Forwarded from Telescopy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
بویِ خوشِ تو هر که ز بادِ صبا شنید
از یارِ آشْنا سخنِ آشْنا شنید
ما باده زیرِ خرقه نه امروز میخوریم
صد بار پیرِ میکده این ماجرا شنید
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
بویِ خوشِ تو هر که ز بادِ صبا شنید
از یارِ آشْنا سخنِ آشْنا شنید
ما باده زیرِ خرقه نه امروز میخوریم
صد بار پیرِ میکده این ماجرا شنید
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
آتشی در تو می زند خورشید
كنده ات باز شعله ای نكشید ؟
چون درخت آمدی ، زغال مرو
میوه ای ، پخته باش ، كال مرو
میوه چون پخته گشت و آتشگون
می زند شهد پختگی بیرون
سیب و به نیست میوه ی این دار
میوه اش آتش است آخر كار....
هوشنگ_ابتهاج
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
آتشی در تو می زند خورشید
كنده ات باز شعله ای نكشید ؟
چون درخت آمدی ، زغال مرو
میوه ای ، پخته باش ، كال مرو
میوه چون پخته گشت و آتشگون
می زند شهد پختگی بیرون
سیب و به نیست میوه ی این دار
میوه اش آتش است آخر كار....
هوشنگ_ابتهاج
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
#برشی_از_یک_کتاب
روانشناسها چنان راحت تجویز میکنند که گذشته را کنار بگذارید یا به گذشته فکر نکنید که گاهی با خودم میاندیشم شاید آنها در دنیای ما و با عواطف انسانی زندگی نکردهاند
گذشته شامل لحظاتی است که ما آنها را دقیقه به دقیقه زندگی کردهایم، آنقدر که ناخودآگاه به حافظهمان چسبیدهاند و به شکل عضو ثابتی از زندگی درآمدهاند که بدون آن حافظه لنگ میزند مثل این که از شما بخواهند معدهتان را درآورید و بدون آن زندگی کنید
نمیشود. چون حیاتتان بدان وابسته است
کریستین_بوبن
بیهوده
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
#برشی_از_یک_کتاب
روانشناسها چنان راحت تجویز میکنند که گذشته را کنار بگذارید یا به گذشته فکر نکنید که گاهی با خودم میاندیشم شاید آنها در دنیای ما و با عواطف انسانی زندگی نکردهاند
گذشته شامل لحظاتی است که ما آنها را دقیقه به دقیقه زندگی کردهایم، آنقدر که ناخودآگاه به حافظهمان چسبیدهاند و به شکل عضو ثابتی از زندگی درآمدهاند که بدون آن حافظه لنگ میزند مثل این که از شما بخواهند معدهتان را درآورید و بدون آن زندگی کنید
نمیشود. چون حیاتتان بدان وابسته است
کریستین_بوبن
بیهوده
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
یه روزی میفهمی...
عمل کردن به حرفت بهتر از حرف زدنه؛
تنهایی بهتر از دوستی های نصفه و نیمه؛
سکوت کردن بهتر از بحثِ بیفایده؛
تمرکز روی خودت بهتر از دخالت در زندگی بقیه؛
و خودِ واقعیت بودن بهتر از تقلید کردن از دیگرانه..!
#طبیعت تنگه بهرام چوبین_ایلام
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
یه روزی میفهمی...
عمل کردن به حرفت بهتر از حرف زدنه؛
تنهایی بهتر از دوستی های نصفه و نیمه؛
سکوت کردن بهتر از بحثِ بیفایده؛
تمرکز روی خودت بهتر از دخالت در زندگی بقیه؛
و خودِ واقعیت بودن بهتر از تقلید کردن از دیگرانه..!
#طبیعت تنگه بهرام چوبین_ایلام
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
🔸
کجایی؟
امروز پیامی دریافت کردم نوشته بود سلام کجایی؟!»
دلم هُری فرو ریخت،
مدتها بود کسی منتظر من نبود اما من همیشه منتظرِ شنیدن همین یک کلمه بودم... کجایی ؟
به خودم آمدم حدس زدم پیام یقینا اشتباهی ارسال شده آخه کی میتونه نگران من باشه ....
همسرم که فوت کرده خانواده همسرم از بعد چهلم انگار نه انگار دامادی دراین خانواده بوده ....
همه بچه ها که رفتن سرزندگیشون خداروشکر نیازی هم به من ندارند ماهی یکبار میان سری به من میزنندومیرن ...
چندتا نوه دارم که بدون گوشی و وای فا و تبلتشون ....جایی نمیرند و اونایی هم که بزرگ شدن یاباشگاهن یا دانشگاه و یا کوه و کافی شاپ...
سالهاست بازنشسته شدم نه محل کارم یادی از ما میکنه ونه کاره ای هستم که کسی بخواهدبرای حل مشکلاتش ازمن جویای احوال شود...
واقعیت این بود که ,مدتها بودفرقی نمیکرد کجایِ دنیا نشسته باشم....
اما ....قیول کنید هرچه بود برای چند لحظه انقدر خوشحال شدم که برای یک نفر مهم شدم که بداندکجا هستم وچه میکنم ....
داشتم به همین چیز ها فکر میکردم که دوباره از همان شماره برایم پیامی آمد:
*ببخشیداشتباه فرستادم*
برایش نوشتم:
میدانستم ،....اما اگر دوست داشتی بدانی من در ایستگاه اتوبوس بی آر تی خیابان ولیعصر نشسته ام.
حالامیشود اشتباهی حال مرا بپرسید؟!
اما او دیگرپیامی نداد و حالم را نپرسید...
ومنم پاشدم و آرام آرام پیاده رو خلوت خیابان ولی عصر را گرفتم وراه افتادم به سمت خانه....انگار باهمان پیام اشتباهی کمی حالم بهتر بود دوست داشتم پیاده راه برم....
بیاییم گاهی سراغی از اقوام ، بستگان و یا دوستان ، همکاران ، ویا همسایه ای که تگ و تنهاست بگیریم ...
با یک تلفن ،یا ارسال پیام به مناسبتهای مختلف ...و یا بریم سربزنیم حالشان را عوض کنیم.
#داستانک
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
کجایی؟
امروز پیامی دریافت کردم نوشته بود سلام کجایی؟!»
دلم هُری فرو ریخت،
مدتها بود کسی منتظر من نبود اما من همیشه منتظرِ شنیدن همین یک کلمه بودم... کجایی ؟
به خودم آمدم حدس زدم پیام یقینا اشتباهی ارسال شده آخه کی میتونه نگران من باشه ....
همسرم که فوت کرده خانواده همسرم از بعد چهلم انگار نه انگار دامادی دراین خانواده بوده ....
همه بچه ها که رفتن سرزندگیشون خداروشکر نیازی هم به من ندارند ماهی یکبار میان سری به من میزنندومیرن ...
چندتا نوه دارم که بدون گوشی و وای فا و تبلتشون ....جایی نمیرند و اونایی هم که بزرگ شدن یاباشگاهن یا دانشگاه و یا کوه و کافی شاپ...
سالهاست بازنشسته شدم نه محل کارم یادی از ما میکنه ونه کاره ای هستم که کسی بخواهدبرای حل مشکلاتش ازمن جویای احوال شود...
واقعیت این بود که ,مدتها بودفرقی نمیکرد کجایِ دنیا نشسته باشم....
اما ....قیول کنید هرچه بود برای چند لحظه انقدر خوشحال شدم که برای یک نفر مهم شدم که بداندکجا هستم وچه میکنم ....
داشتم به همین چیز ها فکر میکردم که دوباره از همان شماره برایم پیامی آمد:
*ببخشیداشتباه فرستادم*
برایش نوشتم:
میدانستم ،....اما اگر دوست داشتی بدانی من در ایستگاه اتوبوس بی آر تی خیابان ولیعصر نشسته ام.
حالامیشود اشتباهی حال مرا بپرسید؟!
اما او دیگرپیامی نداد و حالم را نپرسید...
ومنم پاشدم و آرام آرام پیاده رو خلوت خیابان ولی عصر را گرفتم وراه افتادم به سمت خانه....انگار باهمان پیام اشتباهی کمی حالم بهتر بود دوست داشتم پیاده راه برم....
