This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
دلم رمیده شد و غافلم منِ درویش
که آن شِکاریِ سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سرِ ایمانِ خویش میلرزم
که دل به دستِ کمان ابروییست کافِرکیش
خیال حوصلهٔ بحر میپزد هیهات
چههاست در سرِ این قطرهٔ مُحال اندیش!
بنازم آن مژهٔ شوخِ عافیت کُش را
که موج میزندش آبِ نوش، بر سرِ نیش
ز آستینِ طبیبان هزار خون بچکد
گَرَم به تجربه دستی نهند بر دلِ ریش
به کویِ میکده گریان و سرفِکنده رَوَم
چرا که شرم همیآیدم ز حاصلِ خویش
نه عمرِ خِضر بِمانَد، نه مُلکِ اسکندر
نزاع بر سرِ دنیی دون مَکُن درویش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
دلم رمیده شد و غافلم منِ درویش
که آن شِکاریِ سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سرِ ایمانِ خویش میلرزم
که دل به دستِ کمان ابروییست کافِرکیش
خیال حوصلهٔ بحر میپزد هیهات
چههاست در سرِ این قطرهٔ مُحال اندیش!
بنازم آن مژهٔ شوخِ عافیت کُش را
که موج میزندش آبِ نوش، بر سرِ نیش
ز آستینِ طبیبان هزار خون بچکد
گَرَم به تجربه دستی نهند بر دلِ ریش
به کویِ میکده گریان و سرفِکنده رَوَم
چرا که شرم همیآیدم ز حاصلِ خویش
نه عمرِ خِضر بِمانَد، نه مُلکِ اسکندر
نزاع بر سرِ دنیی دون مَکُن درویش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
صنما با غم عشق تو چه تدبير کنم
تا به کي در غم تو ناله شبگير کنم
دل ديوانه از آن شد که نصيحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجير کنم
آن چه در مدت هجر تو کشيدم هيهات
در يکي نامه محال است که تحرير کنم
با سر زلف تو مجموع پريشاني خود
کو مجالي که سراسر همه تقرير کنم
آن زمان کآرزوي ديدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصوير کنم
گر بدانم که وصال تو بدين دست دهد
دين و دل را همه دربازم و توفير کنم
دور شو از برم اي واعظ و بيهوده مگوي
من نه آنم که دگر گوش به تزوير کنم
نيست اميد خلاص از سر زلفش،حافظ
چون که تقدير چنين است چه تدبير کنم
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
صنما با غم عشق تو چه تدبير کنم
تا به کي در غم تو ناله شبگير کنم
دل ديوانه از آن شد که نصيحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجير کنم
آن چه در مدت هجر تو کشيدم هيهات
در يکي نامه محال است که تحرير کنم
با سر زلف تو مجموع پريشاني خود
کو مجالي که سراسر همه تقرير کنم
آن زمان کآرزوي ديدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصوير کنم
گر بدانم که وصال تو بدين دست دهد
دين و دل را همه دربازم و توفير کنم
دور شو از برم اي واعظ و بيهوده مگوي
من نه آنم که دگر گوش به تزوير کنم
نيست اميد خلاص از سر زلفش،حافظ
چون که تقدير چنين است چه تدبير کنم
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
🔸
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک ِ صبا گر همیکند کَرمی؟
قیاس کردم و تدبیر ِ عقل در ره ِ عشق
چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی
بیا که خرقهی من گر چه رهن ِ میکدههاست
ز مال ِ وقف نبینی به نام ِ من دِرمی
حدیث ِ چون و چرا درد ِ سر دهد ای دل!
