ببینمش. باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری.
🔹️ #عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: #عاقبت_بخیر بشی!
🔸️همانجا به محسن گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم #عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش #عوضی نشم.
📚 برگرفته از کتاب #سربلند ؛ روایت از دایی همسر شهید حججی
┈•✿ @saghalain_bums ✿•┈
🔸️بهش گفتم: از این #سیدعلی تون که اینقدر سنگش رو به سینه میزنی، برام بگو.
🔹️راستش آن اوایل تا میدیدمش، مدام به رهبر، بد و بیراه میگفتم.
او هم سرش را میانداخت پایین و لام تا کام حرفی نمیزد.
🔸️آن روز گفت: گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش!
چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا.
🔹️️بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار #رهبری ، گفتیم تو هم بیای.
🔸️ پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها ببینمش. باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری.
🔹️ #عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: #عاقبت_بخیر بشی!
🔸️همانجا به محسن گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم #عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش #عوضی نشم.
📚 برگرفته از کتاب #سربلند ؛ روایت از دایی همسر شهید حججی
┈•✿ @saghalain_bums ✿•┈
#رسم_خوبان🌷
💠 شهیــدی که نوزاد عاشـورا بـود
شهیــد #اربعیـن شد ....
💠جنگ تحمیلی که شروع شد به گروه چریڪی جنگ های نامنظم سردار شهید دکتر چمـران پیوست.
یک بار ترکش خمپاره به دستش اصابت کرد وبه منزل🏠 آمد ، قرار نداشت و خـیلے زود به جبهه برگشت و در پاسخ خانـواده که تو نمی توانے بجنگی گفت: با همین دست مجروح می توانم نزد ابوالفضل عباس (ع) بروم😍 .
چند روز پس از آن در منطقه سر پل ذهاب در حال پاکسازے میدان مین💣 مجروح و یکےاز انگشتان خود را از دست داد و هنگامےکه دوستانش از او خواستند به بهداری برود قاطعانه پاسخ داد : وقتےبه بهداری👨⚕ مےروم که لااقل سرم جدا شده باشد. چند دقیقه طول نکشید که با گلوله توپ💣 دشمن بعثے سرخود را تقدیم اسلام کرد🌷😔...
در روز عاشورا متولدشده بود و در روز اربعین حسینےدرحالےکه مانند مولایش حسین ابن علی علیه السلام سرے در بدن نداشت به کاروان شهدا پیوست و کربلایے شد...
#شهید_عباس_اردستانی
#روایت_از_مادرشهیـد
┈•✿ @saghalain_bums ✿•┈
💠 شهیــدی که نوزاد عاشـورا بـود
شهیــد #اربعیـن شد ....
💠جنگ تحمیلی که شروع شد به گروه چریڪی جنگ های نامنظم سردار شهید دکتر چمـران پیوست.
یک بار ترکش خمپاره به دستش اصابت کرد وبه منزل🏠 آمد ، قرار نداشت و خـیلے زود به جبهه برگشت و در پاسخ خانـواده که تو نمی توانے بجنگی گفت: با همین دست مجروح می توانم نزد ابوالفضل عباس (ع) بروم😍 .
چند روز پس از آن در منطقه سر پل ذهاب در حال پاکسازے میدان مین💣 مجروح و یکےاز انگشتان خود را از دست داد و هنگامےکه دوستانش از او خواستند به بهداری برود قاطعانه پاسخ داد : وقتےبه بهداری👨⚕ مےروم که لااقل سرم جدا شده باشد. چند دقیقه طول نکشید که با گلوله توپ💣 دشمن بعثے سرخود را تقدیم اسلام کرد🌷😔...
در روز عاشورا متولدشده بود و در روز اربعین حسینےدرحالےکه مانند مولایش حسین ابن علی علیه السلام سرے در بدن نداشت به کاروان شهدا پیوست و کربلایے شد...