بیاییم گاهی سراغی از اقوام ، بستگان و یا دوستان ، همکاران ، ویا همسایه ای که تگ و تنهاست بگیریم ...
با یک تلفن ،یا ارسال پیام به مناسبتهای مختلف ...و یا بریم سربزنیم حالشان را عوض کنیم.
#داستانک
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
🔸
نه تنها نخستین اسکار ایرانی، قصه یک جدایی بود که جدایی، نخستین قصه جهان بود..آغاز قصه عالم و آدم.....قصه ای که مولوی، مثنوی خود را با آن آغاز کرد...بشنو از نی چون شکایت می کند..از جدایی ها حکایت می کند....نه تنها جدایی آدم از بهشت و هبوط به زمین، که انسان با تجربه جدایی از رحمِ مادر، پا به جهان می گذارد و با جدا شدن روح از بدن، از این جهان، رخت برمی بندد...در این میان، از تولد تا مرگ هم انواع جدایی ها را تجربه می کند..از جدایی از خانه و خانواده گرفته تا جدایی از رفیق و معشوق و همسر و فرزند و وطن...حتی جدایی از خود در انواع تجربه های دگردیسانه و هویت طلبانه...بلوغ مصداقی از تجربه جدایی است...جدایی از کودکی به نوجوانی و جوانی..جدایی از گذشته و هویت های برساخته هر دوره سنی...جدایی از عادت ها و آیین ها....اساسا زندگی، روایت جدایی هاست..جدایی ها دردناک است اما لزوما هولناک نیست که شرط رشد آدمی، تجربه و تحمل جدایی ها برای تحول و تکامل مستمر است. شاید گزافه نباشد بگوییم از جراحت جدایی، نور وارد می شود و روشنایی می روید که در انتهای شب، نزدیک ترین چیز، طلوع صبح است.
دکتر_رضا_صائمی
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
نه تنها نخستین اسکار ایرانی، قصه یک جدایی بود که جدایی، نخستین قصه جهان بود..آغاز قصه عالم و آدم.....قصه ای که مولوی، مثنوی خود را با آن آغاز کرد...بشنو از نی چون شکایت می کند..از جدایی ها حکایت می کند....نه تنها جدایی آدم از بهشت و هبوط به زمین، که انسان با تجربه جدایی از رحمِ مادر، پا به جهان می گذارد و با جدا شدن روح از بدن، از این جهان، رخت برمی بندد...در این میان، از تولد تا مرگ هم انواع جدایی ها را تجربه می کند..از جدایی از خانه و خانواده گرفته تا جدایی از رفیق و معشوق و همسر و فرزند و وطن...حتی جدایی از خود در انواع تجربه های دگردیسانه و هویت طلبانه...بلوغ مصداقی از تجربه جدایی است...جدایی از کودکی به نوجوانی و جوانی..جدایی از گذشته و هویت های برساخته هر دوره سنی...جدایی از عادت ها و آیین ها....اساسا زندگی، روایت جدایی هاست..جدایی ها دردناک است اما لزوما هولناک نیست که شرط رشد آدمی، تجربه و تحمل جدایی ها برای تحول و تکامل مستمر است. شاید گزافه نباشد بگوییم از جراحت جدایی، نور وارد می شود و روشنایی می روید که در انتهای شب، نزدیک ترین چیز، طلوع صبح است.
دکتر_رضا_صائمی
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
دارم به این فکر میکنم که ما بخش بزرگی از زیستنمان را کنار گذاشتهایم برای «التیام یافتن». گمانم همانقدر که لذتها، آن لحظههایی که با همهء وجود خوشحال بهنظر میرسیم، زود میگذرند. رنجها هم زمان زیادی را هدر نمیدهند. شاید دامنهء اندوهشان کمی طول بکشد، اما بیشتر وقتها «رنج» مثل ضربهای آوار میشود و میرود. بعد از آن حالتی شروع میشود بهنام «التیام یافتن» که شاید ماهها و سالها وقت ببرد. تمام آن ساعتهایی که به دیوار خیره میمانی، یا بیحوصله میخوابی تا زمان بگذرد، آن وقتهایی که نوشیدن فنجانی قهوه را بهانه میکنی تا همه چیز بیهودهتر بهنظر برسد، یا گاهی که دنبال موسیقی بهتری میگردی، تو در حال التیام یافتن هستی.
دقیقا نمیدانم بیارادگی است یا نوعی تکاپوی خاموش اما التیام یافتن بخش بزرگی از زندگیمان را مشغول کرده است.
آسمان شب، بهانه ایست برای التیام یافتن....
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
دارم به این فکر میکنم که ما بخش بزرگی از زیستنمان را کنار گذاشتهایم برای «التیام یافتن». گمانم همانقدر که لذتها، آن لحظههایی که با همهء وجود خوشحال بهنظر میرسیم، زود میگذرند. رنجها هم زمان زیادی را هدر نمیدهند. شاید دامنهء اندوهشان کمی طول بکشد، اما بیشتر وقتها «رنج» مثل ضربهای آوار میشود و میرود. بعد از آن حالتی شروع میشود بهنام «التیام یافتن» که شاید ماهها و سالها وقت ببرد. تمام آن ساعتهایی که به دیوار خیره میمانی، یا بیحوصله میخوابی تا زمان بگذرد، آن وقتهایی که نوشیدن فنجانی قهوه را بهانه میکنی تا همه چیز بیهودهتر بهنظر برسد، یا گاهی که دنبال موسیقی بهتری میگردی، تو در حال التیام یافتن هستی.
دقیقا نمیدانم بیارادگی است یا نوعی تکاپوی خاموش اما التیام یافتن بخش بزرگی از زندگیمان را مشغول کرده است.
آسمان شب، بهانه ایست برای التیام یافتن....
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجب است اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آن است که پاکباز باشد
جناب_سعدی
دکتر_رشید_کاکاوند
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجب است اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آن است که پاکباز باشد
جناب_سعدی
دکتر_رشید_کاکاوند
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی،
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش،
به مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیین
همه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونش
فریدون_مشیری
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی،
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش،
به مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیین
همه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونش
فریدون_مشیری
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
به این برگ نگاه کن.
وقتی داخل آب میافتد خود را به جریان آن میسپارد و با آن میرود.
آرامش برگ را میخواهی یا آرامش سنگ را ؟!
برگی که آرام نیست و با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین میرود و الان معلوم نیست کجاست!؟
یا سنگی که میداند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمیخورد.
من در تمام زندگیام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپردهام و چون میدانم در آغوش رودخانهای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دلآشوب نمیشوم. من آرامش برگ را میپسندم.
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
به این برگ نگاه کن.
وقتی داخل آب میافتد خود را به جریان آن میسپارد و با آن میرود.
آرامش برگ را میخواهی یا آرامش سنگ را ؟!
برگی که آرام نیست و با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین میرود و الان معلوم نیست کجاست!؟
یا سنگی که میداند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمیخورد.
من در تمام زندگیام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپردهام و چون میدانم در آغوش رودخانهای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دلآشوب نمیشوم. من آرامش برگ را میپسندم.
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
به شادی معتاد شوید...
آنقدر تمرین کنید که وجود و افکارتان،لبریز شود
از آنچه باعث شادیتان میشود.
شادی تنها دارویی است که
عوارض جانبی ندارد!
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
به شادی معتاد شوید...
آنقدر تمرین کنید که وجود و افکارتان،لبریز شود
از آنچه باعث شادیتان میشود.
شادی تنها دارویی است که
عوارض جانبی ندارد!
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
انگار وسط دریایی متولد میشویم و تا کودکیم، دریا تا زیر زانوهامان است و هرچه بزرگتر میشویم، آب بالاتر میآید و حالا ما یک مشت آدمِ بزرگیم که هر کدام داریم در دریای مشغلههای خودمان دست و پا میزنیم.
نه قضاوت کنیم نه آزار برسانیم و نه توقعی داشتهباشیم، هرکس درگیر دغدغههاییست که فقط خودش میداند. هرکس نگران موجهای بلندیست که جهان خودش را از هم میپاشد و هرکس در گریز از کوسههایی که دنیای خودش را محاصره کرده.
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
انگار وسط دریایی متولد میشویم و تا کودکیم، دریا تا زیر زانوهامان است و هرچه بزرگتر میشویم، آب بالاتر میآید و حالا ما یک مشت آدمِ بزرگیم که هر کدام داریم در دریای مشغلههای خودمان دست و پا میزنیم.
نه قضاوت کنیم نه آزار برسانیم و نه توقعی داشتهباشیم، هرکس درگیر دغدغههاییست که فقط خودش میداند. هرکس نگران موجهای بلندیست که جهان خودش را از هم میپاشد و هرکس در گریز از کوسههایی که دنیای خودش را محاصره کرده.
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
🔸
سال ها پیش پدربزرگ از مکه آمده بود و برایمان سوغاتی آورده بود
برای من یک تفنگ آورده بود که با باتری کار می کرد.هم نور پخش می کرد و هم صدایی شبیه به آژیر داشت
آنقدر دوستش داشتم که صبح تا شب با خودم تفنگ بازی میکردم
همه را کلافه کرده بودم
می گفتند انقدر صدایش را در نیار
انقدر تفنگ بازی نکن
باتری اش تمام می شود
یادم می آید می خندیدم و میگفتم
خوب تمام شود میروم باتری می خرم و باز بازی می کنم
چند روزی گذشت تا برایمان مهمان آمد
وسط تفنگ بازی با پسر مهمان دقیقا جایی که حساس ترین نقطه ی بازی بود باتری تفنگم تمام شد
دیگر نه نور داشت و نه آژیر
نمی توانستم شلیک کنم و بازی را باختم
امروز به این فکر می کنم که چقدر شبیه کودکیم هست این روز ها
تمام انرژی ام را بیهوده هدر دادم
برای انسان هایی که نبودند یا نماندند
برای کار هایی که مهم نبودند
حالا که همه چیز مهم و جدی ست
حالا که مهمترین قسمت بازی ست
انرژی ام تمام شده
بعضی وقتا نمی دانی چقدر از انرژیت باقی مانده
فکر میکنی همیشه فرصت هست
ولی حقیقت این ست گاهی هیچ فرصتی نداری
اگر روزی صاحب فرزند شدم به او خواهم گفت مراقب باتری زندگی ات باش
بیهوده مصرفش نکن
شاید جایی که به آن نیاز داری تمام شود
حسین_حائریان
#داستانک
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
سال ها پیش پدربزرگ از مکه آمده بود و برایمان سوغاتی آورده بود
برای من یک تفنگ آورده بود که با باتری کار می کرد.هم نور پخش می کرد و هم صدایی شبیه به آژیر داشت
آنقدر دوستش داشتم که صبح تا شب با خودم تفنگ بازی میکردم
همه را کلافه کرده بودم
می گفتند انقدر صدایش را در نیار
انقدر تفنگ بازی نکن
باتری اش تمام می شود
یادم می آید می خندیدم و میگفتم
خوب تمام شود میروم باتری می خرم و باز بازی می کنم
چند روزی گذشت تا برایمان مهمان آمد
وسط تفنگ بازی با پسر مهمان دقیقا جایی که حساس ترین نقطه ی بازی بود باتری تفنگم تمام شد
دیگر نه نور داشت و نه آژیر
نمی توانستم شلیک کنم و بازی را باختم
امروز به این فکر می کنم که چقدر شبیه کودکیم هست این روز ها
تمام انرژی ام را بیهوده هدر دادم
برای انسان هایی که نبودند یا نماندند
برای کار هایی که مهم نبودند
حالا که همه چیز مهم و جدی ست
حالا که مهمترین قسمت بازی ست
انرژی ام تمام شده
بعضی وقتا نمی دانی چقدر از انرژیت باقی مانده
فکر میکنی همیشه فرصت هست
ولی حقیقت این ست گاهی هیچ فرصتی نداری
اگر روزی صاحب فرزند شدم به او خواهم گفت مراقب باتری زندگی ات باش
بیهوده مصرفش نکن
شاید جایی که به آن نیاز داری تمام شود
حسین_حائریان
#داستانک
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
چیست این عشق به وطن که حتی خون به دلت هم می کند باز نامش که می آید وجودت می لرزد.....با تمام ناکامی ها و خودکامگی هایی که این خاک به خود دیده اما هنوز یک عاشقانه ناتمام است.....می توان به عشقش سینه چاک کرد و با صد خنجر در گلو، حنجره را به نامش گره زد و صدایش کرد...ایران سرای امید هم نباشد در عشق به آن تردید و ترک نمی اندازد.....یکبار پیش از این هم نوشتم که وطن اگر پدر یا مادری است که آلزایمر گرفته و ما فرزندانش را فراموش کرده اما ما که می دانیم او کیست....پایش پیر می شویم اما هرگز از حُبش سیر نمی شویم....شاید برخی بگویند این از کم عقلی باشد اما عشق به این مرز پرگهر، به این ایران خسته، بیماری نادری است که عقل نمی شناسد....
