📖رمان: اتاق معلم
📝نویسنده: فرزان
@Romankhone_ir 📚

📄خلاصه:
این رمان برگرفته از یک داستان واقعیست
چهار چوب اصلی رمان حقیقی و شاخ و برگهای داده شده حاصل تخیل نویسنده می باشد.

ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها
وقتی به گذشته نگاه میکنم، به فراز و نشیبهای زندگیم ،به شادی ها و غم هام ، میفهمم سرنوشت چه بازی ها که با آدم نداره!
من پریچه اسدی هستم و این سرگذشت منه….

☑ژانر: #واقعی #عاشقانه
#اتاق_معلم #فرزان

کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir

✍ محبوبترین کانال رمان💯

ادمین: mozhan

📌 نسخه Pdf و Apk و Epub و Jar⬇️⬇️

📖رمان: سایه ها سیاه نیستند
📝نویسنده: فرزان
@Romankhone_ir 📚

📄خلاصه:
رمان از زبان یه مرد نوشته شده و مسلما
رمانی که راوی اون مرد باشه با رمانی که راویش زن باشه فرق داره پس نتیجه میگیریم:
این رمان برای افراد زیر پانزده سال توصیه نمیشود

سایه یعنی
آنکه کالبدی دارد معین
و درونی مبهم
زندگی من کالبدی است
با باطنی به نام عشق
که نامعین ترین کهکشان هاست….
شاعر سایه

آدما حماقت های زیادی تو زندگیشون میکنن بعضیهاش کوچیکه و بعضی هاش اونقدر بزرگه که سایه اش همیشه باهاشون میمونه
رمان درباره مردی به نام کامرانه که میخواد به هر قیمتی که شده پست ریاست یه کارخونه بزرگ رو بگیره اما آیا همیشه مسیرها مستقیم
به هدف میرسند؟شاید یه دور برگردان زندگی این مرد رو عوض کنه..

☑ژانر: #ترسناک #هیجانی
#سایه_ها_سیاه_نیستند #فرزان

کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir

✍ محبوبترین کانال رمان💯

ادمین: mozhan

📌 نسخه Pdf و Apk و Epub و Jar⬇️⬇️

📖رمان: برگ زرد
📝نویسنده: فرزان
@Romankhone_ir 📚

📄خلاصه:
من یک پنج شنبه
در دل آذر
در میانه ی پاییز
در اوج تقویم
جا مانده ام!
و تو مدتهاست رفته ای…
من تنها کسی هستم که در تقویمش
پنج شنبه ها
به مناسبت تنهایی تعطیل است!

((حامد نیازی))

رمان درباره دختر خونده یه خانواده معمولیه گذشته تاریکی داره و دنبال آینده روشنتریه. خیلی چیزا اونو به دختری که امروز میبینیم تبدیل کردن.

در طی این رمان میفهمیم هیچکس،هیچوقت، سفید مطلق نیست…

☑ژانر: #کل_کلی #عاشقانه
#برگ_زرد #فرزان

کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir

✍ محبوبترین کانال رمان💯

ادمین: mozhan

📌 نسخه Pdf و Apk و Epub و Jar⬇️⬇️

#دل_میرود

نویسنده : #فرزان

ژانر: #عاشقانه
@romankhone_ir

خلاصه
ادما واسه نداشته هاشون میجنگند بعضی ها پول ندارند. بعضیام یه اغوش گرم که بهش پناه
ببرند و اونجا بشه امن ترین جای دنیا.رمان درباره خرید و فروش این آغوشهای امنه. خرید و
فروش قلبهایی که بیتاب عشقند.
هیچکس نمیتونه بگه سیبی که تو هوا پرتاب میشه چند بار میچرخه

به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️

🆔 @romankhone_ir

گپ و گفتمان رمانخونه⬇️

https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