#شهید_عباس_اردستانی
#روایت_از_مادرشهیـد
┈•✿ @saghalain_bums ✿•┈
#رسم_خوبان🌹
سال 93 اربعین پیاده به کربلا 🕌رفت، اراده خاصی به حضرت عباس (ع) داشت. وقتی وارد حرم شده بود به علت ازدحام جمعیت پاروی پایش🦶 می گذارند چون پاهایش تاول زده بود بشدت درد 🥴می گیرد و رضا ناخودآگاه فریاد🗣 می زند که همزمان جمعیت زیاد رضا رو به دیوار می کوبد و به زمین میافتد، خودش میگفت: من تنبیه شدم که به دیوار کوبیده شدم نباید صدایم رو در حرم حضرت عباس (ع) بلند میکردم و شروع به گریه 😭وتوبه میکند.
اولین نذرش برای استخدام در آتشنشانی 🚒این بود که با اولین حقوقش💶، گوسفندی 🐏در روز تاسوعا برای حضرت عباس (ع) قربانی کند.
🌷شهید رضا نظری🌷
┈•✿ @saghalain_bums ✿•┈
سال 93 اربعین پیاده به کربلا 🕌رفت، اراده خاصی به حضرت عباس (ع) داشت. وقتی وارد حرم شده بود به علت ازدحام جمعیت پاروی پایش🦶 می گذارند چون پاهایش تاول زده بود بشدت درد 🥴می گیرد و رضا ناخودآگاه فریاد🗣 می زند که همزمان جمعیت زیاد رضا رو به دیوار می کوبد و به زمین میافتد، خودش میگفت: من تنبیه شدم که به دیوار کوبیده شدم نباید صدایم رو در حرم حضرت عباس (ع) بلند میکردم و شروع به گریه 😭وتوبه میکند.
اولین نذرش برای استخدام در آتشنشانی 🚒این بود که با اولین حقوقش💶، گوسفندی 🐏در روز تاسوعا برای حضرت عباس (ع) قربانی کند.
🌷شهید رضا نظری🌷
┈•✿ @saghalain_bums ✿•┈
#رسم_خوبان🌷
⭐️احترام به والدین یعنی این...
علی آقا میگفت: احترام به والدین، دستور خداست... با اینکه یک دستش توی عملیات قطع شده بود، اما یه روز اومدم خونه و دیدم لباسهایکثیف رو شُسته... بهشگفتم: مادر برات بمیره!🥺 چطور با یک دست اینها رو شُستی؟
علی جواب داد: مادر! اگه دو تا دستم رو هم نداشتم ، باز وجدانم راضی نمیشد که من خونه باشم و شما زحمتِ شُستن لباسها رو بکشی...🤗
#احترام_به_والدین
#شهیدآقاماهانی
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
⭐️احترام به والدین یعنی این...
علی آقا میگفت: احترام به والدین، دستور خداست... با اینکه یک دستش توی عملیات قطع شده بود، اما یه روز اومدم خونه و دیدم لباسهایکثیف رو شُسته... بهشگفتم: مادر برات بمیره!🥺 چطور با یک دست اینها رو شُستی؟
علی جواب داد: مادر! اگه دو تا دستم رو هم نداشتم ، باز وجدانم راضی نمیشد که من خونه باشم و شما زحمتِ شُستن لباسها رو بکشی...🤗
#احترام_به_والدین
#شهیدآقاماهانی
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
#رسم_خوبان🌸
صدای اذان را که میشنید دست از کار میکشید، وضـو میگرفت و با اخلاص
در درگاه خدایش نماز📿 میخواند.
یڪ روز ماموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم کارهایمان که تمـام شد، سوار ماشین شدیم، صدای اذان را میشنیدیم که عبدالحسین گفت: پیاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم، یڪی از دوستان گفت: تا گردان راه زیـادی نیست، در گردان نمازمان را می خوانیم، در طول مسیر عبدالحسین دائم میگفت: اگر در زمان نماز اول وقت تاخیر بیفتد
در تمام کارهـا تاخیر میافتد، یکدفعه برای ماشین اتفاقی افتاد و به دلیل آن مشڪل توقف کردیم، عبدالحسین خندهای کرد و گفت: این هم عاقبتِ تاخیـر در نمــــاز !
شهید عبدالحسین یوسفیان🌷
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
صدای اذان را که میشنید دست از کار میکشید، وضـو میگرفت و با اخلاص
در درگاه خدایش نماز📿 میخواند.
یڪ روز ماموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم کارهایمان که تمـام شد، سوار ماشین شدیم، صدای اذان را میشنیدیم که عبدالحسین گفت: پیاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم، یڪی از دوستان گفت: تا گردان راه زیـادی نیست، در گردان نمازمان را می خوانیم، در طول مسیر عبدالحسین دائم میگفت: اگر در زمان نماز اول وقت تاخیر بیفتد
در تمام کارهـا تاخیر میافتد، یکدفعه برای ماشین اتفاقی افتاد و به دلیل آن مشڪل توقف کردیم، عبدالحسین خندهای کرد و گفت: این هم عاقبتِ تاخیـر در نمــــاز !
شهید عبدالحسین یوسفیان🌷
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
#رسم_خوبان🌸
🌺« فرازی از وصیت نامہ تخریبچی نوجوان شهید کاظم مهدیزاده »🌺
°~|میخواستم بزرگ بشم😇
درس بخونم
مهندس بشم🎓
خاڪمو آباد ڪنم
زن بگیرم💍
مادر و پدرمو ببرم ڪربلا
دخترمو بزرگ ڪنم
ببرمش پارڪ ,
تو راه مدرسہ با هم حرف بزنیم
خیلی ڪارا دوست داشتم انجام بدم
خوب نشد ...|~°
.
.
.
💢باید میرفتم از مادرم , پدرم ,خاڪم , ناموسم , دخترم , دفاع ڪنم
رفتم ڪه
دروغ نباشہ
احترام ڪم نشہ
همدیگرو درڪ ڪنیم
ریا از بین بره
دیگہ توهین نباشہ
محتاج ڪسی نباشیم ...💢
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
🌺« فرازی از وصیت نامہ تخریبچی نوجوان شهید کاظم مهدیزاده »🌺
°~|میخواستم بزرگ بشم😇
درس بخونم
مهندس بشم🎓
خاڪمو آباد ڪنم
زن بگیرم💍
مادر و پدرمو ببرم ڪربلا
دخترمو بزرگ ڪنم
ببرمش پارڪ ,
تو راه مدرسہ با هم حرف بزنیم
خیلی ڪارا دوست داشتم انجام بدم
خوب نشد ...|~°
.
.
.
💢باید میرفتم از مادرم , پدرم ,خاڪم , ناموسم , دخترم , دفاع ڪنم
رفتم ڪه
دروغ نباشہ
احترام ڪم نشہ
همدیگرو درڪ ڪنیم
ریا از بین بره
دیگہ توهین نباشہ
محتاج ڪسی نباشیم ...💢
•┈••✿💐🌸💐🌸💐✿••┈•
🆔 @saghalain_bums
#رسم_خوبان🌸
💠فرازی از وصیت نامه شهید مهدی باکری:
🌷خداوند از مومن، ادای تکلیف را
می خواهد، نه نوع کار و بزرگی و کوچکی آن را.
فقط اخلاص، و با دید تکلیفی
به وظیفه توجه کردن.
┈•🌸 @saghalain_bums 🌸•┈
💠فرازی از وصیت نامه شهید مهدی باکری:
🌷خداوند از مومن، ادای تکلیف را
می خواهد، نه نوع کار و بزرگی و کوچکی آن را.
فقط اخلاص، و با دید تکلیفی
به وظیفه توجه کردن.
┈•🌸 @saghalain_bums 🌸•┈