آری عشق، چشم را کور می کند اما
ما عاشق چشمش شدیم نه عقل بود و نه دلی....چیزی نمی دانیم از این دیوانگی و عاقلی.....
اشکی که از عشق به وطن جاری می شود، آب چشم نیست...سرچشمه متبرک و زلالیست که ملال از دل و جان می برد.....
متبرک باد نامت ای ایران
دکتر_رضا_صائمی
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
چیست این عشق به وطن که حتی خون به دلت هم می کند باز نامش که می آید وجودت می لرزد.....با تمام ناکامی ها و خودکامگی هایی که این خاک به خود دیده اما هنوز یک عاشقانه ناتمام است.....می توان به عشقش سینه چاک کرد و با صد خنجر در گلو، حنجره را به نامش گره زد و صدایش کرد...ایران سرای امید هم نباشد در عشق به آن تردید و ترک نمی اندازد.....یکبار پیش از این هم نوشتم که وطن اگر پدر یا مادری است که آلزایمر گرفته و ما فرزندانش را فراموش کرده اما ما که می دانیم او کیست....پایش پیر می شویم اما هرگز از حُبش سیر نمی شویم....شاید برخی بگویند این از کم عقلی باشد اما عشق به این مرز پرگهر، به این ایران خسته، بیماری نادری است که عقل نمی شناسد....
آری عشق، چشم را کور می کند اما
ما عاشق چشمش شدیم نه عقل بود و نه دلی....چیزی نمی دانیم از این دیوانگی و عاقلی.....
اشکی که از عشق به وطن جاری می شود، آب چشم نیست...سرچشمه متبرک و زلالیست که ملال از دل و جان می برد.....
متبرک باد نامت ای ایران
دکتر_رضا_صائمی
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
گاهی دلم یک دوست می خواهد ...
تا گرد و خاک صندوقچه خاطراتم
را در کنارش بتکانم و شسته و رفته
از سیر تا پیاز زندگیم را بدون دلهره برایش تعریف کنم ..
او فقط تنها کارش این باشد که چای سردم را تند تند عوض کند...
هی وسط حرفهایم سرش را به علامت تایید تکان بدهد...
هی حق را به من بدهد و هی بگوید فدای سرت...!!
گاهی دلم یک دوست می خواهد جنس دل خودم
که کنارش آنقدر خودم را ببارم...
که وقت رفتن شکل رنگین کمان باشم
نسرین_بهجتی
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
گاهی دلم یک دوست می خواهد ...
تا گرد و خاک صندوقچه خاطراتم
را در کنارش بتکانم و شسته و رفته
از سیر تا پیاز زندگیم را بدون دلهره برایش تعریف کنم ..
او فقط تنها کارش این باشد که چای سردم را تند تند عوض کند...
هی وسط حرفهایم سرش را به علامت تایید تکان بدهد...
هی حق را به من بدهد و هی بگوید فدای سرت...!!
گاهی دلم یک دوست می خواهد جنس دل خودم
که کنارش آنقدر خودم را ببارم...
که وقت رفتن شکل رنگین کمان باشم
نسرین_بهجتی
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
غروب ...همینقدر زیبا، همینقدر رویایی😍
#طبیعت ساحل رویایی مکسر
بندر مقام
هرمزگان
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr
غروب ...همینقدر زیبا، همینقدر رویایی😍
#طبیعت ساحل رویایی مکسر
بندر مقام
هرمزگان
----⚜۰🔶۰⚜----
@royayemehr