پیاله گیر و بیاسا ز عمر ِ خویش دمی
طبیب ِ راه نشین دَرد ِ عشق نشناسد
برو به دست کن ای مرده دل! مسیح دمی
دلم گرفت ز سالوس و طبل ِ زیر ِ گلیم
به آن که بر در ِ میخانه برکشم عَلمی
بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند
به یک پیاله می ِ صاف و صحبت ِ صنمی
دوام ِ عیش و تنعم نه شیوهی عشق است
اگر معاشر ِ مایی بنوش نیش ِ غمی
نمیکنم گلهای لیک ابر ِ رحمت ِ دوست
به کِشته زار ِ جگرتشنگان نداد نمی
چرا به یک نی ِ قندش نمیخرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نی ِ قلمی
سزای قدر تو شاها! به دست ِ حافظ نیست
جز از دعای شبی و نیاز ِ صبحدمی
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک ِ صبا گر همیکند کَرمی؟
قیاس کردم و تدبیر ِ عقل در ره ِ عشق
چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی
بیا که خرقهی من گر چه رهن ِ میکدههاست
ز مال ِ وقف نبینی به نام ِ من دِرمی
حدیث ِ چون و چرا درد ِ سر دهد ای دل!
پیاله گیر و بیاسا ز عمر ِ خویش دمی
طبیب ِ راه نشین دَرد ِ عشق نشناسد
برو به دست کن ای مرده دل! مسیح دمی
دلم گرفت ز سالوس و طبل ِ زیر ِ گلیم
به آن که بر در ِ میخانه برکشم عَلمی
بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند
به یک پیاله می ِ صاف و صحبت ِ صنمی
دوام ِ عیش و تنعم نه شیوهی عشق است
اگر معاشر ِ مایی بنوش نیش ِ غمی
نمیکنم گلهای لیک ابر ِ رحمت ِ دوست
به کِشته زار ِ جگرتشنگان نداد نمی
چرا به یک نی ِ قندش نمیخرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نی ِ قلمی
سزای قدر تو شاها! به دست ِ حافظ نیست
جز از دعای شبی و نیاز ِ صبحدمی
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
آنان که خاک را به نظر کيميا کنند
آيا بود که گوشه چشمي به ما کنند
دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد که از خزانه غيبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمي کشد
هر کس حکايتي به تصور چرا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهديست
آن به که کار خود به عنايت رها کنند
بي معرفت مباش که در من يزيد عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
حالي درون پرده بسي فتنه مي رود
تا آن زمان که پرده برافتد چه ها کنند
گر سنگ از اين حديث بنالد عجب مدار
صاحب دلان حکايت دل خوش ادا کنند
مي خور که صد گناه ز اغيار در حجاب
بهتر ز طاعتي که به روي و ريا کنند
پيراهني که آيد از او بوي يوسفم
ترسم برادران غيورش قبا کنند
بگذر به کوي ميکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خير نهان براي رضاي خدا کنند
حافظ دوام وصل ميسر نمي شود
شاهان کم التفات به حال گدا کنند
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
آنان که خاک را به نظر کيميا کنند
آيا بود که گوشه چشمي به ما کنند
دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد که از خزانه غيبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمي کشد
هر کس حکايتي به تصور چرا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهديست
آن به که کار خود به عنايت رها کنند
بي معرفت مباش که در من يزيد عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
حالي درون پرده بسي فتنه مي رود
تا آن زمان که پرده برافتد چه ها کنند
گر سنگ از اين حديث بنالد عجب مدار
صاحب دلان حکايت دل خوش ادا کنند
مي خور که صد گناه ز اغيار در حجاب
بهتر ز طاعتي که به روي و ريا کنند
پيراهني که آيد از او بوي يوسفم
ترسم برادران غيورش قبا کنند
بگذر به کوي ميکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خير نهان براي رضاي خدا کنند
حافظ دوام وصل ميسر نمي شود
شاهان کم التفات به حال گدا کنند
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش میدارم
به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون میدهد از رخسارم
پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
پاسبانِ حرمِ دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم
منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن
از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر میبارم
دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟
چون تو را در گذر ای یار نمییارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟
دوش میگفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش میدارم
به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون میدهد از رخسارم
پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
پاسبانِ حرمِ دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم
منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن
از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر میبارم
دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟
چون تو را در گذر ای یار نمییارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟
دوش میگفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
"مرا چشمی است خون افشان، ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید، از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
تو کافر دل، نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دل ستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هوا داری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
#صبح_آدینه_با_حضرت_حافظ
"مرا چشمی است خون افشان، ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید، از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
تو کافر دل، نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دل ستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هوا داری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr