رمان: #تزار_و_کاتیا
نویسنده: #لوسیل_دکو
مترجم: #ذبیح_الله_منصوری
@romankhone_ir
خلاصه:
تزار الکساندر، امپراطور روسیه، قرار است که از کاخ شاهزاده دالگورکی دیدن کند. از بخت بد، همه اعضای خانوادهی شاهزاده بیمار میشوند و از ترس اینکه این بیماری به مهمان عالیقدرشان سرایت کند، پزشک همه آنها را قرنطینه میکند. همه به جز کاتیا دختر جوان خانواده که در نهایت تعجب بیمار نشده و سالم و سلامت است. کاتیا مامور میشود تا از طرف اعضای خانوادهاش به تزار خوشآمد بگوید. اما در روز رسیدن تزار، او با اسب خود، در حالی که تزار شاهد ماجراست، از میان رودخانه میگذرد و با لباسهایی خیس به حضور امپراطور روسیه میرسد تا به او خیرمقدم بگوید. این برخورد خودمانی کاتیا، موجب تفریح و شادی الکساندر و همراهان او میشود و این آشنایی سبب میشود تا کاتیای جوان هم به قلب فرمانروای روسیه و هم به دربار پر خدعه و نیرنگ تزار راه یابد.
۳۲۸ صفحه
تزار و کاتیا
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده: #لوسیل_دکو
مترجم: #ذبیح_الله_منصوری
@romankhone_ir
خلاصه:
تزار الکساندر، امپراطور روسیه، قرار است که از کاخ شاهزاده دالگورکی دیدن کند. از بخت بد، همه اعضای خانوادهی شاهزاده بیمار میشوند و از ترس اینکه این بیماری به مهمان عالیقدرشان سرایت کند، پزشک همه آنها را قرنطینه میکند. همه به جز کاتیا دختر جوان خانواده که در نهایت تعجب بیمار نشده و سالم و سلامت است. کاتیا مامور میشود تا از طرف اعضای خانوادهاش به تزار خوشآمد بگوید. اما در روز رسیدن تزار، او با اسب خود، در حالی که تزار شاهد ماجراست، از میان رودخانه میگذرد و با لباسهایی خیس به حضور امپراطور روسیه میرسد تا به او خیرمقدم بگوید. این برخورد خودمانی کاتیا، موجب تفریح و شادی الکساندر و همراهان او میشود و این آشنایی سبب میشود تا کاتیای جوان هم به قلب فرمانروای روسیه و هم به دربار پر خدعه و نیرنگ تزار راه یابد.
۳۲۸ صفحه
تزار و کاتیا
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.