رمان عروسک آنابل
نویسنده: ایلیا و زهرا
خلاصه رمان :
داستان در مورد یه دختر به اسم ویرجینیا عروسکش آنابل و دوتا دوستاش یوهان و کریستینا هستش ویرجینیا عاشق شخصیت کارتونی «راجدی آن» بود و مادرش شب کریسمس براش یکی از عروسکهای این شخصیت رو هدیه میده ویرجینیا دانشجو بوده و علاقه زیادی به عروسکش که حالا آنابل نام گرفته داشت پس وقتی میخواست به شهری که دانشگاهش در اون قرار داشت بره عروسکش رو هم با خودش میبره اما این عروسک…
#ترسناک ، #عاشقانه
#عروسک_آنابل ، #ایلیا ،#زهرا
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده: ایلیا و زهرا
خلاصه رمان :
داستان در مورد یه دختر به اسم ویرجینیا عروسکش آنابل و دوتا دوستاش یوهان و کریستینا هستش ویرجینیا عاشق شخصیت کارتونی «راجدی آن» بود و مادرش شب کریسمس براش یکی از عروسکهای این شخصیت رو هدیه میده ویرجینیا دانشجو بوده و علاقه زیادی به عروسکش که حالا آنابل نام گرفته داشت پس وقتی میخواست به شهری که دانشگاهش در اون قرار داشت بره عروسکش رو هم با خودش میبره اما این عروسک…
#ترسناک ، #عاشقانه
#عروسک_آنابل ، #ایلیا ،#زهرا
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
ایلیا
#ایلیا
نویسنده:قلب سنگی ( قلب پاییز )
جلد اول:ایلیا
جلد دوم:یک روز تو زندگیم بودی
@romankhone_ir
خلاصه:
طی یک حادثه ای احمد سلطان ابادی یکی از کارگرهای ساده ی کارخانه ی رنگ سازی به دست یکی دیگر از کارگرها به قتل میرسد و پسرش ایلیا میخواهد قاتل پدرش رابه سزای عملش برساند.
نفس دختر قاتل احمد می آید که رضایت پسر های احمد رابگیرد..اما با برخورد شدید پسر کوچک تر احمد مواجه میشود و
فصل اول: چشمان خسته اش را به در دوخت..بغض گلویش را گرفته بود و
نمی گذاشت به راحتی نفس بکشد… دستی به چشمان ملتهب و خسته
اش کشید… چرا کابوس ها رهایش نمی کردند؟ دوست داشت به خوابی ابدی فرو رود… خوابی که درآن خبری از مشکلات نباشد.. خوابی سراسرآرامش… دستی به موهای آشفته و ریش های بلندش کشید..و از جا برخواست… تحمل این خانه برایش دشوار شده بود… به جای جای آن که می نگریست خاطرات قد علم میکردند و مانند خوره تمام وجوداش را می خوردند… آن قدر حواس اش در پی مشکلات اخیرشان بود که متوجه آمدن برادرش احسان نشد…. احسان نگران او بود… دیگر نمی دانست چکار کند تا اورا از این حال و هوا در بیاورد… دستش را روی شانه ی مردانه
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #غمگین #ازدواج_اجباری #کلکلی #انتقامی
#ایلیا
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
#ایلیا
نویسنده:قلب سنگی ( قلب پاییز )
جلد اول:ایلیا
جلد دوم:یک روز تو زندگیم بودی
@romankhone_ir
خلاصه:
طی یک حادثه ای احمد سلطان ابادی یکی از کارگرهای ساده ی کارخانه ی رنگ سازی به دست یکی دیگر از کارگرها به قتل میرسد و پسرش ایلیا میخواهد قاتل پدرش رابه سزای عملش برساند.
نفس دختر قاتل احمد می آید که رضایت پسر های احمد رابگیرد..اما با برخورد شدید پسر کوچک تر احمد مواجه میشود و
فصل اول: چشمان خسته اش را به در دوخت..بغض گلویش را گرفته بود و
نمی گذاشت به راحتی نفس بکشد… دستی به چشمان ملتهب و خسته
اش کشید… چرا کابوس ها رهایش نمی کردند؟ دوست داشت به خوابی ابدی فرو رود… خوابی که درآن خبری از مشکلات نباشد.. خوابی سراسرآرامش… دستی به موهای آشفته و ریش های بلندش کشید..و از جا برخواست… تحمل این خانه برایش دشوار شده بود… به جای جای آن که می نگریست خاطرات قد علم میکردند و مانند خوره تمام وجوداش را می خوردند… آن قدر حواس اش در پی مشکلات اخیرشان بود که متوجه آمدن برادرش احسان نشد…. احسان نگران او بود… دیگر نمی دانست چکار کند تا اورا از این حال و هوا در بیاورد… دستش را روی شانه ی مردانه
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #غمگین #ازدواج_اجباری #کلکلی #انتقامی
#ایلیا
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.