📔رمان: #جاسوس_دو_بار_میمیرد

✍نویسنده: #امیر_عشیری

@romankhone_ir
خلاصه:
چند ضربه به در اتاق خورد. به دنبال آن صدای "سامورا" مستخدم خود را شنیدم که گفت:
- سینیور رامین! یک آقا میخواهد شما را ببیند.
"کاراملا" زن جوان و قشنگی که نیمه عریان در کنارم بود، خودش را کنار کشید. نگاهش را به در اتاق خود و بعد به من خیره شد و گفت: این دیگر کیست که این وقت روز آمده تا تو را ببیند.
من از تختخواب پایین آمدم و گفتم: حتما آشناست که راه اینجا را بلد بوده.
گفت: برو زودتر ردش کن برود.
من روبدوشامبرم را پوشیدم و به طرف در اطاق رفتم. در را باز کردم. "سامورا" پشت در ایستاده بود.
پرسیدم: کی میخواهد مرا ببیند؟
گفت: یک آقایی! کنار اتومبیلش ایستاده.
پرسیدم: تنهاست؟
- بله سینیور
- خب، بگو بیاید اینجا...
"سامورا" بیرون رفت. من چند قدمی از در اتاق دور شدم. احساس کردم که مرا احضار کرده اند...
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️

🆔 @romankhone_ir

گپ و گفتمان رمانخونه⬇️

https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯

📑 رمان جاسوس

🎭 #عاشقانه #کلکلی

✍ نویسنده: گروه نجوا

@romankhone_ir

📝 خلاصه:
روشا دختری بی‌غل و غش و شروشیطون که عاشق عکاسیه و همراه دوستش یه پروژه عکاسی رو دنبال می‌کنه، اما دست سرنوشت بازی‌ای رو تو دامنش می‌ذاره که زندگیش رو تغییر می‌ده یه بازی.....
#عاشقانه #کلکلی
#جاسوس

به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️

🆔 @romankhone_ir

گپ و گفتمان رمانخونه⬇️

https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