صادق زیباکلام - Sadegh Zibakalam
62.1K subscribers
906 photos
286 videos
52 files
2.41K links
کانال تلگرام صادق زیباکلام
@sadeghzibakalam

www.zibakalam.com

اینستاگرام
Instagram.com/zibakalamsadegh
فیس بوک
Fb.com/sadeghzibakalam
Download Telegram
✍️ نمایشگاه کتاب، یا تریبون نماز جمعه؟ | ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

🔺️نویسنده: صادق زیباکلام


📎 لینک متن کامل یادداشت:
https://t.me/sadeghZibakalam/5448
پیش خرید کتاب چرا شما رو نمی‌گیرن؟ و آخرش چی میشه؟

فکر می‌کنید چرا آقای زیباکلام را نمی‌گیرند؟ به نظرتون آخرش چی میشه؟

از بس از من پرسیدند "چرا شما رو نمی‌گیرن؟" و "آخرش چی میشه؟" گاهی فکر می‌کنم شب اول قبر هم، پیش از هر چیز، همین سئوالات را از من بپرسند! می‌خواستم در این کتاب از تجربۀ دوران دکترایم در انگلستان بنویسم ولی این دو سئوال مجبورم کرد به ماجراهای دیگری هم بپردازم؛ اینکه چگونه سر از علوم انسانی در آوردم، چه شد روی انقلاب ۵۷ کار کردم و... این کتاب احتمالاً، برای کسانی جالب باشد که نگاهشان به گذشته صرفاً با بغض و کینه نیست، و مسائل سیاسی-اجتماعی را در دیگ زودپز تئوری‌های توطئه و فرضیه‌های دایی‌جان ناپلئونی نمی‌ریزند.

نام کتاب: آخرش چی میشه؟ و چرا شما رو نمی‌گیرن؟
نویسنده: صادق زیباکلام
قطع: رقعی
نوبت چاپ: نخست
تعداد صفحات: ۳۳۰

#انتشارات_روزنه

🛒پیش‌خرید اینترنتی کتاب با ۳۰٪ تخفیف
📖مطالعۀ صفحات نخست
▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه

☎️ 02188721514
📚
.
▫️دیدار با آقای دکتر صادق زیباکلام و رونمایی از کتاب چرا شما رو نمی‌گیرن و آخرش چی میشه؟ در غرفه انتشارات روزنه

🕚یکشنبه ٢٣ اردیبهشت ساعت 10 صبح

📍نمایشگاه کتاب تهران، شبستان، راهرو ١٧ غرفه ٣٣٧ انتشارات روزنه

#نمایشگاه #نمایشگاه_کتاب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 صادق زیباکلام در آخرین روز مرخصی درمانی از اوین، در مرحلهٔ دوم انتخابات:

«جز صندوق رای راه دیگری نداریم.»
✍️انتقام شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال از مشارکت صادق زیباکلام در انتخابات| ۱۵ تیر ۱۴۰۳

🔺 توضیحات محمد ایزدی وکیل صادق زیباکلام درمورد عکس منتشر شده از «صادق زیباکلام» و «حمیدنوری» از «شبکه ایران اینترنشنال»

🔹ظهر امروز آقای دکتر زیباکلام به همراه دو نفر از دوستانشان در مسیر حسینیه ارشاد در حرکت بودند که اتومبیلی در کنار ایشان متوقف و اقای حمید نوری از اتوموبیل پیاده شده و از اقای دکتر زیباکلام تقاضای گرفتن عکس میکنند. آقای زیباکلام به رسم عادت به تقاضای اشخاص در خصوص عکس و امضا پاسخ مثبت میدهند و همچون همه موارد دیگر در کنار وی ایستاده و عکس میگیرند.

🔹حاجت به گفتن نیست که اقای زیباکلام هیچ تمایلی به گرفتن عکس با اقای حمید نوری نداشته و عملا در مقابل یک عمل انجام شده قرار میگیرند.


