انتشارات ‌روزنه
2.6K subscribers
1.21K photos
154 videos
37 files
1.29K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
دیدی چه غمگین شدم؟! دیدی چه تنها...؟! می‌بینی؟! هزار دفتر خالی کنار صندلی‌ام مانده است و دیگر برای سنجاق نقره‌ای موهای هیچ دختری شعر نمی‌گویم. حالا نشسته‌ام و تنها گاهی به‌یاد تو «حرمانِ» یاسمینا رضا را می‌خوانم. حالا چشم‌های من هیچ اشتهایی به زندگی ندارد. وقتی که دیگر تو رفتی و کسی نیست تا شب‌ها دوتایی توی خیابان‌ سهروردی قدم بزنیم و مثل دیوانه‌ها، دست در دست هم اَدِل بخوانیم. ترانه‌ی "Someone Like You" را بخوانیم و آن‌قدر غلط و غلوط داشته باشیم که یک‌دفعه بلند بزنیم زیر خنده و تمام دنیا به ما نگاه کنند. اخم کنند و از این‌که این‌قدر سبک هستیم، برای‌مان تأسف بخورند. چه‌قدر دلم برای نچ‌نچ آدم‌های سنگین تنگ شده است. چه‌قدر دلم انبه‌بستنی پالیزی را می‌خواهد و آن صف طولانی که می‌گذاشت بیش‌تر پیش هم بمانیم. چه‌قدر در نبود «تو» مثل «تو» شده‌ام. تو هم در نبود «من» مثل «من» شده‌ای، یا الان کنار یک پسر دیگر، داری از اشک‌هایی که موقع تماشای فیلم «پیانیست» ریخته‌ای، حرف می‌زنی؟! اشک‌هایت برای من. خنده‌هایت برای پسران دیگر. اشک‌هایت را... اشک‌هایت را... اشک‌هایت را برای کسی جز من تعریف نکن... .

از کتاب «دختری که اشک‌های مرا پاک می‌کرد»
(روایت‌های حساس از زندگی یک وسواس)
نوشته‌ی فاضل ترکمن
طراح جلد: آذرخش فراهانی
انتشارات روزنه

#دختری_که_اشک_های_مرا_پاک_می_کرد
#روایت_های_حساس_از_زندگی_یک_وسواس
#فاضل_ترکمن
#آذرخش_فراهانی
#انتشارات_روزنه

http://uupload.ir/files/z892_dokhtari.jpg

https://t.me/rowzanehnashr
📚

.

یادداشت بابک پرهام (نویسنده و منتقد)
درباره‌ی کتاب «دختری که اشک‌های مرا پاک می‌کرد»
نوشته‌ی فاضل ترکمن

کتاب «دختری که اشک‌های مرا پاک کرد» را نخوانید! اگر با مغز و استخوان تنهایی را حس نکرده‌اید؛ این کتاب را نخوانید. اگر #کافه_نادری و #کافه_هنر نرفته‌اید، اگر از طبقه‌ی دوم کافه‌ای به #خودکشی فکر نکرده‌اید، کتاب را نخوانید. اگر عاشقِ شب نیستید، نخوانیدش. اگر #خیام و #کامو و #کافکا و #صادق_هدایت را دوست ندارید، اگر #تارانتینو و #کوبریک و #جارموش، اگر #اصغر_فرهادی و #علی_حاتمی، برای‌تان با #ابراهیم_حاتمی_کیا فرقی ندارند، اگر کتاب‌ها را بو نمی‌کنید‌، اگر دل‌تان برای تمام کسانی که در خیابان‌های تهران با شما قدم زده‌اند، تنگ نمی‌شود و #نوستالژی به‌نظرتان خوب نیست، این کتاب را نخوانید. اگر تابه‌حال دریا را بغل نکرده‌اید، یا کلاغی روی شانه‌ی شما زار نزده است، اگر خودتان زنگ نزده‌اید و دنبال تابلوی چند کیلومتر تا #سوررئالیسم نگشته‌اید، اگر تهران را نمی‌پرستید، اگر با #عشق #میشاییل_هانکه، با شب، با تنهایی و با خانه‌ای که مُرده، گریه نکرده‌اید و دنبال دستمال گُل‌گُلی برای اشک‌هایتان نگشته‌اید، این کتاب را نخوانید. اگر تلخ‌روان، فاضل ترکمن را نمی‌شناسید که مرض دارد! و بغض سرکوب‌شده و خاک‌خورده‌ی شما را می‌ترکاند، این کتاب را نخوانید.

