❤️ #ایـــن_قــلــب_نمیشکند❤️
روایتگران خوش قلم این داستان #باران_آسایش و #کتایون_هوشیار✍
#خلاصه_رمان : #دختری از یه خانواده #پولدار که گرفتار #اعتیاد میشه. خانوادهش #طردش میکنن و تو یه شب با #برادر آبتین #تصادف میکنه تصادفی که مقصرش #رهاس و کسی باور نمیکنه چرا؟؟؟ چون رها رفته تو #کما!!!!
با بیحالی خودم را به در اتاق رسانده و صدایش زدم:
_آبـ....آبتین...تو...توروخدا...#استخونام...درد..میکـ...میکنه...بذار...بذار...برم...
دستم از دستگیره در سر خورد و کنارم افتاد. صدایی نشنیدم بدنم از #درد روبه فلج شدن بود. دوروز بود مواد مصرف نکرده بودم و بدنم نیاز مبرمی به آن لعنتی داشت...آبتین توی اتاق زندانیام کرده بود و به زجه زدنهام توجهی نداشت. #لبهام خشک شده بود و تو تب داشتم میسوختم. دست مشت شدهام را #بیجان و آرام به در میکوبیدم که در باز شد. کمی خودم را به عقب کشیدم. داخل شد سینی غذا را روی تخت گذاشت. به سمتم آمد. دستش را دور #کمرم حلقه کرد و کمکم کرد روی تخت بنشینم. خودش هم کنارم نشست و من سر سنگین شدهام را به شانهی محکمش تکیه دادم.
_حالم... بده آبتین!
دستش را #نوازش وار روی صورتم میکشید.
_برات خوب نیست...!
_#میمیرم. طاقت ندارم من...
_منو #دوست داری؟
سکوتم را به پای جواب #مثبتم گذاشت:
_به خاطر منم که شده باید #ترک کنی!
_نمیـ...تونم لعنتی...
همزمان با گفتن "میتونی" لبهایم توسط لبهای #گرمش #لمس شدند. #حرارت بدنم از قبل بیشتر شد. شک نداشتم اگر در اثر نرسیدن آن ماده #تشنج نمیکردم قطعا آن بوسهی آتشین جانم را میگرفت!
‼️‼️‼️
ژانر : #اجتماعی👨👩👧👦 #عاشقانه💑 #کمیطنز😜 #احساسی🙃
https://t.me/joinchat/AAAAAEr1IKrXv1rBeDaw3Q
#بپر_توکانال_بهترین_رمان_سال_98😺👆
روایتگران خوش قلم این داستان #باران_آسایش و #کتایون_هوشیار✍
#خلاصه_رمان : #دختری از یه خانواده #پولدار که گرفتار #اعتیاد میشه. خانوادهش #طردش میکنن و تو یه شب با #برادر آبتین #تصادف میکنه تصادفی که مقصرش #رهاس و کسی باور نمیکنه چرا؟؟؟ چون رها رفته تو #کما!!!!
با بیحالی خودم را به در اتاق رسانده و صدایش زدم:
_آبـ....آبتین...تو...توروخدا...#استخونام...درد..میکـ...میکنه...بذار...بذار...برم...
دستم از دستگیره در سر خورد و کنارم افتاد. صدایی نشنیدم بدنم از #درد روبه فلج شدن بود. دوروز بود مواد مصرف نکرده بودم و بدنم نیاز مبرمی به آن لعنتی داشت...آبتین توی اتاق زندانیام کرده بود و به زجه زدنهام توجهی نداشت. #لبهام خشک شده بود و تو تب داشتم میسوختم. دست مشت شدهام را #بیجان و آرام به در میکوبیدم که در باز شد. کمی خودم را به عقب کشیدم. داخل شد سینی غذا را روی تخت گذاشت. به سمتم آمد. دستش را دور #کمرم حلقه کرد و کمکم کرد روی تخت بنشینم. خودش هم کنارم نشست و من سر سنگین شدهام را به شانهی محکمش تکیه دادم.
_حالم... بده آبتین!
دستش را #نوازش وار روی صورتم میکشید.
_برات خوب نیست...!
_#میمیرم. طاقت ندارم من...
_منو #دوست داری؟
سکوتم را به پای جواب #مثبتم گذاشت:
_به خاطر منم که شده باید #ترک کنی!
_نمیـ...تونم لعنتی...
همزمان با گفتن "میتونی" لبهایم توسط لبهای #گرمش #لمس شدند. #حرارت بدنم از قبل بیشتر شد. شک نداشتم اگر در اثر نرسیدن آن ماده #تشنج نمیکردم قطعا آن بوسهی آتشین جانم را میگرفت!
‼️‼️‼️
ژانر : #اجتماعی👨👩👧👦 #عاشقانه💑 #کمیطنز😜 #احساسی🙃
https://t.me/joinchat/AAAAAEr1IKrXv1rBeDaw3Q
#بپر_توکانال_بهترین_رمان_سال_98😺👆
رمان:کما
نویسنده:همیشه بهار
تعداد صفحات:215
@romankhone_ir
خلاصه:
ما انواع عشق و عاشقی رو دیدیم و شاید هم تجربه کرده باشیم ولی این دفه این عاشقی با همه جوری که دیدین فرق داره این عشق قرار نیست توی همین دنیای خاکی اتفاق بیفته قراره توی یه دنیای خیلی بهتر و پاکتررقم بخوره …خب یه دختر گل گلاب داریم شیطون ، مهربون ،احساساتی و یه موقع هایی زبر و زرنگ …یه آقا پسرم داریم یه پارچه آقا ، در پاره ای مواقع شیطون ، یه ریزه مغرور و مهربون …داستان از اونجایی شروع میشه که همین دختر قصه ما یه تصادفی براش اتفاق میفته که شاید خیلی هم اتفاقی نبوده…اوج داستان می دونید کجاست
پایان خوش
ژانر: #عاشقانه #کلکی #پزشکی #کما
#همیشه_بهار
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده:همیشه بهار
تعداد صفحات:215
@romankhone_ir
خلاصه:
ما انواع عشق و عاشقی رو دیدیم و شاید هم تجربه کرده باشیم ولی این دفه این عاشقی با همه جوری که دیدین فرق داره این عشق قرار نیست توی همین دنیای خاکی اتفاق بیفته قراره توی یه دنیای خیلی بهتر و پاکتررقم بخوره …خب یه دختر گل گلاب داریم شیطون ، مهربون ،احساساتی و یه موقع هایی زبر و زرنگ …یه آقا پسرم داریم یه پارچه آقا ، در پاره ای مواقع شیطون ، یه ریزه مغرور و مهربون …داستان از اونجایی شروع میشه که همین دختر قصه ما یه تصادفی براش اتفاق میفته که شاید خیلی هم اتفاقی نبوده…اوج داستان می دونید کجاست
پایان خوش
ژانر: #عاشقانه #کلکی #پزشکی #کما
#همیشه_بهار
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.