📎محمدایزدی در شبکه ایکس:

https://x.com/izadilawyer/status/1809267532840280313?s=46&t=VxEAGdng1Z6YHaDa_MHD-w


📎صادق زیباکلام در شبکه ایکس:
https://x.com/sadeghzibakalam/status/1809276464942182517?s=46&t=VxEAGdng1Z6YHaDa_MHD-w
✍️ایران اینترنشنال و داستان عکس با آقای حمید نوری| ۱۵ تیر ۱۴۰۳

🔺«ایران اینترنشنال»‌ و «صداو سیما» دو روی یک سکه


🔹ماجری از تشکیل کمیسیون پزشکی قانونی در ۱۱ تیرماه آغاز شد.آن کمیسیون پیرامون رسیدگی به وضعیت بیماری من و زندانی بودنم تشکیل میشد. مسئولین قضایی هم بمنظور شرکت درآن کمیسیون و پاسخ به پرسشهای احتمالی اعضاء آن و تهیه مدارک پزشکی یک هفته به بنده از زندان اوین مرخصی داده بودند.

🔹روز جمعه باتفاق دوتن از دوستان به حسینیه ارشاد میرفتیم برای رای دادن. نزدیک به حسینیه اتوموبیلی دفعتا کنارمان نگهداشت و آقای حمیدنوری با عجله از آن پیاده شدند و گفتند آقای زیباکلام من میخواهم با شما عکس بگیرم و راننده اتومبیل هم بیرون آمد و شروع به گرفتن عکس نمود.بااینکه اکراه داشتم اما با توجه به جایگاه ایشان و وضعیت خودم،جسارت اینکه به ایشان نه بگویم را نداشتم. معمولا هم خیلی‌ها در خیابان و معابر عمومی تقاضای عکس گرفتن با من را مینمایند.
هنگام رای دادن هم درمحاصره خبرنگاران همان جمله همیشگی‌ام را گفتم که “بجز صندوق رای وزارت کشور، هیچ گزینه دیگری برای تغییر نداریم.” هنوز به منزل نرسیده بودم که در صدر اخبار ایران اینترنشنال قرار گرفتم. عکس با حمید نوری باعث شد که دق و دلی رای دادن راهم سرم خالی کنند.

🔹وقتی ایران اینترنشنال صدا و سیما را متهم به سیاسی کاری میکند چرا خود به جای بیان واقعیت باور های سیاسی خویش را به عنوان خبر پخش میکند.

🔹ایکاش هر رسانه خبری از صدا و سیما گرفته تا ایران اینترنشنال یکمقداراز BBC ,CNN و الجزیره میتوانستند تعهد خبررسانی بیطرف را یاد بگیرند.ایکاش هر دو آنان مثل نقل ونبات به افرادی که مثل آنان نمی‌اندیشند توهین نمیکردند؛ مخالفین‌شان را آنقدر راحت، مزدور، وابسته، نفوذی، وسط باز و... نمی‌خواندند. احترام به کسانیکه مثل آنان نمی اندیشند پیشکششان، ایکاش یاد میگرفتند به آنان برچسب نزنند.اگر کروات و پاپیون آقایان و آرایش شیک بانوان ایران اینترنشنال در لندن را قدری کنار میزدیم، چهره واقعی آنان با همکاران صدا و سیمای‌شان درتهران خیلی تفاوتی پیدانمیکرد. میتوان در قلب لندن بود و برنامه هایی تهیه کرد که از نظر تولید محتوی با برنامه هایی که در قلب صدا و سیما درجام جم تهران تولید میشوند خیلی تفاوتی نداشته باشند.



🔺اینستاگرام صادق زیباکلام:
https://www.instagram.com/p/C9F13SHsQjH/?igsh=ZDZpbHd1cWxmcHpz
✍️ایران اینترنشنال و داستان عکس با آقای حمید نوری| ۱۵ تیر ۱۴۰۳

🔺«ایران اینترنشنال» و «صداو سیما» دو روی یک سکه


📎متن کامل یادداشت:
https://t.me/sadeghZibakalam/5461
✍️«پزشکی قانونی» اجرای حکم محکومیتم را چهار ماه به تعلیق در آورد.| ۱۸ تیر ۱۴۰۳

🔺داستان اوین رفتنم- بخش اول

🔹بنا داشتم دراولین فرصت، داستان اوین رفتنم را بنویسم واز همه عزیزانی که جویای احوالم شدند تشکر کنم. اما تراژدی عکس با آقای حمید نوری وانتقام “۲۰:۳۰نشنال”(ایران اینترنشنال) بواسطه رای دادنم، برنامه‌ها را بهم ریخت.

🔹درسال ۹۷ باتهام انتقاد از بیفایده بودن برنامه‌های هسته‌ای کشور به ۱۸ماه حبس محکوم شدم. جناب “القاصی مهر” دادستان وقت تهران احضارم کردند وفرمودند”ما بنا نداریم حکم را اجرا کنیم شماهم یکمقداری مراعات کنید”. جناب آقای دکتر”علی صالحی” دادستان جدیدهم همین تذکر را درچندین نوبت دادند. اما ظاهرا برخی مطالبم باعث پرشدن کاسه صبرمسئولین میشود واتفاقا همانروز که درنمایشگاه کتاب، رونمایی کتاب جدیدم”چرا شما را نمیگیرند وآخرش چی میشه؟”بود؛ بردنم اوین.

🔹مدتی میشود که مبتلا به سرطان شده‌ام و جدای ازنقطه اولیه، متاسفانه به دوقسمت دیگر هم متاستازداده و سرگرم شیمی درمانی وسایر معالجات هستم. مسئولین اوین پس از اطلاع از وضعیتم به پزشکی قانونی اطلاع دادند وآنها هم ازبخش آنکولوژی بیمارستان امام حسین(ع) استعلام نمودند. آقای دکتر”پیام آزاده” مسئول بخش آنکولوژی گزارشی از وضعیتم نوشتند وبا مشورت نماینده پزشکی قانونی بیمارستان توصیه کردند که “بواسطه نیازبه مراقبت‌های تخصصی، تحمل کیفرندارم.”.

🔹مسئولین زندان هم گزارش را باطلاع پزشکی قانونی میرسانند.اما مسئولین پزشکی قانونی که ظاهرا تصور میکردند من در بخش “مراقبت های ویژه مایوکلینیک نیویورک” بسرمیبرم، به مسئولین اوین پاسخ میدهند که در زندان مراقبت های لازم میتواند صورت بگیرد و با آزادی مشروطم موافقت نمیکنند.
مسئولین اوین به پزشکی قانونی یادآور میشوند که زندان امکان مراقبت از زندانی که دچارسرطان پیشرفته شده را ندارد.

🔹کمیسیون تخصصی پزشکی قانونی در ۱۱تیرماه برای بررسی وضعیت من تشکیل جلسه میدهند. دکتر”مهدی آقایی” ریاست محترم دادسرای فرهنگ و رسانه که پرونده‌ام مربوط به آنها میشد، گام بلندی برایم برداشتند و بمن مرخصی دادند که خودم هم درآن جلسه شرکت کنم. چقدرهم اثربخش بود چون بلافاصله از زندان رفتم پزشکی قانونی که بهم اطلاع دادند پرونده‌ام ناقص است. دکتر”امامی”دربیمارستان رضوی مشهد به دادم رسیدند و گزارشات تومورهای سرطانی را ارسال کردند.

🔹کمیسیون اینبار اجرای حکم را چهار ماه به تعلیق درآورد.



🔺اینستاگرام «صادق زیباکلام»:
https://www.instagram.com/p/C9KiEhnNoGO/?igsh=bzJhYms0MGV2d3Vw
✍️«پزشکی قانونی» اجرای حکم محکومیتم را چهار ماه به تعلیق در آورد.| ۱۸ تیر ۱۴۰۳


🔹داستان اوین رفتنم-[بخش اول]

🔺نویسنده: صادق زیباکلام

📎متن کامل یادداشت:

https://t.me/sadeghZibakalam/5463
Forwarded from sanam K
«شروع دوباره کلاس‌های استاد زیباکلام»

از قاجار تا پهلوی

تاریخ تحولاتِ سیاسی و اجتماعی معاصر ایران

📌 ۱۰ جلسه درس‌گفتار حضوری
با صادق زیباکلام

🗓جمعه‌ها / ساعت ۱۰ تا ۱۲

شروع دوره: ٢٢ تير ماه

🎟 اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام
( واتس‌اپ):

09944921267


📍وصال شیرازی/ بین کشاورز و ایتالیا/ کوچه شیرین بیانی/ موزه تصاویر معاصر

@MTMTehran
Forwarded from sanam K
«شروع دوباره کلاس‌های استاد زیباکلام»

حِکمت و حُکومت

فلسفه‌ی سیاسی از افلاطون تا مارکس

📌 ۱۰ جلسه درس‌گفتار حضوری
با صادق زیباکلام

🗓جمعه‌ها/ ساعت ۱۲ تا ۱۴

شروع دوره: ٢٢ تير ماه

🎟 اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام
( واتس‌اپ):
09944921267

📍وصال شیرازی/ بین کشاورز و ایتالیا/ کوچه شیرین بیانی/ موزه تصاویر معاصر

@MTMTehran
Forwarded from sanam K
«شروع دوباره کلاس‌های استاد زیباکلام»

آخرش چی می‌شه؟

گمانه‌هایی درباره آینده ایران و خاورمیانه

📌 ۱۰ جلسه درس‌گفتار حضوری
با صادق زیباکلام

🗓جمعه‌ها/ ساعت ۱۴ تا ۱۶

شروع دوباره دوره: ۲۲ تير ماه

🎟 اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام
( واتس‌اپ):
09944921267

📍وصال شیرازی/ بین کشاورز و ایتالیا/ کوچه شیرین بیانی/ موزه تصاویر معاصر

@MTMTehran
✍️بر خلاف بیرون، که زمان مثل برق می‌گذشت،در زندان زمان آنقدر کُند می‌گذشت که خیلی وقتا فکر می‌کردم ساعت خوابیده.| ۲۱ تیر ۱۴۰۳

🔺داستان اوین رفتنم _بخش دوم

🔹با اینکه چندروزی از به تعویق درآمدن اجرای حکم محکومیتم میگذرد، اما هنوز نوشتن پیرامون آن قریب به دوماه برایم مثل کابوس است. آنقدر فکرو خیالهای جورواجور و اتفاقات تلخ و شیرین در آن دوماه اتفاق افتادند که نمیدانم از کجا شروع کنم. شاید باورتان نشود که در طی آن دوماه نزدیک به دویست صفحه خاطرات نوشتم. با اینکه به هنگام بیرون آمدن همه وسائلم را گشتند، اما به نوشته هایم اصلا نگاه هم نکردند. این همه من نگران خروج آنها بودم، اما مامورین نگاه هم به آنها نکردند. نخستین اقدامم انتشار آنهاست. تصور نمیکنم مشکلی پیش بیاید چون خیلی از نوشته‌ها شخصی وغیر سیاسی هستند. اما در خصوص آن دو ماه:
۱. من به همه انسانهایی که بواسطه مغایرت اندیشه‌های‌شان با باورهای حکومت های‌شان به زندان میافتاند سرتعظیم فرود میاورم.

۲. ⁠در کتاب "چرا شما را نمیگیرند و آخرش چی میشه؟"،پیرامون رابطه خودم با آن باورمفصل توضیح داده‌ام.