#دختری_که_اشک_های_مرا_پاک_می_کرد
#روایت_های_حساس_از_زندگی_یک_وسواس
#فاضل_ترکمن
طراح روی جلد: #آذرخش_فراهانی
#انتشارات_روزنه

#بابک_پرهام #معرفی_کتاب #روایت #جستار

_ عکس از #هادی_عادلخانی

https://goo.gl/icnJm8
📚 .

اسفند دیگر قشنگ نیست. باید دود بشود برود هوا و من با یک دوچرخه برای همیشه بهار را ترک کنم و بروم به یک زمستان سرد و مثل وقتی که سرباز بودم، یخ بزنم و چشم‌هایم خیره بماند، به روزهایی که دیگر برنمی‌گردد. اسفند را دیگر دوست ندارم. دیگر اسفند را نمی‌خواهم. اسفند را می‌بخشم به کودکانِ کار که پشت چراغ قرمز خیابان‌ها، برای راننده‌های عصبانی دودش کنند، تا شاید کسی مثل من بغض کند و ‌دلش برای آن‌ها بسوزد و یک اسکناس هرچند تومانی بگذارد کف دست سیاه و سوخته‌ی آن‌ها.

📖از کتاب #دختری_که_اشک_های_مرا_پاک_می_کرد
#روایت_های_حساس_از_زندگی_یک_وسواس
✍️نوشته‌ی #فاضل_ترکمن
طراح جلد: #آذرخش_فراهانی
📚#انتشارات_روزنه

_ عکس از #فربد_مولوی

#اسفند

🆔 @rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
🆔@rowzanehadmin

https://goo.gl/1y9JZb
نام کتاب: استاد معین محترم است
(مجموعه: مترونوشت‌ها‌-‌ تاکسی‌نوشت‌ها‌- کافه‌نوشت‌ها)
نوشته‌ی #بهناز_جلالی_پور
با مقدمه‌ی #سیروس_علی_نژاد
دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
قطع: رقعی
چاپ اول: بهار ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۲۰۶
قیمت: ۵۸,۵۰۰ تومان

_ دیگه کی مثل اون‌وقت‌هاست که سَر تا تَهِ کوچه رو با اسم‌ورسم بشناسه و آدم جدید رو از کهنه تشخیص بده، وقتی می‌آد توی محل. الان آدم‌ها قصه‌ها و داستان‌های خودشون رو هم حفظ نمی‌کنن، چه برسه همسایه و فامیل رو. اما وقتی می‌شنون، چشم‌هاشون ریز می‌شه، ابرو درهم می‌کشن که آهان! خب… خب… داره یه چیزایی یادم می‌آد. همون که صداش لوله بخاری بود؟ همون که نخودچی می‌خندید؟ همه‌ی آدم‌ها و داستان‌هاشون کم و زیاد دوباره زنده می‌شن و از این‌جا دیگه دنبال باقی قصه هستن که خب آخرش چی شد؟ مادره از دختر شکایت کرد؟ پسره، دختر گرین‌کارت‌دار پیدا کرد؟ هر چی نباشه ما می‌خوایم بدونیم آخرش چی شد که بگیم «طفلکی» یا «ببین این دیگه چه خوش‌شانسی بوده»، حتی دلمون هوس سمنوی افسرخانوم رو بکنه، غافل از این‌که باید تا تجریش بریم.

#استاد_معین_محترم_است

#استادمعین_محترم_است

#مترو_نوشت_ها #تاکسی_نوشت_ها #کافه_نوشت_ها

#قلمرو_روایت #روایت #ادبیات_داستانی
#انتشارات_روزنه #نشر_روزنه

#تازه_های_نشر

🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید

☎️02188853730
🌍 www.rowzanehnashr.com
instagram: rowzanehnashr
📚
.

