🔮 به من بگو کی هستم؟ 2⃣
❄️ @romankhone_ir📚 ❄️
(جلد اول ملورین)
🖌 نویسنده:نفیسه نوروزی
📖 تعدادصفحات:313
🔖 خلاصه:
رمان خاصی که زندگی یه دختر عجیب رو به تصویر می کشه...دختری که صدها یا شاید هزاران ساله که توی این دنیا زندگی می کنه. دختری که تنها چیزی که میخواد هویت واقعی خودشه...
ژانر🔆#عاشقانه #فانتزی #ترسناک
#به_من_بگو_کی_هستم؟
📚گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
❄️ @romankhone_ir📚 ❄️
(جلد اول ملورین)
🖌 نویسنده:نفیسه نوروزی
📖 تعدادصفحات:313
🔖 خلاصه:
رمان خاصی که زندگی یه دختر عجیب رو به تصویر می کشه...دختری که صدها یا شاید هزاران ساله که توی این دنیا زندگی می کنه. دختری که تنها چیزی که میخواد هویت واقعی خودشه...
ژانر🔆#عاشقانه #فانتزی #ترسناک
#به_من_بگو_کی_هستم؟
📚گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
رمان: مجموعه #برج_سوخته
برج سوخته
جلد اول: #سفری_به_جهنم
سفری به جهنم
جلد دوم: #آتش_خوار_بر_میخیزد
آتش خوار بر میخیزد
نویسنده: مرحوم حمید یکتا
حامی یکتا
@romankhone_ir
خلاصه:
این رمتن یک فانتزی ایرانیست نوشته یکی از مترجمین سطح نت که همراه برادرش مرحوم حامی یکتا در سطح اینترنت در زمین کتاب فعالیت داشتن . این کتاب درباره خدایان یونان باستان است.
روح هر دو برادر شاد
ژانر: #فانتزی #تخیلی
صفحات هردو جلد: 300صفحه
📍 فاقد epub & apk 📍
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
برج سوخته
جلد اول: #سفری_به_جهنم
سفری به جهنم
جلد دوم: #آتش_خوار_بر_میخیزد
آتش خوار بر میخیزد
نویسنده: مرحوم حمید یکتا
حامی یکتا
@romankhone_ir
خلاصه:
این رمتن یک فانتزی ایرانیست نوشته یکی از مترجمین سطح نت که همراه برادرش مرحوم حامی یکتا در سطح اینترنت در زمین کتاب فعالیت داشتن . این کتاب درباره خدایان یونان باستان است.
روح هر دو برادر شاد
ژانر: #فانتزی #تخیلی
صفحات هردو جلد: 300صفحه
📍 فاقد epub & apk 📍
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
📚نام کتاب: #افسانه_های_بیدل نقال
🇮🇷زبان: ترجمه فارسی
✍🏻نویسنده: جی کی رولینگ
🔰ژانر: #فانتزی #هیجانی #ماجرایی
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
🇮🇷زبان: ترجمه فارسی
✍🏻نویسنده: جی کی رولینگ
🔰ژانر: #فانتزی #هیجانی #ماجرایی
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
خوابی از جنس مرگ
🖌نویسنده : رها صفائی
@romankhone_ir
خلاصه :
گاهی وقتها؛
دنیای ما از اون چیزی که فکر میکنیم بزرگتر و پیچیده تره.
حتی امکان اینکه چیزی ورای اونی که میبینیم باشه.
مثلا اینکه غیر از این زمین خاکی، جای دیگهای هم باشه که آدماش زمین تا آسمون با ما آ دمای معمولی فرق دارن.
ما این دنیا رو نمیبینیم، نمیتونیم توش پا بزاریم،، با آدماش ارتباط برقرار کنیم!
ولی بعضی از اونوریا میتونن بین ما باشن و ما نفهمیم...!!
#⃣ #خوابی_از_جنس_مرگ
ژانر🔆 #عاشقانه #تخیلی #فانتزی #جدید
فقط فرمت PDF❗️❗️
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
🖌نویسنده : رها صفائی
@romankhone_ir
خلاصه :
گاهی وقتها؛
دنیای ما از اون چیزی که فکر میکنیم بزرگتر و پیچیده تره.
حتی امکان اینکه چیزی ورای اونی که میبینیم باشه.
مثلا اینکه غیر از این زمین خاکی، جای دیگهای هم باشه که آدماش زمین تا آسمون با ما آ دمای معمولی فرق دارن.
ما این دنیا رو نمیبینیم، نمیتونیم توش پا بزاریم،، با آدماش ارتباط برقرار کنیم!
ولی بعضی از اونوریا میتونن بین ما باشن و ما نفهمیم...!!
#⃣ #خوابی_از_جنس_مرگ
ژانر🔆 #عاشقانه #تخیلی #فانتزی #جدید
فقط فرمت PDF❗️❗️
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
#طلسم_هفت_گانه
نویسنده:ساناز.م مهتا.ص
@romankhone_ir
خلاصه:
هــمیشه هــمون چیزی نمیشه که ما میخوایم…هــمیشه هــمون چیزی میشه که ما نمیخوایم…هــمیشه هــمون چیزی میشه که ما رو عذاب میده…هــمیشه ایــن ماییم که باید کنار بیاییم با قضیه…هــمیشه… هــمیشه… هــمیشه…
این هــمیشه، هــمیشه توی زندگی ی منم بوده… ولی حالا من باید باهاش کنار بیام…باید باهاش کنار بیام و تمام توانم و جمع کنم برای نجات دادن سرزمینم و مردمم..برای نجات عشقم… چاره ی دیگه ای هم.......
طلسم هفتگانه
ژانر:#عاشقانه #تخیلی #فانتزی
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده:ساناز.م مهتا.ص
@romankhone_ir
خلاصه:
هــمیشه هــمون چیزی نمیشه که ما میخوایم…هــمیشه هــمون چیزی میشه که ما نمیخوایم…هــمیشه هــمون چیزی میشه که ما رو عذاب میده…هــمیشه ایــن ماییم که باید کنار بیاییم با قضیه…هــمیشه… هــمیشه… هــمیشه…
این هــمیشه، هــمیشه توی زندگی ی منم بوده… ولی حالا من باید باهاش کنار بیام…باید باهاش کنار بیام و تمام توانم و جمع کنم برای نجات دادن سرزمینم و مردمم..برای نجات عشقم… چاره ی دیگه ای هم.......
طلسم هفتگانه
ژانر:#عاشقانه #تخیلی #فانتزی
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
نام کتاب: #روزگار_یک_ساحره
نویسنده: کارولین مک کلاگ
زبان: فارسی، انگلیسی
تعداد جلد: 2
ناشر فارسی: چاپ نشده
ژانر: #فانتزی #ماجراجویی #هیجانی
@romankhone_ir
خلاصه:
تامسین توی یه مدرسه شبانه روزی به دور از خانواده اش زندگی می کنه خانواده ای که همشون جادوگرند, حتی پسر دایی و دختر دایی ها هم موهبت مخصوص به خود شون رو دارند به استثنای تامسین و با اینکه مادربزرگش موقع تولدش این پیشگویی رو در موردش انجام داده که اون یکی از نیرومندترینها خواهد بود . اما با این همه تامسین هیچ موهبتی نداره پس خودش را مجزا از خانواده اش می دونه . تا اینکه پروفسوری جوان اونو با خواهر بسیار با استعدادش رووینا اشتباه می گیره و تامسین موافقت می کنه تا ارث خانوادگی این پروفسور رو براش پیدا کنه غافل از
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده: کارولین مک کلاگ
زبان: فارسی، انگلیسی
تعداد جلد: 2
ناشر فارسی: چاپ نشده
ژانر: #فانتزی #ماجراجویی #هیجانی
@romankhone_ir
خلاصه:
تامسین توی یه مدرسه شبانه روزی به دور از خانواده اش زندگی می کنه خانواده ای که همشون جادوگرند, حتی پسر دایی و دختر دایی ها هم موهبت مخصوص به خود شون رو دارند به استثنای تامسین و با اینکه مادربزرگش موقع تولدش این پیشگویی رو در موردش انجام داده که اون یکی از نیرومندترینها خواهد بود . اما با این همه تامسین هیچ موهبتی نداره پس خودش را مجزا از خانواده اش می دونه . تا اینکه پروفسوری جوان اونو با خواهر بسیار با استعدادش رووینا اشتباه می گیره و تامسین موافقت می کنه تا ارث خانوادگی این پروفسور رو براش پیدا کنه غافل از
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
📚 #خاکستر_آتش
نویسنده:aida_t*sana_n
@romankhone_ir
خلاصه:
مهرسا دختری که با ورود به ۱۸ سالگیش ماجراهای عجیبی برایش اتفاق میفته جوری که متهم به دیونگی میشه ..
اما با تولد ۲۰ سالگیش تمام راز های زندگیش مهری میزنه به تکذیب آن و .....
🎭ژانر
#تخیلی #فانتزی #عاشقانه
خاکستر آتش
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده:aida_t*sana_n
@romankhone_ir
خلاصه:
مهرسا دختری که با ورود به ۱۸ سالگیش ماجراهای عجیبی برایش اتفاق میفته جوری که متهم به دیونگی میشه ..
اما با تولد ۲۰ سالگیش تمام راز های زندگیش مهری میزنه به تکذیب آن و .....
🎭ژانر
#تخیلی #فانتزی #عاشقانه
خاکستر آتش
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
رمان کوتاه #افسانه_دختر_و_گرگ_سفید
نویسنده: #Ami74
ژانر: #فانتزی #تخیلی #عاشقانه
@romankhone_ir
خلاصه:
در مورد یک دختر شهری و نترسه ،که با ورودش به یک ده دور افتاده گرفتار عشقی ممنوع و اسرار آمیز میشه....
افسانه دختر و گرگ سفید
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده: #Ami74
ژانر: #فانتزی #تخیلی #عاشقانه
@romankhone_ir
خلاصه:
در مورد یک دختر شهری و نترسه ،که با ورودش به یک ده دور افتاده گرفتار عشقی ممنوع و اسرار آمیز میشه....
افسانه دختر و گرگ سفید
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
رمان: سفر در زمان عاشقی (عروس خدایان) جلد اول
نوشته: nazaninabbasi
ژانر: #تاریخی #عاشقانه #طنز #فانتزی #پلیسی
@romankhone_ir
📃 خلاصه :
نازنین سرمدی تکدختر ارتشبد بابک سرمدیه.
از اول، زندگیش تعریفی نداشته؛ دخالتهای بیجای برادر بزرگترش و تیکههایی که از پدرش میشنیده، زندگی رو براش زهر کرده بود.
تا اینکه ناخواسته توی زمان سفر میکنه و مجبور به ازدواج با شاهزاده ایلام، ریموش میشه.
غافل از اینکه هیچ چیز اونطور که دیده و شنیده میشه نیست.
پایان خوش
❌ قسمتی از داستان:
با صدا زدن مامان مانتو و روسری و چادرم رو پوشیدم. رفتم بیرون و سوار ماشین شدم. تا باغ، حداقل یک ساعت راه بود که تا اون جا، من به کل ساکت بودم. به باغ که رسیدیم؛ همه رفتیم داخل. چادرم رو درآوردم اما مانتوم رو در نیاوردم؛ چون مامان درنیاورده بود.
بعد از یک سلام وعلیک، سر یک میز نشستیم. رایان از جاش بلند شد و پیش پسر عمو محراب رفت. از بابا اجازه گرفتم و رفتم با حدیث و داماد، سلام علیک کردم. بعد از سلام علیک، عمه زهرا رو دیدم. خوشحال شدم؛ اومدم برم سمتش تا باهاش سلام احوال پرسی کنم؛ نزدیک میز بودم که یکدفعه، چیزی بهم برخورد کرد. دو سه قدم، لنگون لنگون به سمت راست متمایل شدم. به سختی کنترل خودم رو به دست آوردم تا زمین نخورم.
اون پسر «ببخشیدی» گفت و اومد بره که دست منم باهاش کشیده شد. دیدم به به، گل بود به سبزه نیز آراسته شد؛ آستین مانتوم به ساعتش گیرکرده.
نگاهم رو آوردم بالا که تازه طرف رو دیدم؛ به قول باران از اون پسر خوشتیپها بود.
با به یاد آوردن چیزی، ترس تمام وجودم گرفت. حتی برای لحظهای صحبت کردن رو هم فراموش کردم.
بعد از چند دقیقه تونستم حرف بزنم؛ هردو یک دفعه با هم همزمان «ببخشید» گفتیم و بعد هر دو سکوت کردیم؛ از ترس این که یکی ببینتمون، سریع دست به کار شدم تا آستین مانتوم رو از ساعتش جدا کنم.
هر کاری میکردم، نمیتونستم. همین طور درگیر بودم که یک دفعه دستش، به دستم خورد. سریع دستم رو عقب کشیدم که گفت:
-ببخشید منظوری نداشتم؛ دیدم نتونستید جدا کنید، گفتم ببینم من میتونم یا نه.
فقط سرم رو تکون دادم.
خب الاغ یک اعلام وجود کن؛ پسرِ اینقدر راحت مانتومو از ساعتش جدا کرد؛ که دهنم باز موند.
یعنی خاک، من این همه درگیر بودم؛ بعد این سه سوته بازش کرد. بعد دستش رو به سمتم دراز کرد و گفت:
-سلام، من آرشم، میتونم اسمتون رو بدونم؟
#سفر_در_زمان_عاشقی #عروس_خدایان #جلد_اول
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نوشته: nazaninabbasi
ژانر: #تاریخی #عاشقانه #طنز #فانتزی #پلیسی
@romankhone_ir
📃 خلاصه :
نازنین سرمدی تکدختر ارتشبد بابک سرمدیه.
از اول، زندگیش تعریفی نداشته؛ دخالتهای بیجای برادر بزرگترش و تیکههایی که از پدرش میشنیده، زندگی رو براش زهر کرده بود.
تا اینکه ناخواسته توی زمان سفر میکنه و مجبور به ازدواج با شاهزاده ایلام، ریموش میشه.
غافل از اینکه هیچ چیز اونطور که دیده و شنیده میشه نیست.
پایان خوش
❌ قسمتی از داستان:
با صدا زدن مامان مانتو و روسری و چادرم رو پوشیدم. رفتم بیرون و سوار ماشین شدم. تا باغ، حداقل یک ساعت راه بود که تا اون جا، من به کل ساکت بودم. به باغ که رسیدیم؛ همه رفتیم داخل. چادرم رو درآوردم اما مانتوم رو در نیاوردم؛ چون مامان درنیاورده بود.
بعد از یک سلام وعلیک، سر یک میز نشستیم. رایان از جاش بلند شد و پیش پسر عمو محراب رفت. از بابا اجازه گرفتم و رفتم با حدیث و داماد، سلام علیک کردم. بعد از سلام علیک، عمه زهرا رو دیدم. خوشحال شدم؛ اومدم برم سمتش تا باهاش سلام احوال پرسی کنم؛ نزدیک میز بودم که یکدفعه، چیزی بهم برخورد کرد. دو سه قدم، لنگون لنگون به سمت راست متمایل شدم. به سختی کنترل خودم رو به دست آوردم تا زمین نخورم.
اون پسر «ببخشیدی» گفت و اومد بره که دست منم باهاش کشیده شد. دیدم به به، گل بود به سبزه نیز آراسته شد؛ آستین مانتوم به ساعتش گیرکرده.
نگاهم رو آوردم بالا که تازه طرف رو دیدم؛ به قول باران از اون پسر خوشتیپها بود.
با به یاد آوردن چیزی، ترس تمام وجودم گرفت. حتی برای لحظهای صحبت کردن رو هم فراموش کردم.
بعد از چند دقیقه تونستم حرف بزنم؛ هردو یک دفعه با هم همزمان «ببخشید» گفتیم و بعد هر دو سکوت کردیم؛ از ترس این که یکی ببینتمون، سریع دست به کار شدم تا آستین مانتوم رو از ساعتش جدا کنم.
هر کاری میکردم، نمیتونستم. همین طور درگیر بودم که یک دفعه دستش، به دستم خورد. سریع دستم رو عقب کشیدم که گفت:
-ببخشید منظوری نداشتم؛ دیدم نتونستید جدا کنید، گفتم ببینم من میتونم یا نه.
فقط سرم رو تکون دادم.
خب الاغ یک اعلام وجود کن؛ پسرِ اینقدر راحت مانتومو از ساعتش جدا کرد؛ که دهنم باز موند.
یعنی خاک، من این همه درگیر بودم؛ بعد این سه سوته بازش کرد. بعد دستش رو به سمتم دراز کرد و گفت:
-سلام، من آرشم، میتونم اسمتون رو بدونم؟
#سفر_در_زمان_عاشقی #عروس_خدایان #جلد_اول
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
نام رمان : الهه مرگ (جلد اول) #الهه_مرگ
نویسنده : نازنین اکبرزاده #نازنین_اکبر_زاده
ژانر: عاشقانه ، فانتزی ، تخیلی
#عاشقانه #فانتزی #تخیلی
تعداد صفحات : 625
❄ @romankhone_ir📚 ❄
خلاصه :
سال ها بعد، دختری متولد میشود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع میشود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
گپ و گفتمان رمانخونه📚⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
نویسنده : نازنین اکبرزاده #نازنین_اکبر_زاده
ژانر: عاشقانه ، فانتزی ، تخیلی
#عاشقانه #فانتزی #تخیلی
تعداد صفحات : 625
❄ @romankhone_ir📚 ❄
خلاصه :
سال ها بعد، دختری متولد میشود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع میشود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
گپ و گفتمان رمانخونه📚⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.