۳. ⁠با توجه باینکه من قبل از انقلاب هم دراوین بودم، یکی ازمتداولترین پرسشهایی که از من میشد مقایسه میان اوین قبل و بعد ازانقلاب بود.می‌گفتم اصلا نخواهیم که آنها را با یکدیگرمقایسه کنیم. مثل یک هتل ۵ستاره با مسافرخانه ناصرخسرو. معذالک زندان، زندان است.

۴. ⁠من هیچوقت ساعت دستم نمیکنم و زمان را حس میکنم.بیرون از زندان بندرت بساعت نگاه میکردم وهمیشه خدا وقت کم میاوردم. اما درآن دوماه آنقدرزمان کند میگذشت که صدها بار بساعت بزرگ بندمان نگاه میکردم وهنوز روز لعنتی تمام نشده بود. شاید بیماری‌ام، شاید سن بالا و شاید غیرمترقبه بودن بازداشتم باعث شدند که ازهمان روزاول کم آوردم و بریدم.

۵. ⁠می‌نوشتم، می‌نوشتم وبازهم می‌نوشتم.برای فرار از هجوم فکروخیال راه میرفتم، راه میرفتم وبازهم راه میرفتم. آنقدر راه میرفتم که مثل جنازه می‌افتادم. حتی به ماهور، ماکان و حسینعلی هم دیگه نمیتونستم فکرکنم.

۶. ⁠رفتارمسئولین زندان باهام انصافا عالی بود. آنقدرمحترمانه با من برخورد میکردند که بعضی وقتا فکرمیکردم زندان نیستم و دانشکده حقوق هستم و هنوزمشمول "خالص سازی" کریمانه دولت سیزدهم نشده‌ام.

۷. ⁠یکی ازتوفیقات اجباری اوین، رویت اخبار صدا و سیما بود.هیچوقت نه درایران و نه درهیچ کجای دیگر دنیا اتفاقی نمی افتاد که مغایر با باورهای نظام باشد.اخبار تکرارملال آورهمیشگی باورهای نظام بود و بس.


📎لینک بخش اول:
https://t.me/sadeghZibakalam/5463


🔺اینستاگرام صادق زیباکلام:

https://www.instagram.com/p/C9SXYxeNDqW/?igsh=MW9uMnU1cnBybjlvNQ==
✍️بر خلاف بیرون، که زمان مثل برق می‌گذشت،در زندان زمان آنقدر کُند می‌گذشت که خیلی وقتا فکر می‌کردم ساعت خوابیده.| ۲۱ تیر ۱۴۰۳


🔹داستان اوین رفتنم-[بخش دوم]

🔺نویسنده: صادق زیباکلام

📎متن کامل یادداشت:
https://t.me/sadeghZibakalam/5469
✍️«تعلیق حکم محکومیتم»، ارتباطی با رای دادنم نداشت. هر چند میدانم در فضای سیاست زده بی اعتمادی و آکنده از بغض وکینه و نفرت میان ایرانیان این توضیحات چیزی را عوض نمیکند| ۲۳ تیر۱۴۰۳


🔹بعنوان یک قاعده کلی، من نه هیچوقت به شایعات در فضای مجازی پاسخی میدهم و نه به توهین و بی احترامی ها. چون معتقدم نویسنده بدنبال حقیقت نبوده و صرفاً می‌خواسته با دشنام و بی‌احترامی دق و دلی‌اش را سر من خالی کند. بسیاری بیرون آمدنم از زندان را با رای دادنم مرتبط دانسته و نیش و کنایه زده بودند ومن هم حسب روال همیشگی پاسخی ندادم.تا روز جمعه ۲۳ تیرکه نخستین جلسه کلاسم بعد از زندان در"کافه تاریخ" برگزارشد. متوجه شدم که موضوع برای برخی ازدوستان شرکت کننده درکلاس هم مبهم است. لذا تصمیم گرفتم که توضیح دهم.

🔹نخست در خصوص شرکت در انتخابات بایستی بگویم که من همواره اعتقاد داشته ام که "بجزصندوق شیکسته پیکسته رای وزارت کشور،گزینه دیگری برای تغییرنداریم." در انتخابات ۹۶ هم با تمام توان شرکت کردم.اما علیرغم ۲۴میلیون رای به آقای روحانی هیچ تغییری ببار نیامد. من هم دیگر دلیلی برای شرکت درانتخابات بعدی نمی‌دیدم. اما نفوذ وقدرت یافتن جریانات تندرو انقلابی ظرف سالهای اخیراز یکسو، وبیم موفقیت آنان درانتخابات اخیر باعث شد تا بازهم درانتخابات شرکت کنم و درهمان زندان اوین رای دادم. خیلی‌ها برعکس من، “رای ندادن” را درست می‌پندارند اما به باور من موفقیت تندروها درانتخابات اخیرصرفا باعث تقویت جریان "خالص سازی" می‌گردید و به زیان کشور و نظام می‌بود. کمترین زیان آن بسته‌تر شدن فضای سیاسی کشور، عمیق‌تر شدن بحران اقتصادی و گسترش تنش در سیاست خارجی‌مان می‌بود.

🔹از سوی دیگر روز شنبه نهم تیر از "دادسرای فرهنگ و رسانه" به زندان اطلاع دادند که دوشنبه ۱۱تیرکمیسیونی در پزشکی قانونی تشکیل می‌شود تا پیرامون وضعیت بیماری و تداوم زندانی بودنم تصمیم‌گیری نماید و من هم بایستی در آن شرکت کنم بمنظور پاسخ به پرسش های اعضا کمیسیون. قاضی اجرای احکام فرمودند یک هفته بشما مرخصی تعلق گرفته و ۱۶ تیر می‌بایستی به اوین برگردید. همانطور که پیشتر گفتم نظر پزشکانِ متخصص کمیسیون آن بود که با توجه به پیشرفت بیماری؛ اجرای حکم بمدت چهارماه متوقف بماند. بعبارت دیگر، روزجمعه که من رای دادم، پنج روز قبلش اجرای حکم محکومیتم توسط پزشکی قانونی بتعلیق درآمده بود و هیچ ارتباطی به شرکت یا عدم شرکت درانتخابات پیدا نمیکرد.

🔹البته میدانم که در فضای سیاست زده و آکنده از بغض وکینه و نفرت این توضیحات چیزی را عوض نمیکند.


🔺اینستاگرام صادق زیباکلام:
https://www.instagram.com/p/C9ZPGyCspPO/?igsh=MXV3MWN1ZnQzam1sYw==
✍️«تعلیق حکم محکومیتم»، ارتباطی با رای دادنم نداشت. هر چند میدانم در فضای سیاست زده بی اعتمادی و آکنده از بغض وکینه و نفرت میان ایرانیان این توضیحات چیزی را عوض نمیکند| ۲۳ تیر۱۴۰۳

🔺نویسنده: صادق زیباکلام

📎متن کامل یادداشت:

https://t.me/sadeghZibakalam/5472
✍️اگر نصف حرفهای زندانیان مالی هم حقیقت داشته باشد، بجای مشکلات سیاسی میبایستی بفکر ده‌ها هزار متهمین مالی باشیم.|۲۶ تیر ۱۴۰۳

🔺داستان اوین رفتنم-[بخش سوم]

🔹تا قبل از رفتن به اوین،من تصور می‌کردم مشکلات مملکت همانگونه که بارهاگفته بودم خلاصه میشد درضعف دمکراسی: فقدان انتخابات آزاد، محدود نبودن قدرت واختیارات ارکان قدرت به قانون و پاسخگو نبودنشان، اقتصاد فاسد وناکارآمد دولتی واین دست مسائل. اما آشنایی ام دراوین با شماری از زندانیان مالی سبب شد تا متوجه شوم که کشور با مصیبت عظیم دیگری روبروست که ابعاد آن کمتر از خشک شدن دریاچه اورمیه ، مهاجرت پزشکان، کمبود آب، سرخوردگی جوانان از گذشته وناامیدی‌شان از آینده، فرونشست فلات قاره ایران و... نیست.

🔹نخستین نکته درخصوص زندانیان مالی تعداد آنان است.آقای علی ضابطیان که رئیس بند ما دراوین بود و جدای از آنکه جوان بسیار درستکار و با شخصیتی است خودش هم درگیر پرونده مالی میباشد بمن میگفت شش سال پیش که بزندان آمده بوده در هفته ۴ الی ۵ متهم مالی به زندان میافتادند. اما ظرف یکی دوسال اخیر روزانه ۴الی۵ متهم مالی به زندان اضافه میشوند. بمن گفتند که "زندان تهران بزرگ" به تنهایی ۲۸هزار زندانی مالی دارد. در خود اوین هم از بیش از ۳ هزار زندانی، در حدود یکصد نفر سیاسی، ده پانزده نفر ترانس و مابقی مالی هستند. البته ترانسها بواسطه ارتکاب جرائم زندانی شده بودند. کشورهای پیشرفته بجای خود، دلم میخواست آمار زندانیان ایران را با کشورهای هم‌ردیف‌مان مثلا ترکیه و پاکستان مقایسه میکردیم.

🔹بعد از تعداد وسرعت افزایش متهمین مالی، مشکل بنیادی‌تر نحوه دادرسی و بزندان افتادن آنهاست. من با سرگذشت بسیاری ازآنها آشنا شدم. اگرنصف آنچه که میگفتند حقیقت می‌داشت، می‌بایستی برای سیستم قضایی که آنها را به زندان انداخته بود تاسف خورد. در پایان سرگذشت‌شان، با تعجب می‌پرسیدم که "چرا شما اینها را به قاضی نگفتید؟ چرا توضیح ندادید که آن طلب، یا آن چک، بابت چه چیز بوده و شما اصلا بدهکار نبوده‌اید؟" همواره یک پاسخ بیشتر نمی شنیدم: "آقای دکتراصلا قاضی گوش نمیکرد؛ میگفت چک شما برگشته و یا شما متعهد به پرداخت بوده‌اید؛ یا میروید زندان یا بدهی‌تان را میپردازید. اگرهم نسبت به شاکی ادعایی دارید،اول بدهی تان را بپردازید بعدعلیه شاکی‌تان شکایت نمایید." و این را من از یک یا دو متهم نشنیدم. بسیاری ازآنها میگفتند که سرقضات آنقدر شلوغ است و آنقدر پرونده ریخته که حتی اگرخواسته باشند وقت بگذارند وبدقت رسیدگی کنند هم، عملا برایشان مقدور نیست.

🔺اینستاگرام صادق زیباکلام:
https://www.instagram.com/p/C9fbnsFNULT/?igsh=cXV6NXM2YmFramhm

📎داستان اوین رفتنم-[بخش اول]:
https://t.me/sadeghZibakalam/5463

📎داستان اوین رفتنم-[بخش دوم]:
https://t.me/sadeghZibakalam/5469
✍️اگر نصف حرفهای زندانیان مالی هم حقیقت داشته باشد، بجای مشکلات سیاسی میبایستی بفکر ده‌ها هزار متهمین مالی باشیم.|۲۶ تیر ۱۴۰۳

🔺داستان اوین رفتنم-[بخش سوم]

📎متن کامل یادداشت
https://www.instagram.com/p/C9fbnsFNULT/?igsh=cXV6NXM2YmFramhm

📎داستان اوین رفتنم-[بخش اول]:
https://t.me/sadeghZibakalam/5463

📎داستان اوین رفتنم-[بخش دوم]:
https://t.me/sadeghZibakalam/5469
✍️بسیاری از متهمین مالی مجرم نیستند. | ۳مرداد۱۴۰۳

🔺داستان زندان رفتنم-[بخش چهارم]

🔹درپست قبلی اشاره داشتم که بسیاری ازقضات بدون رسیدگی جامع به پرونده‌های مالی و به صرف بدهکار بودن متهم، وی را زندانی میکنند. برخی از دوستان با نگاه حقوقی نوشتند که کارقضات درست بوده و آنها درچارچوب قانون، متهمین مالی را که قادر به پرداخت دیون‌شان نبوده‌اند زندانی کرده‌اند. قانون صراحت دارد که اگرصادرکننده چک یا هرمتعهد مالی دیگری،قادر به تامین تعهداتش نباشد، مجرم شناخته شده و می‌بایستی در زندان به سر برد تا بدهی‌هایش را تادیه نماید.

🔹من البته آنچه که درخصوص متهمین مالی که دراوین با آنها به سرمیبردم نوشتم براساس آشنایی دوماهه‌ام با آنها بود. نه به‌ هیچ‌روی تخصص حقوقی دارم و نه علم واطلاعی ازقوانین و مقررات مالی. من انسانهایی را بواسطه اتهامات مالی پشت میله های زندان دیدم که با هیچ ملاک و معیاراخلاقی، نمیتوانستم آنها را خلافکار و مجرم تعریف کنم. یک کارخانه دار با بیش از یک‌هزار پرسنل؛ بازرگانی که بیش از پنجاه‌سال دربازارتهران تاجر قماش بوده؛ پیمانکاری که عهده دارچندین پروژه بزرگ عمرانی بوده؛ پزشک متخصصی که در کار تولید لباسهای یکبار مصرف پزشکی بوده؛ معدنکاری که صاحب یکی از بزرگترین معادن سنگ آهن کرمان است و ذوب آهن اصفهان یکی از مشتریانش است و بسیاری موارد مشابه دیگر. چگونه میتوان آنها را مجرم تعریف کرده و زندانی نمود؟.

🔹پاسخ برخی از دوستان حقوقدان آن بود که متهمی که چک برگشتی یا دیون حقوقی دیگری داشته و نتوانسته آنهارا تامین کند، قانون حکم میکند که بعنوان متهم به زندان بیفتاد تا زمانیکه دیونش را تادیه نماید. بعبارت دیگر، قاضی صرفا قانون را اجرا کرده. پرسش بنده ازاین دوستان آنست که اگر وظیفه قاضی صرفاً رویت نام صادر کننده چک وسپس صدور قرار مجرمیت وی باشد، اینکار را هرفرد دیگری که سواد خواندن و نوشتن هم داشته باشد قادر است انجام دهد. آیا برای قاضی، پی بردن باینکه متهم چگونه به آن وضعیت رسیده نبایستی اهمیتی داشته باشد؟
بماند اینکه زندانی نمودن یک فعال اقتصادی چه کمکی میتواند به وی درجهت بازپرداخت بدهی هایش بنماید؟ضمن آنکه حسب قوانین موجود، با گذشت زمان، بدهی متهم با نرخ بهره رسمی منظما افزایش میابد.
.
🔹کم نیستند بدهکارانی که ظرف چند سال بدهی آنان به بانک‌ها چندین برابرمبالغ اولیه شده. متهمی که مبلغ اولیه را نتوانسته تامین کند چگونه ممکن است مبلغ چندین برابرشده را بتواند تامین کند؟

🔺اینستاگرام صادق زیباکلام:
https://www.instagram.com/p/C9yuqQINWlK/?igsh=NnB4d28waG1zaW5


📎داستان اوین رفتنم-[بخش اول]:
https://t.me/sadeghZibakalam/5463

📎داستان اوین رفتنم-[بخش دوم]:
https://t.me/sadeghZibakalam/5469

📎داستان اوین رفتنم-[بخش سوم]:
https://t.me/sadeghZibakalam/5474
✍️بسیاری از متهمین مالی مجرم نیستند. | ۳مرداد۱۴۰۳

🔺داستان زندان رفتنم-[بخش چهارم]