#تازه_های_نشر

کتاب دیدار دو دریا نوشته مسلم عباسپور بیانگر چهل روایت داستانی درباره شمس و مولاناست که نویسنده پنج سال برای نوشتن آن تلاش کرده است.
آغاز روایت ها از الهام خدا به شمس برای دیدار کردن با مولانا آغاز می‌شود و به دیدار با مولانا می‌رسد و تا بعد از سال های پس از غیبت نهایی شمس تبریزی ادامه می یابد.
برای نوشتن کتاب نویسنده از چهل منبع بهره برده شده.
فرم و شکل روایت های داستانی از ذهن نویسنده ست اما محتوا و مضمون برگرفته از اندیشه ها و تعالیم شمس و مولانا ست. در برخی روایت ها نیز فرم داستان بر اساس واقعیت تاریخی پیرامون زندگی این بزرگمرد بوده است.


نام کتاب: دیدار دو دریا (چهل روایت درباره شمس و مولانا)
نویسنده: مسلم عباس‌پور
قطع: رقعی
چاپ : اول
تعداد صفحات: 250

#انتشارات_روزنه #نشر_روزنه
#شمس #مولانا #روایت #داستان #داستان_کوتاه
#کتاب_خوب_بخوانیم #پیشنهاد_کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند

🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید
با کد ds529 تا 17 تیر ماه فرصت دارید، تا کتاب دیدار دو دریا را با ده درصد تخفیف بیشتر تهیه کنید.

#نشر_روزنه #انتشارات_روزنه
#شمس #مولانا #روایت #داستان #داستان_کوتاه
#کتاب_خوب_بخوانیم #پیشنهاد_کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند

🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید
من شمسم. نیامدم مولانا را آرام کنم. آمدم ناآرام‌اش کنم. آشوبی زیبا به پا کنم. بی‌خودی و عاشقیِ نو نثار آورده‌ام. خلعتِ زیروزبر، دهلِ عتاب، دفِ مستی، بوسه‌ی آتشِ عشق بر جبینِ سردِ سوادِ او. جرقه‌ای بر هیمه‌‌های هیاهوی او. بر همه‌ی او. سوختنی سازنده هدیه آوردم. آمدم او را زنده‌تر کنم، بارانی بر بیابانِ جان، وزشِ ابدیِ بهاری در زمستان. تمنای گوارای گلویی برای آواز. آمدم تا مولانا را سفر دهم از شیخی به شادی، از خوف و زهد، به اَمن و ذوق. آمدم این غزالی خوانِ خائف را غزل خوانِ عاشق کنم. (صفحه 125)

نام کتاب: دیدار دو دریا (چهل روایت درباره شمس و مولانا)
نویسنده: مسلم عباس‌پور
قطع: رقعی
چاپ : اول
تعداد صفحات: 250

#نشر_روزنه #انتشارات_روزنه
#شمس #مولانا #روایت #داستان #داستان_کوتاه
#کتاب_خوب_بخوانیم #پیشنهاد_کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند

🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید
من شمسم. ناگهان آمدم، ناگهان دیدمش، ناگهان رفتم، ناگهان برگشتم و ناگهان غیبت خواهم‌کرد. این ناگهان‌ها کافی نبود. پوستِ فقاهت و محبوبیتِ خلق و استادی چهار مدرسه را می‌بایست از تنِ روح مولانا می‌کندم و کَندم. لباسِ هیچ بر تنش کردم. چه برازنده‌ی اوست! (صفحات 126-127)

نام کتاب: دیدار دو دریا (چهل روایت درباره شمس و مولانا)
نویسنده: مسلم عباس‌پور
قطع: رقعی
چاپ : اول
تعداد صفحات: 250

#نشر_روزنه #انتشارات_روزنه
#شمس #مولانا #روایت #داستان #داستان_کوتاه
#کتاب_خوب_بخوانیم #پیشنهاد_کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند

🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید