تکست و نوشته رمانخونه❤️
233 subscribers
2.63K photos
46 videos
12.9K files
9.16K links
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم  ♡
                   ♡
@romankhone_ir💖
                   ♡
Download Telegram
با سلام

ضمن تشکر از #نویسندگان عزیز و #نوقلمان گرامی و آرزوی موفقیت روز افزون برای همه عزیزانی که ما را در برگزاری #دوره_ششم_نظرسنجی
#رمان_برتر_مجازی همراهی کردند.
@romankhoneir
@romankhoneir

👌 نکته1:
در انجمن عضو شوید
🌐 www.romankhone.ir/register

و از قسمت پوستر و یا تاپیک به پست نظرسنجی مراجعه کنید.

👌 نکته2:
مهلت رای دادن به نظرسنجی (در کانال تلگرام) :
تا ساعت 23 چهارشنبه 97/02/12

لطفا با رای دادن به رمان محبوبتان از نویسنده حمایت کنید.

📝 پ.ن:
هرگونه سوال و راهنمایی در خصوص مسابقه
از اکانت پشتیبانی سوال فرمایید:
@romankhone_admin

باتشکر مدیریت انجمن

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
@romankhoneir
@romankhoneir
در #انجمن_رمانخونه
www.romankhone.ir
www.romankhone.ir
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃


رمان شماره 46
📚 رمان: #روزهای_فراموش_نشدنی_من
📝 به قلم: #هلیا_اشراقی
https://telegram.me/romankhoneir/2066


رمان شماره 47
📚 رمان: #نفسام
📝 به قلم: #س_محمدی_نژاد
https://telegram.me/romankhoneir/2067


رمان شماره 48
📚 رمان: #خروشان_چون_سیل
📝 به قلم: #روشنک_ص
https://telegram.me/romankhoneir/2068


رمان شماره 49
📚 رمان: #پریناز
📝 به قلم: #پریا_ایوبی
https://telegram.me/romankhoneir/2069


رمان شماره 50
📚 رمان: #معامله_دوشس
📝 به قلم: #Setareshab
https://telegram.me/romankhoneir/2070


رمان شماره 51
📚 رمان: #کافه_راندوو
📝 به قلم: #ریحانه_رسولی
https://telegram.me/romankhoneir/2071


رمان شماره 52
📚 رمان: #راز_سکوت
📝 به قلم: #کوثر_جباری
https://telegram.me/romankhoneir/2072


رمان شماره 53
📚 رمان: #ایرن
📝 به قلم: #کارگروهی
https://telegram.me/romankhoneir/2073


رمان شماره 54
📚 رمان: #باران_عشق_و_غرور
📝 به قلم: #zeynab227
https://telegram.me/romankhoneir/2074


رمان شماره 55
📚 رمان: #انتقالی_لعنتی
📝 به قلم: #G_j
https://telegram.me/romankhoneir/2075


رمان شماره 56
📚 رمان: #میم_مثل_مسیح
📝 به قلم: #پریا_ایوبی
https://telegram.me/romankhoneir/2076


رمان شماره 57
📚 رمان: #گروه_خونی
📝 به قلم: #دانشمند_شبگرد
https://telegram.me/romankhoneir/2077


رمان شماره 58
📚 رمان: #هراس
📝 به قلم: #dokhtaranedarya
https://telegram.me/romankhoneir/2078


رمان شماره 59
📚 رمان: #نابغه
📝 به قلم: #سیدعلی_اژدری_خواه
https://telegram.me/romankhoneir/2079


رمان شماره 60
📚 رمان: #زنبق_عزا
📝 به قلم: #مژگان_فخار
https://telegram.me/romankhoneir/2080

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
@romankhoneir
@romankhoneir
در #انجمن_رمانخونه
www.romankhone.ir
www.romankhone.ir
📚 #معرفی_رمانهای_در_حال_تایپ
#انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
📖رمان: #کافه_راندوو
✏️به قلم: #ریحانه_رسولی
🔍ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
برای خواندن کلیک کنید:
http://yon.ir/hqeqm
توضیحات بیشتر در پست بعد
📚رمان زیبا و خواندنی: #کافه_راندوو
نویسنده: #ریحانه_رسولی
🖌ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
@romankhoneir
📄خلاصه:
نسیم بهاری می وزد و خبر از عشق می آورد... قلبش را نوازش میکند و دلش را باخود میبرد. با اشتیاق به استقبال تحفه ی بهار می رود و این تحفه چیزی نیست جز عشق.
عشقی پر از دردسر... پر از سختی... پر از مخالف های سرسخت و اما مگر میشود دخترحاج رسول باشی و به خواسته ات نرسی؟
بد دلش را باخته بود به آن نگاه شفاف و حالا در فکر اسیر کردن قلب معشوق بود و باز هم مگر میشود نیاز باشی و کسی عاشقت نشود؟
دوقلب عاشق و یک وصال شیرین.
همه چیز خوب است... خانه ای گرم... نفس هایی آرام... لبخندهایی عمیق... چشمانی پر از برق خوشبختی تا اینکه...
نسیم خوش بهاری جایش را باطوفانی زمستانی عوض میکند... گرما از دل های به وصال رسیده می رود و قلب ها یخ میزنند از سرمای خـ ـیانت.
تنش که بوی غریبه ای را می گیرد قلب نیاز انگار می ایستد. انگار نفس این زن قطع میشود به وسیله ی عطر ملایم هوو اش.
و این مرد گویی عاشق میکند تا معشوق را عذاب دهد.

📜مقدمه:
یک میز و دو صندلی... هردو رو به روی هم... رخ به رخ نشسته ایم... تو باسکوتت از عشق می گویی و من مثل همیشه بانگاهم ستایشت میکنم. من لبخندی شیرین تر از سودا به لب دارم و تو اخمی تلخ تر از لاته هایی مگر میشود دخترحاج رسول باشی و به خواسته ات نرسی؟
بد دلش را باخته بود به آن نگاه شفاف و حالا در فکر اسیر کردن قلب معشوق بود و باز هم مگر میشود نیاز باشی و کسی عاشقت نشود؟


📍این رمان زیبا را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
http://yon.ir/hqeqm
@romankhoneir

📚 رمان: #کافه_راندوو
📝 به قلم: #ریحانه_رسولی

💥 خلاصه:
یک میز و دو صندلی...هردو رو به روی هم...رخ به رخ نشسته ایم...تو باسکوتت از عشق می گویی و من مثل همیشه بانگاهم ستایشت میکنم...من لبخندی شیرین تر از سودا به لب دارم و تو اخمی تلخ تر از لاته هایی که هر روز صبح در کنارم مینوشی...اما خوب میدانی که این تلخی برای من چه لذت بخش ست...و من خیلی خوب تر میدانم که لب های خندانم با توچه ها که نمیکند...همهمه هایی پر از شلوغی به گوش می رسد اما چه اهمیت دارد وقتی تو اینجایی...درست در همان کافه ی قدیمی...پشت همان میزه خاطره انگیز که در دنج ترین قسمت کافه جاخوش کرده است...صدای همهمه ها اوج میگیرد و بازهم مهم نیست و من و تو همچنان غرق در عشقیم...عشقی که شیرین تر از عشق فرهاد بود و تلخ تر از دردی که مجنون کشید.
دیگر از مزه ی خوش عشق خبری نیست و حالا این طعم تلخ اسپرسوست که تمام زندگی ام را پر کرده است...و من عادت ندارم به این تلخ ترین اتفاق دنیا که نامش را گذاشته اند جدایی...نامش غلط است انگاری...نام این احساس تلخ تنها و تنها مرگ می تواند باشد.

کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir

گپ و گفتمان رمانخونه

https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
محبوبترین کانال رمان💯